آیا کامپیوتر رایانه است؟ آیا موبایل، تلفن همراه است؟ رایانه تلقی چه کسی از کامپیوتر است؟ آیا تلقی فرهنگ ایرانی از کامپیوتر همان رایانه است؟ آیا به واقع موبایل صرفا تلفنی است که همراه است؟
فرهنگستان زبان به درستی از اینکه ما واژهی موبایل یا کامپیوتر را در منظومهی زبانی خود وارد کنیم نگران است، چون وارد کردن یک واژه مربوط به فضا و منظومهای دیگر که همه چیزش رنگ و بوی خاص خود را دارد، به منظومه و فضای زبان فارسی که آن هم برای خود رنگ و بوی فرهنگی خاصی دارد، موجب اخلال، بینظمی و آشفتگی است.
اما با این توضیح تلفن همراه یا رایانه را به جای معادله ای فرنگی به کار بردن سخت محل تأمل است. البته اگر فهم مان از ماجرا در این سطح باشد که یک وسیله در خارج وجود دارد و انسان برای اشاره به آن از یک اسم استفاده می کند و فرنگی با زبان خود به آن کامپیوتر یا موبایل می گوید و ما هم برای اشاره به آن رایانه یا تلفن همراه، تردیدی در درستی این کار نخواهیم داشت.
اما اگر زبانی که مردمان یک جامعه با آن سخن میگویند، حامل تفکری است که آن قوم با آن تنفس میکنند، و زبان یک جامعه آیینهی شفافی است که تلقی از عالم و آدم و حیات و سعادت در آن نمایان است، دیگر نمیتوان پذیرفت که اشیاء را باید نامی باشد و کافی است یا بهتر است که آن نام با واژه های زبان خودی ساخته شود.
وقتی به کامپوتر رایانه میگوییم در عالم زبان میان واژه های همخانواده و ریشهی این لغت ارتباطی برقرار ساختهایم. مانند آنکه برای شخصی خارج از یک خانواده نام خانوادگی آن خانواده را به کار ببریم.
درپاسخ خواهند گفت که ما با لحاظ مفهوم آن معادلسازی میکنیم؛ و فهم ما از هرپدیده با کمک سایر مفاهیم است، پس همخانوادگی بیوجه و نابجا نیست. سخن درستی است اما دقیقا همینجاست که محل اصلی نزاع نمایان میشود. دریافت بشر غربی از اتومبیل این بوده است که ماهیت اصلی آن به رونده بودن خودکار آن است؛ اگر ما نیز ماهیت اصلی آن را همین بدانیم خودرو نامیدن اتومبیل طبق استدلال فوق درست است. اما آیا چنین تفاهمی میان ما و بشر غربی در این مورد و سایر موارد دیگر وجود دارد؟ کدام فهم و دریافت از کامپیوتر معیار نامگذاری آن به رایانه است؟ آیا تفاوت در مبانی به تفاوت فهم و تعریف از امور و پدیدهها نمیانجامد؟ و آیا نادیده گرفتن این تفاوت در زبان موجب پریشانی زبان و تفکر نخواهد شد؟
بهکاربردن واژه های بیگانه با همهی مضراتش، حداقل امکان پالایش و اصلاح را باقی میگذاشت، اما با این معادلسازیها، التقاط زبانی بسی پیچیدهتر میگردد. آری اگر در معادلسازی، واژهای به کار برود که حامل تلقی و تعریف فرهنگ فارسی و ایرانی از آن موضوع باشد، معادلسازی بسیار ارزشمند است، اما معادلسازی اکنون صادر کردن شناسنامهی جعلی است. چرا که در معادلسازیهای کنونی همان تلقی و تعریف غربی از موضوع، با واژه های به ظاهر فارسی بازتاب داده میشود، بهنظر میرسد معادلسازی نیازمند تفکر و تحقیقات بسیار عمیق است و تا زمانی که ما به مبنا و چارچوبی محکم برای بازتعریف مفاهیم و موضوعات بر اساس مبانی نظری بومی، دست نیافتهایم، معادلسازی فراتر از جعل سند نیست.
پیش از آنکه ما واژهای بومی برای پدیدهای غربی بهکار ببریم لازم است فهمی بومی از آن پدیده داشته باشیم، بنابراین پیش و بیش از یک تکاپوی ادبی نیازمند کنکاشی فلسفی هستیم.
و اما دقیقهی دیگر این است که صرفنظر از مناقشاتی که گذشت؛ همه معتقدند که ورود واژه های بیگانه اخلالی در زبان است. اکنون که همه متفقند کامپیوتر و موبایل را نباید در زبان فارسی وارد کرد، و وارد کردن آن نیازمند فرایندی برای معادلسازی و بومیسازی است، آیا نباید پرسید، وارد کردن واقعیت و مصادیق و خود این موضوعات و اشیاء در زندگی، چه اختلالهای در زندگی ما وارد میکند؟
به نظر میرسد ما حتی به اندازهای که نسبت به نامها حساسیت داریم، و البته به جاست، به صاحبان نامها حساسیت نداریم. تعبیر عرفی در این زمینه چه رساست که میگوید: خودشو بیار، اسمشو نیار!