اوج محرم و حضیض زندگی

  • پرینت
اوج محرم و حضیض زندگی -
امتياز: 3.0 از 5 - رای دهندگان: 2 نفر
 
اوج محرم و حضیض زندگی
مفهوم سبک زندگی در پرتو مفاهیم عاشورایی

در بررسی سبک زندگی در نسبت با محرم، می‌شود به مناسبت آن‌که این شماره از مجله در محرم منتشر می‌شود شروع کرد و به موضوعات مرتبط با سبک زندگی پرداخت. مثلاً به معرفی انواع هیئت‌ها پرداخت؛ زندگی شخصیت‌هایی را که به نوعی با محرم مرتبط هستند روایت کرد.

و در پایان از این‌که کسی که هیئت می‌رود باید احکام و اخلاق اسلامی را رعایت کند سخن گفت. اما آیا همین کافی است؟ آری اگر با سخن گفتن از لزوم رعایت اخلاق و احکام اسلامی پس و پیش از هیئت این اتفاق می‌ا‌‌فتاد، شاید همین کافی بود. آن‌هم فقط شاید. اما می‌دانیم که چنین نیست.

از نسبت‌های ظاهری که بگذریم، راهی دیگر هم در پیش است و آن توجه به معارف عاشورا است. معارف اصلی عاشورا را در مقابل خود بنهیم و از لزوم توجه به آن در زندگی سخن بگوییم. مثلا عدالت، جهاد یا حماسه را به عنوان مولفه‌هایی از محرم در نظر آوریم و بعد تأکید کنیم که انسان باید در همه‌ی ساعات زندگی خود، نه فقط در زمان حضور در هیئت، متوجه و متذکر به این اصول باشد و همواره سعی کند که بر طریق عدالت مشی نماید و روحی حماسی داشته باشد. انسان باید در پرتو ارتباط با محرم اهل جهاد در همه‌ی زوایای زندگی فردی و اجتماعی باشد و بزرگواری و آرمان‌خواهی را از عاشورا درس بگیرد. درس‌هایی از این‌دست در واقعه‌ی کربلا بسیارند.

این نوع مواجهه البته راهی درست و ارزشمند است، اما با سبک زندگی بی‌ارتباط است. این نوع بیان به مرتبه‌ی بالاتری مثل اخلاق تعلق دارد. یعنی اگر در خصوص درس‌های اخلاقی عاشورا سخن بگوییم، مطالبی از قبیل آن‌چه گذشت بسیار بجاست. اما ما درخصوص سبک زندگی سخن می‌گوییم.

انسان مراتبی متفاوت دارد. هر انسانی در یک مرتبه‌ی خود با امور مادی و گیاهی و حیوانی مواجه است؛ در مرتبه‌ی دیگر با اموری مثل احساسات و عواطف درگیر است؛ آدمی در عالم خیال سیری دارد؛ بسیاری با موضوعات اخلاقی درگیر شده‌اند و برخی در دنیای اندیشه مشغول‌اند و گروهی نیز از وادی فکر گذر کرده و به عالم ذکر وارد شده‌اند.

سبک زندگی ساحت اصلی جامعه‌ای است که در مقابل عینی‌ترین امور حیاتی منفعل است

فلاسفه، عرفا و علمای اخلاق مراتب مختلف برای انسان‌گفته‌اند که ما از هر کدام به نمونه‌ای اشاره کردیم و اکنون درصدد بیان آن مراتب نیستیم. آن‌چه برای ما مهم است این است که انسان بسته به مقامی که دارد، در یکی از این مراتب مستقر می‌شود. استقرار در یک مرتبه به معنای راه نداشتن به سایر مراتب نیست. البته چنین هم نیست که انسان در هر مقامی به همه مراتب راه داشته باشد. آن‌چه مسلم است این است که فردی در مراتب بالاتر، بر مراتب پایین‌تر اشراف دارد.

انسانی که تمام فکر و ذکرش علم است، سایر شئون زندگی او تابعی از مشغولیت‌های علمی اوست. کسی که اهل اندیشه و اعتقادات فکری است، بر محور عقایدش سیر می‌کند و سایر ابعاد زندگیش را بر آن محور سامان می‌دهد. انسانی که در سطح امور اخلاقی است همین‌طور. انسانی که در دنیای عشق غوطه‌ور است، علم و اخلاق و فکر و ذکر و خوردن و خوابیدنش تابعی است از شور عشقش. و آن‌که اهل پرستش است نیز چنین است.

مرتبه البته با جهت متفاوت است. کسی ممکن است در مرتبه‌ی پرستش باشد اما بت بپرستد. کسی در شور عشق بسوزد اما عشقی غیرحقیقی. آن‌چه اکنون درصدد بیانش هستیم آن است که مسائل و مفاهیم و موضوعات و زبان انسان، متعلق به مرتبه‌ای متناسب با مرتبه‌ی خود او است. با کسی که اهل پرستش باشد از پرستش می‌توان سخن گفت. حال ممکن است این سخن آن باشد که بت نپرست و خدا را بپرست. انسانی که اهل خوردن باشد باید به او گفت سیب حرام ‌نخور تا از گلابی‌های بهشت بخوری.

حماسی زندگی کردن چه اقتضائاتی در شکل زندگی دارد؟ شکل‌ها و سازوکارهای هماهنگ با فداکاری کدامند؟

جوامع نیز چنین‌اند. با هر جامعه‌ای با زبان متناسب با مقام و مرتبه‌ی جامعه می‌توان سخن گفت. اگر جامعه‌ای مستقر در مرتبه‌ی اخلاق باشد، می‌توان به آن‌ها گفت که آن‌چه را شما شجاعت پنداشته‌اید و بر آن افتخار می‌کنید حماقت است. یا آن‌چه را شما جوان‌مردی و قوم‌دوستی می‌دانید عصبیت است. اما با جامعه‌ای که اساسا موضوعات درگیرش موضوعات اخلاقی نیست، نمی‌توان با این زبان سخن گفت.

 

جامعه‌ای دیگر ممکن است در ساحت علم روزگار بگذراند. می‌توان با آن جامعه از ضدیت علمش با حقیقت سخن گفت. می‌شود گفت آن چه را علم می‌دانید الهامات شیطان است. اما جامعه‌ای که اهل این مراتب نباشد را نمی‌توان در این سطوح مشغول کرد و به فکر واداشت.

 اگر طب در جامعه‌ای مهم باشد، معجزه‌برای آن جامعه «ابری الاکمه والابرص واحیی الموتی باذن الله» کارگر می‌افتد. اما اگر جامعه‌ای به حالتی رسیده بود که شهری تمیز و شکیل ساختن و بهداشت کامل داشتن و ظاهر شکیل پرداختن و زیبا پوشیدن و خوش‌اندام بودن و بسیار تفریح کردن و متنوع دیدن و مرکب پرسرعت سوار شدن و در خانه‌ی مجلل نشستن و ... مهم‌ترین موضوع باشد، با زبان دیگری جز زبان همین امور نمی‌توان با آنان سخن گفت.

معلوم است که همه‌ی این طلب‌ها در همه‌ی جوامع و همه‌ی تاریخ وجود داشته است. اما سخن در این است که جامعه در کدام مرتبه مستقر است؟ چه امری در جامعه اقامه شده است؟ زبان مفاهمه با این قوم چیست؟ شاید بتوان این سخن را ذیل «نحن معاشر الانبیا امرنا ان نتکلم الناس علی قدر عقولهم» فهمید.

در سال‌های نزدیک به پیروزی انقلاب و چندسال بعد از آن، جامعه‌ی ما در مرتبه‌ی عقیده و مبارزه مستقر بود، برای همین سازمان مجاهدین یا همان منافقین شکل می‌گیرد. گل‌سرخی مبارزی توده‌ای است و توسط سازمان مخوف ساواک شکنجه شده است، با این همه در دادگاه نظام استبدادی محکم می‌ایستد و از عقیده‌ی خود دفاع می‌کند. دادگاه بعد از حوادث 1388 را بیاد بیاورید و با میزان مقاومت گل‌سرخی‌ها مقایسه کنید. آری این فضا دیگر فضای عقیده و مبارزه نیست. حق و باطلش اکنون موضوع سخن ما نیست.

تعداد فراوانی از جوانان ما در همان سال‌های اول انقلاب با عقاید انحرافی به هلاکت افتادند. اما اکنون دیگر کسی با عقاید انحرافی به هلاکت نمی‌افتد، دیگر عقیده به آن معنایش موضوع جوانان نیست. کسی که عقاید انحرافی دارد چندان هم با کسی که عقاید صحیح دارد متفاوت نیست. عقیده دیگر جدی نیست. مشغولیت اصلی جامعه عقیده نیست.

همه‌ی این توضیحات برای آن بود که بگوییم سخن گفتن از درس‌های اخلاقی عاشورا برای جامعه و افرادی کارگر می‌افتد که در مرتبه‌ی اخلاق مستقر باشند.

به هر حال در سبک زندگی از نازل‌ترین مراتب سخن می‌گوییم و سخن گفتن از اخلاق عاشورایی مرتبه‌ای بالاتر از بحث کنونی دارد. سبک زندگی ساحت اصلی جامعه‌ای است که در مقابل عینی‌ترین امور حیاتی منفعل است. البته لایه‌ی عینی حیات بسیار مهم است و فقه ما سراسر بیان دقت‌های این سطح است. اما مهم و مؤثر بودن یک امر سخنی است و مرتبه‌ی استقرار بودنش سخنی دیگر.

با این توصیف باید به شکل‌ها روکنیم و بگوییم شکل زندگی متناسب با معارف عاشورا چه شکلی است. مثلاً بپرسیم حماسی زندگی کردن چه اقتضائاتی در شکل زندگی دارد؟ شکل‌ها و سازوکارهای هماهنگ با فداکاری کدامند؟ کدام شیوه‌ها در زندگی ما با آرمان‌خواهی متعارض است. باز هم به عنوان مثال، آیا در جامعه‌ای که کارمندی به شکل کنونی شغلی رایج است، افراد آرمان‌خواه بار می‌‌آیند؟

این نیز یک نوع طرح بحث سبک زندگی در نسبت با محرم است. یقیناً مواجهه‌به اشکال دیگر هم ممکن است. اما باید دید کدام مواجهه هماهنگ با معارف عاشور است. یعنی بر اساس معارف عاشورا، در بحث از نسبت عاشورا و سبک زندگی، از چه باید سخن گفت؟