بی‌مهندس می‌میرم

  • پرینت
بی‌مهندس می‌میرم -
امتياز: 4.3 از 5 - رای دهندگان: 12 نفر
 
سی و سه پل - پل طبیعت
اطمینان مهندس و قهقرای تمدن

معمولاً در کشورهای جهان سوم و به‌طور خاص در کشور ما مهندسی جذابیت و ابهت حیرت‌انگیزی دارد. اگر نخواهیم دلیل این پدیده را به توطئه‌ی استعمار و یا عقب‌ماندگی تاریخی ما در نسبت با غرب نسبت دهیم، باید گفت ما پیش از این به‌صورت خاصی زندگی می‌کردیم، ولی ناگهان شیفته‌ی مهندسی شدیم! چرا مهندسی غرب برای ما این‌چنین جذاب و باشکوه جلوه کرده است؟

شاید کسی بگوید ما نیازمند عمران و آبادانی بوده‌‌ایم و در این زمینه دچار مشکل جدی شده‌ایم. اما هنوز چند قرن از احداث بناهای بزرگی چون سی‌‌و‌سه ‌پل و میدان امام با آن همه عمارات زیبا در اصفهان و... نمی‌گذرد که ما عاشق مهندسی غربی شده‌ایم؟ به هر حال قومی که نیازمند عمران و آبادانی و یا ساخت تجهیزات نظامی است، باید دشواری این راه را نیز به جان بخرد. اگر ما مشکل عمران داشتیم، چرا به علوم و فنون سنتی خودمان رجوع نکردیم؟ چه شد که سراغ مهندسی و فنون کشورهای بیگانه رفتیم و امیدی نداشتیم که از دانش بالقوه‌‌مان بخاری برخیزد؟ در واقع چندین ویژگی مهم و اساسی در مهندسی وجود داشت که ما را مست خود کرده است.

ظهور بزرگانی چون شیخ بهایی نیازمند سال‌ها مشقت در طلب علم و درس و بحث بود. نابغه‌ی کم‌یابی چون او به‌ندرت و در طی سالیان سال علم‌آموزی و سلوک موفق به کسب مدارجی در علوم و فنون مختلف می‌شد تا اقدام به معماری بناهای عظیمی هم‌چون مسجد امام یا بناهای اسرارآمیزی چون حمام همیشه جوشان نماید. اما امروز با صرف مدت زمان بسیار کم‌تری می‌توان علم و مهارت لازم برای رسیدن به جایگاه اجرای طرح‌های عمرانی عظیم را کسب کرد. به عبارت دیگر امروزه کارهای عمرانی در مقیاسی گسترده‌تر و با سرعتی چند صد برابر نسبت به کارهای عمرانی در زمان شیخ بهایی و البته با کیفیت متفاوتی در حال انجام است. هم‌چنین علم مهندسی، سرعت و کمیت پرورش مهندس را به طرز وحشتناکی بالا برده است؛ تا جایی که امروز تهیه‌ی کاری متناسب با تخصص در بازار کار برای جماعت مهندسی، دشوار شده است.

مهندسی ساده‌ترین روش‌ها را برای انجام سریع و آسان طرح‌ها پیدا کرده است و به ما می‌گوید من گنج بی‌رنجم و بسیاری از ما از این حیث چنان مدهوشش شده‌ایم که پرسش از چگونگی تحقق طرح‌های عمرانی در علوم سنتی خودمان تبدیل به پرسشی بی‌وجه گردیده است؛ و امروز طرح این سؤال هم تعجب‌برانگیز است. 

مسئله این است که مهندس این توانایی را دارد که فارغ از دغدغه‌‌های موجود در بسیاری از حوزه‌های انسانی و اجتماعی، کار خود را انجام می‌دهد. به بیان بهتر مهندسی از جایگاهی به رتق‌وفتق امور جامعه می‌پردازد که در آن نه خدا، نه فلسفه و علوم انسانی، نه فرهنگ و نه هیچ چیز دیگری به غیر از خود مهندسی نمی‌توانند در آن دخالت داشته باشند. لذا برای مهندسی هیچ امر دست و پاگیری وجود ندارد و مهندسی آزاد و مستقل است.

امروزه فیلسوف، جامعه‌شناس، اقتصاددان، روان‌شناس و... هر یک به‌نحوی از انحطاط در سطح جهانی و انواع چالش‌ها و خطرات در آینده‌ی پیش رو سخن می‌گویند. مردم در زندگی روستایی در آرزوی زندگی در شهر و در زندگی شهری در آشوب و گرفتاری سردرگم هستند؛ اما در عین حال مهندسان به‌صورتی بسیار رؤیاپردازانه و چه بسا متوهم، با خیالی آسوده و مطمئن به کار ساخت‌وساز خود ادامه می‌دهند و اغلب ترسی از پیامدهای اقدامات‌شان در آینده ندارند. با این وصف یکی از دلایل این‌که مهندسان به‌خصوص در جوامع توسعه‌نیافته کارآمد و اثربخش به نظر می‌رسند آن است و در واقع محدودیتی ماورای کار مهندسی برای خود قائل نیستند. لذا برای یک مهندس معمار امروزی اصلاً مهم نیست که ساخت یک پل یا اتوبان و یا کارخانه چه تأثیری در بافت فرهنگی جامعه دارد. ایشان فقط‌و‌فقط به استحکام پل یا اتوبان توجه می‌کنند. به‌عبارت دیگر آن‌ها مسئولیت پیامد اقدامات‌شان را برعهده نمی‌گیرند و چون فرمول‌های استحکام سازه‌ها قطعی هستند، معلوم است که به‌ظاهر خدمات و اثرگذاری چشم‌گیری در محیط جامعه ایجاد می‌کنند. اما باید عنایت داشت که به چه قیمتی مهندسان کارآمد جلوه می‌کنند؟

برای نمونه مهندسی اغلب ساخت اتوبان در وسط یک محل قدیمی را تنها از وجه عبورومرور خودروها مدنظر قرار می‌دهد؛ هم‌چنین ساخت کارخانه‌ای در کنار منطقه‌ی روستانشین تنها از منظر تولیدات بیش‌تر نگریسته می‌شود و فرهنگ آن محله و آن روستا از اساس ارتباطی به مهندس پیدا نمی‌کند. این بدان معناست که مهندسی اگر فرهنگی را تخریب کند، اصلاً احساس نمی‌کند که کار ناشایستی انجام داده است و یا باید در کار خود تجدیدنظر کند. مهندسی خود را از عالم و آدم، اندیشه و تفکر، فرهنگ و سیاست و اقتصاد جدا کرده و به عبارت بهتر همه‌ی آن‌ها را در خدمت خود برای بازدهی بیش‌تر در عمل می‌داند.

بشر پیشامدرن در هر زمینه‌ای که وارد فعالیت می‌شد، عجز خود را به‌طور عینی ملاحظه می‌کرد. اما مهندس تجلی قدرت قطعیه برای انسان مدرن است. بشر آسیاب می‌ساخت، اما اگر باد می‌آمد یا آبی روان بود، کار می‌کرد. اما بهره‌گیری امروزی از آب به روان بودن و در جریان بودن آن نیست، بلکه آب باید در پشت سد ذخیره شود؛ این ذخیره‌سازی سبب قطعیت یافتن احکام مهندسی در جریان امور است. لذا قطعیت مهندسی با هیچ قطعیتی قابل مقایسه نیست؛ چراکه قدرت‌آفرین است. برخلاف حوزه‌های دیگر انسانی و اجتماعی مانند دین یا سیاست که هرگز در آن‌ها به انسان تضمین و اطمینان از رضایت در نهایت کار داده نمی‌شود.

بنابراین شیفتگی ما به مهندسی در اصل به این برمی‌گردد که ما مشتاق استقلال از هر قیدی در عمل شده‌ایم و این رخدادی است که به لحاظ تاریخی در درون ما اتفاق افتاده است. برای نمونه ما در عصر اطلاعات و ارتباطات از راه دور از همه چیز و همه کس جدا شده‌ایم؛ لذا ارتباط ما با چیزها و دیگران تنها از طریق قدرت میسر است؛ نه از طریق با هم بودن. این مسئله ریشه‌ی علاقه ما به مهندسی است. در چنین جامعه‌ای تأسیس کارخانجات، راه‌ها، برجها و سدها بدون التفات به پیوند این ساخت‌وسازها و تأثیرگذاری آن‌ها بر فرهنگ و سیاست جامعه رخ می‌دهد. از این حیث ساخت مسجد به دست شیخ بهایی، احساسات فرهنگی و دینی ما را به وجد می‌آورد و اما ساخت مسجد به دست مهندس از اساسا کارکرد دیگری دارد. لذا تنها وقتی می‌توانیم از سیطره‌ی اندیشه‌ی مهندسی به‌صورت فعلی آن خارج شویم که مهندس در امکان تأثیر و تأثرات اقداماتش در فرهنگ و زندگی تردید نماید و بر آن اساس با اندیشیدن در اصول و ابعاد مختلف انسانی و اجتماعی، سعی در ارائه‌ی طرح‌های عمرانی و... نماید که در نهایت جامعه را به صورت کامل و جامع به پیشرفت برساند.

 

* کارشناسی ارشد مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبایی

 

ارتباط با ما:

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مطالب مرتبط:

آیا مهندسی، ایران را به پیشرفت می‌رساند؟

چه انتظاری از مهندسی داریم؟

دور باطل نگرش مهندسی

چالش‌های مهندسی در ایران

مهندس، انسان مثالی دوره‌ی جدید

تفکر مهندسی در عصر پایداری

آشپزخانه، قلب تپنده‌ی خانه‌های جدید

جای خالی ثروت‌افزایی و قدرت‌آفرینی

مهندس یا کشاورز؟

مدل ایرانی نظام ملی نوآوری