درآمد؛ درها و دره‌ها

  • پرینت
درآمد؛ درها و دره‌ها -
امتياز: 5.0 از 5 - رای دهندگان: 1 نفر
 
درآمد؛ درها و دره‌ها
قسمت دوم

تدبیر بی‌حاصل مکن
برای اصلاح امر اقتصاد که درآمد بخشی از آن است، اصول اولیه‌ی عالم هستی را باید بشناسیم، عالم هستی هم دارای سه مرتبه‌ی ملک، ملکوت و جبروت است که البته این سه از هم جدا نیستند. درخت تلاش ما در هر یک از این مراتب میوه‌ای می‌دهد. بنابراین اگر دین و عمل ما نتواند دنیای ما را آباد کند، قطعا آخرت ما را آباد نمی‌کند.

درخت البته زمستان هم دارد، اما شباهت «درخت زمستان» با «درخت خشکیده» ظاهری است، درختی که در زمستان زنده نباشد در بهار هم بر و باری نخواهد داشت، درخت خشکیده را به جای درخت زمستان نباید گرفت و منتظر بهارش بود، دینی که دنیا را آباد نکند آخرت را آباد نخواهد کرد2، البته فقر انتخابی را نباید با خراب بودن دنیا خلط کرد.

بنابراین با استفاده از این اصول می‌توانیم برنامه‌ی اقتصادی خود را برای سامان دادن به وضعیت معیشتی و درآمد به‌کار ببندیم و به‌صورت عملی تجربه کنیم و با بی‌رحمی محک بزنیم. شاخص‌ها بی‌رحم هستند، بی‌رحم مثل دماسنج. کسی نمی‌تواند و عاقلانه نیست که از دماسنج بخواهد که تب این بیمار را نشان ندهد! این سیستم باید جواب بدهد و یک بخش از جوابش هم سامان دادن به معاش است. یکی از خوبی‌های حوزه اقتصاد این است که مانیتورینگ شفاف دارد.

در فوتبال همه چیز شفاف است، کسی با توجیه، بحث و غوغا نمی‌تواند مقامش را تغییر دهد، تیم‌ها که از زمین خارج می‌شوند برنده و بازنده معلوم است. برای همین در آن رشد وجود دارد، جایی که مانیتورینگش شفاف نباشد، در آن رشد شفاف حاصل نمی‌شود. یکی از این موارد، عرصه‌ی مربوط به دین است، بسیاری نماز می‌خوانند، امام صادق (علیه‌السلام) شاخص شفاف برای آن بیان فرموده‌اند، اما ما به هر دلیل نیاموخته‌ایم.3

با استفاده از این اصول میتوانیم برنامهی اقتصادی خود را برای سامان دادن به وضعیت معیشتی و درآمد به کار ببندیم و به صورت عملی تجربه کنیم و با بیرحمی محک بزنیم. شاخصها بیرحم هستند، بیرحم مثل دماسنج. کسی نمیتواند و عاقلانه نیست که از دماسنج بخواهد که تب این بیمار را نشان ندهد! این سیستم باید جواب بدهد و یک بخش از جوابش هم سامان دادن به معاش است.

 روش مورد بحث ما هم باید به پول برسد. اگر به نتیجه نرسید، یا حرف‌هایی که گفتیم غلط است و یا اشکالی در جایی از آن پیش آمده است. مثل این‌که گاه چراغ اتاق روشن نمی‌شود به‌واسطه‌ی اینکه اصولا سیستم روشنایی ندارد، یا از ابتدا ناقص و معیوب بوده است، و یا نه سیستم درست است اما اکنون اخلالی پیش آمده است، یا برق نیست، یا لامپ سوخته است و ... . در این حالت لطفا شما به سیستم دست‌ نزنید، بگذارید تا متخصص آسیب‌شناسی کند؛ اگر شما دست بزنید کار را خراب‌تر می‌کنید.

 در موضوع مورد بحث نیز اگر به‌خوبی به مشاور متخصص و متعهد توضیح دهید و شرح حال خود را بگویید، مشخص خواهد شد که گیر کجاست و شما کدام کار را که نباید می‌کردید، کرده‌اید. و یا کدام کار را که باید می‌کرده‌اید، نکرده‌اید.

اعتماد نیز وقتی ایجاد می‌شود که در عمل نتیجه‌‌بخش باشد. با بحث و سخن اعتماد ایجاد نمی‌شود، وقتی فرد در عمل تجربه کرد و نتیجه گرفت، و یا عمل نکرد و بعد برایش روشن شد که اگر عمل می‌کرد نتیجه می‌گرفت، اعتماد لازم در او ایجاد می‌شود.

آنتونی رابینز دکتر نیست، ظاهرا دیپلمه است, ولی در عمل توانسته است اول از همه خود را موفق کند و به تبعش در مشاوره‌های گروهی و فردی نسخه‌ای بدهد که افراد انجام ‌دهند و نتیجه بگیرند. بیل گیتس دانشگاه را رها کرد. مقصود این است که نقطه‌ی قوت این افراد مدرک آکادمیکشان نیست؛ نقطه قوتشان این است که وقتی افراد نسخه‌هایشان را عمل می‌کنند نتیجه می‌گیرند.

لازم است یادآوری شود که برای کار در نظام هوشمند نیازی نیست که سیستم را در حد یک متخصص بشناسیم؛ بلکه شناخت در حد یک کاربر برای این مرحله کفایت می‌کند؛ مانند این‌که برای استفاده از یک ماشین یا نرم‌افزار، لازم نیست آن را در حد سازنده و یا تعمیرکار بشناسیم. تعداد اصول سیستم زیاد نیست، ده اصل اساسی است که سیستم بر اساس این اصول کار می‌کند، این اصول که شناخته شد، در حوزه‌های مختلف، از جمله درآمد قابل استفاده است، و می‌توان برنامه را بر پایه‌ی آن اجرا کرد. با این اطلاعات می‌توان شروع به کار کرد، و البته بسیاری از چیزها را در عمل ‌آموخت.

خود راه بگویدت که چون باید رفت
اگر یادتان باشد وقتی شش سالتان بود، نمی‌دانستید چطور باید درس بخوانید، پدرتان، چون خودش طور خاصی درس می‌خواند، همان روش را به شما توصیه می‌کرد، شما امتحان کردید اما نشد، شاید چند سال هم به حرف‌های مختلف گوش کردید و نتیجه‌ی مطلوب را نگرفتید، تا بالاخره به روش متناسب با خودتان رسیدید؛ زیرا شما و هر انسانی یک موجود منحصر به فرد است.

یک عنصر انحصار در من وجود دارد، من یک شخص منحصر به فرد هستم، پس نسخه‌های منحصر به فرد هم دارم، یک سری اصول ثابت است؛ مثلا این‌که باید تلاش کرد و زحمت کشید، اما مسائل و ویژگی‌های افراد متغیر است. بنابراین بسیاری از ریزه‌کاری‌ها در عمل به‌دست می‌آید و برای هر کسی هم ویژه‌ی خود اوست.

با نگاهی به تو آغاز کنیم
بسیاری از اشخاص وام دارند، از همین‌جا می‌توان سخن را شروع کرد، ای کسانی که وام دارید آیا زندگی با وام صحیح است؟ این امر این‌قدر رایج است که می‌گویند اگر بانک وام می‌دهد و تو ظرفی نداری، جیبت را جلو بگیر تا وام بگیری! این مطابق فرمتی است که می‌گوید عالم یک خرس است، یک موی خرس غنیمت است، پس بکَن!4

من زندگی‌ام را بر این اساس مدیریت می‌کنم که وام، هر چه بیشتر، بهتر! هر چه بیشتر وام بگیرید بهتر است5، اما اگر فرمت را تغییر دادید، و اصل را بر این قرار دادید که در این نظام به طور کلی بده‌کار نباشید، رفتار اقتصادی شما به‌طور کلی تغییر خواهد کرد، وام در نظر شما دیگر یک فرصت نیست؛ بلکه تهدید است. بنابراین شناخت شما نسبت به نظام هستی, برنامه‌ی زندگی و به تبع اقتصادی شما را مشخص خواهد کرد و آنگاه باید این برنامه در عمل نتیجه بخش باشد و بتواند ثروت ایجاد کند. ادامه دارد...

پی نوشت:

*  استاد دانشگاه و مشاور مدیریت

2 - دین می‌خواهد به من کمک کند، نه سرباری بر مشکلات من باشد، ما از مفهوم تکلیف، بار اضافه می‌فهمیم. دین شبیه کاتالوگ در کنار یک وسیله است. کاتالوگ می‌گوید، شما پنج درصد از توانمندی‌های ماشین را به‌کار گرفته‌اید، با مطالعه‌ی این کاتالوگ از قابلیت‌های آن تا نزدیک صددرصد استفاده کنید. عِقابی هم که ما تصور می‌کنیم نادرست است. معلم ریاضی سر امتحان روی دستم می‌زند، با این کارش می‌گوید همین جا بفهم که اشتباه نوشته‌ای، همین الان داری این اشتباه را می‌کنی. اصلا سراغ بچه تنبل نمی‌رود، من شاگرد زرنگ کلاس هستم که معلم سر جلسه‌ی امتحان روی دستم می‌زند. نماز یک تکلیف برای من نیست، یک آغاز است.

در نظام هوشمند عالم, پول حلال خود به خود زاینده و فزاینده است، نیازی نیست شما زحمت زیادتر از اندازه بکشید. البته این حلال با حلال فقهی تفاوت دارد، حلال فقهی حداقلی است. حلال یعنی آن‌چه که با نظام هستی هماهنگ است و مطابق دستورالعمل نظام هوشمند عالم فرایند تولید و رشد را طی می‌کند، به عکس، پول حرام به هرجای این سیستم هوشمند وارد می‌شود، پیام خطا دریافت می‌کند. تلاش زیادتر هم گرفتاری را بیشتر می‌کند، مثل کسی که در باتلاقی گرفتار شده است، هرچه تلاش بیشتر به خرج دهد بیشتر فرو می‌رود. وقتی سیستم را درست شناسایی کرده باشید و درست عمل کنید به هیچ وجه به شغل دوم و سوم نیاز ندارید.

3 - فرق دیوانه و عاقل چیست؟ دیوانه غیرقابل پیش‌بینی است. «ان الله لا یخلف المیعاد» یعنی نظام هستی قابل پیش‌بینی است، گندم می‌خواهید؟ گندم بکارید، جو می‌خواهید؟ جو بکارید. «یرزق من یشاء بغیر حساب» می‌خواهید؟ خیلی ساده است، «بغیر حساب» بکارید؛ یعنی بغیر حساب معامله کن. اگر به کسی پول می‌دهید، حرام نیست که بیشتر از مقدار قرارداد بدهید. اگر کار می‌کنید حرام نیست اگر بیشتر از حقوقتان کار کردید. حرام نیست اگر محکم‌کاری کردید، بدون این‌که به خاطرش مزد اضافه بگیرید. اگر بغیر حساب کار کردید بغیر حساب هم دریافت می‌کنید. مسلما معنایش این نیست که قرارداد نداشته باش، همیشه قرارداد لازم است. اما در موقع کار یا پرداخت بغیر حساب رفتار کنید. «للذین احسنوا» احسنوا است نه عدالت، عدالت آن است که معادل همان پول یا کار شما به شما برگردد، اما اگر شما احسان کردید، «للذین احسنوا الحسنی» برای کسانی که احسان کنند، حُسنی است، و تازه «و زیاده» خود حَسن‌های خداوند عدالت نیست، تفضل است! اما بر این تفضل، زیادتی هم هست.

4 - در خصوص دِین و بدهکاری این‌نکته را باید رعایت کرد که در مواردی که اشاعه‌ی ظلم نباشد، حتی المقدور به نفع انسان است که طلب‌کار باشد اما بده‌کار نباشد. اگر حقی از ما به گردن دیگری باشد، بهتر از این است که حق دیگری برگردن ما باشد؛ مثلا وقتی تاکسی سوار می‌شوید و راننده قیمتی را می‌گوید و شما هم مطمئن نیستید که زیاد می‌گوید، حدستان این است که بیشتر از قیمت از شما می‌گیرد، در مواردی که اشاعه‌ی ظلم نباشد، بهتر است که همان مقدار به او بدهید، شما طلبکار باشید بهتر است تا دین دیگری به گردنتان باشد. بگویید من نمی‌دانم، شاید به دلایلی حق تو این است، قرار داد هم که از قبل نبسته‌اید، در صورتی که دستور دین این است که قرارداد ببندید. حال که قرارداد نبسته‌اید، حق شما پیش او باشد بهتر از این است که حق او پیش شما باشد. اگر خدای نکرده مدیون باشید این وبال می‌شود و گره‌ای در کار و زندگی شما ایجاد می‌کند.

5 - ائمه هیچ‌گاه مقروض نبوده‌اند، اگر پیامبر من، امام زمان من، مدیون و بدهکار نیست چرا من باشم؟ پس زندگی با قرض الگوی درستی نیست و این یک زندگی دینی نیست. در زیارت ائمه می‌گوییم «اشهد انک قد اقمت الصلاه و آتیت الزکاه» یعنی ائمه زکات می‌پرداختند. حضرت سلیمان در مقابل هدایایی که بلقیس فرستاده بود، فرمودند‌ «ما آتانی الله خیر مما آتاکم بل انتم بهدیتکم تفرحون» من اصلا نیازی به هدیه‌ی شما ندارم، من نیامده‌ام از شما چیزی بگیرم.

آیا مطلوب نیست که وقتی کسی از ما درخواست کمک می‌کند، خودمان بتوانیم به او کمک کنیم؟ قرض دادن البته مطلوب و مورد سفارش است. اما قرض گرفتن خیر. «ایاک والدَین فانه‌ شَینُ الدین» مقروض بودن برای دین ننگ است، از قرض بر حذر باش! آیا برای شرکت بنز مایه‌ی آبروریزی نیست که شما یک بنز دویست و پنجاه میلیونی را هول بدهید و راه ببرید؟ دین آمده است تا دنیا و آخرت را آباد کند، حال شما کارتان به جایی رسیده است که قرض بگیرید!

وقتی چراغ قرمز است چه کار می‌کنید؟ اگر حرکت کنید چه می‌شود؟ البته که عجله دارید و باید بروید، اما وقتی چراغ سبز شد بروید، اگر ما سیستم را شناسایی کرده باشیم، درمی‌یابیم که قرض؛ یعنی عبور از چراغ قرمز، وقتی دست در جیب می‌کنید و می‌بینید خالی است؛ یعنی چراغ قرمز است. قرض فرمت عالم کفر است. (سوره: در قسمت اول مصاحبه‌ی «آمریکای بی‌عینک» با موضوع سبک زندگی مردم آمریکا که در دو شماره‌ی پیش چاپ شد، توضیحی در خصوص نحوه‌ی دخل و خرج مردم آمریکا آمده است که می‌تواند مصداق جالبی برای این بحث باشد.)