تلخی‌ بی‌پایان

  • پرینت
تلخی‌ بی‌پایان -
امتياز: 4.2 از 5 - رای دهندگان: 11 نفر
 
خانه دختر
درباره «خانه دختر» فیلمی از شهرام شاه حسینی

روایت فیلم «خانه‌ی دختر» با خبردار شدن بهار و پریسا (با بازی باران کوثری و پگاه آهنگرانی) از مرگ غیرعادی دوست و همکلاسی‌شان سمیرا (با بازی رعنا آزادی‌ور) آغاز می‌شود. در ادامه آن‌ دو می‌کوشند تا پازل مرگ مشکوک سمیرا را با راهنمایی خواهر او تکمیل کنند. از آن‌چه گفته شد، پیداست قصه‌ی فیلم وام‌دار داستان‌های معمایی و کارآگاهی است، که این‌جا کارآگاه همان دوستان سمیرا هستند. انتظار می‌رود در چنین داستانی نویسنده، معمای‌ش را نسبت به تعقیب‌کننده (در این‌جا بهار و پریسا) طرح کند تا جایی‌که حل معما تأثیر مستقیم روی جویندگان داشته باشد تا آن‌ها در قبال فهمیدن حقیقت به چالش کشیده شوند.

فیلم در نیمه‌ی ابتدایی‌اش، همه چیز دارد: موفق به ایجاد یک تعلیق مناسب و درخور می‌شود، بستر اجتماعی‌اش را دقیق ترسیم می‌کند و از همه مهم‌تر شخصیت‌هایی باورپذیر خلق می‌کند. حتی دیالوگ‌های سلیس و روان فیلم منجر به بنای یک فضای واقع‌گرایانه می‌شود که در جا انداختن موضوع فیلم برای مخاطب بسیار پیش‌برنده است.

نقطه‌ی میانی فیلم‌نامه که قرار است ما را به درون فلش‌بکی افشاء‌کننده هدایت کند، با ظرافت و هوشمندی اجراء شده است. به یاد بیاورید، صحنه‌ای را که باران کوثری در کوپه‌ی قطار نشسته و تصمیم می‌گیرد بار دیگر و شاید برای آخرین بار تلاش کند تا با تلفن همراه سمیرا تماس بگیرد. به نظر می‌رسد این صحنه از جهات مختلف دارای اهمیت‌ فراوان است. پیش از این صحنه، دوستان سمیرا در یک وضعیت انفعالی قرار می‌گیرند تا جایی‌که قبل از یافتن پاسخ‌شان تصمیم می‌گیرند از پی‌گیری‌های‌شان منصرف شوند. اما در این میان، بهار ـ هرچند تصمیم گرفته برای دور شدن از آن چیزی که اتفاق افتاده به اراک سفر کند ـ بار دیگر برای فهمیدن واقعیت تلاش می‌کند. به نظر می‌رسد این تقلا، تکلیف شخصیت‌ محوری داستان را تا حدودی مشخص می‌کند. یعنی نشان می‌دهد که بهار بیش‌تر از بقیه خواهان رسیدن به هدف‌ش است. از طرف دیگر می‌دانیم که تلفن همراه سمیرا، دست خواهر کوچکش افتاده و حالا اوست که چگونگی وقوع حادثه را برای بهار تعریف خواهد کرد.

شاید گمان شود در این دست از روایت‌های داستانی، جابه‌جا کردن تقدم و تأخر وقوع حوادث می‌تواند محوریت ماجرا را از یک شخصیت به شخصیت دیگر منتقل کند، ولی فراموش نکنیم که انسجام داستان نمی‌بایست با چنین تغییری از هم بپاشد. حال با این تغییر در شیوه‌ی روایت داستان، بیایید فرض کنیم شخصیت اصلی داستان خواهر سمیرا است که هدف‌ش از همان ابتدای قصه این بوده که دوستان خواهرش از دلیل واقعی‌ مرگ سمیرا مطلع شوند و سرانجام موفق می‌شود حقیقت را بازگو کند. حال سؤالی که مطرح می‌شود، این است: فهمیدن چگونگی وقوع حادثه دارای اهمیت است(فعلی که بهار انجام می‌دهد) یا فهماندن و افشاء کردن چگونگی وقوع حادثه (کاری که خواهر سمیرا می‌کند)؟ به زعم من هیچ‌کدام از این‌ها به خودی خود دارای اهمیت نیستند. مهم آن است که فعلی اتفاق بیفتد تا در پایان، زندگی‌ شخصیت اصلی به شکل برگشت‌ناپذیری تغییر پیدا کند.

پایان‌بندی کنونی فیلم تنها به حل انگیزه‌های خارجی شخصیت اصلی کمک می‌کند و به اصطلاح کشمکش او را حل و فصل می‌کند. در حالی‌که به شخصه معتقدم، این پتانسیل در فیلم‌نامه «خانه‌ی دختر» وجود داشت که نویسنده صرفاً به شنیده شدن یا گفتن حقیقت توسط شخصیت اصلی قناعت نکند، بلکه نتیجه‌ی این عمل ـ گفتن یا شنیدن دلیل مرگ سمیرا ـ می‌توانست تبدیل به مانعی عظیم مثل ترسی بزرگ‌تر از دلیل مرگ سمیرا شود که برای شخصیت اصلی غلبه‌ناپذیرتر می‌بود.

 

ارتباط با ما:

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مطالب مرتبط:

تخدیر

موش‌کشی سرانجامی برای خودکشی

تظاهر و فریب

یادبازی بی‌منطق با شب‌های روشن

قلاده‌های نقره‌ای

زندگی بدون حماسه

رقابت برای نمایش شجاعت

25 خرداد

جوزانی و حوالت ایران برگر

من مقصرم یا افخمی؟

قبل از پیش!

طنز سست سیاسی

سایه‌ی سایه‌روشن

بحران هویت خانواده

یک اتّفاق ساده

ژست فیلم‌سازی

گازهای گل‌خانه‌ای خطرناک‌ند آقای کارگردان

مِمِنتو بدتر است یا Inception؟