نمایشگاهی که بود؛ نمایشگاهی که هست...

  • پرینت
نمایشگاهی که بود؛ نمایشگاهی که هست... -
امتياز: 3.5 از 5 - رای دهندگان: 2 نفر
 
نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران
حواشی نمایشگاه پنجم بین‌المللی کتاب تهران
اشــــاره آن‌چه در زیر آمده بریده یادداشت‌هایی تحت عنوان «نمایشگاه کـتاب یا‌ فروشگاه کتاب؟!» است که در شماره 17-16 مجله‌ی «گزارش» در سال 1371 در مورد نمایشگاه پنجم کتاب تهران به چاپ رسیده است. بسیاری از مطایباتی که 23 سال بیش در مورد وضع فرهنگی، ناشران، مدیران فرهنگی و... مطرح شده هنوز هم زنده است.

پنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران نیز طی ماه گذشته در محل دائمی نمایشگاه‌ها برگزار شد و هزاران هزار کتاب‌دوست‌ و کتاب‌خوان‌ مشتاق را به سوی خود کشانید. اما بسیاری از‌ آن‌ها‌ را با دست خالی و قلبی مالامال از حسرت بیرون فرستاد! امسال هـم کـتاب گـران و حتی گران‌تر از پارسال بود؛ به‌خصوص بـرای دانـشجویان کـه‌ اصلی‌ترین‌ قشر خواننده‌ی‌ کتاب هستند. امسال هم کتاب‌های خارجی بیش‌تر جنبه‌ی نمایشی داشت و کم‌تر‌ می‌شد آن‌ها را خریداری کرد، به‌خصوص که خیلی از کتاب‌هایی که در نمایشگاه پارسال (و حتی پیـارسال) خریداری شـده، هنوز هـم به دست‌ خواستاران آن‌ها‌ نرسیده‌ است!

امسال هم ناشران، بیش‌تر کتاب‌های در انـبار مـانده و فروش نرفته‌ی خود‌ را‌ به نمایشگاه آورده بودند تا به ضرب و زور تبلیغات و جو پر تب‌وتاب کتاب‌خوانی همان‌ چند‌ روزه‌ در سایه‌ی تخفیف مـختصر نـمایشگاه، آن‌ها را بـه پول تبدیل کنند... . البته نقاط قوت‌ نمایشگاه‌ کتاب‌ تهران را که هم‌چون هـر نمایشگاه دیگری در ذات و نفس خود دارد، نباید نادیده گرفت که گفته‌اند‌ به هر حال‌ بودن‌ هر کتابی (و طبعاً هر نمایشگاه کتابی!) بهتر از نبودن آن است. ولی گـروه گـزارش‌گران مـجله‌ی گزارش که‌ در‌ طول مدت برگزاری نمایشگاه، هر روز هم به تمام غرفه‌ها سر زده‌‌‌اند و هـم با‌ صدها‌ نفر‌ از شرکت‌کنندگان و ناشران و خریداران کتاب‌ها گفت‌وگو کرده‌اند، نکات خواندنی و جالبی از گوشه‌وکنار‌ و حواشی نمایشگاه کتاب فـراهم آورده‌اند کـه ماه‌ها پس از پایان نمایشگاه نیز به‌ خواندنش‌ می‌ارزد.

دو کرباسچی در یک شهر!

می‌گفتند: «شاید آقای‌ کرباسجی‌ رئیس نمایشگاه‌ کـتاب تـهران پسـرعموی آقای کرباسچی شهردار تهران باشد که شهرداری مهمانی مفصلی را به افتخار صدها ناشر‌ ایرانی‌ و خـارجی و مـسئولان نمایشگاه در هتل استقلال برپا کرد» و باز می‌گفتند: «شاید به خاطر همین‌ خویشاوندی‌ بوده که آخرین روزهای نـمایشگاه کـتاب بـا اولین روزهای نمایشگاه گل و گیاه تداخل یافت که بر رونق هر‌ دو، دوچندان‌ افزوده شد!»

کتاب‌های لوکس سروش...

در غـرفه‌ی انـتشارات سروش موزه‌ی کوچکی از چند کتاب‌ نفیس‌ و نایاب سروش برپا شده بود وعلاقه‌مندان‌ کـتاب‌ مـی‌توانستند‌ ایـن کتاب‌ها را که درمحفظه‌ی شیشه‌ای دربسته‌ قرار‌ داشت تماشا کنند! آقا و خانمی با پافشاری بیش از حد از مسئول غـرفه می‌خواستند بـه هر‌ صورت‌ و هر قیمتی شده دو نمونه‌ از‌ کتاب‌های موزه‌ یعنی‌ قرآن‌ سروش و حـافظ امیرخانی را بـه آن‌ها‌ بفروشد. وقتی‌ علت این همه پافشاری را از آن‌ها پرسیدیم، گفتند: «این دو کتاب، سفره‌ی عقد دخترمان را زیباتر‌ می‌کند! و بدون‌ این دو، مراسم عقد او بـه‌ تـعویق خـواهد افتاد!» پس به این‌ ترتیب‌ اگر انتشارات سروش به داد این‌ آقا‌ و خانم نرسد، دخترشان در حـسرت خانه‌ی بـخت خواهد ماند!

چرا فروش کتاب کم بود؟

به گفته‌ی‌ عده‌ی زیادی از ناشران، شمار بیش‌تری از‌ مردم‌ امسال‌ از نمایشگاه کتاب‌ دیدن‌ کـردند، اما فروش کـتاب کم‌تر از‌ سال‌ قبل بوده است. علت نیز بر همه روشن است: گرانی، گرانی و گرانی ... و تُهی‌جـیبی قـشر کتاب‌خوان که کارمندانند و دانشجویان‌ و دانش‌آموزان و معلمان.

از‌ حـرف‌ تا‌ عمل چه‌قدر فاصله؟

در شبان‌گاه بیست‌ودوم‌ بهمن، مصاحبه‌ی مسئول‌ غرفه‌ی‌ انجمن‌ خوشنویسان‌ را‌ از رادیو شـنیدیم که مـی‌گفت: «نمایشگاه کتاب نباید فروشگاه کتاب باشد. کاش در این نـمایشگاه کتابی فروخته نمی‌شد و مردم بـا دقـت کتاب‌های تازه را می‌دیدند و با نـاشران بـه گفت‌وگو می‌پرداختند و کاشکی این نمایشگاه‌ محل ارتباط و گفت‌وگوی پیوسته‌ی ناشران ایرانی و خارجی بود». در روزهای بعد ایـشان را در نـمایشگاه دیدیم که به‌گونه‌ای حرفه‌ای کـتاب مـی‌فروخت و نـمی‌خواست حتی لحظه‌ای بـازار گـرم فروش را ازدست‌ بدهد و رهـگذری را از خـرید بی‌نصیب گذارد!

تنها مشکل یک ناشر!

در یکی از روزهای نمایشگاه کتاب، پرسش‌نامه‌ای بین ناشران توزیع شد. یکی از پرسش‌ها این بـود: چه مـشکلاتی دارید؟ و پاسخ یکی از ناشران این‌ بود: «یک‌ مـشکل دارم و آن این‌که فرهنگی هـستم و ناشر!»

گل و گیاه در کنار کتاب!

نخستین روزهای نمایشگاه گل و گیاه با آخرین روزهای نمایشگاه کتاب تلاقی کرد. از این رو روابط عمومی نمایشگاه کتاب برای مقابله با رونق‌ بازار‌ گل، این پلاکارد را بر سردر شمالی نمایشگاه نصب کرد:

به چـه کـار آیدت ز گـل طبقی/ از گلستان من ببر ورقی// گل همین پنج روز و شش باشد/ وین گلستان همیشه خوش باشد.‌ این‌ هم‌ نوعی عـشق به کتاب!

مـشتریان نمایشگاه کتاب!

نکته‌سنجی می‌گفت: «نمایشگاه کتاب سه دسته مشتری اصلی داشت. دسته‌ی اول کتاب‌بازان که کتاب می‌خرند و نمی‌خوانند. دسته‌ی دوم کتاب‌خوانان که دوست دارنـد کتاب بخرند‌ و بخوانند‌ اما‌ پولش را ندارند و دسته‌ی سوم کتاب‌نوازان که عاشق کتاب‌های لوکس و زینتی هستند.».

یک‌ مـیلیون تومان فروش!

پنجشنبه 24 اردیبهشت، نمایشگاه بین‌المللی گل‌وگـیاه افتتاح شد. با توجه به تبلیغات رسمی که شهرداری‌ تهران‌ از‌ مدت‌ها قبل برای این نمایشگاه به عمل آورده بود، جمعیت بسیار زیادی به سوی محل‌ دائمی‌ نمایشگاه‌ها‌ روان شد. چون روز پنجشنبه تعطیل بود و بازدیدکنندگان چندین ساعت فرصت گشت‌وگذار در نـمایشگاه داشتند، توفیق‌ یافتند‌ که‌ هر دو نمایشگاه را ببینند و در این روز بود که کتاب‌فروشی‌ها به بالاترین فروش خود دست یافتند؛ خاصه‌ ناشران‌ کتاب‌های لوکس و زینتی! غرفه‌ی برخی از این ناشران در همان پنجشنبه هر یک بیش از‌ یک‌ میلیون‌ تومان فروش داشت!

شیرینی و شکلات ناشر شیرازی!

در چهارمین‌ نمایشگاه‌ کتاب‌ تهران (پارسال) انتشارات نوید شیراز در غرفه‌ای به شکل حافظیه، از بازدیدکنندگان با شیرینی و شکلات، پذیرایی می‌کرد. مسئول غرفه هم‌چنین‌ به‌ نویسندگان‌ و آشنایان و... تقویم بغلی هـدیه مـی‌کرد. هدیه‌گیرندگان پارسال و دوست‌داران شیرینی، امسال هم همگی دنبال نوید‌ شیراز‌ بودند! اما امسال از غرفه‌ی نوید خبری نبود! یک روز مدیر نوید شیراز را در نمایشگاه دیدیم. پرسیدیم غرفه‌ی شما کجاست؟ گفت: «غرفه ندارم. مشکلات‌ آن‌قدر‌ زیاد شده که نتوانستم در نمایشگاه امسال شرکت کنم!» یکی مـی‌گفت: «شاید ول‌خـرجی پارسـال، کار دست‌شان‌ داده!!»

پول‌دار همیشه پولدار است!

یکی از ناشران کتاب‌های لوکس و زینتی یا به اصطلاح خودش کـتاب‌های هـنری، فروش خـود را خوب توصیف کرد. وقتی به او گفتیم‌ که اغلب ناشران می‌گویند به خاطر گرانی کتاب، خواننده و خریدار کـم شـده، با تبسم گفت: «مشتری‌های ما آدم‌های پول‌دار هستند و هر کتاب ما هم از چند هزار تومان کم‌تر قیمت نـدارد. ما را بـا قـشر کتاب‌خوان کاری‌ نیست. پول‌دار‌ هم همیشه پولدار است!»

فرهنگ سه هزار تومانی!

انتشارات امـیر کـبیر در غرفه‌ای جداگانه فرهنگ پنج جلدی انگلیسی به فارسی‌ آریـانپور‌ را بـا آخرین قـیمت پشت جلد یعنی سه هزار تومان ناقابل عرضه کـرد! این بـار دیگر صفی برای این کتاب جلوی غرفه کشیده نشده بود. هر کس که دلش می‌خواست، می‌توانست آن را بـخرد. گویا دیـگر دوران بازار سیاه این کتاب‌ گـذشته‌ اسـت. بی‌چاره آن دلالانی‌ کـه بـه هـزار زحمت، از این کتاب نان می‌خوردند! و بی‌چاره‌تر مـؤلف کـتاب که چهره در نقاب خاک پنهان کرده و از سود آن بی‌بهره مانده است، هرچند که شریک مـؤلف، پسر ادب‌شناس و زبان‌دانش، در دیار فرنگ‌ است‌ و دستش از درصـد پشت جلد کتاب کوتاه!

 

ارتباط با ما:

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مطالب مرتبط:

نمایشگاه بین‌المللی کتاب و دوربرگردان بزرگراه

کتاب‌‌ها برای که به نمایش درمی‌‌آیند؟

نمایشگاه یا باغ کتاب؟

خطر انحلال بازار کتاب

مردم چه انتظاری از نمایشگاه کتاب دارند؟

ماهیت بازاری نمایشگاه کتاب

دعوا بر سر هیچ!

فرهیختگی مصرفی*