موضوع وحدت، موضوع حساسی است و غالباً با نوعی مصلحتاندیشی همراه است. انگار نباید بدون ملاحظه دربارهی آن وارد بحث شد. طرح بحثها هم غالباً به این شکل است که استعمار برای تأمین منافع خود، نقاط اختلاف میان مذاهب اسلامی را یافته و با تحریک آنها سعی در ایجاد تفرقه در جهان اسلام دارد. البته این تحلیل درست است و ماجرا از همین قرار است. اما شاید بتوان کمی بیشتر به مسئله نزدیک شد و سؤالاتی را از آن پرسید و چراغی بر نقاط تاریک انداخت.
1. بسیاری از شاگردان امام باقر و امام صادقصلیاللهعلیهماجمعین از اهل سنت بودند و بسیاری از فقهای ما هم به فقه سایر مذاهب اسلامی پرداخته و با آنها وارد گفتوگو میشدند. سخن آیتالله سیستانی در روزگار ما که: «نگویید برادران ما اهل سنت، بگوید جان ما اهل سنت» نیز مشهور است. آیا بحث وحدت، ناشی از اقتضاء زمانه و یک استراتژی است یا بهجز معنای سیاسی ـ اجتماعی در لایههای عمیقتر نیز معنادار است؟ آیا سیرهی عملی ائمهی معصومینصلیاللهعلیهماجمعین و بزرگان تشیع در برخورد با اهل سنت ـ که برخوردی برادرانه بوده است ـ را باید حمل بر تقیه کنیم؟ به نظر اهل بیت و بزرگان شیعه، اهل سنت چه جایی در مراتب هستی دارند؟
2. غیرِ ما کیست؟ خودیها و غیرِخودیهای تاریخی ما کدامند؟ اهل سنت و سایر مذاهب اسلامی غیرِ ما هستند یا استکبار جهانی؟ چگونه و تحت چه نگاهی استکبار نادیده گرفته شده و ریشهی مشکلات، سایر مذاهب اسلامی تلقی میشود؟
3. ما بر سر چه می خواهیم با اهل سنت وحدت داشته باشیم؟ آیا تأمین منافع مشترک مدنظر است؟ آیا ما میتوانیم با اهل سنت از درِ همزبانی وارد شویم؟ آیا سپهری فراتر از مذهب وجود دارد که همهی مسلمین بتوانند ذیل آن با یکدیگر تخاطب کرده و سخن یکدیگر را فهمیده و تشکیل امت دهند؟
4. به نظر میرسد برخی از اهل علم ما برای اجتناب از تفرقه به دام پلورالیسم و در نتیجه یکسانانگاری همهی مذاهب (ولاجرم ادیان و حتی دینداری و بیدینی) افتادهاند؟ جالب اینکه بسیاری از بزرگان تقریب ما در تاریخ اخیرمان، در مظان روشنفکری قرار دارند. امروز هم متفکران روشنفکر عرب در ایدهی تقریب با ما نزدیکی زیادی دارند. چهطور باید به بحث تقریب نزدیک شد، بدون اینکه به دام روشنفکری افتاد؟
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
ناسیونالیسم، ایدئولوژی وحدت و تفرقه