شمع جمع و خشت خام

  • پرینت
شمع جمع و خشت خام -
امتياز: 4.4 از 5 - رای دهندگان: 20 نفر
 
شمع جمع و خشت خام
چرا ما به تجربه‌ی سال‌مندان نیازی نداریم؟

بالأخره آنچه پیر در خشت خام می‌بیند، جوان در آیینه می‌بیند یا نمی‌بیند؟ زیاد شنیده‌ایم که پیرها شمع جمع، محل رجوع به هنگام مشکلات،  مرجع حل اختلاف و رفع مشکل و منبع حکمت بوده‌اند و اکنون دیگر چنین جایگاهی ندارند و باید آن‌ها به این جایگاه برگردند.

اما بهتر است قبل از اینکه تصمیم بگیریم پیرها را به جایگاه والای خود بازگردانیم، بپرسیم که چرا پیرها در گذشته شمع جمع بوده‌اند و چرا امروز دیگر شمع جمع نیستند؟ آیا ما پیرها را با یک تصمیم از جایگاه شمع جمع به کنج انزوا منتقل ساخته‌ایم که با یک تصمیم بتوانیم آن‌ها را به جای نخست برگردانیم؟

 پیری همیشه قرین تجربه بوده و تجربه یکی از ارکان جایگاه سابق سال‌مندان بوده است؛ و پیرها عموماً با موضوع تجربه در کانون توجهات بوده‌اند. اما مگر اکنون پیرها تجربه ندارند؟ این پرسش می‌تواند پرسش مهمی باشد؛ اما مهم‌تر از آن، این است که مگر ما اکنون به تجربه‌ها‌ی سال‌مندان احساس نیاز می کنیم؟ و اگر پاسخ منفی است، آیا احساس بی‌نیازی به تجربه‌ی سال‌مندان یک احساس کاذب است و یا توجیهی دارد؟

می‌گویند سرعت تحولات زندگی و نو به نو شدن «همه»چیز موجب شده است که تجربه‌های سال‌مندان ناظر به زندگی دیگری باشد و به کار زندگی کنونی نیاید. به‌راستی کسی که تجربه‌ی نوجوانی‌اش مربوط به چهل یا پنجاه‌سال پیش است، درباره‌ی آنچه نوجوان امروز تجربه می‌کند، چه سخنی برای گفتن دارد؟ و کسی که در جهان و مناسبات سی‌سال پیش ازدواج کرده، معاش زندگی خود را  تأمین نموده، فرزندانی بزرگ کرده و... چه مطلبی برای گفتن دارد که به کار شرایط امروز بیاید. پس سال‌مندان تجربه‌ای دارند که دیگر امروز زیست نمی‌شود.

 از سوی دیگر امکان‌هایی در دست است که پاسخ‌گوی نیازمندی‌های امروز است. گردش اطلاعات در زندگی امروز به‌نحوی است که در کم‌ترین زمان، می‌توان پاسخ بیش‌ترین سؤالات را یافت. در خصوص هر موضوع ریز و درشتی، منابعی در دسترس قرار دارند که حجم بسیار عظیمی از اطلاعات را در اختیار ما قرار می‌دهند. در چنین شرایطی تجربه‌ی یک پیر چه جایگاهی می‌تواند داشته باشد؟

 بحث فوق به‌ شرطی که بتواند از عهده‌ی یک سؤال برآید، تبیین موجهی است، آن سؤال این است: آیا تجربه‌ی سال‌مندان از جنس اطلاعات است؟ در اینکه تجربه همواره با اطلاعاتی همراه است تردیدی وجود ندارد، اما آیا تجربه‌ی سال‌مندان قابل تحویل و تقلیل به اطلاعات است؟ اساساً تجربه چیست و اگر تجربه صرفاً اطلاعات نیست؛ تجربه دقیقاً برای کدام بخش زندگی است و به‌ چه کار زندگی می‌آید؟

تجربه‌ی سال‌مندان به یک بخش جزئی و یا یک موضوع مشخص محدود نیست؛ تجربه اگرچه در متن یک موضوع مشخص حاصل می‌شود و منتقل می‌گردد، اما درباره‌ی یک امر کلی‌تر و ناظر به کل زندگی و حیات است. تجربه‌ی پیر از جنس اطلاعات کلی در قالب مفاهیم قابل تطبیق بر مصادیق مختلف نیست؛ تجربه پیش از آنکه درباره‌ی یک موضوع معین باشد، برآمده از یک دریافت حضوری و مستقیم نسبت به کلیت حیات است. تجربه سال‌مندان سخنی پس از دانستن اطلاعات است که برآمده از نسبت میان فرد و حیات است. تجربه اگر از جنس اطلاعات می‌بود، به تعداد افرادی که مویی سپید کرده‌اند، تجربه‌های ارزشمند وجود نداشت؛ بلکه صرفاً جمع اطلاعات مربوط به این تجربه‌ها ارزش داشت. مگر فهم یا فکر قابل تقلیل به اطلاعات است که تجربه‌ی پیر را به اطلاعات تقلیل بدهیم و آنگاه نتیجه بگیریم که اطلاعات پیران درباره‌ی زندگی گذشته است و اکنون گوگل اطلاعات مورد نیاز امروز را به ما می‌دهد و دیگر نیازی به تجربه‌ی سال‌مندان وجود ندارد و در نتیجه آنان از محوریت به انزوا رانده شده‌اند. این سخنان در جای خود می‌تواند درست باشد، ولی اکتفا به آن برای تبیین وضعیت کنونی سال‌مندان تا حدی ساده انگاشتن موضوع است.

اگر تبیین فوق ساده‌انگاری است، پس چگونه می‌توان وضع فعلی سال‌مندان را توضیح داد؟ اگر تجربه اطلاعات نیست، پس چرا ما در زندگی خود با کسب اطلاعات، دیگر نیازی به مراجعه به سال‌مندان و شنیدن تجربیات آنان نداریم؟ پاسخ را باید در این جست‌وجو کرد که تجربه در چه نوعی از زندگی به‌کار می‌آید؟ اگر بخواهیم پرسش را دقیق‌تر مطرح کنیم باید بپرسیم تجربه در چه سطحی از زندگی به کار می‌آید؟ مفروض بنیادین این پرسش آن است که زندگی امری ذومراتب و دارای ظاهر و باطن است. در سطح جاری و مشهود و معمول امور و کارهای زندگی، اطلاعات کفایت می‌کند. البته در زندگی گذشته افراد برای تأمین همین اطلاعات به سال‌مندان رجوع می‌کردند، اما سال‌مندان ضمن انتقال اطلاعاتی که برای گذران امور جاری لازم بود، تجربیات خود را نیز منتقل می‌ساختند؛ تجربه نوعی توجه دادن به امر کلی‌تر و گذر از ظاهر امور و توجه به سطوح باطنی‌تر زندگی بود. تجربه حامل نوعی حکمت برای زندگی در سطوح باطنی‌تر بود. در تمدن فعلی که یکی از مبانی بسیار مهم آن، تک ساحتی بودن عالم است، عالم تنها در عینی‌ترین سطح آن زیست می‌شود و بنابراین از تجربه‌ی سال‌مندان نیز، تنها سطح عینی و مشهود، یعنی همان اطلاعات اخذ می‌شود و از آن پس است که همه‌ی آنچه درباره‌ی کهنه بودن تجارب سال‌خوردگان و بی‌نیازی از آن به‌واسطه‌ی گردش‌اطلاعات در دنیای جدید و... می‌شنویم، موجه می‌نماید. واقعیت این است که ما امروز نیازی به تجربه‌ی سال‌مندان نداریم؛ زیرا زندگی را تنها در یک سطح و ساحت سپری می‌کنیم. کسی که از چراغ سبز و قرمز تقاطع خیابان‌ها، صرفاً سبزی و قرمزی را می‌بیند و معنایی از آن در نمی‌یابد، چه نیازی به دانستن قوانین عبور و مرور دارد؟ تجربه برای گونه‌ای از زندگی است که در پس صبح و شام آن معنایی باشد و وقایع زندگی دلالت‌آمیز باشند.

 

 

ارتباط با ما:

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

مطالب مرتبط:

مرگ زودرس

روزهــای فرامــوشــی

از احترام تا ترّحم

آیا خانه‌ی سال‌مندان ازسلول‌ انفرادی بدتر است؟

فرصت سا‌ل‌مندی

در چشم خدا

پیرکشی