درد من از طبیب منست

  • پرینت
درد من از طبیب منست -
امتياز: 5.0 از 5 - رای دهندگان: 1 نفر
 
اباصالح تقي‌زاده
بیماری در نسبت با روزمرگی

روزمرگی همواره با بشر بوده است و بر این اساس ربطی به عالم مدرن ندارد. اما هیچ‌گاه روزمرگی آنگونه که در دنیای مدرن رخ نموده است بر زندگی بشر حاکم نشده و تا این اندازه ابزار نیافته بود تا جهان را فرو بندد و انسان‌ها را از سوژگی انداخته و از وضعیت وجودی‌يشان غافل نماید.

نهادهایی چون بوروکراسی و رسانه، و ارزش‌هایی چون سرعت، نظم و لذت چنان روزمرگی را برای بشر نهادینه کرده‌اند که فرصت هر ارتعاشی از جریان زندگی روزمره گرفته می‌شود. روزمرگی را بر همین اساس می‌توان فقدان آگاهی و سوژگی انسان دانست و از این‌رو با غفلت مساوق است. انسانِ روزمره‌شده حرکت نمی‌کند بلکه حرکت داده می‌شود. روزمرگی از آنجا که لحظه‌های خاص‌بودن را از آدمیان منفرد می‌گیرد، همه را در شرایط مشابه و در يک سطح قرار می‌دهد. روزمرگی با حذف تمام غیرِمنتظره‌ها، نظمی آهنین را بر نوع زیست بشر امروز حاکم نموده است.

اما در زندگی بشر همواره اموری پیش‌بینی‌ناپذیر و غیرِمنتظره وجود دارد که شرایط روزمرگی را برهم می‌زند، بیماری[1]از شمار این امور است، هر چند که امروز از این شمار بیرون افتاده است. لحظات بیماری، لحظات سستی بدن است، بدنی که به‌واسطه‌ي آن، زندگی آدمی در عصر ما رنگ روزمرگی گرفته و در گیرودار عادات قرار می‌گیرد. انسان امروزی در شرایط بیماری به‌دنبال خلاصی هر چه زودتر از آن است. این خلاص‌شدن از بیماری نشانگان امری مهم است. از آنجا که زندگیِ روزمره‌ي مدرن بر ارزش‌هایی چون سرعت، کارآمدی و لذت جسمانی شکل گرفته است، بیماری نماد کندی و سستی، رخوت و بی‌حاصلی و درد و گرفتاری است.

در زندگی بشر همواره اموری پیش‌بینی ناپذیر و غیرِمنتظره وجود دارد که شرایط روزمرگی را برهم می‌زند، بیماری از شمار این امور است

انسان همواره بیمار می‌شده اما درک امروزی از بیماری را نداشته است. بیماری وجهی از وجود ما آدمیان است که نمی‌توان از آن گریخت. بیماری از آنجا که ما انسانیم و در جهان زیست می‌کنیم، امری آشناست؛ به‌عبارتی دیگر، بخشی از وجود انسان و حضور و زیست آدمی است. چنین درکی از بیماری بسیار متفاوت از درک مدرن از آن است. پزشکی امروز، بیماری را دیگریِ مفهومی «بدن» می‌پندارد، نه دیگریِ مفهومی «سلامت بدن» و تمام نکته در همین است. زمانی که بیماری در نسبت با «سلامت بدن» تعریف شود، بیماری از آنِ بدن و از اقتضائات زمانی و مکانی آن شمرده مي‌شود. اما چنانچه بیماری، دیگریِ «بدن» آدمی شد، تبدیل به امری غریبه شده و طرد می‌گردد. از همین روست که باید ویژگی مهم داروها و سبک درمان امروزی را در «سرعت درمانی» آن و نه «توان معالجه» آن دانست. کپسول‌ها، قرص‌ها، آمپول‌ها و حتی متدهاي جراحی همه در خدمت خلاصی هر چه زودتر از بیماری است و لذا با معالجه در معنای سنتی آن، متفاوت است. در پزشکی امروز مطابق ارزش‌هایی که پیش از این اشاره شد، راحت‌شدن هر چه زودتر از دست رنجها و کسالت بیماری، بر معالجه‌ي بیماری در معنای دقیق آن مقدم است. همین مواجهه‌ي غیرِطبیعی با بیماری سبب شده است که ما امروز با بیماری‌های غیرِطبیعی روبه‌رو شویم.

بیماری از آنجا طرد می‌شود که طبیعی است و طبیعتاً مخل روزمرگی است. روزهای بیماری، روزهایی است که آدمی به‌واسطه‌ي سستی بدن از اجبار عادات و میدان روزمرگی رها می‌شود و همین زمینه‌ای است جهت درک لحظه‌ي آگاهی و رجعتی به سوی خود. انسانی که به‌واسطه‌ي عادات بدنی در روزمرگی گرفتار آمده بود، حالا به جهت کسالت و ضعف بدن، روح و جانش سرعت بیش‌تری می‌یابد و نزد خودش حاضر می‌گردد. بیماری از امکان‌هایی است که پیش روی ماست و از این بابت شبیه مرگ است.

 


[1]-   در اینجا بیماری در معنای انتزاعی و مفهومی استفاده شده است نه در معنای انضمامی.