سمت خدا از کانال تلویزیون

  • پرینت
سمت خدا از کانال تلویزیون -
امتياز: 1.0 از 5 - رای دهندگان: 2 نفر
 
سمت خدا از کانال تلویزیون
تأملی پدیدار شناسانه در زیست‌جهان تلویزیونی

پرسش از ماهیت رسانه به واقع پرسش از ظهور و انكشافی خواهد بود كه «پدیده» در حاق خود همان است. اما این پرسش، پرسشی سهل و آسان نیست، چه‌كه توأم با حیرت است؛ حیرت حاصل از این پرسش ما را در طریق انس با حقیقت پدیده مدد می‌رساند و از نگاه سطحی و ظاهربین، برحذر می‌دارد. نگاهی كه چنین به ما القاء می‌كند كه پدیده ابزار است. چه كسی نمی‌داند هر پدیده‌ای شأن ابزاری دارد و می‌توان در نسبت با انسان آن را به كار گرفت، اما این شأن ابزاری، ما را به حقیقت پدیده راه نمی‌دهد.

«چنین تعریفی مستلزم آن است كه تكنولوژی صرفاً اختراع «فاعل» باشد و صرفاً به مثابه ابزاری خنثی عمل كند. به اعتقاد «هیدگر» شأن این تعریف آن است كه تعریفی درست (یا صحیح) است. ولی بلافاصله، در گام دیگری كه مستقیماً بازگوكنندة تحلیل قبلی خود او از صدق منطقی یا گزاره‌های در مقایسه با حقیقت همچون كشف حجاب است، متذكر می‌شود كه آنچه صحیح یا درست است هنوز حقیقی نیست. امر صحیح تنها به معنایی بس محدود «حقیقت» دارد یعنی تنها نسبت به جنبه‌ای یا جزیی از كلی بزرگتر حقیقی است. اما كل، صرفاً آن چیزی نیست كه اجزایی را در بر دارد، كل در نهایت مجموعه شروط امكانی است كه اجزاء را بنیاد می‌نهد»1

در رسانه‌ای مانند تلویزیون، طنز می‌بینید، یا گفتگوی علمی و یا حتی برنامه‌ای مذهبی. با رسانه‌بودن، خود غایت و مطلوب رسانه است.

و دیگر آنكه حتی ابزاری بودن پدیده نیز هنوز خود محل تأمل است. ابزار در حقیقت خود چیست؟ چه چیز ابزار را ابزار می‌سازد؟ پس چنانكه می‌بینیم نگاه ابزار به رسانه و هر پدیده تكنولوژیك ما را از دو سو به غفلت از حقیقت وامی‌دارد. از یك‌سو به واسطه نگاه انسان‌مدارانه‌ای كه در تلقی ابزاری از پدیده‌ها نهفته و؛ پدیده تنها در نسبت با انسان است كه حقیقت، بل هستی می‌یابد. و بدین‌گونه، هستی پدیده‌ها منوط به سوژه می‌شود. از سوی دیگر انسان‌مداری خود حقیقت انسان را نیز به غفلت می‌سپارد، چه كه انسان صرفاً سوژه‌ای دانسته می‌شود كه در معنادهی به اشیاء، خود نیز معنا می‌یابد و چون این نسبت به هر دلیلی حذف یا به كناری گذاشته شود معنای سوژه نیز از میان می‌رود.

«انسان‌محوری انسانیت انسان را در بلندای شایسته قرار نمی‌دهد و عظمت ماهوی انسان مطمئناً در این نیست كه او جوهر موجود به عنوان «سوژه‌ی» آن است، تا به عنوان قدرت‌مدار هستی، موجودیت موجودات را در عینیت پرهیاهو منحل كند.»2

نگاه ابزاری كه برخاسته از همان تلقی پوزیتیویستی از عالم است در مواجهه با پدیده‌ای مانند «رسانه» آن را چونان مسأله‌ای می‌بیند كه در مقابل انسان معنای خود را می‌یابد.

رسانه «مسأله» یا «راز»

مسأله چیزی است كه در برابر ایستاده و مجهول است، مانند یك وسیله الكترونیكی كه به تازگی به بازار آمده و من اهل فلسفه از آن سر در نمی‌آورم. اگر حوصله كنم و شروع به تجزیه و تحلیل نمایم مسأله برایم حل خواهد شد. تلقی ابزاری از رسانه گونه‌ای تقلیل ماهیت رسانه به یك مسأله باشد. در چنین نگاهی انسان چیزی است و مسأله نیز چیزی دیگر. مسأله نیاز به راه‌حل دارد. حل مسأله منوط به تجزیه و تحلیل آن است و انسان اگر درصدد حل این مسأله است، می‌بایست بر مسأله احاطه یابد و آن را تحت قدرت خود بیاورد. اما «راز» چیزی ایستاده در برابر نیست بل ما را فرا گرفته است. تعیین حدود راز برای ما ممكن نیست حال آنكه هر مسأله‌ای را می‌توان تحدید نمود و آن را با كلیاتش مورد مطالعه قرار داد. اما راز محاط بر وجود آدمی است «گابریل مارسل» تفاوت راز و مسأله را این چنین بیان می‌كند:

«میان یك مسأله و یك راز این فق اساسی هست كه مسأله، امری است كه من به آن برمی‌خورم و تمام آن را در مقابل خود می‌یابم، و به همین جهت می‌توانم پیرامون آن بگردم و آن را از میان بردارم. در صورتی كه یك راز، امری است كه من خود در بند آن افتاده‌ام و لذا آن را جز همچون سپهری كه در آنجا تمایز میان «در من» و «در برابر من» دیگر معنایی ندارد، نمی‌توانم فكر بكنم. در صورتی كه یك مسأله واقعی با نوعی تكنیك، حل شدنی است و با نسبت با‌ تعریف می‌شود، یك راز، برحسب تعریف، از هرگونه تكنیكی كه تصور برود فراتر است و برمی‌گذرد».3

از چنین افقی، رسانه بما هو رسانه در انكشاف و ظهور خود، ماهیت خود را چونان «فراگیری» و «رضایتمداری» می‌نماید.

رسانه باید رضایت مخاطب را تأمین نماید. خواه با آموزش، خواه با تفریح، باید مخاطب را پای تلویزیون نشاند، چه با دعای كمیل، چه با فیلم سینمایی.

فراگیری:رسانه برای تثبیت موجعیت خودمدار خود نیاز دارد شبكه‌ای گسترده شكل دهد تا چیزی یا ذهنی آزاد، خارج از آن نباشد كه بتواند بیرون از این شبكه فراگیر دست به تخریب یا نقد آن زند. باید همه چیز درون این شبكه فروبلعیده شود. رسانه در ذات خود نیاز دارد تا خویش را به عنوان تنها عالم ممكن بماید. عالمی كه همه چیز را درون این شبكه در اختیارتان قرار می‌دهد. هیچ اهمیتی ندارد كه چه چیزی را در رسانه انتخاب كنید؛ هم اینكه به درون شبكه وارد شوید به یك «شهروند رسانه‌ای» بدل شده‌اید. فی‌المثل مهم نیست در رسانه‌ای مانند تلویزیون، طنز می‌بینید، یا گفتگوی علمی و یا حتی برنامه‌ای مذهبی. با رسانه‌بودن، خود غایت و مطلوب رسانه است. چرا؟ برای آنكه ورود به عالم رسانه اقتضائات خود را دارد. رسانه عالمی است كه از هر چیزی نمونه مجازی آن را در اختیار مخاطب یا همان شهروند خود قرار می‌دهد.

امروزه شاید بسیار دشوار باشد كه بتوان عالمی غیر از عالم رسانه را حتی تصور نمود. چرا كه عالم، اساساً اندیشیدنی نیست، بل زیستنی است. عالم را باید زیست تا آن را شناخت. مثلاً عالم رسانه ما را دعوت به تماشای مراسم دعای كمیل می‌كند و ما نیز اجابت می‌كنیم. چنین می‌نماید كه ساعات یا لحظات معنوی و ملكوتی را با این برنامه گذرانده‌ایم. و عالمی كه تلویزیون خلق كرده را به خوبی می‌شناسیم چرا كه با آن زیسته‌ایم. اما عالم دیگری را نیز امروزه هنوز می‌توان سراغ گرفت؛ عاملی كه ما در آن برای خواندن دعای كمیل ابتدا قصد می‌كردیم، سپس مهیای رفتن به مسجد می‌شدیم و برنامه‌های دیگر را به گونه‌ای تنظیم می‌كردیم كه به دعای كمیل برسیم، سپس به مسجد می‌رفتیم. در راه مسجد كسان یا چیزهایی را می‌دیدیم و سرانجام به مسجد می‌رسیدیم. وضویی می‌گرفتیم، نمازی می‌خواندیم و در نهایت دعایی را زمزمه می‌كردیم و به همان ترتیب به خانه باز می‌گشتیم.

این همه، عالمی است كه در خارج از رسانه امكان تحقق دارد. می‌گویم «امكان» زیرا تحقق آن در عصر رسانه‌ها نیز امكان دارد اما انسان رسانه‌ای در ذیل عالم رسانه است كه چنین تجربه‌ای را نیز برای خود ایجاد می‌كند. لذا ماهیت این تجربه با تجربه آن در عالم پیش از رسانه‌ها متفاوت است. ما در عالم رسانه‌ای قادر به تجربه آن دعای كمیلی نیستیم كه در خارج از عالم رسانه و پیش از آن تحقق می‌یافت. امروزه حتی رسانه به ما چنین القا می‌كند كه «به یمن دنیای جدید و تكنولوژی و رسانه‌ها، از سختی‌ها و مشقات عالم پیش از عالم رسانه و تكنولوژی‌ها رها شده‌اید.»

رسانه‌ای مانند تلویزیون همه این زیست‌جهانی را كه در خارج از عالم رسانه امكان تحقق داشت را از میان برمی‌دارد. و درون جعبه جادو، فشرده تمام‌زیست جهان حقیقی را به انسان ارائه می‌دهد، اما به نحو مجازی. در عالم رسانه دیگر نیازی به صرف وقت فراوان برای خواندن یك دعای كمیل نیست. درون خانه خود و در حال استراحت و تكیه بر راحتی منزل می‌توانید با رسانه لحظاتی معنوی داشته باشید!

دعای كمیل رسانه‌ای با دعای كمیلی كه در مسجد می‌شنویم دو عالم و زیست جهان متفاوتی هستند كه هنوز به رغم سیطره تام و تمام تكنولوژی می‌توان آن را تجربه نمود.

رضایتمداری:دومین اصل ماهوی رسانه رضایتمداری است. رضایت مخاطب لازمه حیات رسانه است. باید مخاطب را راضی نگه داشت تا درون همین عالم بماند. اگر رضایت نباشد امكان خروج از آن نیز وجود دارد. ضرورت این رضایت‌مندی در رسانه‌ای نظیر رسانه كشور ما دوچندان می‌شود چرا كه تهدید رسانه‌ها و فرهنگ غربی و دام‌گسترانی ماهواره‌ها، ارباب رسانه را بیش از پیش به اصل رضایتمداری سوق می‌دهد. داستان كهنه و بی‌اهمیت «آموزش» یا «تفریح» دیگر معنایی ندارد. رسانه باید رضایت مخاطب را تأمین نماید. خواه با آموزش، خواه با تفریح، باید مخاطب را پای تلویزیون نشاند، چه با دعای كمیل، چه با فیلم سینمایی.

البته رضایتمداری نیز معنای مشككی می‌یابد كه رسانه خود برای آن نیز صورت‌های مختلفی ارائه می‌دهد. اصل رضایتمداری بدین‌معنا نیست كه در رسانه‌ای مانند تلویزیون همیشه باید برنامه‌های جذاب و غیرتكراری پخش شود. بل این رسانه است كه رضایت و جذابیت را برای مخاطب خود تعریف می‌كند و معنا می‌دهد: «جذاب همین است كه می‌بینی». مخاطب چونان معتاد به مواد مخدر چنان نیاز به حل شدن در خلسه رسانه‌ای دارد كه دیگر چندان هم كیفیت، جذابیت و نوبودن مهم نیست. رسانه این اعتیاد رسانه‌ای مخاطبان خود را خوب می‌شناسد. در رسانه‌ای مانند تلویزیون ایران به راحتی می‌توان این خود معنایی رضایت مخاطب را دید. به رغم پخش سریال‌ها و مجموعه‌هایی با موضوع تكراری روابط دختر و پسر، تقریباً در غالب برنامه‌های نمایشی، موضوع اصلی داستان همین روابط عشقی و مشكلات آن است و با این همه، مخاطب یا همان شهروند رسانه ملی، بار دیگر و با اشتیاق به تماشای آن می‌نشیند. و به رغم روشن‌بودن پایان هر داستانی در همان دقایق نخست برنامه، تا انتها آن را دنبال می‌كند. چرا؟ بسیار واضح است. شهروند رسانه به رسانه اعتیاد یافته است، چندان كه هویت خود را در این بازنمایی می‌یابد.

قدرت پنهان در ذات رسانه در نسبتی تام و تمام با ماهیت «تكنولوژی» است و به واقع این قدرت را از ماهیت تكنولوژی اخذ می‌كند. بسیار ساده‌انگاری خواهد بود كه ماهیت رسانه را به شأن «اطلاع‌رسانی» فروبكاهیم؛ چنانكه نمی‌توان تكنولوژی را با برخی ابزار كار ازمنه ماضی سنجید. دیدگاه سنتی در فلسفه، تكنولوژی را برابر با مصنوعات و ابزار می‌داند و نوآوری‌های فنی را به سطح تولیدات فنی تنزل می‌دهد اما در دیدگاه پدیدارشناسانه تكنولوژی، اسم نیست بل فعل و فرایندی است كه در آن وجود انسان به صورت مرتبط با طبیعت شكل می‌گیرد. تكنولوژی و انسان همانند معجونی خوراكی در هم آمیخته و با هم تركیب شده‌اند. تكنولوژی صرفاً كاربرد علم نیست شیوه هنرمندانه ساخت اجتماعی نیز است، تكنولوژی به آشكارساختن یا تجلی بخشیدن امر ممكن می‌پردازد و متعلق به نیروی زایش و قوه آفرینش است.

رسانه در چنین نگاهی و از چنین منظری دیگر نه یك مسأله بل رازی است كه ما را فراگرفته است. اگر این سخن در باب هر پدیده‌ای صادق باشد در باب «رسانه» به شدت و تأكید بیشتری صدق می‌كند. امروزه در عادتی روزمره رسانه را بسان اثاثیه منزل تصور می‌كنیم، و حتی نحوه دسترسی به لوازم رسانه (كه گویی یكی از لوازم زندگی است) این تصور را تقویت می‌كند.

اما نسبت ما با این لوازم، بسیار پیچیده‌تر و عمیق‌تر از نسبتی است كه با دیگر اثاث منزلمان داریم. فی‌المثل رسانه‌ای مانند رادیو و تلویزیون را در نظر بیاورید. صبح با صدای رادیو یا تصویری از برنامه صبحگاهی تلویزیون از خواب بلند می‌شویم، در حین خوردن صبحانه این همراهی ادامه دارد. از خانه بیرون می‌زنیم، در اتومبیل شخصی یا وسایل نقلیه عمومی استمرار حضور رسانه را داریم. در محل كار اگر از رادیو و تلویزیون خبری نبود، اینترنت به سراغمان می‌آید و در غیر این صورت روزنامه این وظیفه را به عهده می‌گیرد. در پایان روز به خانه باز می‌گردیم، دوباره تلویزیون به استقبالمان می‌آید تا انتهای شب و تا صبح فردا.

حضور رسانه حتی زمانی كه ظاهراً هیچ ردپایی از او نیست در خلوت‌ترین اوقات زندگی با قدرت ادامه دارد. ما در اندیشه و ذهن خود رسانه‌ای می‌اندیشیم. هجوم اطلاعات به ذهن ما را به رسانه‌ای متحرك بدل نموده است.

در همین نگاه سطحی و ظاهری نیز می‌توان تسلط و فراگیری رسانه را یافت اما نسبت عمیق رسانه با انسان را نه در این ظواهر بل می‌بایست در جایی دیگر جست. انسان، امروز محصول رسانه است. این آن نسبت عمیقی است كه در عین تلخی و تندی ناگزیر از قبول آن هستیم. رسانه همه مناسبات انسانی را شكل و سامانی خاص می‌دهد. انسان موجودی است كه با دنیای پیرامون خود مناسباتی دارد. این مناسبات امروزه تحت سلطه رسانه به گونه‌ای خاص سامان می‌یابد. فهم این سامان ما را در فهم رسانه‌ یاری می‌رساند.

انسان عصر رسانه، رسانه‌ای می‌اندیشد زیرا رسانه‌ای زندگی می‌كند. زندگی رسانه‌ای زندگی در سایه قدرت سحرآمیز ولی نرم و پنهان رسانه‌هاست. انسان عصر رسانه مفری از این قدرت ندارد. قدرت رسانه درون ذهن انسان و در تلقی او از رسانه پنهان گردیده است.

«رسانه ابزاری است در دست بشر»، قدرت رسانه در این تك گزاره نهفته است. این تلقی، خود یكی از مناسباتی است كه رسانه خود در ذات خود به ما القا می‌كند. قدرت در ذات خود صورت‌های مختلفی برای ظهور دارد. میهمان ناخوانده اگر از در نشد، از دیوار درون خانه می‌آید. اگر مایل نیستید از زبان رسانه سكس و خشونت را بشنوید هیچ اشكالی ندارد، دعا و نیایش بشنوید! رسانه این امكان را برای انسان فراهم می‌كند تا آنچه را كه دوست می‌دارید بیابید و اینگونه عالمی را می‌سازد كه همه چیز در آن امكان می‌‌یابد. عالم رسانه واقعیت دارد، اما این واقعیت با واقعیتی كه در عالم خارج تجربه می‌شود چه شباهتی دارد. استعارة «واقعیت مجازی» بسیار گویای وضعیت است. حال این استعاره را در قالب همان مثال سابق می‌شكافیم. تلویزیون را روشن می‌كنید برنامه طنز «شب‌های برره» یا طنزی دیگر را می‌بینید خوش ندارید، شبكه‌ها را یك به یك مرور كنید و از آنجایی كه به دعا‌ی كمیل علاقه‌مندید برنامة پخش دعای كمیل «حاج منصور عرضی» را انتخاب می‌نمایید و لحظاتی «معنوی» را با این برنامه سپری می‌كنید. برنامه دعا تمام می‌شود شبكه‌ای دیگر «سینما یك» دارد به تماشای آن می‌نشینید چه چیزی در این بین رخ داده است؟ ظاهراً هیچ. اما اگر كمی دقت كنید چند اتفاق ناچیز رخ داده است كه نباید از نظر دور داشت. نخست اینكه دعای كمیلی را گوش كرده‌اید كه از جعبه‌ای پخش شده كه در همان جعبه برنامه‌های فراوان دیگری نیز پخش می‌شود یا امكان پخش شدن دارد كه هیچ نسبتی با دعای كمیل ندارد. همین اندازه آگاهی، شما را در وضعیتی قرار می‌دهد كه ما از آن به «واقعیت مجازی» تعبیر نمودیم.

واقعیت مجازی، وضعیتی است كه انسان به گونة مجازی واقعیات دست می‌یابد ولی تفاوتی میان آن، و واقعیت عالم خارج نمی‌بیند و همین عدم خود‌آگاهی به وضعیت، دیگر مناسبات او را شكل می‌دهد. پیش از عالم رسانه وقتی هوای دعای كمیل می‌كردی، نخست قصد نموده سپس مقدمات كار جهت حضور در مراسم دعا در مسجد محل را فراهم می‌كردی و آنگاه با وضو به راه می‌‌افتادی و مسیری را طی كرده، خود را به مسجد می‌رساندی همه این وقایع، عالم یا زیست جهانی Life – Worldرا به وجود می‌آورد كه دیگر مناسبات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در آن زیست جهان صورتی دیگر می‌یابد. همه چیز در عالم رسانه به صورت فشرده و مجازی در دسترس است این وضعیت خاص كه با ماهیت تكنولوژی عجین گشته ما را از تجربه عالم واقع بی‌نیاز می‌سازد. وقتی می‌توان با هواپیما مسیر چند هزار كیلومتری برای زیارت خانه خدا را طی نمود، دیگر نیازی به پیاده‌روی و صرف زمان چند ماهه نیست. به موازت پیشروی تكنولوژی در عرصه زندگی، معنای زندگی به عقب می‌كشد. شش ماه پیاده‌روی، كه حامل معنای زندگی بود، گم می‌شود و سفر چند ساعته با تكنولوژی جای آن می‌نشیند. شاید چنین به نظر آید كه رسانه و تكنولوژی با فشرده كردن و كوتاه ساختن مسیر‌ها وقت بیشتری برای ما فراهم می‌كند و در این صرفه‌جویی زمان، انسان مجال بیشتری برای زندگی می‌‌یابد اما نباید فراموش كرد كه زمان به دست آمده در بستر صرفه‌جویی تكنولوژیك، دیگر‌بار، درون ماتریس «رسانه ـ تكنولوژی» به سر می‌رسد و اینگونه، زیست جهان و عالمی را كه در آن انسان با سفری چند ماهه عالم خود را بسط می‌داد جای خود را به زیست جهان این چند ساعت زمان فشرده می‌دهد. دعای كمیل رسانه‌ای با دعای كمیلی كه در مسجد می‌شنویم دو عالم و زیست جهان متفاوتی هستند كه هنوز به رغم سیطره تام و تمام تكنولوژی می‌توان آن را تجربه نمود و شاید به دلیل تفاوت در این دو زیست جهان است كه متن قرآنی در لوح فشرده (CD)هیچگاه در شب‌های احیا بر سر هیچ مسلمانی قرار نمی‌گیرد.

 

* این متن قسمتی از کتاب «تأملاتی پدیدار شناسانه در معنای فرهنگ» به قلم اکبر جباری است.

1-مارتین هیدگر، فلسفه تکنولوژی، شاپور اعتماد، ص47

2-مارتین هیدگر، نامه ای در باب اومانیسم، عبدالکریم رشیدیان، ص294

3-ژان وال-ورنو، پدیدارشناسی و فلسفه‌های هست بودن، یحیی مهدوی، ص 141-142