1- آخوند خلبان، آخوند فیلمساز، آخوند پزشک، استاد ورزشهای رزمی، روانپزشک، داستاننویس، مجری تلویزیون و... این روزها گاه به گوش میرسد و خبر از وجود چنین آخوندهایی برای مردم و خصوصاً اهل رسانه، جالب و دارای ارزش خبری است.
روشن است که این جذابیت، بهخاطر ترکیب دو هویت صنفی متمایز و متغایر در یک فرد است؛ دو هویتی که جمع آنها، بهندرت اتفاق میافتد و میتواند تحسین و یا تعجب شنونده را برانگیزد و حتی در مواردی او را به خنده وادارد.
2- تخصصهایی از این دست، چه جایگاهی در منظومهی وظایف طلبگی دارند؟ بایدها و نبایدهای حضور اجتماعی طلبه و تصدی مشاغل و پایگاههای اجتماعی توسط او چیست؟ ملاک ما برای ارزیابی عملکرد اجتماعی روحانیت چیست؟ آیا یک آخوند فیلمساز، همانقدر طلبه است که یک پیشنماز مسجد؟ آیا داستاننویسی، باید به اندازهی منبر رفتن، در دستگاه روحانیت رسمیت داشته باشد؟ آیا میتوان یک طلبهی متخصص در علوم اجتماعی را هم عالم دینی محسوب کرد؟ جایگاه واقعی حوزه و طلبه در جامعهی امروز کجاست؟
3- بیشک اعتقاد به جامعیت و کمال دین و لزوم تحقق حداکثری آن در جامعه، همواره در حوزه، گزارهای جاافتاده و فراگیر بوده است. با این وجود در مدل حضور اجتماعی روحانیت، به طیف گستردهای برمیخوریم. در یک سر طیف کسانی را میبینیم که جز به تحقیق در منابع دین و تدریس علوم مصطلح دینی و تبلیغ سنتی تن نمیدهند و غیر آن را منافی شأن و وظیفهی روحانی میدانند و در طرف دیگر کسانی را که به حکم وظیفه در هر عرصهای حضور بههم میرسانند و به ملاک لزوم جریان دین در تمامی اجزا و ابعاد نظام اجتماعی، حوزه را مسئول ریز و درشت مسائل جامعه میدانند. اما در این میانه حق چیست؟
4- بهنظر میرسد برای یافتن پاسخی کارگشا، باید به مسئلهی «هویت صنفی روحانیت» رجوع کنیم و ابتدا مسئله را در آن لایه حل نمائیم. چرا که مدل حرکت اجتماعی هرکس، فرع بر شناختی است که از جایگاه خود در جامعه دارد.
5- اگر به دستگاه فکری حوزویان توجه کنیم، خواهیم یافت که تصور رایج در مورد هویت روحانیت براساس برداشت خاصی از آیهی مبارکهی «نَفر» شکل گرفته است. بر این اساس هویت روحانیت بر دو رکن «تفقه» و «انذار» ابتنا خواهد یافت. پس هستهی مرکزی وظائف حوزه، فهم و ابلاغ دین خواهد بود. با این نگاه، حوزه صرفاً «علمیه» است و طلبه و مجتهد و مرجع تقلید شأن اجرائی ندارند و اساساً هویت اجتماعی آنان هویتی علمی است. لذا باید علم دین بیاموزند و آن را به امید حذر به دیگران ابلاغ کنند. در مقابل این فکر هم افرادی قرار دارند که خود را مسئول مستقیم همهی مسائل جامعه میدانند و برای دینی شدن جامعه حضور روحانیت در تمامی عرصههای اجتماع را ضروری میپندارند.
6- با این مبنا که حضرت امام خمینی (ره) تاریخ ما را ساخته و روزگار ما را رقم زده و ملاک دینداری را در عصر حاضر ارتقا داده است، حق این است که به تقریر ایشان از هویت روحانیت رجوع کنیم و تلاش کنیم نگرش خود را با ایشان منطبق کنیم تا بتوانیم در زمانهی ایشان کمککار جریان بسط دین در جامعه باشیم.
7- حضرت امام در کتاب ولایت فقیه و نیز منشور روحانیت اشاراتی دارند که بهخوبی پاسخ دغدغهی ما را خواهد داد. ایشان در مقدمهی کتاب ولایت فقیه، ابتدا با ارائهی تحلیلی از منصب خلافت و ولایت، با بیان این نکته که قانون مجری میخواهد، شأن ولی امر را در کنار تشریع، تصدی قوهی مجریه میدانند و بیان میکنند که بدون این شأن اجرایی به این دستگاه نقص وارد است. و از اینجا نتیجه میگیرند که تشکیل حکومت و برقرارى دستگاه اجرا و ادارهی آن برای خلیفهی رسول خدا لازم است.
آنگاه به مخاطبان خود که جمعی از طلاب فاضل مشغول به تحصیل در نجف اشرف هستند، خطاب میکنند که «اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت و برقرارى دستگاه اجرا و اداره، جزئى از ولایت است؛ چنانکه مبارزه و کوشش براى آن، از اعتقاد به ولایت است. درست توجه کنید... باید به ضرورت تشکیل حکومت معتقد باشیم؛ و باید کوشش کنیم که دستگاه اجراى احکام و ادارهی امور برقرار شود. مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامى لازمهی اعتقاد به ولایت است. فعالیت خودتان را تکمیل کنید. توجه داشته باشید که شما وظیفه دارید حکومت اسلامى تأسیس کنید». یعنی اگر حوزه و روحانیت خود را متعهد به جریان ولایت الهی در جامعه میداند، باید حکومت اسلامی تشکیل دهد و این یعنی ورود حداکثری به عرصهی اجتماع و اجرا.
همچنین حضرت امام در پیام خود به حوزهها که چندماه قبل از پایان عمر شریفشان صادر شد، آشنایى به روش برخورد با حیلهها و تزویرهاى فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادى، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاستها و حتى سیاسیون و فرمولهاى دیکتهشدهی آنان و درک موقعیت و نقاط قوّت و ضعف دو قطب سرمایهدارى و کمونیسم که در حقیقت استراتژى حکومت بر جهان را ترسیم مىکنند را از ویژگیهاى یک مجتهد جامع معرفی میکنند و در نهایت به این فراز میرسند که «یک مجتهد باید زیرکى و هوش و فراست هدایت یک جامعهی بزرگ اسلامى و حتى غیراسلامى را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدى که درخور شأن مجتهد است، واقعاً مدیر و مدبر باشد».
اگر بخواهیم ماحصل نظر حضرت امام را در مورد هویت حوزه و صنف روحانیت بیان کنیم، شاید تعبیر «نهاد متصدی اقامهی دین» مناسبترین بیان برای این منظور باشد. بر این اساس، حوزهی علمیه، از گارد علمی خود خارج خواهد شد و علم خود را برای کارآمدی در جامعه و پاسخگویی به نیازهای آن سامان خواهد داد. علم را برای عمل تولید خواهد کرد و به مستوای برتر «حوزهی علمیه عملیه» ارتقا خواهد یافت.
8- روشن است که این رویکرد با توجه به اعتقاد به گسترهی حداکثری دین، حوزه را به حضور حداکثری در لایههای مختلف جامعه، اعم از فرهنگ و سیاست و اقتصاد فرامیخواند. اما این حضور، عقلانیت خاص خود را میطلبد؛ چرا که هزار نکتهی باریکتر ز مو اینجاست. صرف اعتقاد به گسترهی حداکثری دین و هویت روحانیت، مسئله را حل نمیکند و باید برای ارتباط حوزه و حاکمیت و اجتماع، مدل جامعی طراحی کرد که هم مبانی حداکثری ما را تأمین کند و هم ملاحظات موجود را پوشش دهد. ملاحظاتی از قبیل حافظهی تاریخی و تصویری که مردم از صنف روحانیت دارند، به رسمیت شناختن همهی اقشار و اصناف تأثیرگذار در نظام کلان اجتماع، تبعات ناشی از قبول حداکثری مسئولیت، تشخیص دقیق عرصههایی که حتی با رویکرد حداکثری نیز در حیطهی مأموریت حوزه قرار نمیگیرند و...