تمدن پديدهای انسانی است، اما همه انسانها ضرورتاً تمدنساز نشدهاند و بايد انسانهايی با ويژگیهای خاص باشند كه تمدنها را ساختهاند. ضرورت تحول ناشی از اين امر است.
حجتالاسلام والمسلمين احمد رهدار در گفتوگو با خبرگزاری بينالمللی قرآن(ايكنا)، به بيان نكاتی درباره حاكميت معرفتی قرآن كريم در هويتسازی تمدنی پرداخت و گفت: اگر يك منظومه معرفتی بخواهد در جايی تمدنی بر پا كند، بايد ديد كه چه الزامات و نيازهايی وجود دارد و آن منظومه تا چه حد میتواند آن لوازم را تأمين كند و مباحث نظری را پوشش دهد؛ در مورد قرآن هم همين طور است.
رئيس موسسه فتوح انديشه با اشاره به اين مطلب كه فقط انسانها هستند كه تمدن دارند و حيوانات، نباتات و جمادات تمدن ندارند، بيان كرد: هرجايی كه تمدنی بر پا شده، اين تمدن بر دوش انسان سوار شده و اصلاً تمدن يك پديده انسانيست. بنابراين در هر كجا كه بخواهد تمدنی شكل بگيرد بايد تحولاتی در خود انسانها صورت بگيرد.
وی عنوان كرد: وقتی به مباحث انسانشناسی قرآن توجه میكنيم، متوجه میشويم كه در تبيين انسان حداقل دو برش به انسان زده، يك برش طولی كه در اين برش طولی انسان را از مقام و ساحت فرد به حيث اجتماعی ارتقاء داده، از مقام اجتماعی به حيث تاريخی ارتقاء داده و احياناً انسانهای خاصی را از مقام تاريخی تا حيث فراتاريخی ارتقاء داده است.
رهدار اظهار كرد: در حقيقت قرآن تبيينی از انسان و مسير و حركت انسان كرده است كه بر اساس آن وقتی قوای انسانی فعال شود، فرد را از فرديتش رها میكند و آن را به اجتماع میآورد؛ از اجتماع بالاتر و به تاريخ میبرد و از تاريخ بالاتر میبرد تا در ساحت فراتاريخی قرار میگيرد. اين برش طولی انسانی قرآن است و يك برش عرضی هم به انسان زده كه او را از ساحت طبع به ساحت غريزه و از ساحت غريزه به ساحت فطرت ارتقاء داده است.
رئيس مؤسسه فتوح انديشه ادامه داد: ساحت مشترك انسان و حيوان و جماد، طبع است. غريزه ساحت مشترك انسان و حيوان است و فطرت ساحت تخصصی انسان و مابه الامتياز انسان است و اين چيزی است كه در برش عرضی مشخص میشود.
رهدار افزود: قرآن يك برش ارتفاعی و عمودی نيز به انسان زده و در اين برش او را از ساحت جسم به ساحت روان و از ساحت روان به ساحت روح ارتقاء داده است. آن چه در اين برش ديده میشود، اين است كه روح همان روان نيست، بلكه بيش از آن است. غربیها هم تا فضای روان پيش آمدهاند و ما اين را در روانشناسی هم داريم، اما روح چيزی فراتر از روان است. اين هم برش عمودی انسان در قرآن است.
وی اضافه كرد: گمانم بر اين است كه قرآن انسانی را معرفی میكند كه وصف كلان آن «دارای مقام خليفه اللهی بودن» است كه در هيچ يك از مكاتب و ملل و نحل ديگر اين مقام و جايگاه برای انسان شناخته نشده، لذا اگر اين انسان بخواهد تمدنی هم بسازد، جدای از اينكه دال مركزی و نقطه ثقل آن تمدن، خود انسان است، حد انسان در آن تمدن حد خليفه اللهی خواهد بود.
رهدار گفت: ممكن است دنيای غرب ادعا كند كه تمدنی هم كه ما ساختهايم، دال مركزی و نقطه ثقل اين تمدن، انسان است و قطعاً اومانيسم هم چنين عقيدهای دارد، ولی انسانی كه در فضای اومانيسم توليد میشود انسان خليفه الله نيست، انسانی است كه ميمون است، يعنی اجداد او ميمون بودهاند و با تغييرات بيولوژيكی كه در او اتفاق افتاده، به انسان تبديل شده است. اين مطلبی بود كه در بحث رابطه انسان و تمدن بايد مورد توجه قرار گيرد و اين رابطه پروندهای از بحث تمدن را در بر میگيرد كه میتوان در حوزههای غيرنقلی در باب آن با عنوان انسانشناسی فلسفی تمدن به بحث پرداخت.