با سلام
از لطف جنابعالی متشکرم. کاش می توانستم و فرصت داشتم که به تفصیل در باب مطالبی که مطرح فرموده اید بحث کنیم، ولی متأسفانه فرصت نیست. پس به حکم رعایت ادب به اختصار عرض می کنم:
فرموده اید که چرا حوالت مدرن شدن را تقدیر محتوم بشر در دوران کنونی می خوانم. من کی و در کجا چنین سخنی گفته یا نوشته-ام. من می گویم راهی که سراغ داریم که آن هم روشن و هموار نیست، راه توسعه است. هزار راه دیگر هم ممکن است گشوده شود، ولی آیا ما از آنها چیزی می دانیم و مهیای گشودن آن راه ها هستیم. به نظر من جهان توسعهنیافته محکوم به توسعه نیست، بلکه در حسرت توسعه است و همت پیمودن راه دشوار آن را ندارد. من در حقیقت جهان توسعه نیافته را وصف کرده ام و چیزی از جبر و اختیار نگفته ام. برنامهریزی هم در زمان ما امر ضروری است؛ یعنی توسعه بدون برنامهریزی انجام نمی شود؛ اما برنامه ریزی کاری نیست که از عهدهی همه برآید و مگر ما تا کنون برنامه درست و دقیق داشته ایم. وقتی راهی جز توسعه پیدا نیست و می شنویم که از راه برنامه ریزی باید به توسعه رسید، ناگزیر باید برنامه ریزی کنیم، اما ضمانتی وجود ندارد که همه بتوانند برنامه درست تدوین کنند و امکانات و شرایط و همت اجرایش نیز فراهم باشد.
درست می فرمایید که من معتقدم تجدد با عقل تجدد متحقق می شود و این عقل رو به ضعف دارد. مع هذا هنوز عقل موثر و کارساز امور جهان همین عقل است. اینکه چگونه از عقل ضعیف تجدد می توان بهره مند شد، پرسش دشواری است. آنچه می توانم بگویم این است که آموزش های رسمی لازم است، اما کافی نیست.
دوباره تکرار می کنم که من مدرنیته را چندان خوار و ضعیف نمی دانم که آن را مصیبت بدانم و آن را تا عقوبت و مجازات برای جهان قبل از توسعه پایین بیاورم. شاید جنابعالی بدانید که من رساله ای در باب انقلاب نوشته ام و همواره به انقلاب فکر می کنم. پس من مدافع تجدد نیستم؛ اما می گویم ببینیم چه راهی غیر از مدرنیته می توانیم بگشاییم. صرف مخالفت با مدرنیته ما را به جایی نمی رساند. تاریخ مجال قیل و قال نیست، بلکه راهی است که در آن باید با همت و تفکر سعی کرد. افتان و خیزان و چشم بسته در راه طی شده و تیره از تراکم گرد و غبار ناشی از سیر سریع تجدد لولیدن و خود را مخالف تجدد دانستن، هنری نیست. اگر مردمی می خواهند مدرن شوند، باید شرایط و لوازم آن را فراهم کنند و اگر مدرنیته را نمی خواهند، باید آیندهبینی تفکر و همتی را بجویند و آن را صرف یافت و شناخت راههای ممکن و گشودن مناسبترین راه کنند و بدانند که این راه از درون مدرنیته ـ و نه از کنار آن ـ می گذرد.
اگر تجدد بد است آیا من مسئول تن دادن به آثار و عوارض آن هستم و اگر شخص ناتوانی مثل من می تواند مردمان را به مدرنیته دعوت کند و آنها هم دعوت را می پذیرند. چرا اشخاص با نفوذ نه چندان موافق با تجدد تن دادن به این آثار و عوارض را منع نمی کنند. حرف من اینست که خود را به غفلت نزنیم؛ گمان نکنیم که آثار تسلیم بی چون و چرا در برابر جهانی شدن تکنولوژی و مصرف و شیوهی زندگی مدرن را با انکار قدرت تجدد و احیانا بدگویی به آن و پناه بردن به بعضی الفاظ و عبارات فلسفی می توان تدارک کرد.
جنابعالی که به توسعه فکر می کنید، خوبست تاریخ توسعه و برنامه های توسعه کشور و نحوه اجرای آنها را مطالعه بفرمایید و ببینید چه پیشرفت ها و شکست ها داشته ایم و تا کنون چه بهدست آورده ایم و چهها می توانیم به دست آوریم. از سنت هم که می گویید باید معلوم شود که این سنت در کار و بار ما چه جایی دارد. حرف و سخن خوب بهخصوص در کلمات بزرگان و اولیاء دین و تفکر ما بسیار است. اما باید دید که با این کلمات چگونه می توانیم فساد و دروغ و بیگانگی و سست همتی و کمبود و نامناسب بودن غذا و مسکن و بهداشت و آموزش و آشفتگی امور را از میان برد. به حرف و سخن خوب باید گوش داد؛ اما به آن اکتفا نباید کرد. ما محکوم به هیچ چیز و هیچ کار نیستیم شرط اینکه بکوشیم تا ببینیم و بدانیم که چه باید بکنیم و از عهده چه کارها بر می آئیم؟
* رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران