شورا پاسخ‌گو باشد

  • پرینت
شورا پاسخ‌گو باشد -
امتياز: 5.0 از 5 - رای دهندگان: 7 نفر
 
دکتر عماد افروغ
اگر شورا پاسخ‌گوی مسائل علمی نیست، چه کسی مسئول است؟

در وهله‌ی اول، توقع ما از شورا این است که به مضمون و محتوای حوزه‌ی مأموریت خود بپردازد و اسیر شکل‌گرایی‌ نشود و  بر این شکل‌گرایی‌ ندمد. اما به نظر بنده نه تنها شورا اسیر آن شده، بلکه خود طراح آن نیز بوده است. فضای رقابت علمی، با توجه به شاخص‌های فرمالیستیِ تعریف‌شده و مورد تصویب و تأیید این شورا ضمن این‌که بیان‌گر واقعیت رشد علمی در کشور نیست، مانع کاربردی بودن علم و اجتماعی شدن آن در جامعه، برقراری نسبت علم با فرهنگ و جامعه و بسترساز انواع و اقسام سرقت‌های علمی و بی‌اخلاقی و فرار مغزهای واقعی و جسور از محیط دانشگاه است.

اعضای شورا باید بدانند بین قدرت و مسئولیت رابطه وجود دارد. نمی‌شود قدرت را بخواهیم اما مسئولیتِ متوجه این قدرت را پذیرا نباشیم. اگر آن‌ها متولیان سیاست‌های فرهنگی و علمی هستند، باید در برابر زشتی‌های آن هم جواب‌گو باشند. شورای انقلاب فرهنگی باید پاسخ‌گو باشد؛ چرا این قدر سرقت علمی در کشور وجود دارد؟ چرا مقالات دانشجویی سرقت می‌شود و یا به‌عنوان مقالات مشترک به نام استادان چاپ می‌شود؟ چرا دانشجویان مجبور می‌شوند برای چاپ مقالات خود در مجلات خاص اجباراً نام استادی را اضافه کنند، ولو که این استاد هیچ نسبتی هم با آن مقاله نداشته باشد؟ چرا ترجمه‌های دانشجویان به نام اساتید چاپ می‌شود؟ چرا استادان به خود اجازه می‌دهند آزادانه دست به سرقت علمی بزنند؟ چه شاخص‌هایی محرک کار زشت آن‌ها شده است و اصولاً چه برخوردی با خاطیان می شود؟ وقتی  وزارت علوم از وزارت فرهنگ و آموزش عالی به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تغییر نام پیدا کرد و در واقع، از وزارت علوم، فرهنگ‌زدایی یا به‌عبارتی علوم انسانی‌زدایی مضاعف صورت گرفت، شورای انقلاب فرهنگی کجا بود؟ چرا وقتی رئیس‌ جمهور قبلی درخواست دریافت مجوز راه‌اندازی دانشگاهش را در تهران از شورای انقلاب فرهنگی می‌کند، شورا با یک برخورد هیجانی موافقت می‌کند؟

 فرمالیسم علمی و تمرکزگرایی در اداره‌ی دانشگاه‌ها به این شکل نامقبولش باعث شده که ما از یک رقابت و رشد طبیعی علمی، برخلاف شعارهای فراوان، دور باشیم. ما امروز حتی در حوزه‌ی فلسفه نیز سوگوارانه شاهد سرقت علمی اساتید در دانشگاه‌های شناخته‌شده مستقر در تهران هستیم. آیا قرار است ما این‌گونه رشد کنیم؟ آیا لازم است شاخص ارزیابی مقالات و علم ما (آی اس آی) و امثال ذلک باشد؟ یا دردی نظری و عملی از جامعه‌ی پر از درد ما را درمان کند؟

نکته این است که اصولاً علم نمی‌تواند فرهنگی نباشد؛ نمی‌تواند اجتماعی نباشد؛ چون علم یک عمل اجتماعی است و مألاً با مفاهیم و شرایط و روابط اجتماعی و زبانی، ولو نه منحصراً گره خورده است. خواه ناخواه نسبت متقابلی بین علم و متعلق آن وجود دارد. اگر این نسبت برقرار نباشد، علمی وجود نخواهد داشت؛ یا اگر وجود داشته باشد صورتی از علم است و غیرکاربردی خواهد بود. یعنی اگر علم ارتباطی با جامعه‌ی خود نداشته باشد و متأثر از آن نباشد، نمی تواند بر آن هم تأثیر گذار باشد و راه‌حلی برای مشکلات آن به دست دهد. بی توجهی به این مباحث کلیدی که جای طرحش در فلسفه‌ی علم و فلسفه‌ی علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی علم و معرفت است، باعث شده تا ما شاهد انواع و اقسام بی‌اخلاقی‌ها، رقابت‌های منفی و نگرش‌های انتزاعی به علم باشیم. در این شرایط یا باید ماند و خود را با شرایط وفق داد و یا باید شاهد این بی‌اخلاقی‌ها بود و خون دل خورد و ته صف ماند. البته برخی ترجیح می‌دهند خود را از این دوراهی غیرقابل تحمل نجات دهند و فرار را بر قرار ترجیح دهند. چون نه منزلت آن‌ها به آن‌ها اجازه می‌دهد که بمانند و ته صف باشند و نه اخلاق آن‌ها اجازه می‌دهد که دست به سرقت علمی بزنند. متأسفانه بیش از آن که شاهد وجه محتوایی، مضمونی و کاربردی علم در دانشگاه باشیم، شاهد غلبه وجه تجاری و اقتصادی آن هستیم. بیماری فراگیر نگاه مادی و اعطاء پاداش مالی در قبال کارهای انجام شده و غفلت از پاداش‌های معنوی و ارضاء محرک‌های درونی، حتی گریبان بخش عاملیت جامعه یعنی دانشگاه ها را هم گرفته است. تلا‌ش‌های علمی با پاداش‌های مادی، مستقیم و غیر مستقیم روبه‌رو می‌شود. متأسفانه این رفتار ناموجه تاحدودی نهادینه هم شده است. استقبال کثیری از استادان از دریافت یارانه و عدم کناره‌گیری آن‌ها از این سیاست ناموجه، امید مردم به این بخش را که به‌طور عمده باید با عاملیت و اثربخشی‌اش تعریف شود، سست کرده است. این‌ها همه شاخص سیاست‌زدگی و ابزارزدگی است. عده‌ای می‌خواهند با آمار و ارقام و رشدهای کمی، عظمت خود را از جمله در حیطه‌ی فعالیت‌های علمی به رخ دیگران بکشند؛ دیگر مهم نیست که این فعالیت‌ها دردی از جامعه‌ی ما را درمان کند یا خیر؟ فرهنگ و اخلاق قربانی ‌شود یا خیر؟ در کل، سؤال من این است که در برابر قربانی شدن فرهنگ و حتی اخلاق، نهاد متولی فرهنگ  ـشورای عالی انقلاب فرهنگی ـ نباید پاسخ‌گو باشد؟

  اصولاً شورای انقلاب فرهنگی تا چه اندازه نگاه نرم‌افزارانه به علم داشته است؟ تا چه اندازه در مورد نسبت علم با فرهنگ و جامعه بحث کرده است؟ در این شورا تا چه اندازه توجه به جامعه‌شناسی علم، توجه به مقوله‌ی ضروری فلسفه‌ی علم و فلسفه‌ی علوم اجتماعی شده است؟ اصولاً بر پایه‌ی کدام قرائت از علم و کدام معرفت‌شناسی علمی، شورا شاخص‌های علم را تعریف و ابلاغ کرده است؟ مایه‌ی آزار و خون دل خوردن است. خیلی فرصت‌ها از دست‌مان رفت؛ یقه چه کسی را باید گرفت؟ چه کسانی مسئول توجه محتوایی به علم بوده و هستند، نه توجه شکلی، این‌که دائم آمار بدهند؟ بالاخره شورا مسئول است و باید جواب‌گو باشد

می‌گویند وزارت علوم مسئول است؛ اما مگر وزارت علوم مستقل از شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌تواند عمل کند! اگر هم بکند باز هم مسئولیتش متوجه شورای عالی انقلاب فرهنگی است. سیاست‌ها به عهده‌ی شورای انقلاب فرهنگی است. سیاست‌ها باید ضمانت اجرایی پیدا کند؛ چون هم وزرای ذی‌ربط دولت در شورای انقلاب فرهنگی  حضور دارند، هم رؤسای کمیسیون‌های ذی‌ربط مجلس؛ دلیل حضور نمایندگان برای آن است که اگر نیاز شد تبدیل به قانون شود و اگر هم نیاز نباشد، اجرایی شود.

شورا دچار عمل‌زدگی و روزمره‌گی است. منصوب کردن رئیس دانشگاه‌ها، بدون توجه به اصلاح ساختارها و شاخص‌ها، مشکلات ما را به صورت ریشه‌ای حل نمی‌کند. مگر قدرت مانور رؤسای دانشگاه‌ها تا چه حد است؟ نباید گرفتار تقلیل ساختارها و موقعیت‌ها به متصدیان این موقعیت‌ها شد. باید روابط و ساختارها اصلاح شود. به صرف این‌که رئیس دانشگاه عوض شود اما ساختارها مثل سابق باقی بماند، تحولی مبنایی صورت نمی‌گیرد. اما شورای عالی انقلاب فرهنگی اصولاً وجوه نرم‌افزارانه‌ی علم را درک نکرده است و در مواردی نیز تنها به سیاست‌ها بسنده می‌کند. توجه به اجرایی‌شدن و ظرف اجرایی آن‌ها ندارد؛ توجه به نظارت بر اجرایی شدن آن‌ها ندارد. در مواقعی هم که سیاست‌های خوبی تصویب و اتخاذ شده است، به دلیل بی‌توجهی به سازوکارهای اجرایی و عدم نظارت بر اجرایی شدن آن‌ها عملاً عقیم و یا بد اجرا شده است. این‌ها مسائلی است که باید در مورد آن‌ها چاره‌اندیشی شو.

شورا باید جلوی تغییر نام وزارت علوم را می‌گرفت؛ آن‌ها حداقل باید جلوی حذف کلمه‌ی فرهنگ را می‌گرفتند که بارِ انسانی علم تقویت شود یا حداقل تضعیف نشود. باید بدانیم که اگر قرار است علم در کشور رشد کند باید اجتماعی و فرهنگی بشود. اجتماعی و فرهنگی شدن علم یک مقوله‌ی علوم انسانی است و بنده بارها گفته‌ام، بحث «درباره‌ی علم و فناوری» و نه «در علم و فناوری» یک بحث کاملا علوم انسانی است. با ارتقاء جایگاه و منزلت علوم انسانی است که علم علی‌الاطلاق در کشور رشد می‌کند. با ارتقاء هم‌زمان منزلت علوم انسانی و تبعات و ملزومات آن است که می‌توان شاهد یک تحول مبنایی در علوم انسانی و مألاً رشد واقعی علم در کشور بود و این وظیفه‌ی شورای انقلاب فرهنگی است که با عنایت و آگاهی به مباحث ذی‌ربط معرفت‌شناسی علمی و رشته‌های ذی‌ربط و با شاخص‌های محتواگرایانه‌ی متناسب با نگرش علمی مطلوب و متناسب با نیازها و اهداف جامعه، بستر تحول هم‌زمان علوم انسانی و علوم به اصطلاح غیرانسانی را فراهم کند.

 

 

ارتباط با ما:

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مطالب مرتبط:

مصوباتی که ضمانت اجرا ندارد

رخداد استعاره

وقتی سرِ شلوغ به شورا نظر کند

اعضایی که شورا را نمی‌شناسند

کج‌دار و مریز، زیر باری سنگین

شاخصی برای ارزیابی شورا

شورا باید قرارگاه باشد

انقلاب فرهنگی ایران