ما همه به بازی نیاز داریم. بازی تفریح است و تفریح هم نیاز زندگی و از قدیم بوده است.
اکنون هم که تکنولوژی رشد کرده، بازی، صورت تکنولوژیک و رایانهای یافته است. تصور اینکه بازی رایانهای صورت تکامل یافتهی بازیهای قدیمی و همچون سایر محصولات تکنولوژیک، از اوصاف فراگیری، سهولت و تناسب برخودار است، حاصل محک آن در عمل است. این نوع بازیها با زندگی امروز هم بيشتر جور درمیآیند. اما، علیرغم اینها، هنوز حال و هوای آنها را ندارند و ما همچنان در حسرت بازیهای قدیمی هر جا که امکانش باشد بازی رایانهای را رها میسازیم و به آن مشغول میشویم.
طبیعی است که دامنهی توسعهي تکنولوژی، بازی را هم فرامیگیرد و آن را مانند همهي ساحتهای دیگر، تکنولوژیک میسازد و واجد اوصافی متمایز از سابق ميکند. بازی رایانهای امکاناتی را برای ما مهیا میسازد که در صورتهای دیگر بازی نیست. این نوع بازی تناسب بیشتری با شرایط دنیای امروز ما دارد. بازی رایانهای تکلفات بازی قدیم را ندارد؛ برای بازی در بازیهای رایانهای لازم نیست که با کسان دیگر همراه باشی و ميتواني در کمال استقلال از دیگران، به تنهایی لحظات خوشی را رقم بزنی. لازم نیست محیطي براي بازی داشته باشی و ابزار و وسایل ديگري نيز نیاز نیست. پس در این روزگار آپارتماننشینی و گرانی و نایاب بودن وسائل بازی و بیرفاقتی، در خانه یا هر جای دیگری مینشینی و با رایانه مشغول بازی میشوی.
اما یافت ما از زندگی با این بازی چیز ديگریست که دل را به این تمایزها، راضی نگه نمیدارد و تفاوت را به اینجا ختم نمیکند. این گونهي بازی، تفاوتهای جدی دیگری هم با بازیهای سابق دارد. در بازی رایانهای ما دیگر خودمان نیستیم؛ یعنی خودمان بازی نمیکنیم؛ بلکه کس دیگری آنجا هست که بازی میکند. البته او، «ما»يي هستيم که در دنیای رؤیایی بازتولید میشویم. او رؤیای ماست؛ پس او، آنجا زندگی میکند و چه فرقی دارد که فوتبال بازي میکند یا چیزی را میسازد و یا آدم میکشد و به مرحله بعد میرود. او آنجا زندگی میکند و ما اینجا بازی، یعنی زندگی او برای ما بازی شده است.
بازی رایانهای بازی نیست؛ زندگی دیگری است. يک زندگي دیگر که متعلق به فردی ديگر است و ما خودمان او را خلق میکنیم و رب او هستیم و با او هر کاری که دلمان میخواهد میکنیم و خیال میکنیم که خودمان هستیم. وقتي از او خسته میشویم، کس دیگری میشویم و در دیگرِ دیگری زندگی میکنیم. این بازی، برای ما تفریح است. پس تفریح ما این است که خودمان نباشیم. ما در بازی رایانهای از خودمان فرار میکنیم و بازی رایانهای این امکان را میدهد که از خود بیخود شویم و یکسره در دنیاهای مجازی خلق شویم و صورتهای دیگر زندگی را بیازماییم تا خود نباشیم. هم از خود فرار میکنیم و هم با خلق مدام، خود میشویم و اینجاست که تکنولوژی فراخوانده میشود تا قدرت ما را در خلق مدامِ کاذب فزونی بخشد.
بدینسان اگر بازی قدیم توانبخشی جسم و روان برای ادامهي حیات و جزئی از چرخهي حیات بود، بازی جدید فرار ما از در این عالم بودن، فرار از مخلوقبودن با خالقشدن است؛ فرار از این زندگی به آن زندگی، فرار از اين بازی به آن بازی، فرارهاي مکرري که ناشی از خستگی و رنج در عالم بودن، سرکوب، تحقق نیافتن رؤیاها و آزادیهای موعود این دنیایی است. بدینسان در عالم جدید زندگیهای متکثر رقم میخورد. پس، پیش و بيش از ما، عالم جدید به بازی رایانهای نیاز دارد و بازی رایانهای به ما. تا با آن بتواند دنیای موعود ما را لااقل در خیال ما تحقق بخشد و از این رهگذر سلطهي خویش را بسط دهد و حکومت خود را مستقر کند.
پس این ما نیستم که بازی میکنيم، بلکه این بازی است که ما را ما میکند؛ ما را محقق میسازد. بدین سبب است که بازی رایانهای پیدا میشود، تا در این شرایط جدید ما را ما کند. پس این بازی است که تکنولوژی را به خدمت خواسته است تا آنگونه که باید، بتواند باشد. این بازی است که صورتی از تکنولوژی را برای خود سفارش میدهد. این زندگی و دنیای جدید است که تکنولوژی را میخواند تا وعدههای موهوم را تحقق بخشد. تکنولوژی اجازه میدهد تا ما در عالمِ دیگر خلق شويم و زندگی دیگری را تجربه کنیم. به همین سبب ما به آن تمایل داریم چون تحقق آزادی تخیلی ماست. در دنیای جدید، ما زندگیهای متفاوتی را تجربه میکنیم. بازی رایانهای هم زندگی دیگری است، همانگونه که بوروکراسی و رسانه زندگیهای دیگری هستند و مگر نه اینست که تئاتریها میگویند زندگی همه بازی است. در حالیکه در دنیای قدیم، بازی جزئی از زندگی بود نه زندگي تماماً بازي.