X

سرمایه‌داری، دموکراسی و ثروت جهانی

 
سرمايه‌داری، دموکراسی و ثروت جهانی
قرن بیستم و پیدایش سرمایه‌داری شبکه‌ای
اشــــاره سرمایه‌داری، تا زمانی که آدام اسمیت ایده‌های انقلابی خود را در سال 1776 در اثر مشهور خود «ثروت ملل» پایه‌گذاری نمود، به آرامی توسعه می‌یافت. ایده‌های اسمیت، همزمان با استقلال مستعمرات آمریکا از بریتانیا، مطرح شد. دموکراسی و سرمایه‌داری بازار آزاد، همانند سیاست فردگرایی، صعود و پیشرفت شدید خود را آغاز نمودند. در طی چند دهه، با وقوع انقلاب صنعتی در بریتانیا در اواسط قرن هجدهم، سرمایه‌داری مدرن ناگهان منبسط شد و بسیار توسعه یافت. درد و رنج ناشی از این سرمایه‌داری جدید، خام و مهار نشدنی، توانست سکوی پرتابی برای دیدگاه‌های اساسی و بنیادین کارل مارکس فراهم آورد، که وی پیش‌بینی می‌کرد یک جامعه‌ی کمونیست بدون طبقه، می‌تواند پس از نابودی درون‌زای سرمایه‌داری، برپا شود. ما در ادامه، ضمن تشریح ماجراهای پس از 1930 و ناکارامدی مدل کلاسیک در توجیه دلایل بحران، به بررسی سیستم اقتصادی حاکم بر جهان، و جهانی شدن، مخصوصا ظهور شبکه‌های الکترونیکی و اینترنت، و شبکه‌ای شدن سرمایه‌داری می‌پردازیم.

سرمایه‌داری توانست خود را با شرایط تطبیق داده و رقابت جدیدی را در ایالات متحده بنا نهد که متکی بر مهاجرت میلیون‌ها نفری بود که در جستجوی زندگی بهتری، در اقتصاد سرمایه‌داری آزاد و بدون کنترل بودند.

سرمایه‌داری بی‌قیدوبند اشخاص برجسته‌ی دارای امتیاز انحصاری و همچنین تأمین مالی‌کنندگان در طول دهه‌ی 1920 اوج گرفت. به‌طوری که طی آن افرادی نظیر جان دی، راکفلر، پیر دوپنت، جی.پی، مورگان، هنری فورد و اندرو کارنگی به نام‌های خانوادگی معروفی مبدل گردیدند. به نظر می‌رسید که سرمایه‌داری، دارای همه نوع جواب می‌باشد. هووِر با جسارت در طول رقابت ریاست جمهوری خود در سال 1928، اعلام کرد: «ما به‌ زودی با کمک خداوند به روزی خواهیم رسید که طی آن فقر و تنگدستی از این کشور محو خواهد شد». علی‌رغم رکود ایجاد شده در بیست و نهم اکتبر 1929، خوش‌بینی هوور با عنوان «دوشنبه سیاه» شناخته می‌شود، که طی آن بازار سهام آمریکا از هم فرو پاشید. این بازار چهل میلیارد دلار از ارزش خود را (همه‌ی دارایی دو سال قبل خود را) در عرض دو ماه از دست داد. این رکود به سرعت به اکثر کشورهای صنعتی دنیا گسترش یافت و نقش مهمی را در رویدادهای جهانی ایفا نمود. آلمان که تازه از تورم سرسام‌آور ناشی از بدهی 132 میلیارد مارکی بازسازی خود پس از جنگ جهانی اول رها شده بود، تا حد زیادی به حزب هیتلر و حزب نازی روی آورد. تا سال 1933 در آمد ملی آمریکا تا بیش از 50 درصد کاهش یافته بود و چهارده میلیون کارگر، یا یک چهارم از نیروی کار این کشور، از کار بیکار شدند. جان مینارد کینز درباره‌ی این دوران می‌گوید: «سرمایه‌داری بین‌المللی فردگرایانه‌ی رو به انحطاط، که پس از جنگ خود را در دستان آن یافتیم، یک موفقیت نیست. این سرمایه‌داری، هوشمندانه، زیبا، عادلانه و شرافتمندانه نبوده و به تحویل و رساندن کالاها نیز کمک نمی‌کند».

کمتر از یک قرن پیش، توماس رابرت مالتوس به پیش‌بینی احتمال اشباع به دلیل عرضه‌ی بیش از تقاضا در اقتصاد پرداخته بود، به‌طوری که این امر مفهومی بود که بعدها توسط همکارانش به سخره گرفته شد. اشباع (عرضه‌ی بیش از تقاضا) یا رکود به‌عنوان امری محال تلقی می‌شد، زیرا تصور می‌شد که سرمایه‌داری دارای یک سیستم طبیعی خود مصحح می‌باشد. در دهه‌ی 1930، اقتصاددانان دارای هیچ پاسخی در مقابل رکود نبوده و تنها می‌توانستند نشسته و دست‌هایشان را به خاطر این بیماری به ظاهر ناعلاج، به هم بفشارند. رکود اقتصادی پایدار و سطح بالای بیکاری در تطابق با مدل‌های اقتصادی کلاسیک نبود. گذشته از همه‌ی این‌ها ، آیا حق با مارکس بود؟ آیا سرمایه‌داری به موازات پیشرفتش، در درون دارای بذر نابودی خود بود؟

با رکود ایجاد شده در بیست و نهم اکتبر 1929، خوش‌بینی هوور در تبلیغات ریاست جمهوری آمریکا، در سال 1928، محقق نشد و در «دوشنبه‌ی سیاه»، بازار سهام آمریکا از هم فرو پاشید. این بازار 40 میلیارد دلار از ارزش خود را (همه‌ی دارایی دوسال قبل خود را) در عرض دو ماه از دست داد

  بازگشت از حاشیه

به نظر می‌رسید گزارش مرگ سرمایه‌داری یک مبالغه بود. با این حال این امر مستلزم آن بود که یک اقتصاددان ثروتمند بریتانیایی به مدیریت و اجرای این درمان بپردازد. جان مینارد کینز، از قبل در موقعیت و جایگاه خود معروف بود، اما این ریاضی‌دان و اقتصاددان برجسته با انتشار «تئوری عمومی اشتغال، بهره و پول2»، باعث متحول گشتن تفکر اقتصادی گردید (36-1935). کینز توانست به نحوی اساسی باعث تغییر یافتن روشی شود که کشورهای سرمایه‌دار بر اساس آن اقتصادهای خود را مدیریت می‌کردند. مضمون و درون‌مایه‌ی اصلی کار وی این بود که سرمایه‌داری دارای هیچ مکانیزم ایمن اتوماتیکی نمی‌باشد. اقتصاد، همچون یک آسانسور، می‌تواند به انتها رسیده و در همان‌جا بماند. براساس مدل اقتصادی کلاسیک، سیکل تجاری به‌طور خودکار خودش را اصلاح می‌کند، به گونه‌ای که مثلا طی یک رکود، هزینه‌های کاری و نرخ سود کاهش یافته، سرمایه‌گذاری‌های تجاری تشویق شده و وعده‌ها و چشم‌داشت‌های اقتصادی، اصلاح می‌گردند. با این حال، کینز مشاهده کرد که اقتصاد توسط در آمدهایی تعریف می‌شود که ما آن ها را به‌ دست آورده و نیز طی آن جریان درآمد، مجددا، به‌ دست بازمی‌گردد. همین جریان است که به‌طور دائمی باعث تجدید حیات اقتصاد گردیده و لذا در هنگام وقوع اختلالی جدی در مصرف و تعادل سرمایه‌گذاری تجاری، ناگزیر مشکل پدیدار می‌شود. این سیکلِ به سرعت در حال رشد ،پیامد و نتیجه‌ی طبیعی آزادی اقتصادی است، اما رکود پایدار و مستمر، مسئله‌ی متفاوتی است. طی یک رکود، مجموعه‌ی پس‌اندازها و ذخایری که می‌توان آن ها را برای سرمایه‌گذاری تجاری کنار گذاشت، کوچک و اندک می‌گردد. نه‌تنها مردم به پس‌انداز و ذخیره نپرداخته، بلکه از آنچه که ذخیره کرده‌اند جهت تغذیه مصرف می‌کنند تا زنده بمانند.

کینز معتقد بود که وقتی کسب‌وکار، توان و یا تمایل به سرمایه‌گذاری ندارد، دولت باید وارد صحنه شده و این خلأ را با سرمایه‌گذاری دولتی و عمومی پرکند. از نظر کینز این مداخله باید موقتی می‌بود. اما در اقتصادهای غربی، مفهوم اقتصاد مدیریت شده، به زودی در سیاست‌های عمومی رسوخ کرد و به اشکال سوسیالیسم و مخارج اضافی (کسر بودجه) تبدیل شد. حتی امروزه هم بسیاری از دولت‌ها با مشکلات‌ ناشی از پیچیدگی برنامه‌های اجتماعی، که رشد اقتصادی آن ها را تحت تاثیر قرار داده است، دست‌به‌گریبان هستند. با آغاز جنگ جهانی دوم، این رکورد به پایان رسید و ایالات متحده جایگاه مسلطی را در زمینه‌ی سرمایه‌داری بین‌المللی به خود اختصاص داد، به‌طوری که این جایگاه تا دهه‌ی اول قرن بیستم تداوم دارد. از سال 1943 تا 1944، ایالات متحده و هم‌پیمانانش به برگزاری یک سری کنفرانس‌ها جهت ایجاد سیستمی برای کنترل تجارت و پرداخت‌های بین‌المللی، تعیین استاندارد مبادله‌ی طلا، روی آوردند تا زمینه‌ای برای ایجاد ناظرین جریان پول بین‌المللی، یعنی بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، فراهم کنند. رابرت هیلبرونر در کتابش با عنوان «فیلسوفان دنیوی»، چنین بیان می‌کند که پس از بازگشت کینز از کنفرانس پایانی در شهر برتون وودز، در ایالات نیوهمپشایر آمریکا، گزارشگری از وی چنین پرسید که آیا اینک انگلیس چهل‌و‌نهمین دولتی است که کینز با کنایه و طعنه از آن سخن می‌گوید؟ کینز در پاسخ گفت: انگلستان چنین شانسی را ندارد.

جهانی‌سازی رایج، امری قطبی، نابرابر و نا متقارن و همچنین منجر به عمیق‌تر شدن نابرابری بین افراد ثروتمند، خیلی ثروتمند و بی‌نهایت ثروتمند در مقایسه با مردم فقیر و خیلی فقیر گردیده است. توماس فریدمن، می‌گوید که «شکاف بین طبقه‌ی اول و دوم بزرگ‌ترشده است و شکاف بین طبقه‌ی اول و آخر بسیار شدیدتر و در حال افزایش است»

  فقرا همیشه با شما هستند

در همان زمان، واژه‌ای با عنوان «جهان سوم» (به این خاطر که نه متعلق به کشورهای بلوک سرمایه‌داری بودند و نه متعلق به بلوک کشورهای کمونیست) از میان فرآیند استعمارزدایی در حال متولدشدن بود. همان‌طور که اقتصادهای سرمایه‌دارانه مسلط و نافذ جهان، کنترل خود را برروی تولید و تجارت اقتصادی افزایش می‌دادند، جهان سوم عمدتا به‌عنوان منبعی از مواد خام و نیروی کار ارزان، عمل و خدمت می‌نمود. با کناره‌گیری و عقب‌نشینی از جانب قدرت‌های مستعمراتی، خشونت بیشتر و نیز جنگ داخلی، به‌ویژه در آفریقا شروع شد. جنگ در داخل کشورها به شکل تازیانه‌ای ادامه داشت. بر اساس گزارش مجله‌ی اِکونومیست، (24 مِی، 2003)، «هم اینک تقریبا همه‌ی جنگ‌ها، جنگ‌های داخلی هستند. بسیاری از دلایل هم اقتصادی هستند». این گزارش ویژه، به بررسی یک تحقیق بانک جهانی پرداخته و به این نتیجه می‌رسد که «بهترین پیش‌بینی‌کننده‌های جنگ داخلی، عبارت است از: درآمدهای متوسط اندک، رشد اندک و نیز وابستگی زیاد به صادرات محصولات مهم و اولیه، نظیر نفت یا الماس». این مقاله همچنین یادآور می‌شد که برجسته‌ترین فاکتور رایج و مشترک در میان کشورهای مستعد جنگ، فقر می‌باشد. کشورهای غنی تقریبا هیچ‌وقت و کشورهای دارای درآمدِ متوسط نیز به‌ندرت از جنگ داخلی رنج می‌برند. اما یک ششم فقیرترین قشر مردم، متحمل چهار پنجم جنگ‌های داخلی جهان هستند!

توزیع نابرابر ثروت و درآمد ویژگی آشفتگی‌آفرین سرمایه‌داری جهانی است. مورخ فرانسوی، مایکل باود، معتقد است: «جهانی‌سازی رایج، امری قطبی، نابرابر و نا متقارن و همچنین منجر به عمیق‌تر شدن نابرابری بین افراد ثروتمند، خیلی ثروتمند و بی‌نهایت ثروتمند در مقایسه با مردم فقیر و خیلی فقیر گردیده است.» توماس فریدمن، نویسنده‌ی مجموعه‌ی «لکسوس و درخت زیتون»، چنین می‌گوید که «شکاف بین طبقه‌ی اول و دوم بزرگ‌تر شده است و شکاف بین طبقه‌ی اول و آخر بسیار شدیدتر و در حال افزایش است». به‌عنوان نمونه، مجله‌ی فوربز، در سیزدهم اکتبر چنین گزارش نمود که ایالت متحده دارای 170میلیاردِر، در سال 1997، در حالی‌که این تعداد در 1982 تنها 13 میلیاردر بوده است. چنین شباهت ناراحت کننده‌ای را نیز می‌توان در رونق قبل از رکود دهه‌ی 1930 مشاهده نمود، که طی آن براساس گفته‌ی هیل برونر: درآمد به‌طور نامتناسبی در دستان درصد اندکی از خانواده‌های آمریکایی متمرکز بوده، و مردم متوسط آمریکا «تا خرخره زیر بار قرض بوده و منابع و تجهیزات خود را به‌طور خطرناکی با وسوسه‌ی خرید اقساطی گسترش داده بودند».

 

  الکترونیک و شبکه‌ای شدن سرمایه‌داری

همان‌طور که قرن بیستم به سمت یک سرمایه‌داری بسته سوق می‌یافت، این سرمایه‌داری به تثبیت خود با توسل به جهان، از طریق جهانی‌سازی، تکنولوژی، تأمین مالی بین‌المللی و نیز مصرف‌گرا نمودن جامعه ادامه می‌داد. سرمایه‌داری جهانی، تبدیل به سیستم اقتصادی غالب گردیده بود که محدودیت‌های اعمال شده توسط اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ سرد را کنار می‌زد. با سقوط دیوار برلین در سال 1989، موانعی که از جهانی‌سازی سرمایه‌داری جلوگیری کرده بودند از یکدیگر گسستند.

ما وارد دوره‌ی «جامعه‌ی جهانی، و تا حد زیادی مبادلاتی» شده‌ایم که‌ طی آن، جامعه به جایگزین کردن ارتباطات با مبادلات می‌پردازد. با پیدایش بازار دیجیتالی کاملا رقابتی، دیگر اشخاص محدود به روابط، جهت کسب اطلاعات، قیمت‌گذاری و خرید نمی‌باشند

به موازات آشوب و خیزش سیاسی اواخر قرن بیستم، انفجار اطلاعاتی وجود داشت که توسط قانون مور بیان و تشریح شده است (نام این قانون از گودن مور گرفته شده است، که موسس شرکت اینتل، تولید کننده‌ی آمریکایی بزرگ قطعات کامپیوتری است). این قانون بیانگر آن است که تعداد ترانزیستورهای موجود بر روی یک چیپ تقریبا هر دو سال دو برابر می‌شود. رشد تکنولوژی اطلاعات همچنین نشان‌دهنده‌ی واژه‌ای است که توسط اقتصاددان اتریشی به نام ژوزف شومپیتر معرفی گردیده و «تخریب خلاق» نام دارد، که به چرخه‌ی دائمی تخریب‌گر محصولات یا خدمات نا‌کارامد و قدیمی اشاره داشته و آن ها را با نمونه‌های کارآمدتر جایگزین می‌سازد. شرکت اینتل به تکمیل مفهوم تخریب خلاق از طریق پیشرفت‌های تکنولوژیکی روبه‌رشد خود کمک کرده، و باعث شناخته‌شدن و رایج شدن قانون مور در زندگی روزمره گردیده است. رئیس سابق شرکت اینتل، اندی گوروو، به بیان مختصر این پدیده با شعار خودش پرداخته است: «فقط اشخاص مبتلا به جنون هراس واهی از دیگران، جان سالم به در خواهند برد». این حسی است که به نظر می‌رسد کاملا در قرن بیست‌‌ویکم در دنیای سرمایه‌داری جهانی از همه رایجتر است. افزایش تصاعدی در میزان اطلاعات، به سوی پردازش کامپیوتری سریع‌تر و نیز ظرفیت‌های ذخیره‌سازی بیشتر حرکت کرده است. این امر به نوبه‌ی خود منجر به کاهش در هزینه و فراهم شدن امکان دستیابی به تکنولوژی اطلاعات برای عموم مردم گردیده است، که فریدمن این مسئله را دموکراتیزه‌شدن تکنولوژی و اطلاعات می‌نامد. مردمی که قبلا از هم جدا و دور بوده و از نظر جغرافیایی متفرق بوده‌اند، اینک می‌توانند با هم در ارتباط بوده و اطلاعات دیجیتالی را در بازاری جهانی از طریق شبکه‌ی کامپیوتری‌ و اینترنت تبادل نمایند. با پیشرفت اینترنت، زندگی روزانه فراتر از حد درک ما تغییر کرد. می‌شود این‌گونه گفت که اینترنت ارائه‌دهنده‌ی نزدیکترین حالت به یک بازار کاملا رقابتی در جهان می‌باشد. طی مصاحبه‌ای با توماس فریدمن در سال 1998، اظهار داشت: «اینترنت هر چیزی را تغییر خواهد داد.... اینترنت باعث ارتقای جهانی‌سازی با سرعتی باورنکردنی خواهد شد. ولیکن به جای رخ دادن طی صد سال، نظیر انقلاب صنعتی، اینترنت طی 7 سال رخ خواهد داد». مرحله‌ی بعدی «evernet» خواهد بود، که آن زمانی است که ما همیشه آنلاین خواهیم بود.

 

  جهش پیشرفت جهانی

ما وارد دوره‌ی «جامعه‌ی جهانی، و تا حد زیادی مبادلاتی» شده‌ایم که‌ طی آن، جامعه به جایگزین کردن ارتباطات با مبادلات می‌پردازد. با پیدایش بازار دیجیتالی کاملا رقابتی، دیگر اشخاص محدود به روابط جهت کسب اطلاعات، قیمت‌گذاری و خرید نمی‌باشد. مبادله و معامله در ابتدا مکانی را در طلب منافع شخصی هر مصرف کننده اشغال کرده و به خود اختصاص می‌دهد. با این حال، جهت فراهم کردن خواسته‌های این مصرف کننده، تأمین‌کنندگان کالا باید دائما به دنبال روش‌هایی جهت کارآمدترشدن، کاهش هزینه و نیز جستجوی منابع کاری ارزان‌تر باشند. چنین تقاضاهای جهانی منجر به تثبیت جهانی تجارت و نیز ظهور امتیازات انحصاری و حقوق مبادلاتی انحصاری جهانی گردیده‌اند. باود که یک مورخ می‌باشد معتقد است که گروههای صنعتی و تجاری در کشورهای سرمایه‌داری اشرافیت‌گرایی را در یک نظام سلسله‌مراتبی بازار جهانی پیاده کرده‌اند. همچنین عصر دیجیتال توانسته است تأمین منافع نیروی کار را نیز انجام داده، مرزهای ملی و جغرافیایی را کنار زده و نهایت انعطاف‌پذیری را در زمینه‌ی تقسیم‌بندی سرمایه، به شرکت‌های چند ملیتی ببخشد.

دیگر جلوه‌ی جدید توانایی سرمایه‌داری جهت جهش و پیشرفت، ظهور بازارسازهای سرمایه‌داری مالی بین‌المللی و نیز صندوق‌های مالی، یا آن چیزی که فریدمن آن ‌را «گروه الکترونیک» می‌نامد، می‌باشد؛ که همان طور که ممکن است چندان منسجم و با قاعده نباشد، می‌تواند باعث تعدیل و موازنه‌ی جریانات مربوط به سرمایه‌ی مالی، با سرعتی خیره‌کننده گردیده و باعث رضایت کشورها و شرکت‌هایی شود که خودشان را با تقاضاهایشان منطبق و سازگار می‌کنند. و همچنین به تنبیه‌کردن کشورها و شرکت‌هایی بپردازد که اینگونه عمل نمی‌نمایند. این پدیده «یک سیستم چرخشی بسیار عظیم تشبیه می‌کند که سرمایه را به داخل مرکز جذب کرده و آن را با فشار به اطراف می‌فرستد». این مرکز، تأمین کننده‌ی سرمایه بوده، و محیط اطراف نیز دریافت‌کنندگان می‌باشد. این ایده‌ها راجع به جریان بین‌المللی سرمایه، منطبق با موضع شمار زیادی از نویسندگانی است که مدعی بودند سرمایه‌داری و دموکراسی به‌طور اجتناب‌ناپذیری به هم متصل نیستند؛ در حالی که برخی از اقتصادهای دموکراتیک ممکن است ضعیف‌تر از نمونه‌های دیکتاتوری عمل نمایند، اما واضح است که کشورهایی که به تشویق بازارهای آزاد و نیز تمجید از ریسک‌‌پذیری می‌پردازند، عموما بهتر از آن‌‌هایی که اینگونه عمل نمی‌نمایند، عمل می‌کنند. از لحاظ تاریخی این امر در کشورهای دموکراتیک واضح‌تر بوده است، اما سرمایه‌ی مالی بین‌المللی به‌طور طبیعی به سمت هر کشوری جریان خواهد یافت که فرصت‌های سوددهی و رشد بازاری را فراهم می‌کند. این امر با رشد خیره‌کننده‌ی دولت کمونیست چین به‌عنوان یک بازار در حال ظهور، نشان داده می‌شود. با فرض اینکه رهبری کمونیست به سیاست‌های بازار آزاد ادامه ‌دهد، سرمایه‌داری در آنجا رونق خواهد یافت. لذا دوره‌ی کنونی سرمایه‌داری جهانی به نظر می‌رسد که جمع‌‌بندی ایده‌ی شومپیتر در مورد تخریب خلاق است: پیشرفت و ارتقای نوآوری مستمر خود، و نیز تخریب گذشته‌ی در حال آماده سازی خود برای آینده‌. اما نهایتا این به چه منجر خواهد شد؟ در دنیای جهانی شده‌ی ما، آن‌چه که ما می‌توانیم انتظارش را داشته باشیم _نه فقط برای بچه‌ها و نوه‌هایمان، بلکه همچنین برای نسل خودمان_، چه چیزی خواهد بود؟

 

 

 

  پی نوشت: 

1- دانشجوی دکترای مدیریت قراردادهای بین‌المللی نفت و گاز، دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام)

2- The General Theory of Employment, Interest and Money

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی