سینمای ایران و واقعیت سینمای دینی

  • پرینت
سینمای ایران و واقعیت سینمای دینی -
امتياز: 4.0 از 5 - رای دهندگان: 1 نفر
 
مجتبی فرآورده
اشــــاره در مورد فیلم‌های تاریخی-مذهبی سینمای ایران و موضوع سینمای دینی سؤالات زیادی قابل طرح است؛ از جمله میزان هماهنگی با متون دینی و نحوه‌ی روایت وقایع تاریخی. این مصاحبه حاصل گفتگوی ما با آقای مجتبی فرآورده، تهیه کننده‌ی فیلم سینمایی ملک سلیمان، است تا کمی با نحوه‌ی اجرای چنین فیلم‌هایی آشنا شویم. فیلم ملک سلیمان (علیه‌السّلام) دارای تمایزاتی با دیگر فیلم‌هایی از این دست می‌باشد؛ استفاده از شیوه‌های جدید جلوه‌های بصری و هم‌چنین گروه پژوهشی حوزوی و دانشگاهی از جمله‌ی آن است.

به نظر شما سینمای تاریخی-مذهبی ایران در چه وضعیتی قرار دارد؟ آیا فیلمهای ساختهشدهی سینما و تلویزیون در این حوزه، منطبق بر اهداف انقلاب اسلامی هست یا خیر؟

با یک جواب سلبی شروع میکنم که خیر! به جهت اینکه اساساً به نظر میرسد که نظام تکلیفش را با هنر مدرن روشن نکرده است.

نظام که از آن حرف میزنیم منظور رهبری نیست؛ رهبری تکلیفش خیلی روشن است. در دوران قبل، امام (رضوانالله علیه) استراتژیاش را معلوم میکرد؛ هم در رابطه با هنر مدرن که سینما باشد مستقیماً اعلام نظر کرد و هم مصداق معرفی کرد. در دورهی مقام معظم رهبری هم اینگونه بوده است. ایشان در کتاب هنر هشتم که مجموعهای از دیدارهایشان با هنرمندان را نقل میکنند، مباحثشان مشخص است و مطالبی که در آن بیان میکنند معلوم است؛ لذا رهبری انقلاب چه در زمان امام (رضوانالله علیه) و چه در زمان مقام معظم رهبری تکلیفش با هنر مدرن مشخص است. وقتی که میگوییم نظام تکلیفش را روشن نکرده است، ارگانها و مکانیزمهایی که در نظام جمهوری اسلامی متولی فرهنگاند، به اضافه حوزهی دینی نظام تکلیفش روشن نیست.

ما در پیچیدهترین مباحث در این سی و اندی سال با تمام تحریمهایی که بوده است رشد داشتهایم؛ البته سینمایمان نسبت به سینمای قبل از انقلاب خیلی رشد داشته است ولی در شأن نظام جمهوری اسلامی و در شأن انقلاب اسلامی نیست. ممکن است کسی بگوید فیلم خوب ساخته شده است، ولی با یک گل بهار نمیشود. بشماریم ببینیم چند تا فیلم خوب ساخته شده است؛ ده تایش را تند میشماریم، از یازدهمی به بعد باید خیلی فکر کنیم.

نه تنها این سینما، این هنر در شأن نظام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی نیست. چرا؟ چون متفکرین جامعه تکلیف خودشان را، یا به تعبیری متولیان متفکر جامعه تکلیفشان را با هنر مدرن مشخص نکردهاند. تعداد سالنهای تئاتری که بعد از انقلاب اضافه شده است را بشمارید که چندتاست؟ تعداد سینماها و آمفیتئاترهایی را که بعد از انقلاب اضافه شده است را بشمارید ببینید چندتاست. هیچ کسی هم نمیتواند ادعا کند و بگوید که بودجه نداشتهایم. من الان بحثم در خوب و بد و یا حق و باطل موضوع نیست، طرح موضوع میکنم، میخواهم بگویم که تکلیف مشخص نیست.

و متأسفانه این باعث شده است که قشر هنرمندی که در حوزههای مختلف هنر مدرن کار میکند بلاتکلیف عمل کرده است. یعنی یک روز یک دولتی آمده است خیلی به هنرمند بها داده است و خیلی فضا ایجاد کرده است، اینها رشد کردهاند، و یک دولتی هم آمده است و یک مضیقههای بیربط و بیموردی را ایجاد کرده است و اینها به لاک خودشان فرورفتهاند.

رشد کردن یعنی چی؟ قطعاً یک عده ایراد میگیرند که این فیلمها مورد دارد، این تئاترها مورد دارد، چون همه اینها اساساً تخصصشان در ایراد گرفتن است، اصلاً تخصصشان در آشغال جمع کردن است. اساساً فکر و اندیشه در یک فضای آزاد آزاد آزاد متولد میشود. آیا آزادی باید کامل باشد؟ بله باید باشد. تبعات بد هم دارد؟ بله دارد، اشکالی هم ندارد.

نه تنها این سینما، این هنر در شأن نظام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی نیست، چون متفکرین جامعه تکلیفشان را با هنر مدرن مشخص نکردهاند.

مقام معظم رهبری چند سال است که در مورد کرسی آزاداندیشی حرف میزنند. کرسی آزاداندیشی یعنی چه؟ یعنی اینکه من یک نگرشی دارم از جنس دگراندیشی، از جنس خروج از این چارچوب رسمی تفکر جامعه، سپس حرفم را بزنم. همین بیان مقام رهبری در مورد کرسیهای آزاداندیشی تبدیل شده است به بحث حسن آقا و حسین آقا در مورد فلان موضوع سیاسی! تبیین فلان موضوع فکری؛ آن تبیین که تبیین است! نقد مثلاً علوم غرب، نقد علوم انسانی، نقد اقتصاد و نقد حوزههای مختلف، اصلاً این نقدها حوزهی بحث کرسی آزاداندیشی نیست، کرسی آزاداندیشی یعنی این که من فکرم را عرضه بکنم و فکرم را نقد بکنند، فکری که خارج از چارچوب دنیای امروز و جامعه امروز ما است. در این عرضهی فکر است که آن موقع اندیشه ساخته میشود، حوزه اندیشه و تفکر فقط در یک محیط آزاد متبلور میشود و لا غیر.

این جماعت نهتنها به آزادی فکر و اندیشه کمک نکردهاند، بلکه دایهی هنرمند در تمام عرصهها شدهاند. جای هنرمندها فکر میکنند و تصمیم میگیرند. ممکن است بگویند که یک عده خیلی بد عمل میکنند. خوب بله، من هم قبول دارم، من از شما بیشتر قبول دارم که خیلیها بد عمل میکنند. اما شما حق ندارید در موردشان تصمیم بگیرید. شما دائم فکر کردهاید که این نینی است، میخواهید تاتی تاتی راهش ببرید و دائم هم امر و نهیاش کنید، بنشین، بلند شو، این کار را بکن و این کار را نکن. اینگونه نیست. رشد طبیعی هم که حساب کنید او دیگر بالغ شده است، سی سالش است دیگر، الان یک جوان سی سالهی بالغ شده است و دیگر عقلش میرسد، بگذاریم تبعات کار خودش را خودش پس بدهد.

سینمای ایران و واقعیت سینمای دینی

بعد همین متولیان فرهنگی این کشور متأسفانه تصور کردند که هر چه این فرهنگ و هنر این کشور را در چنبره خودشان بیشتر قرار بدهند بیشتر میتوانند هدایتش کنند و بیشتر حفظش کنند و هر چه بیشتر تلاش میکنند بیشتر از این موضوع ضربه میبینند و به دیگران ضربه میزنند.

برای این که میشوند متولی و سخنگوی یک فرهنگ رسمی برای جامعه؛ در صورتی که جامعه را فرهنگ رسمی تربیت نمیکند، خردهفرهنگها و فرهنگهای غیر رسمیاند که یک جامعه را تربیت میکنند. یک آمار بگیرید آن چه که تلویزیون ما دارد اشاعه میدهد، آنچه که مطبوعات ما، روحانیون ما، وعاظ ما اشاعه میدهند تفاوتش با آن چیزی که در جامعه ما حاکمیت دارد چیست؟ اینها مگر نشر فرهنگ حق نمیکنند؟ نشر فرهنگ اخلاقی نمیکنند؟ چرا در جامعه یک طور دیگر بازخورد دارد؟ جامعه این را از یک جای دیگری دارد دریافت میکند.

به نظر میآید شورای انقلاب فرهنگی یک نمونهاش است؛ با یکی از این اعضای محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی صحبت میکردم، میگفتم خداییاش شما چه کار میکنید؟

گفتند که آقا به ما گفته است که مهندسی فرهنگی انقلاب اسلامی را بنویسید ولی واقعاً ما نمیدانیم که چی باید بنویسیم، والله همین است! اگر یکی بیاید اعتراف کند آنقدر خوب است. من به شما تضمین میدهم که شورای عالی انقلاب فرهنگی نمیتواند، اصلاً نمیداند که مهندسی فرهنگی انقلاب یعنی چه، شجاعت این را هم ندارد که اعلام کند. بعد اگر یک فیلمسازی و یا یک بازیگری و یا یک نویسندهای دوتا کلام بگوید که بیربط باشد بلافاصله همه میخواهند محاکمهاش کنند که تو چرا این حوزهی متعالی هنر را اشغال کردهای؟ خوب دوستان عزیز، شما که نمیتوانید مهندسی فرهنگی مملکت را بنویسید، نباید از شما سؤال کرد که شما چرا این حوزه را اشغال کردید؟ چرا با شجاعت نمیآیید اعلام کنید که ما نمیتوانیم، دیگران بیایند و یک فکری بکنند؟

اساساً ذات سینمای کشور ما بیمار است، باید بپذیریم که سینما بیمار است، و این بیماری با مسکن هم خوب نمیشود، نیاز به جراحی در نگرش دارد.

خلائی که سینمای تاریخ مذهبی ایران دارد چیست؟ آیا ضرر اصلی از جانب نبود مدیریت برای رابطهی بخش پژوهشی با هنرمند و تصویرساز است؟ و یا ضعف هر یک از این دو به صورت جداگانه؟

واقعیتش این است که آن چیزی که بخواهیم بگوییم که خلاء سینمای دینی یا دارای تفکر انقلابی و یا برگرفته از قرآن در کشور ما چیست، این خلاء خودش معلول سینما است و اساساً خود سینما مشکل دارد. بخشی از این خلائی که اینجا وجود دارد تابع این علت اصلی است، خود سینما یک حوزه متفاوتی است، یعنی متغیرات خاص خودش را دارد، و یا به تعبیری ژانرهای خاص خودش را ارائه میدهد. یکیاش در بخش سینمای دینی است. اساساً ذات سینمای کشور ما بیمار است. خوب طبیعیاش این است که تمام این اشکالاتی که به این سینما مترتب است وارد سینمای دینی هم خواهد شد. باید بپذیریم که سینما بیمار است، و این بیماری با مسکن هم خوب نمیشود و اصلاً مسکنپذیر نیست، نیاز به جراحی دارد، جراحی در نگرش، که یک مورد آن بخش اولی است که عرض کردم در مورد روشن شدن تکلیفمان با سینما. وقتی که ما تکلیفمان را روشن کردیم بعد میتوانیم نسبت به سازماندهی این حوزه تصمیم بگیریم. چرا حوزه سینما سازماندهیاش همچنان دههی چهلی است؟ سازمان سینمایی کشور بر اساس همان قواعد و آیین نامهها و قوانین سال دههی چهل اداره میشود. دههی شصت تنها یک آییننامه مثلاً 12-13 مادهای هیئت دولت نوشته است و آن مبنا شده است.

سینما با کدام قانون اداره میشود؟ با کدام آیین نامه درستی دارد اداره میشود؟ معضلات خود سینما به قدری زیاد است که تا به آن نپردازیم، نمیتوانیم بگوییم که خلاء مثلاً سینمای دینی چیست. میتوانیم بایدهایش را عنوان کنیم ولی نمیتوانیم به آن زیاد ایراد بگیریم و بگوییم که مثلاً اینگونه باید میبود و نیست، چون اصل سینما اساساً دچار یک تزلزل اساسی است، سینمای دینی هم تابع آن است.

نیازهای معرفتی جامعه کشش به چه نوع سینمایی دارد، و همینطور طلب از سینمای ایران در چه مدل فیلمهایی است؟ فیلم ملک سلیمان چه نیازهای معرفتی جامعهی ما را پاسخ میدهد؟

این سؤال بسیار خوبی است. رویکرد این صحبت من بیشتر جمع دوستانی است که برای فرهنگ این کشور تصمیم میگیرند، چه در شورای عالی انقلاب فرهنگی و چه در شورای فرهنگ عمومی، چه در کمیسیون فرهنگی مجلس. خوب این دوستان بالطبع زیاد صحبت میکنند، ما هم زیاد گوش میدهیم، یک بار هم ما صحبت میکنیم این دوستان به آن گوش بدهند و یک بار هم به آن فکر کنند.

نظام استراتژیک فرهنگی غرب در دنیای امروز این نیست که زمین تصاحب کند، عراق و افغانستان شرایط دیگری دارد، به همه کشورها که نمیشود حمله کرد و اشغالشان کرد؛ باید بر دل و مغز آدمها حکومت کرد و این را از راه دور میتوان انجام داد.

این استراتژی فرهنگی است که غرب دارد حاکم میکند، مدتها هم هست که دارد اجرا میکند؛ با ارائهی سبک زندگی غربی، با ارائهی نیازهای جامعهی غربی که امروز نیاز من شرقی شده است. جامعهی غرب یک سری نیازهای بومی دارد برای خودش ولی این قدر این نیازهای بومیاش را توسعه داده است تا در شرق دور هم انسان فکر میکند که اینها نیازهای حقیقی خود اوست.

در نوع نگرش، در نوع تبیین مبانی فکری، در منطقه شرق و یا در کشورهای مذهبی به تعبیر بهتر کشورهای مسلمان میبینید یک آدمی لب که باز میکند، فکر میکنی که با یک آمریکایی صحبت میکنید. به شکل عجیبی از دموکراسی حرف میزند و برای دمکراسی یقه چاک میدهد که میگویی کاتولیکتر از پاپ شده است! بعد تعجب میکنی که چه اتفاقی افتاده است. آن آدم غربی خودش اینقدر سینه چاک نمیکند، تو چرا اینگونه شدهای؟ بخش عمدهای از این موارد از طریق سینما و فیلم حاکم شده است. یعنی سینمای غرب ورود کرده است برای حاکمیت این فرهنگ و مبانی. کالای غربی را اول سینما نیازش را برای ما به وجود آورد و بعد ما آلودهاش شدیم، آن نگرش هم همینطور. ما مدام در معرض ورود این نوع نگرشها و این نوع فیلمها و این نوع فرهنگها و خرده فرهنگها هستیم. فرهنگ رسمیمان اصلاً تکلیف ما را روشن نکرد که بالاخره با غرب چه کار کنیم.

برای یک مثال، شما همین امسال بروید نمایشگاه قرآن. من بعضی وقتها دلم میخواهد بنشینم برای نیروی انتظامی گریه کنم، خیلی دلم برایشان میسوزد. یک غرفه هم متعلق به نیروی انتظامی است. شما ارتباط فرهنگ عفاف با نیروی انتظامی را برای من تعریف کن! یعنی هر کسی که در این مملکت بلد نیست کار کند یا نمیداند چه کار کند یا کمکاری میکند سوار گردن نیروی انتظامی میکند. این انصاف نیست! اصلاً اشاعهی فرهنگ عفاف به نیروی انتظامی چه ربطی دارد؟ بله درست است که معاونت اجتماعی دارد، ولی بخشی از آن نیرو است! این مملکت اینهمه متولی و مدعی فرهنگی دارد، از سازمان تبلیغات، حوزهی هنری، وزارت ارشاد، شورای فرهنگی عمومی، شورای انقلاب فرهنگی و... این همه سازمانهای عریض و طویل فرهنگی داریم، نیروی انتظامی باید برود و کار فرهنگی کند؟ آیا بخشهای فرهنگی ما میآیند بخشی از کار نیروی انتظامی ما را انجام دهند؟ هیچ چیزی را جای خودش قرار نمیدهیم.

امروزه مردم کمتر از کتاب آموزش میبینند. بچههای امروز در خانه تربیت نمیشوند، در کلاس درس هم تربیت نمیشوند، ممکن است بگوییم که نه اینطور نیست، اما این یک واقعیت است. به قول مرحوم شریعتی میگفت که وقایع اجتماعی را باید بپذیریم و مدیریتش کنیم. واقعیت اجتماعی وقتی که میآید باید درب را باز کنیم، جایی را که به نظرت میآید مناسب است به او بگویی بیا اینجا بنشین، محدودهات هم این است. اگر درب را رویش بستی از پنجره میآید تو، بعد دیگر مهمان ناخوانده است، هر کجا که دلش بخواهد مینشیند. بچههای ما امروز نه در محیط خانه تربیت میشوند و نه در محیط مدرسه، نه در محیط جامعه، اینها همه در آنها تأثیر دارد. اما بچههای ما از طریق اینترنت، بازیهای رایانهای و فیلم سینمایی تربیت میشوند. پس نیاز جامعه ما معلوم میشود. به خاطر همین هم هست که صدای آدم در میآید و همهی متولیان فرهنگی را به نقد میکشد. به خاطر این که خیلی کم کاری کردهاند. این که قانون و ماده دائم وضع کنیم که دردی را دوا نمیکند بلکه تولید درست دوای درد میکند.

میدانید که آمریکا یکی از وزارتخانههایی که ندارد چیست؟ وزارت فرهنگ ندارد! تمام کشور عزمشان را جزم کردهاند، تا فرهنگ آمریکایی را در دنیا حاکم کنند. چند تا شورای انقلاب فرهنگی و فرهنگ عمومی برایش تشکیل بدهیم تکلیفشان روشن میشود!

چون وزارت فرهنگ ندارد همه دارند برای اشاعه فرهنگ خودشان فعالیت میکنند. پس مدیریت دنیای امروز از یک جنس دیگر است. آن جامعهای هم که به صورت سیستماتیک و به صورت وزارتخانه مدیریت نمیشود، قطعاً فرهنگش از جایی مدیریت میشود، وزارتخانه ندارد اما یک نظامی دارد، نظامی که برای خودش تعریف کرده است.

ما با ایجاد سیستم به جای تسهیل در روند کار، مزاحم ایجاد میکنیم، همه به شورای نگهبان ایراد میگیرند، که شورای نگهبان چرا یک عده را رد میکند؟ شما کافی است 5 نفر دور هم بنشینید و بگویید که خوب باید فلان کار را بکنیم، حسن هم بگوییم بیاید؟ بلافاصله شورای نگهبانی فکر میکند که نه آقا، حسن برای چی بیاید؟ انگار این خُلق ما شده است. مدام در حال دیوارکشی دور خودمان هستیم و گزینش برای ورود آدمهای جدید، این چه منطقی است که پیدا کردهایم؟

مشکل این است که مصرف کنندههای کالای فرهنگی شدهاند تولید کنندههای کالای فرهنگی و مدیران فرهنگی! این خیلی تفاوت دارد. ما نیاز به یک فیلمهایی داریم که به نوعی یک انقلابی را در ذهن ما به وجود بیاورد، رویکردمان را واقعاً متغیر و متفاوت بکند.

سینمای امروز ایران به چه میزان به سؤالات معرفتی نسل جدید پاسخ میدهد؟ آیا اینها برای هنرمندان و متولیان سینماشناسایی شده است؟

در جزوهها بله! مثلاً شما الان بروید پیش هر مدیر فرهنگی از این سخنرانیها بسیار دارد، این مسائل تنها در حد حرف است، حرفهایی است که به همهاش میشود اِنقلت وارد کرد.

سینما بخش اندکی از این جامعه را تشکیل میدهد، حوزههای بسیار گستردهتری داریم در این جامعه که گرفتار همین وضعیت هستند. متأسفانه در جامعه ما برخی تصور میکنند که اطلاعات یعنی علم؛ اطلاعات یعنی سواد. داشتن اطلاعات نه علم میآورد و نه سواد. به خاطر همین، کسانی هم فکر میکنند فلان مطلب را میدانند و بر اساس آن اطلاعات و آمار، یک تزی صادر میکنند. چرا هیچوقت به نتیجهی مطلوب دست پیدا نمیکنند؟ به جهت این است که حرکتی که انجام میشود برگرفته از یک فکر، یک تعقل و یک تعمق نیست.

من برای شما در همین حوزهی سینما یک مثال میزنم. تصمیم میگیریم که ماه رمضان از اذان تا اذان فیلم اکران کنیم. کی گفته است که ما در ماه رمضان باید از اذان تا اذان فیلم اکران کنیم؟ مردم اوقات فراغت دارند، اوقات فراغت مردم در ماه رمضان را باید با سینما پر کنیم؟ فیلمش را ساختهای که چنین میکنی؟

چون سینما دارد ورشکست میشود و از بین میرود از ماه رمضان مایه میگذاریم. از سینما چقدر برای ماه رمضان مایه گذاشتهایم؟ یک دفعه یک جمعی جمع میشوند و میگویند که بلیط سینما بشود 4 هزار تومان. کی به شما گفته است؟ روی چه مبنایی گفتهاید 4 هزار تومان؟ در پیشرفتهترین کشورها قیمت بلیط سینما اینقدر نیست. کشوری که هم سطح ما یا یک پله از ما بالاتر است، بلیط سینما خیلی ارزانتر است! به او میگویید که چرا بلیط را گران کردید؟ میگوید آقا طبق ماده فلان. ماده را بریز دور، ماده اینها نیست. یک نظام فکری میخواهد که بتواند مطالعات اقتصادی روز داشته باشد، نظام بازار جهانی را داشته باشد و یک تعادلی بین قیمت سینما، قیمت فیلم و تولید یا عرضهاش برقرار کند. این مطالعات را کدام یکی از شما انجام دادهاید؟

تا اعتراضی میشود میگویند آقا میدانید که آمریکا قیمت بلیطش متوسط 7 دلار است؟ بله آنها فیلم میسازند 200 میلیون دلار، یعنی 200 میلیارد تومان! بلیط سینمایش هم فوقش 7 دلار است. فیلمها این جا زیر یک میلیارد است، کی گفته است که بلیطش باید 4 هزار تومان باشد؟

عدهای جمع شدهاند در یک مراکزی، اطلاعات دارند، با این اطلاعات برای خودشان حق قائل شدهاند. این اطلاعات را یک حقی برای خود میدانند که برای بقیه تصمیم بگیرند. این تفکر خیلی جاها حاکم شده است، چون طرف مثلاً این آئین نامهها را خوانده است، میگوید چون اینها را خواندهام، میتوانم بر اساسش تصمیم بگیرم. نه! شما خواندهاید، اطلاعات هم دارید، ولی واقعاً میفهمید که اینها چیست؟ اصلاً این حوزه را میشناسید؟ اصلاً تو میتوانی آییننامه را اجراییاش کنی؟ این آییننامه اجرایی را میتوانی بنویسی؟ این اتفاقی است که متأسفانه افتاده است.

در مورد نسل جوان خدا کار خودش را درست انجام میدهد، مشکل از ماست! خدا بشری را خلق کرده است که احسن الخالقین است؛ در بهترین شیوه و در بهترین پست قرار داده است. یک قطبنما برایش گذاشته است به اسم فطرت، جهتیاب است، آدم گم نمیشود. مگر این که مصادیق کاذب به ما بدهند. ما چقدر اطراف را از این خرده ریزههای آهنی پالایش کردیم؟ این کار را نکردیم.

چند تا مثال بزنم. من پسر جوانی دارم. یک روز به او گفتم که بابا اگر تو یک روز از درب آمدی زدی در گوش من، من اصلاً هیچی به تو نمیگویم، گفت چرا؟ گفتم برای این که تلویزیون جمهوری اسلامی جز این چیز دیگری یاد تو نداده است. اصلاً تلویزیون وسینما همینها را یادت میدهد. شما یک فیلم در تلویزیون یا سینما به من معرفی کنید که یک فرزند به پدرش احترام میگذارد، یک سریال معرفی کنید! یک فیلم یا یک سریال معرفی کنید که جوان این مملکت غیر از دختربازی یا دختران جز پسربازی و جز نظربازی یک درد دیگری هم دارند! یک زن خانهداری را معرفی کنید که جز درد شوهر و بچه یک ذره درد بزرگتری هم دارد. یک مرد را معرفی کنید که جز کلاهبرداری و این کلاه و آن کلاه کردن درد دیگری هم دارد. واقعاً این قهرمانهایی که ما داریم نشان میدهیم چیست؟

عملاً سینمای غرب در دسترس و در ید قدرت اجنه و شیاطین است. اصلاً دنیای آنها را معرفی میکند و ما را با آن دنیا به نام تخیل آشنا میکند.

یک سریال میسازیم شاید خیلی خوب باشد، اما 30 شب، 40 شب مردم را با تنش میبریم جلو. تنش مال یک فیلم سینمایی است، نه اینکه هر شب تنش و استرس وارد کانون خانواده کنیم. آن نگرش سینمایی را در سریال پیاده نمیکنند! نظام خانوادگی نیاز به آرامش دارد. این عزیزان واقعاً میدانند در چه عرصهای قدم گذاشتهاند.

چندی پیش یک سریالی پخش کردند، سریال خوشساخت و خوبی هم بود، نه به کارگردان آن ایراد باید بگیریم و نه به نویسندهاش، اصلاً به آنها ربطی ندارد، آنها کارشان را میکنند. آن مدیری که اجازه میدهد 30 شب آزگار مردم شبی 45 دقیقه استرس و تنش وارد محیط خانوادهشان بشود، آن را باید حالش را بپرسید. بله، یک فیلم دو ساعته وحشت را میروید و میبینید، ولی سریال وحشت که نمیسازند!

پس ما نیازهای جامعهمان را تأمین نکردهایم. لذا اگر ما انشاءالله بتوانیم که یکسری فیلمهایی را تولید کنیم. اگر بخواهیم بین مدیران فرهنگی و متولیان فرهنگی و قشر هنرمند جامعه و متولی اجرای هنر در هر حوزهاش که میخواهید حساب کنید، بخواهیم تقسیمبندی کنیم که چه کسی، چقدر مقصر است، من به شما تضمین میدهم که 40 درصد این جماعت مقصرند و 60 درصد مدیران و متولیان فرهنگی مقصرند.

مشکل این است که مصرف کنندههای کالای فرهنگی شدهاند تولید کنندههای کالای فرهنگی و مدیران فرهنگی! این خیلی تفاوت دارد. ما نیاز به فیلمهایی داریم که به نوعی یک انقلاب را در ذهن ما به وجود بیاورد و رویکردمان را واقعاً متغیر و متفاوت کند. در مورد ملک سلیمان (علیهالسّلام) معتقدم همین اتفاق میافتد، هم درحوزهی تولید و در حوزهی تکنیکال، سینما را تغییر میدهد، و هم روزنههای جدیدی را در فیلمسازی باز خواهد کرد. همینطور که در بقیهی حوزهها، مثلاً روی بخش تکنولوژی تولید تأثیر گذاشته است، قطعاً روی نگرشها هم تأثیر میگذارد. اصلاً دیگر کسی میتواند غیر از این فیلم تاریخی بسازد؟ یک فیلم تاریخی است، و دیگر هر کس میخواهد فیلم تاریخی بسازد باید اینگونه بسازد. میتوانیم از فیلمهای تاریخی که یک کاسه انگور میگذارند جلویشان و مدام میخورند و قه قه میخندند! و یا این که سیاهی کجایی، کیستی؟ و از این حرفها، بسازیم ولی جامعه پس میزند.

آیندهی سینمای جهان در استفاده از جلوههای بصری و انیمیشن به کدام سمت میرود؟ به نظر میرسد که روند سینمای جهان به گونهای پیش میرود که استفاده از جلوههای بصری و انیمیشن بسیار زیاد شده است (مانند آواتار) طوری که به نظر میرسد که در آیندهای نه چندان دور حتی ممکن است با حذف حداکثری بازیگران سینما و ساخت شخصیتهای انیمیشینی مواجه شویم. نظر شما چیست؟

این دو تا بحث دارد، یک بحث آیندهنگری و تکنیکالی و یک بحث مبنایی و فلسفی دارد. این شیوه مدام پیشرفت میکند و به حوزههای دستنیافتنیتری هم دست پیدا خواهد کرد. جلوههای بصری، تنها بخشیاش در سینما کاربرد دارد؛ اساساً این برای ایجاد دنیای مجازی است. استفاده اصلی آن برای پنتاگون است و سرریزش آمده است در سینما. دنیای مجازی، دنیایی است که استراتژیستهای قَدَر دنیا و زورمداران دنیا در آن دنیای مجازی چیدمان دنیا را برای خودشان ترسیم میکنند.

سرریزش هم حالا آمده است در سینما و به زعم من این روز به روز رشد خواهد کرد. تا یک حدی رشد میکند که بتواند به واقعیت بپیوندد! ولی این تکنولوژی در اصل گمان میکنم که به درد هیچ کسی جز ما نمیخورد. یعنی اینقدر که شیعه میتواند از تکنولوژی روز امروز سینما بهره ببرد هیچ کس دیگری نمیتواند بهره ببرد. برای اینکه بقیه میآیند تخیلشان را عنوان میکنند، ما این کار را با آن نمیکنیم. ما میآییم وقایع اتفاقیه را، نه بر اساس تخیل، بر اساس استنادات، یا استنادات قرآنی و یا استنادات نقلی بیانش میکنیم. یعنی خیلی بیشتر به درد ما میخورد، اگر درست از آن بهره ببریم. فکر میکنم که این روز به روز رشد میکند؛ اما بعید است که به این راحتی بتواند جایگاه انسان را تحت الشعاع قرار بدهد.

در این دنیایی که زندگی میکنیم تکنولوژی زادهی یک تفکری است. درست است که تکنولوژی زاده بشر است، ولی زادهی یک نوع تفکری از بشر است. مثلاً اگر فرض بفرمایید که یک نبی الان حضور داشت، به نظر شما اینترنت را اختراع میکرد؟ یا مثلاً سایوز شماره فلان را اختراع میکرد؟ به نظر نمیآید که اینگونه باشد.

آن چیزی که من میفهمم دنیای موجود دارد به یک نقطهای حرکت میکند، و آن ته دنیا نیست، مقطع آخرالزمان است.

یک آغازی هم داشته است این دنیا. آن آغازی که داشته است جز انسان، موجودات دیگری هم روی زمین به صورت مادی زندگی میکرده است، مثل اجنه و شیاطین. اینها آمدهاند تا یک مقطعی که خداوند بین دنیای اینها و دنیای انسانها فاصله ایجاد کرده است. دوباره در مقطع سلیمانی اجنه و شیاطین مجدد مادی شدند و ظاهر شدند و بعد از فوت سلیمان (علیهالسّلام) توسط آصف دوباره برگردانده شدند و اینها دوباره در مقطع آخرالزمان بازمیگردند.

حالا فیلمهایی که غرب در آن از جلوههای بصری استفاده میکند چه چیزی نشان میدهد؟ یا نظام جادوگری است و نظام طلسمات است، یا اجنهاند، یا شیطاناند. همهی اینها به جز طلسم و جادوگری، تخیلی است. فیلمهای مومیایی، فیلمهای هریپاتر، مجموعهی ارباب حلقهها، مجموعه داستان نارنیا، ماتریکس، کنستانتین، آواتار، آلیس در سرزمین عجایب و... همهی اینها اجنه و دنیایشان را معرفی میکنند.

شنیدید عامه به جنیان «از ما بهترون» میگویند؟ در تمام این فیلمها اینها از ما بهتروناند! یعنی هم باهوشترند، هم مواقعی که ما عجز پیدا میکنیم کمکمان میکنند، دستمان را میگیرند. عملاً سینمای غرب در دسترس و در ید قدرت اجنه و شیاطین است. اصلاً دنیای آنها را معرفی میکند و ما را با آن دنیا به نام تخیل آشنا میکند، به نام داستانهایی که مثلاً آن خانم نویسندهی هریپاتر در قطار به ذهنش رسیده است.

آن چیزی که ما خواب میبینیم، رؤیاهای صادق و یا کاذب است. الهامات هم همینطورند. الهامات از طرف خداست اما القائات وسوسهها از طرف خدا نیست، از سوی اجنه وشیاطین است.

قاعدتاً هریپاتر را که خدا الهام نکرده است به این خانم، پس اینها از کجا آمده است؟ به این جهت است که میگویم این روز به روز بیشتر رشد میکند. به اعتقاد من اینها به قدری رشد میکند تا عینیاش را ما ببینیم. یعنی این قدری پیش میرود تا این چیزی که روی پرده سینماست وارد دنیای ما خواهد شد. الان همهی بچههای ما طرز زندگی با اجنه را بلدند. از انواع بازیهای کامپیوتری و فیلمهای سینمایی به خوبی آموزش دیدهاند.

آن دنیایی که خداوند برای ما ترسیم کرده است دنیای فیزیکی و مادی و پیچ و مهرهای نیست. تاریخ انبیاء در قرآن را نگاه کنید، در کدام دورهاش زندگی بشر در یک شرایط مادی صرف بوده است؟ اینگونه نبوده است.

در تصویر کشیدن عالم غیب با جلوههای بصری چه نوع مشکلاتی وجود دارد؟

البته این را بگویم که ما وارد عالم غیب نشدیم. گذشتهی تاریخ وعالم اجنه و شیاطین جزء عالم غیب محاسبه نمیشود. عالم شهادت است. عالم غیب چیز دیگری است. تمام داستانهایی که قرآن نقل کرده است همه در عالم شهادت به وقوع پیوستهاند. خروج موسی (علیهالسّلام) از مصر و گذرش از دریا یا شتر صالح (علیهالسّلام)، یا طوفان نوح (علیهالسّلام)، اینها جزء غیب محاسبه نمیشود. همان تاریخ گذشته است با جنسیت سورئال مثل طوفان نوح (علیهالسّلام)، ناقهی صالح (علیهالسّلام)، یا داستان حضرت سلیمان (علیهالسّلام). عوام یک هالهی غیب به آن اطلاق میکند، در صورتی که اینطور نیست! موسی (علیهالسّلام) با فرعون یک عصر بودند، واقعیتر از رامسس کیست؟ همین الان جنازهاش هم موجود است! موسی (علیهالسّلام) را غیبی میگوییم و غیبی میپنداریم، ولی رامسس را نه، مادی میدانیم. در صورتی که هم عصر بودند و در یک دوران با هم زندگی میکردند. لذا این چیزی که عرض میکنم که نمیشود به آن غیب اطلاق کرد، حتی غیب دنیا هم نمیشود به آن اطلاق کرد، عالم شهود است. این عالم شهود مقاطعی دارد، ما هم تابع این مقاطع هستیم.

این تکنولوژی در اصل گمان میکنم که به درد هیچ کسی جز ما نمیخورد. اینقدر که شیعه میتواند از تکنولوژی روز امروز سینما بهره ببرد هیچ کس دیگری نمیتواند بهره ببرد.

در مورد تصویرسازی موجوداتی مانندجن به چه شکل است؟ در مورد خصوصیتهای جزئی، یا در مورد اخلاقیات اشخاص، از آن جهت که در متون به صورت گزیده و مختصر شرح داده شده است، در تکمیل تصویر به میزان زیادی ناچار به استفاده از تخیل هستید، آیا این تخیل به قسمتهای اصلی دیگر لطمهای وارد نمیکند؟

اجنه زیاد مهم نیستند. اولاً اجنه میتوانند به هر شکلی دربیایند، ثانیاً ما در همین ایران آنقدر آدم داریم که میتوانند به شما جن نشان بدهند، بروید ببینید. ولی شکل عادی و مشخصاتشان یک گونه بیشتر نیست. فکر میکنید این نمونههایی که غربیها تولید میکنند با همین شیوه چیست؟ چرا همهشان گوششان تیز است؟ این یکی از خصوصیات فیزیکال یک جن است. همهشان گوشهایشان اینگونه است. این طور نیست که فرض بفرمایید کسی نمیداند. خیلیها هم میدانند. بحث حوزه اجنه چیز زیاد پیچیدهای نیست. چون اینها به هر شکلی درمیآیند، بنابراین شما میتوانید در هر قالبی از آنها استفاده کنید.

در مورد تصویر کشیدن پیامبران و شخصیتهای مذهبی چهطور؟

در حوزه قرآن، اگر بخواهیم طوفان نوح (علیهالسّلام) و یا مثلاً بخشی از زندگی حضرت موسی (علیهالسّلام) را تصویر کنیم، دو شیوه وجود دارد. یکی این که من مینشینم تخیل میکنم و یک قصهای را میسازم؛ یک موقع هست که اینگونه نیست. من میروم در فضای آیات قرار میگیرم، نکته مهم همین است. یعنی یک فضا ایجاد میکنم از فضای آیات، با داستان حضرت موسی (علیهالسّلام) و یا حضرت نوح (علیهالسّلام). در آن فضا زندگی میکنم و در فضای موسایی و یا نوحی تخیل میکنم! آن تخیل، تخیل درستی است. ما یک نشستی خدمت آیتالله جوادی آملی داشتیم، حرف ایشان هم همین بود که شما در فضای قرآن تخیل کنید ازموضوع دور نمیشوید.

بدلیل اینکه خیلی از مباحث به یهود و دیگر ادیان مربوط است چه مقدار از کتب مقدس استفاده کردید؟

اصلاً! ما استفادهمان از کتاب مقدس تنها اسامی یهودی است، بر این کتب تسلط داریم و این طور نیست که ندانیم چه خبر است، ولی به هیچ وجه از کتاب مقدس استفاده نکردیم.

آن چیزی را که ما نقل کردیم در ملک سلیمان داستان حضرت سلیمان (علیهالسّلام) در گذشته تاریخ با رویکرد به آینده است، و در فضای آیات قرآن، نه در فضای زندگی حضرت سلیمان (علیهالسّلام)، این خیلی فرق میکند.

یک زمان یک کسی، یک قصهای را نقل کرده است از یک گذشتهای اما زمانی یک کسی مثل خدا یک قصهای نقل میکند برای فردا، بنابراین در این قصهی دیروز یک عبرتی برای فردا نهفته است. تو باید بتوانی بروی در آن فضا و آن عبرت را کسب کنی و ببری برای فردایت استفاده کنی. نه گذشتهای هیچگاه وجود داشته و نه آیندهای. به تعبیری ما همیشه در زمان حال زیست میکنیم. از دید خدا همیشه حال است. وضعیت من و شما هم حال است، گذشته که گذشت، دست ما نیست، آینده هم که هنوز نیامده است، پیوسته من و شما در زمان حال زندگی میکنیم و خداوند در قرآن همیشه با زبان حال صحبت میکند.

مشکلات اصلی در بخش ارتباط بین حوزه پژوهش و هنرمندان چه بودند؟ و چگونه حوزهی پژوهش را سر و سامان دادید؟

خیلی کار سختی است. ما کارمان را با یک هستهی مرکزی شروع کردیم؛ بنده، آقای قدیریان و آقای بحرانی. خوب این مقوله، مقولهای نیست که بشود به تنهایی واردش بشویم و دو تای دیگر را هم بیاوریم، ما آمدیم یک مجموعهی پژوهشی برای خودمان ایجاد کردیم. یعنی یک گروه پژوهشی تاریخ، پژوهش قرآنی و پژوهش روایی.

در بخش پژوهش روایی با همکاری مرکز علوم کامپیوتری اسلامی قم، هزاران صفحه روایات و حدیث را در مورد سلیمان (علیهالسّلام) جمعآوری کردند و وقتی که ما میخواستیم به این موضوع بپردازیم، مجبور بودیم که به داوود (علیهالسّلام)، سلیمان (علیهالسّلام)، آصف (علیهالسّلام) و…نیز بپردازیم یعنی ماقبل و مابعدش را هم باید بدانیم.

در بخش قرآنی باید میرفتیم پیدا میکردیم نبی کیست؟ رسول کیست؟ یعنی خدا نبی را چه کسی معرفی کرده است و رسول را چه کسی معرفی کرده است. یکی اینکه حضرت سلیمان (علیهالسّلام) یکی از پیامبرانی است که خداوند هم به او نبوت و رسالت داده است و هم پادشاهی. ما باید آیات مربوط به داوود (علیهالسّلام) و سلیمان (علیهالسّلام) را هم در بیاوریم. اینها را هم استخراج کردیم. حضرت سلیمان (علیهالسّلام) چشمههای مس در اختیار داشته است، باد در اختیار داشته است، اجنه و شیاطین بودند، بلقیس بوده است و…آن چیزی که خداوند در قرآن نقل کرده است اینگونه نیست که به ترتیب نقل کرده باشد، مثل قصه یوسف (علیهالسّلام) نیست، قصه یوسف (علیهالسّلام) خیلی روندش مشخص است، قصه سلیمان (علیهالسّلام) این گونه نیست و خیلی دیگر از پیامبران. این دوستان آمدند تقدم و تأخر زمانی آیات را درآوردند با استناداتش.

بخش دیگر تاریخ است. اساساً سلیمان (علیهالسّلام) در کدام مقطع میزیسته است؟ و زمانی که او در آن مقطع میزیسته تمدنهای گذشته مثل مصر، ایران، بابل و…در چه موقعیت و وضعیتی قرار داشتهاند؟ و در کنار این یک مجموعه بحثهای اسطورهشناسی هم هست که باید به آن بپردازیم.

ما سینما را برای سینما نمیخواهیم، فیلمسازی برای ما یک بهانه است. ما مفاهیمی در ذهن داریم و سینما را بهترین زبان برای بیان این مفاهیم میشناسیم.

چه موضوعی باعث شد این همه روی پژوهش سرمایهگذاری کنید؟

راستش به شما بگویم که ما سینما را برای سینما کار نمیکنیم، فیلمسازی برای ما یک بهانه است. من 5 سال است که الان درگیر این فیلمام. یک فیلم مگر چقدر میارزد که 5 سال از زندگیام را هزینهاش کنم؟ ما مفاهیمی در ذهن داریم و سینما را بهترین زبان برای بیان این مفاهیم میشناسیم. بنده سینماگرم، نه محققم و نه فیلسوفم، ولی با بزرگان حشر و نشر داریم و سعی میکنیم از آنها دو ریال مطلب یاد بگیریم و در فیلمهایمان از آن استفاده کنیم و حالا میگویم که این پژوهش میارزید. اینها که درآمد، حالا ما باید برویم همهی اینها را منتقل کنیم. در یک بخشیاش تقریبا نزدیک دهها جلسه با دکتر عباسی داشتیم، نه نشستهای یک ساعته و دو ساعته. در مورد مبانی تفکر غرب و سینمای استراتژیک، بحث میکردیم. آدمهای خیلی حرفگوشکنی هم نیستیم که به ما هم حرف بزنند و بگوییم بله شما درست میفرمایید. نه، اهل اِنقلتیم. ساعتها ما نشستهایم بحث کردهایم و حرف زدهایم دربارهاش، حاصلش شده است یک فیلم.

مجموعهی تحقیقات ما الان دانه به دانه درمیآید. غرفه نمایشگاه قرآن بهانه است برای ارائهی همین چیزها. ده تا سمینار برگزار کردیم که اینها پایهی شروع حرکت ماست و ما این سمینار را در زمان اکران فیلم در دانشگاهها ادامه خواهیم داد و مجموعهی تحقیقاتمان الان داخل سایت فیلم است. فکر میکنیم این نیاز جامعه است. الان بدون رودربایستی زنگ دوران آخرالزمانی به صدا درآمده است. مدتهاست! و غرب هم مدتهاست که برای آینده دنیا فضاسازی میکند. یعنی دارد جنس تقلبی معرفی میکند. منجی را همه به آن معتقدند، شکی هم در آن نداریم. اما در فیلمهای غرب، بیننده باور به وجود یک مدیر پیدا میکند، اما با پرچم آمریکا!

اساساً آن چیزی که سینمای غرب دارد ترسیم میکند دادن آدرس غلط است، قلب مطلب میکند، اصل مطلب را نمیتواند از بین ببرد. یک جمله امام علی(علیهالسّلام) دارد به اهل نهروان که به نظر من شاهکار است، موقعی که اینها میگویند «لاحکم الا لله» امام میفرمایند: «کلام حقی است که از آن ارادهی باطل میکنند». پس میتواند آدم کلام حق بر زبان براند، اما با ارادهی باطل. آن چیزی که سینمای غرب معرفی میکند، بدلش را دارد نشانت میدهد، که ما را مدام از آن نقطه اصلی دور کند. دیدید مثلاً میخواهند یکی را بگذارند سرکار آنقدر کار میریزند دورش که نمیداند کدام یکی را باید انجام دهد، وقتی شما یک منجی، یکی از اینجا، یکی از آنجا، یکی از جای دیگر، دائم از جاهای مختلف آدم معرفی میکند. دنبال کدام یکیشان میخواهید بروید؟

کاری که ما در ملک سلیمان (علیهالسّلام) کردیم و ادامه میدهیم پیوند بین سینما و حوزه و دانشگاه است. الان این سمینارهایی که داریم برگزار میکنیم با مشارکت معاونت فرهنگی دانشگاه تهران و دانشکده الهیات دانشگاه امام صادق (علیهالسّلام) برگزار میشود.

این کارها هم حوصله میخواهد و هم درد میخواهد. شما وقتی که با 4 تا استاد دانشگاه، 3 تا استاد حوزه که مینشینید نه آنها تا حرف میزنند تو میگویی چشم و نه تا تو حرف میزنی آنها میگویند چشم! زمان میخواهد، حوصله میخواهد تا بنشینید و به یک نقطه برسید. اقلاً 4 تا جلسه میخواهد که یخها آب شود، ادبیات همدیگر را پیدا کنیم، چون هر کدام در یک حوزهی مجزا حرف میزنیم. باید برای آن فعالیت پشتوانه فکری پیدا کنیم.

الان شما فکر میکنید که مثلاً آواتار واقعاً از مغز آقای جیمز کامرون درآمده است؟ قویترین استراتژیستهای آمریکا پشت آن فیلم خوابیدهاند. ارباب حلقهها و هریپاترها هم به همین ترتیب.

یک سؤال؛ خدا گفته است من هستم، انبیائش هم که آمدهاند، قرآنش هم که هست، حق را هم که خدا یاری میکند، میگویند حرفت از کجاست؟ میگوییم قال الله تعالی، قال الصادق (علیهالسّلام)، قال الباقر (علیهالسّلام). معلوم است که از کجا خوراک فکری میگیریم. اما باطل را چه کسی ساپورت میکند؟ این ساپورت شیطان است. زمانی که بحث شد که منجمین گفتند قرار است کودکی در بنیاسرائیل به دنیا بیاید که چنین و چنان کند، چه اتفاقی افتاد؟ فرعون دستور داد که همهی بچهها را از بین ببرند برای این که این اتفاق نیافتد.

البته خدا کار خودش را انجام میدهد. الان چه اتفاقی دارد میافتد؟ اساسا فرعون از کجا میدانست که یک همچنین بچهای قرار است به دنیا بیاید؟ نمرود از کجا میدانست که قرار است ابراهیمی به دنیا بیاید؟ این آقای هرود، از کجا میدانست که عیسی قرار است به دنیا بیاید؟ از هر جایی که آنها میدانستند دنیای غرب میداند که قرار است چه اتفاقی بیافتد.

در حوزهی سینما من یک چیزی را رک بگویم، به این مجموعهی سینما امید چندانی نیست! تنها امید به جوانهاست، با یک مقدار تردید، چون خیلی راحت الحلقومیاند! یعنی میخواهند همه چیز را زود به دست بیاورند. البته یک نسل جدیدی وارد سینما میشود، چون این جماعت سینماگر ما الان تقریباً به یک بنبست فکری دچار شده است، چرا؟ چون جامعهی فکری ما به بنبست فکری دچار شده است. امیدواریم که حالا این نسل جوان یک اتفاقی در درونشان بیافتد.