آیا می‏توان گونه‏ای دیگر به رابطه انسان با مولی نگریست؟

  • پرینت
آیا می‏توان گونه‏ای دیگر به رابطه انسان با مولی نگریست؟ -
امتياز: 1.0 از 5 - رای دهندگان: 1 نفر
 
تأملی کوتاه در باب ضرورت فقه حکومتی و تاثیر مفهوم پرستش بر تفقه

پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت دینی، موضوعات و مسائل جدیدی را پیش روی جامعه‌ی اسلامی قرار داده است. پیدایش این سنخ از موضوعاتِ برآمده از نظام و ساختار حکومت دینی، ارتقاء و توسعه در تفقه را ضروری می‌سازد. البته از منظرهای دیگری نظیر «زبان­شناسی» و «موضوع­‌شناسی» نیز می­‌توان به اثبات ضرورت دستیابی به فقه حکومتی پرداخت.

در موضوع‌شناسی با مبنا قرار گرفتن هر یک از این سطوح موضوع‌شناسی ـ که به تبع موضوعات عینی از سه سطح «خرد، کلان و توسعه» برخوردار است ـ سطح تفاهم با شارع و به تبع آن قواعد تفاهم با شارع تفاوت خواهد کرد، لذا تکامل منطق استناد به شارع جهت دستیابی به نظام احکام شارع ضرورت می­‌یابد.

ضرورت به‌کارگیری ظرفیت ادبیات متکامل در هر عصری جهت فهم مقاصد شارع، منظر دیگری است که ارتقاء سطح تفاهم با شارع را ایجاب می­‌نماید. از طرفی شأن سرپرستی و هدایت تاریخی شارع ایجاب می‌کند که کلام و ادبیات او قادر به تفاهم با جمیع سطوح ادبیات در طول تاریخ باشد و از طرف دیگر توسعه‌ی روابط اجتماعی، تکامل و ارتقاء ادبیات اجتماعی را ایجاب می‌نماید؛ بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت که زبان شارع قابلیت تفاهم با ادبیات متکامل امروزی را داراست و بلکه اساسا به‌کارگیری ظرفیت ادبیات متکامل در هر عصری جهت فهم مقاصد شارع، نه تنها ممکن است، بلکه ضرورت دارد؛ چرا که اگر بخواهیم هدایت و سرپرستی اجتماعی را به‌دست شرع بسپاریم، لازم می‌آید نظام مقاصد شرع استنباط شود و این امر ممکن نیست جز با ارتقاء سطح تفاهم باشارع.

عامل مشترک و محوری در هر یک از ضرورت­‌های پیشین در دستیابی به فقه حکومتی، ضرورت پرستشِ تام، متناسب با اقتضائات اجتماعی و تاریخی است.

همواره مفهوم خاصی از «طاعت و پرستش»، بر «تفقّه» حاکم بوده است، اما آیا تفقه موجود برای تمامیت پرستش کافی است و می‏تواند پرستش را در تمامی مدارج قاعده‏مند کند یا این‌که پرستش خداوند متعال صرفا در یک محدوده از تفقه موجود می‏تواند قاعده‏مند شود که آن چیزی نیست جز این‌که انسان می‏تواند در آن محدوده، از عقوبت برهد.

‌ زبان شارع قابلیت تفاهم با ادبیات متکامل امروزی را داراست و بلکه اساسا به‌کارگیری ظرفیت ادبیات متکامل در هر عصری جهت فهم مقاصد شارع، نه تنها ممکن است، بلکه ضرورت دارد

فقه موجود، قواعدی را برای تامین از عقوبت عباد ارائه می­‌دهد. طبعا همین جو، بر علم اصول نیز حاکم است؛ لذا جای تعجب نیست اگر در اصول موجود از این امور بحث می‏شود که طاعت مولی در چه محدوده‏ای واجب است؟ آیا اگر «بیان» به ما نرسید، عقوبتی در کار هست؟ و... در پایان نیز با تبیین محدوده وجوب طاعت و وجود یا عدم عقاب بلا بیان، مؤمِّن و معذّر می‏سازد و در کنار آن‌ها از استحباب و کراهت نیز سخن می‏گوید. البته مجزی نیز هست اما آیا کافی هم می‏باشد؟ آیا نمی‏توان به‌گونه‏ای دیگر به رابطه‌ی عبد و مولی نگریست؟ و اگر چنین باشد آن‌گاه فقه، چه هیئتی پیدا می‏کند؟

مسلما اگر تفقّه صرفا برای تامین از عقوبت باشد، نوعی از  فقه را نتیجه می‏دهد. آن هم فقهی که در دایره‌ی احکام تامین کننده­‌ی رضایت او تنفس می‏کند و عمدتا به «عمل» مکلّف ـ و نه «قلب» و «فکر» او ـ توجه دارد. حال آن‌که می‏توان به‌گونه‏ای دیگر به انسان و رابطه‌ی او با مولی نیز نگریست.

اساسا هدایت انبیاء(ع)، نه برای صرف ابلاغ اوامر الزامیه مولی، بلکه برای به دست گرفتن سرپرستی انسان در مسیر پرستش بوده است تا تمامی شئون او  به‌صورت هماهنگ در مسیر عبودیت قرار گیرد. بنابراین موضوع پرستش، تمامی عرصه‏های حیات انسان است و ما می­‌بایست در عرصه‌ی زندگی فردی و اجتماعی، خداوند را پرستش کنیم. هرچند رویکرد موجود، عرصه‌ی اجتماعی را عرصه‌ی پرستش می­‌داند، اما قائل به نوعی تفویض مطلق از سوی خداوند در این عرصه می­‌باشد که عنان اختیار را به عقل عملی انسان­‌ها وانهاده و دایره‌ی «مباحات» را به یک محدوده‌ی وسیع کشانده است. البته فرقی نمی‏کند که ما این عرصه را اصلا جای پرستش ندانیم و یا آن را عرصه‏ای رها و تفویض شده بدانیم؛ چرا که در هر دو حالت، دین به‌صورت «دین حداقلی» خواهد بود.

بنابراین می­‌بینیم که با توسعه‌ی مفهوم «طاعت و بندگی»، هم فقه و هم تفقّه گسترش می‏یابد. قطعا این هدف، دارای مناسک و مراحلی است که تبیین آن‌ها، تفقّه خاص خود را می‏طلبد که با تفقّه پیشین متفاوت می‏باشد. بنابراین می‏توان به‌گونه‏ای دیگر نیز به مفهوم پرستش و به تبع، دایره‌ی تفقه که متاثر از این مفهوم است، نگریست.

البته تمامی این مطالب قابل بررسی است. اما علت بیان آن‌ها، توجه به فرهنگ حاکم بر تفقه بود. ما می‏خواستیم ببینیم آیا اصولا پیش­‌فرضی بر تفقّه حوزه حاکم است یا خیر؟ آیا می‏توان نگاهی دیگر به رابطه‌ی عبد و مولی و جریان بندگی کرد و آن را در امر تفقّه دخیل دانست یا خیر؟

 

 

 

  پی نوشت: 

1 . پژوهش‌گر دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم