رسانه، چگونه به سیاست کمک کند؟

  • پرینت
رسانه، چگونه به سیاست کمک کند؟ -
امتياز: 5.0 از 5 - رای دهندگان: 2 نفر
 
مجله سوره اندیشه
سرمقاله شماره نهم(62-63)

دوستی در نکوهش سخن دبیر سبک زندگی شماره 59 و 60  گفت: ناامیدانه و بازگشت به قبل از انقلاب بود. گفتم: چرا اینچنین می‌گویی؟ گفت: به‌دلیل اینکه به وظیفه‌ی حکومت توجه نداشته و تنها به نقش مردم اهمیت داده است. الآن دوره‌ی حکومت‌داری ماست و از آنجا که حکومت باید اقدام کند، باید با توجه به آن تفکر نمود و برای حکومت نسخه داشت.

این سخن را بسیار شنیده‌ایم و سخنانی با این مضامین که وظیفه‌ی ما در دوره‌ی حکومت‌داری، وظیفه‌ی دیگریست؛ اما با آن چگونه باید کنار آمد؟ این سخن به چه معناست و آن را چگونه می‌توان فهم کرد؟ مراد از تفکر در زمانه‌ای که سیاست و حکومت در دست ماست، چیست؟ آیا در زمانه‌ای که حکومت در دست ما نبود نمی‌توانستیم برای سیاست تفکر کنیم؟ آیا تفکر در مقام سیاست است؟ آیا تفکر باید به خدمت سیاست درآید؟ آیا سیاست باید در خدمت تفکر درآید؟

اگر مراد از سیاست، حزب باشد، آنگاه تفکر برای آن، اندیشیدن مطابق اهواء و اغراض حزب، خواهد شد که بعید می‌دانم چنین چیزی مد نظر دوستمان باشد؛ لذا خارج از دایره‌ی بحث ماست.

اگر مراد از سیاست و حکومت در اختیار داشتن قدرت سیاسی و تسلط بر اجبار سیاسی و انضباط اجتماعی باشد، آنگاه، استمداد سیاست از تفکر معنای طراحی نظام عقلانی برای آرمان‌های سیاست می‌یابد. پس تفکر، در شأن برنامه‌ریز، حاضر می‌شود و به خدمت سیاست درمی‌آید. چیدن نظامی عقلی برای برآوردن مقاصد قدرت سیاسی، وظیفه‌ی این تفکر است و نیز، تدوین نسخه‌های عمل حکومت برای اینکه از بالا همه‌چیز را هماهنگ کند و نقشه‌هایی برای سامان دادن مناسبات اجتماعی طراحی نماید.

اما، اگر اینگونه باشد، فارغ از اینکه وظیفه حکومت چیست و چرا باید ناظر و ناظم کلیه‌ی امور باشد، و بر فرض وجود چنین وظیفه‌ای، مگر حکومت می‌تواند جامعه را با نسخه‌هایش تحول دهد؟ مگر توانایی حکومت چه میزان است که بتواند جامعه را به هر صورتی تغییر دهد؟ و بر فرض اینکه بتواند، در این وضعیت، خیر جامعه را چه کسی تعیین می‌کند و غایت آن از کجا می‌آید و راهنمای سیاست کیست؟

توهم اینکه هر راهی – سنت، مدرنیته، مدرنیزاسیون و یا تمدن اسلامی- برای ما باز است و توهم قدرت حکومت برای تغییر جامعه به هر راهی، به چنین پیشنهادی منجر می‌شود. درحالی‌که شناخت امکان‌های تاریخی یک حکومت برای عمل و ماهیت دولت جدید و اقتضای آن در تحول اجتماع، امریست که تا بر آن‌ها تأمل نشود، خط‌مشی‌ها راهگشا و کارساز نخواهند بود. هرچند که طراحی راهبردهای عمل دولت امری لازم و ضروریست و تعلل در آن موجب آشفتگی‌ست، اما چنانچه سیاست به معنای تدبیر کل، نباشد و ندانیم که کجائیم و چرا اینجائیم و نسبت ما با فرهنگ و تمدنِ دیگر چیست، جامعه راه خویش را بازنمی‌شناسد و همه‌ی طرح‌ها و راهبردها عقیم می‌مانند؛ به‌ویژه برای جامعه‌ای چون ما، که افق راهمان با سیطره‌ی مدرنیته، تنگ و تار گشته است و حتی به‌علت تأخیر در غربی‌شدنمان شاید این امکان نیز فراهم نباشد. از این رو، تدبیر کل، برای ما ضرورت است. ضرورتی که با ظهور و فهم انقلاب اسلامی دوچندان می‌شود. انقلاب اسلامی، طلیعه‌ی دوران و عالمی جدید است که بسط آن، در گرو شناخت و تسلیم بودن در برابر حقیقتی است که جان انقلاب اسلامی است و با آن، نظر کردن در وضع جهان امروزمان و در پی این تذکر، تدبیر امور. بدین‌سان، برای ما، تدبیر کل، در بازگشت به اصل انقلاب اسلامی یعنی جست‌وجوگری و تسلیم حقیقتِ انقلاب بودن، معنای خاص خود را می‌یابد. انقلابی بودن و تعهد به انقلاب اسلامی نیز، بیش از هر چیز دیگر بر این معنا دلالت دارد و لذا برای انقلابی بودن باید از حقیقت انقلاب، که تجدید عهد دینی است، متابعت کرد و تفکر چیزی است که ما را به‌سوی آن می‌برد و ولایت جلوه‌ی از آن حقیقت است. در این صورت، تدبیر و سیاست و تفکر، یگانه می‌شوند.

برای تدبیر کل، باید تاریخ و نظام کلی غرب را فهم کنیم و به عقلی که این نظام بر آن استوار شده است دست یابیم تا با تصرف در آن به تسخیر نظام غرب در جهت آینده و آرمان‌شهرمان توانا گردیم؛ آینده و آرمانی که با ظهور انقلاب اسلامی به آن امیدواریم و در انتظار تحقق آنیم. با این وصف، با دسترسی به عقل آشنا با نظام کلی، بر اینکه، اخذ چه خط‌مشی‌ای، در جهتِ چه راهی، و در چه افقی، کارساز است، وقوف خواهیم یافت.

در این جهت، ما در رسانه چه می‌توانیم کنیم؟ و برای آنکه رسانه‌ای انقلابی باشیم چه می‌توان کرد؟ به نظر می‌رسد اگر تفکر، بازگشت به اصل انقلاب اسلامی باشد، دعوت به این تفکر، راهی است که این رسانه می‌تواند در پیش گیرد. از این رو، تعهد به انقلاب، تفکر در وضعمان و کار رسانه‌ای، ما را در سوره راه‌بر بوده است. در دور جدید که این شماره، اولین آن است با ارزیابی منطق پیشین و گذر از آن، بر اساس منطق جدیدی که متشکل از کلیات، مقولات و مصادیق است، عمل کرده‌ایم و گمان داریم که این منطق، در جهت همان «دعوت به تفکر» باشد.

برای روشن شدنِ دنیایی که می‌خواهیم و گذر از وضع کنونی، نیازمند درکی کل‌نگر از آنیم. لذا در فهم نظام کلی جامعه‌مان، نیازمند تحلیل در سه سطح «کلیات»، «مقولات» و «مصادیق» هستیم تا از این طریق، بتوان جزئی‌ترین مسائل و موضوعات را در کل دید و از آن به‌گونه‌ای سخن گفت که متعهد به آن فهم کلی باشد؛ به‌گونه‌ای که هم تعیّن جریان‌های فکری را در موضوعات جزئی به محک زده و هم مبانی و چارچوب‌های نظری را به‌طور مستقل بازخوانی کرده باشیم.

کلیات، به صورت‌بندی کلی تمدنی، در تناسب میان ساحت مختلف اجتماع از ظاهر تا باطن، نظر دارد. در این بخش، بررسی هماهنگی و انسجام کلیت تمدن در نسبت هر ساحت با ساحت دیگر یا در تناسب بیرونی هر ساحت، مد نظر است؛ غرض آنست که نظم، مبنا و غایت آن، شناخته شود. در مقولات، سخن از چهارچوب‌هایی است که برگرفته از نظم تمدنی، تناسب درونی هر ساحت از منظر دستگاه‌های فکری و عناصر و مقومات آن، فهم ‌گردد که با آن به تحلیل مصادیق پرداخته می‌شود.

سخن گفتن از مصادیق، به شیوه‌ی فکری، بیش از پیش، امکان فهم «چرایی وضع کنونی‌مان»، «چگونگی رسیدنمان به این وضع» و بصیرت فهم «آینده‌ی دیگر» را مهیا می‌کند و همچنین فهم تفکرات رقیب را در نسبتی که با زمانه‌شان دارند و مناسبتی که با ما دارند و امکان‌هایی که در اختیار ما قرار می‌دهند، تسهیل می‌کند. از این رهگذر است که امکان گفت‌وگو را بیشتر می‌نماید؛ چراکه با مصادیق، همه‌ی عقول درگیرند و به عقل خاص، اختصاص ندارد و نیز برای فکر کردن پیرامون آن نیازی به دانستن ادبیات تخصصی نیست و این شاید فرصتی باشد برای اینکه، فکری جدید بتواند به تدریج زبان خود را بسازد.

پرداخت به مصادیق، قدرت تفکر در فهم انضمامی‌ترین موضوعات در سنت موجود زندگی‌مان را مهیا و امکان رقابت و قیاس‌پذیری آن‌ها را در رسیدن به راهی برای رفتن به سنتی دیگر در زندگی بیشتر می‌کند. بیشتر و فراگیرتر، ذهنیت موجود را می‌شکند و سطح درگیری را با وضع کنونی ارتقاء می‌دهد. اقتضای رسانه‌ای بودن نیز در این راه بیشتر رعایت می‌شود؛ چراکه اگر رسانه بخواهد در این راه استخدام شود، این گفت‌وگو و موضوعات انضمامی، نقطه‌ی ثقل خوبی برای آن است. چرا که کلید تسخیر ژورنالیسم، فتح «جذابیت» است؛ جذابیتی که در ژورنالیسم با «مستی» انسان یا همان «از خودبی‌خود شدن» محقق شده است. امید است با پرداخت فکری به موارد ملموس، و با سیر از مصادیق به مقولات و کلیات، «دعوت به تفکر»، در عین «جذابیت» صورت پذیرد؛ تا ما نیز سهمی در سیاست راستین داشته باشیم.

دبیر تحریریه