مانع آمد عقل او را از اطلاع

  • پرینت
 
محمد خندان
ریشه‌شناسی اطلاعات
اشــــاره اگر «اطلاعات» معنای امروزی‌اش را نمی‌داشت، نظام ارتباطی و رسانه‌ای موجود نیز نمی‌توانست تحقق یابد. جامعه‌ای را فرض کنید که افراد کاملا مستقل از هم و فقط در یک محیط مشترک حضور دارند، و هرکدام از آن ها چیزهایی را درک و تصور می‌کنند. سپس شروع به ارتباط با یکدیگر و به‌زبان آوردن تصورات خود می‌کنند. اما مسئله آن است که چگونه می‌توان ابتداً بدون زبان، به فهم و اندیشه و «اطلاع» دست پیدا کرد؟ این مشکل به‌دست شانون در قرن بیستم و با طرح «نظریه‌ی ریاضی ارتباطات» حل شد و اطلاعات کاملا از ابعاد معنایی و کیفی تهی گشته و صرفا به‌معنی «احتمال انتخاب نمادها از یک منبع اولیه» که می‌توان مقدار آن را توسط توابع لگاریتمی محاسبه کرد، به‌کار رفت. سیر معنای اطلاعات در زبان‌های اروپایی، فارسی و عربی تا رسیدن به این نقطه، موضوع این مقاله است.

ما امروزه واژه‌ی «اطلاعات» را معادل واژه‌ی informationبه‌کار می‌بریم؛ واژه‌ای که به‌مثابه کلیدِ فهمِ جهانِ معاصر و روابط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی حاکم بر آن عمل می‌کند.

«تکنولوژی اطلاعات»1 موتور اصلی حرکت به سمت «جامعه‌ی اطلاعاتی جهانی»2 دانسته می‌شود که گریز و گزیری از آن نیست. موفقیت شرکت‌های چندملیتی منوط به میزان توفیق آن ها در به گردش انداختن اطلاعات و استفاده‌ی مؤثر از آن دانسته می‌شود. گفته می‌شود که اطلاعات در کنار سرمایه و ابزار تولید و نیروی انسانی رکن اصلی تولید را تشکیل می‌دهد. گفته می‌شود که اطلاعات عاملی ضروری برای اداره‌ی جوامعی است که در مرحله‌ی «پسین‌مدرن»3 خواهان بقا در عرصه‌ی رقابت‌های نظامی، سیاسی و اقتصادی‌اند. خلاصه تصویر و تصور «اطلاعات به‌مثابه کالایی حیاتی» در همه‌جا شایع و رایج است. اما پرسشی که معمولا مغفول می‌ماند این است که: چه مسیری طی شده که اطلاعات همچون «کالایی» فهم می‌شود که در قالب انواع و اقسام پایگاه‌ها و بانک‌های اطلاعاتی قابل خرید و فروش است و تجارتی عظیم حول و حوش آن شکل گرفته است؟ ریشه‌شناسی واژه‌ی informationدر زبان‌های اروپایی و واژه‌ی «اطلاع» در زبان فارسی و عربی می‌تواند ما را در پاسخ دادن به این پرسش یاری کند.

رواج واژه‌ی informationدر زبان‌های فرانسوی، انگلیسی، اسپانیولی و ایتالیائی در معنی کنونی‌اش، یعنی مخابره‌ی معرفت و آگاهی، تقریبا به قرن 16 میلادی بازمی‌گردد. این واژه از حیث «ریشه‌شناسی» از زبان یونانی منشأ نگرفته و مشتق از مصدر لاتینی informareاست. البته مشتقات اسمی و فعلیinformareدر ترجمه‌ی مفاهیم کلیدی تفکر فلسفی از یونانی به لاتینی به‌کار رفت. از جمله می‌توان به informatioو informoاشاره کرد که به‌عنوان معادل برای ύποτύπωσις[= هیپوتیپوسیس]- اصطلاحی در حوزه‌ی اخلاق و به معنی الگو- به‌کار رفتند. مورد دیگر واژه‌ی πρόληψις[= پرولِپسیس]، به معنی تمثل و تصور ذهنی، است که واژه‌ای کلیدی در حوزه‌ی فلسفی اپیکوری بوده است. اما مهم‌ترینِ این مفاهیم έιδος[= ایدوس] و ιδέα[= ایدئا] در تفکر افلاطون و μορφή[= مورفه] و τύπος[= تیپوس] در فلسفه‌ی ارسطو است که غالبا به informatioترجمه شدند (خندان، 1388).

پرسشی که معمولا مغفول می‌ماند این است که: چه مسیری طی شده که اطلاعات همچون «کالایی» فهم می شود که در قالب انواع و اقسام پایگاه‌ها و بانک‌های اطلاعاتی قابل خرید و فروش است و تجارتی عظیم حول و حوش آن شکل گرفته است؟

کلمات informatioو informoدر زبان لاتینی از زمان ویرژیل (19-70 ق.م.) تا قرن هشتم میلادی رواج داشته‌اند. این‌ها در دو بستر اساسی به‌کار می‌رفته‌اند: ملموس یا جسمانی4 و غیرِملموس یا روحانی5 (خندان، 1388).

معنی جسمانی را می‌توان کاربردِ هستی‌شناختی کلمات مشتق از informareدانست. معنی هستی‌شناختی به ساختنِ اشیاء یا اعطاء صورت [= form] به اشیاء دلالت داشت. مثلا ویرژیل در انئید برای اشاره به «ساختن» جنگ‌افزارهای آینئاس توسط سیکلوپ‌ها، از واژه‌ی informantاستفاده کرده است. وارو6(116-27 ق.م.) نیز با استفاده از واژه‌ی informaturتبیین می‌کرد که جنین چگونه از ناحیه‌ی سر و ستون فقرات صورت پذیرفته و ساخته می‌شود. اما بارزترین نمونه‌ی معنی هستی‌شناختی informatio، به تفسیر توماس آکوئیناس (1274-1225 میلادی) از هوله‌مورفیسم ارسطوئی برمی‌گردد. مطابق نظر آکوئیناس، ماده [= ύλη= هوله] و صورت [=μορφή= مورفه] به ترکیب اتحادی در موجودات خارجی وجود دارند. آکوئیناس این ترکیب هوله‌مورفیستی را informatio materiaeمی‌نامد که مراد از آن «اعطاء صورت به ماده» است. همچنین آکوئیناس، برخلاف کاسموسانتریسم یونانی که بر اساس آن ماده را قدیم می‌دانستند و درکی از خلق از عدم نداشتند، از نظرگاهی تئوسانتریک بین informatioو creatioتمایز می‌گذارد. در نظر او، informatioفرایند ابداع اشیاء بر مبنای ماده‌ای از پیش موجود است که در طبیعت رخ می‌دهد. اصطلاح آکوئیناس برای این نحو از ابداع، per modum informationisاست. در مقابل، creatioفعلِ خلقِ خدای قادرِ متعال است که موجودات را از عدم خلق می‌کند. اصطلاح آکوئیناس برای این نحو خلق‌کردن، per modum creationisاست. در تفکر سن‌آگوستین (430-354 میلادی) نیز ، بین creatio ex nihiloو creatio ex materiaچنین تمایزی وجود داشته است (خندان، 1388).

کاربرد مشتقات informareدر مرتبه‌ی غیرملموس یا روحانی، به حوزه‌های اخلاق (صورت [= form] ‌بستنِ فضائل)، تعلیم و تربیت (صورت [= form] دادن به شخصیت) و معرفت‌شناسی (حصول صورت [= form] اشیاء در ذهن) مربوط می‌شده است. نمونه‌هایی از کاربرد informoدر حوزه‌ی تعلیم و تربیت و اخلاق در آثار سیسرون (43-106 ق.م.) دیده می‌شود. فی‌المثل او در رساله‌ی در دفاع از آرکیاس، در ذکر فضائل آولوس لیکینیوس آرکیاس7، اشاره می‌کند که او در جوانی صناعاتی از قبیل نوشتن را آموخته بود که به واسطه‌ی آن، جوانان «تربیت انسانی» [= humanitatem informari] می‌یابند. informariدر اینجا صریحا به تربیت، یعنی «صورت دادن به ملکات و صفات حسنه» اشاره دارد (خندان، 1388).

البته در استعمال اخلاقی و تربیتیِ این واژه، مسیحیت سهم عمده داشته است. به‌عنوان نمونه می‌توان به ترتولیانوس (220-160 میلادی) اشاره کرد که حضرت موسی (علیه‌السلام) را populi informatorیعنی «آموزگار مردم» می‌خواند، یعنی کسی که افراد را تربیت کرده و شخصیت آن ها را «صورت می‌دهد» یا in-formمی‌کند. آگوستین نیز واژه‌ی informatioرا در حوزه‌ی تعلیم و تربیت به‌کار برده است. بنا به عقیده‌ی او، مسیح (علیه‌السلام) «صورتِ خدا» [= forma dei] و کردارهای او مایه‌ی تربیت ماست. آکوئیناس نیز informatioرا در حوزه‌ی تعلیم و تربیت و اخلاق به‌کار می‌برد که در نزد او به معنی «صورت‌پذیرفتنِ فضائل» [= informatio virtutum] و «صورت‌پذیرفتنِ ملکات اخلاقی» [= informatio morum] بوده است (خندان، 1388).

کاربردهای معرفت‌شناختی واژه‌ی informatioبه‌نحو خاص در فلسفه‌ی مدرسی دیده می‌شود. فی‌المثل سن‌آگوستین در رساله‌ی درباره‌ی تثلیث8، فرایند ادراک حسی بصری را «صورت محسوس» [= informatio sensus] می‌خوانَد و از استعاره‌ی مشهور افلاطونی و ارسطوئی درباره‌ی انطباع9 استفاده می‌کند: «مُهر زدن بر موم». مطابق این نظر در ادراک یک شیء، صورت بالفعل01 آن روی قوای حسی ما نقش می‌بندد و این صورتِ نقش‌بسته، صورت محسوس نام داشته است. صورتِ محسوس، صورت مجرد از ماده‌ی یک شیء است که در نزد ذهن مُدرِک حاضر می‌شود (خندان، 1388).

در قرن بیستم و با طرح «نظریه‌ی ریاضی ارتباطات» از جانب شانون، واژه‌ی informationدر بستری تکنولوژیک بکار گرفته شده و کاملا از ابعاد معنایی و کیفی تهی گشته و صرفا به‌معنی احتمال انتخاب نمادها از یک منبع اولیه به‌کار می‌رود که می‌توان مقدار آن را توسط توابع لگاریتمی محاسبه کرد

کاربرد معرفت‌شناختی informatioبه نزد آکوئیناس نیز در ارتباط با فهم11 و ادراک حسی21 بوده است. طبق نظر آکوئیناس، شناختن یعنی دریافت صورت [= species] شیء. واژه‌ی لاتینی speciesترجمه‌ی έιδος[= ایدوس] در تفکر ارسطو است و می‌تواند صورت محسوس یا معقول شیء باشد. صورت محسوس، حواس را مطلع می‌کند [=informatio sensus] و مخیله31 صورت‌ها یا تصاویر جزئی را که از طریق حس دریافت شده‌اند نگهداری و از خواص مادی‌شان دور می‌کند [= informatio intellectus possibillis] و عقل فعال41 صورت معقول را از تصورات جزئی انتزاع می‌کند. اشیاء مادی با حس کردن توسط حواس، تمثل توسط مخیله و تعقل توسط عقل فعال درک می‌شوند (خندان، 1388).

در دوره‌ی مدرن گفته شد که اشیاء مادی و کیفیات آن ها در تجربه‌ی حسی مستقیما برای شخص مُدرِک نمایان نمی‌شوند، بلکه این فقط تصوراتند که موضوع ادراک مستقیم به شمار می‌آیند. آنچه در دوره‌ی مدرن حادث می‌شود، حذف معانی هستی‌شناختی و تربیتی informationو محدود شدن معنی معرفت‌شناختی آن به تصورات ذهنی است. بدین‌ترتیب و براساس ظهور تلقی خودبنیادانه از نسبت انسان با هستی، جایگاه اطلاعات از عالم خارج به ذهن بشر انتقال می‌یابد و اطلاعات به مقوله‌ای «ذهنی» بدل می‌شود. اکنون در تفکر آنتروپوسانتریک و سوبژکتیو مدرن، خودِ جهان خارج نیز منوط و مشروط به ادراک بشری است. بیان صریح این سوبژکتیویته در سخن مشهور بارکلی متجلی است: esse est percipi: «وجود، ادراک است» (خندان، 1388).

در قرن بیستم و با طرح «نظریه‌ی ریاضی ارتباطات» از جانب شانون، واژه‌ی informationدر بستری تکنولوژیک به‌کار گرفته شده و کاملا از ابعاد معنایی و کیفی تهی گشته و صرفا به معنی احتمال انتخاب نمادها از یک منبع اولیه به‌کار می‌رود که می‌توان مقدار آن را توسط توابع لگاریتمی محاسبه کرد. در کنار این معنی کمّی و عینی از information، کشف رمزهای ژنتیک معنی هستی‌شناختی این واژه را این‌بار در بستری زیست‌شناختی احیا نمود و زمینه‌ی پیوند مفهوم informationبا نظریه‌های تکامل‌مدارانه‌ی داروینیستی و جبرباورانه‌ی ژنتیکی را مهیا کرد.

امروزه ما درباره‌ی informationدر چارچوبی ابژکتیویستی و کمیت‌مدارانه سخن می‌گوییم. همین چارچوب است که به فهمی «کالایی» و «شیئی‌شده»51 از اطلاعات انجامیده که معیار قضاوت در مورد آن «ارزش مبادلاتی»61اش است، نه «ارزش فایده‌مندی»71 آن در راستای «خیر عمومی»81. دانش و معرفت در پایان مدرنیته به اطلاعات تبدل یافته است. اطلاعات، صورت «قطاعی‌شده»91‌ی معرفت است که در پایگاه‌ها و بانک‌های اطلاعاتی غول‌آسای دوره‌ی پسین‌مدرن و پست‌مدرن مجسم شده است.

عقل انسان به‌نحو خودبنیادانه و صرفا با اتکا به داشته‌ها و تکاپوهای خود نمی‌تواند به حقیقت برسد، بلکه در کنار کوشش انسان، کششی از جانب حق باید تا آدمی در زمره‌ی «مطلعین» درآید

اما در مورد ریشه‌شناسی واژه‌ی «اطلاع» در زبان عربی باید گفت که این واژه از ریشه‌ی «طَلَعَ» است. در فرهنگ المنجد (معلوف، 1380، ذیل مدخل «طَلَعَ») می‌خوانیم که «طَلَعَ» اصلا به معنی برآمدن، نمایان شدن، بردمیدن و رسیدن02 است:

- «طَلَعَ الکَوکَب»: برآمد و نمایان شد ستاره.

- «طَلَعَ سِنُّ الصَّبی»: ظاهر شد تیزی دندان کودک.

- «طَلَعَ النَّخل»: شکوفه آورد درخت خرما12.

- «اَطلَعَ عَلَی»: نشان داد.

- «اَطلَعَهُ عَلَی السِّر»: راز را برای او فاش ساخت.

- «طالِع»: برآینده، بالا رونده22.

از جمله معانی واژه‌ی «اطلاع» می‌توان به «احاطه یافتن»، «واقف شدن»، و «دیده‌ور شدن» به چیزی اشاره کرد:

- «اِطَّلَعَ عَلَی»: کشف کرد، پیدا کرد، آگهان شد32.

- «اِطَّلَعَ الاَمر»: واقف گردید بر آن.

- «اِطَّلَعَ هذِهِ الاَرض»: احاطه یافت بر آن زمین.

- «اِطَّلَعَ طَلعَ العَدو»: واقف گردید و فهمید باطن قصد دشمن را.

- «اِطَّلَعَ عَلَی العَمَل»: نظارت کرد، سرکشی کرد.

- «عِندَ الاِطِّلاع»: پس از رؤیت، پس از وقوف42.

- «رَجُلٌ طَلّاعُ الثَّنایا»: مرد نیک‌آزماینده‌ی کارها، نیک ماهر و شناسا و تجربه‌کار و تیز فهم، آنکه پیوسته همت او به معالی امور باشد.

- «مُطَّلَع»: جایی که از بلندی به سوی پایین بر چیزی احاطه و وقوف یابند.

در لغتنامه‌ی دهخدا (1372، ج 2، ص 2454) در ذیل مدخل «اطلاع» این معانی را می‌بینیم: دیده‌ور شدن و واقف گردیدن بر کاری، واقف شدن و دیده‌ور شدن بر باطن چیزی، برآمدنِ آفتاب، بر بالای چیزی برآمدن، آگاه شدن، علم و وقوف و آگاهی و هُش و دانایی. «اطلاع امر»: دانستنِ آن؛ «اطلاع بر چیزی»: دانستنِ آن و دیده‌ور شدن بدان؛ «اطلاع بر باطن چیزی»: واقف گردیدن و دیده‌ور شدن بر آن، آشکار شدن آن نزد کسی؛ «اطلاع داشتن»: خبر داشتن، آگاه بودن، مستحضر بودن، وقوف داشتن، استحضار داشتن. برخی از شواهد شعری‌ای که در لغتنامه‌ی دهخدا ذکر شده از این قرار است:

گوش را بندد طمع در استماع

چشم را بندد غرض از اطلاع (مولوی)

طمع لوت و طمع آن ذوق سماع

مانع آمد عقل او از اطلاع (مولوی)

واعظ نادان چه گوید از جمال روی دوست

چون به سرّ این سخن هرگز نبودش اطلاع (اسیر لاهیجی)

توان ز پرتو آن یافت بی‌صفای ضمیر

به چشم اهل هوس اطلاع بر اسرار (واله هروی)

ما امروزه واژه‌ی «اطلاع» را در صیغه‌ی جمع (اطلاعات) به‌کار می‌بریم، چیزی که در زبان‌های اروپایی هم حادث نشده و فی‌المثل واژه‌ی informationsدر این زبان‌ها استعمال نمی‌شود. واژه‌ی «اطلاعات» طنینی شدیدا «کالایی» و «شیئی‌شده» در گوش‌ها دارد، گویی اشیاء و کالاهایی وجود دارد که ما می‌توانیم آن ها را تحت مقوله‌ی «اطلاعات» بگنجانیم و این با معنی اصلی واژه‌ی «اطلاع» که در درجه‌ی اول بیانگر نوعی نسبت وجودی بین انسان و جهان بوده است که به موجب آن، انسان باطن و سرّ امور را مورد مکاشفه قرار می‌دهد، فاصله‌ی بسیار دارد. همان‌گونه که «طلوع» و «برآمدن» خورشید موجب «بردمیدن» نور و «دیده‌ور شدنِ» آدمی به موجودات اطراف خود می‌شود، تجلی حق و طلوع انوار حقیقت، انسان‌هایی که اهل صفای درون و پاکی ضمیرند را به «خزائن اشیاء»52 و «ملکوت عالم» دیده‌ور می‌کند و آن ها را اهل «اطلاع بر مغیبات» می‌گرداند. این آن معنایی بود که در متون حکمی و عرفانی ما از واژه‌ی «اطلاع» مراد می‌شد. برخلاف استعمال امروزینِ واژه‌ی «اطلاعات» که به معنی معلومات و آگاهی‌ها و اخبار سطحی و روزمره است، حصول «اطلاع» در سنت قدمایی ما مستلزم دوری‌گزیدن از سطحیت و ظاهرپرستی و غور در بحر معارف و سیر در بواطن امور بوده است:

سطحیان را نیست از بحر حقیقت اطلاع/ کف ضمیر بحر اخضر را چه می‌داند که چیست (صائب تبریزی)

شیخ شهاب‌الدین سهروردی (1375، ج 3، ص 75) در فصل دهم از رساله‌ی پرتونامه در بیان «نبوت و معجزات و کرامات و منامات و مثل آن‌ها» می‌گوید: «و نبی را شرایط است: یکی آنکه مأمور باشد از عالم اعلی به ادای رسالت، و این یک شرط خاصّ است به انبیا. و باقی چون خرق عادات و انذار از مغیبات و اطلاع بر علوم بی‏استاد نیز شاید که اولیا را و بزرگان حقیقت را باشد».

او صریحا برای اشاره به علم لدنی و موهبتی از واژه‌ی «اطلاع» استفاده کرده است. همو (1375، ج 3، ص 178) در الواح عمادی چنین گوید: «... غرض از این همه آن است که جواهر روحانی متنقّشند به‌جمله‌ی چیزها و نفوس ما شاید که بدیشان پیوندد در بعض اوقات، چنانکه در خواب و متنقّش شود به‌نقوش کائنات و مطّلع شود بر غیب زیرا که مشاغل حواسّ کم شد. و اگر نه تشویش‏های متخیّله بودی بر ما سهل بودی اطّلاع بر عالم غیبی».

و در ادامه می‌گوید: «و انبیاء و متألّهان و فضلا، میسّر شود ایشان را در بیداری اطّلاع بر مغیبات زیرا که نفوس ایشان یا قوی‏اند در فطرت و یا قوی شوند بطریقی که ایشان دانند و علومی که ایشان مکتوم و مستتر داشته‏اند و مرموز در کتب آورده‏اند. و مغیبات منقّش شوند زیرا که نفوس ایشان چون آینه زدوده است».

آنچه در این دو نقل قول از اهمیت فوق‌العاده برخودار است این است که «اطلاع» از نظرگاهی خودبنیادانه و مبتنی بر موضوعیت نفسانی مورد تفسیر و تبیین قرار نگرفته است. در دوره‌ی مدرن که عصر حاکمیت خردِ خودبنیاد است، منبع اصلی حصول اطلاع ذهن بشر دانسته می‌گردد و آدمی زمانی بالغ و رشید محسوب می‌شود که صرفا با اتکا به عقل خود و بدون استمداد از منبعی بیرون از آن، به حصول اطلاع و آگاهی برسد. اما در نظرگاه حکمت معنوی، اگر نفس تزکیه یابد و آینه‌ی باطن از زنگار دوئیت زدوده شود، آنگاه می‌تواند با جواهر روحانی پیوند یابد و نقوش عرشی و صورت‌های روحانی بر آن نقش زده شوند و در این حال است که آدمی اهل «اطلاع» به معنی راستین کلمه خواهد بود. عقل انسان به‌نحو خودبنیادانه و صرفا با اتکا به داشته‌ها و تکاپوهای خود نمی‌تواند به حقیقت برسد، بلکه در کنار کوشش انسان، کششی از جانب حق باید تا آدمی در زمره‌ی «مطلعین» درآید.

 

 

 پی نوشت:

1- information technology

2- global information society

3- late modernity

4- corporaliter

5- incorporaliter

6- Marcus Terentius Varro

7- Aulus Licinius Archias

8- De trinitate

9- imprimitur

10- actual form

11- intellectus

12- sensus

13- phantasma

14- intellectus agens

15- reified

16- exchange value

17- utility value

18- public good

19- fragmented

20- «وَ مَا أدرئک مَا الحُطَمَه* نارُ اللهِ المُوقِدَه* الَّتی تَطَّلِعُ عَلَی الأفئِدَه» (همزه- 5-7). ترجمه محمدمهدی فولادوند: «و تو چه دانی که آتش خردکننده چیست؟ آتش افروخته‌ی خدا [یی] است، [آتشی] که به دل‌ها رسد». در لسان‌التنزیل (ص 7) کلمه‌ی «تطلع» چنین ترجمه شده است: «دیده‌ور شود، یعنی براید و برسد».

21- «و مِنَ النَّخلِ مِن طَلعِها قِنوانٌ دانیه» (انعام- 99).

22- « و تَرَی الشَّمسَ اِذا طَلَعَت» (کهف- 17).

23- « لَوِ اطَّلَعتَ عَلَیهِم لَوَلَّیتَ مِنهُم فِراراً و لَمُلِعتَ مِنهُم رُعباً» (کهف- 18).

24- «هَل اَنتُم مُطَّلِعون» (صافات- 54).

25- «وَ إن مِن شَیءٍ إلّا عِندَنا خَزائِنُه» (حجر- 21)

 

منابع و مآخذ:

قرآن کریم. ترجمه محمد مهدی فولادوند.

خندان، محمد (1388). فلسفه‌ی اطلاعات در نظر لوچیانو فلوریدی و رافائل کاپورو. تهران: چاپار، نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور.

دهخدا، علی‌اکبر (1372). لغتنامه دهخدا. تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.

سهروردی، شهاب‌الدین یحیی (1375). مجموعه مصنفات شیخ اشراق (4 ج). [لوح فشرده کتابخانه حکمت اسلامی]. قم: مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.

لسان‌التنزیل (زبان قرآن) (2535). تألیف قرن چهارم یا پنجم هجری. به اهتمام مهدی محقق. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

معلوف، لوئیس (1380). المنجد. ترجمه احمد سیاح. تهران: کتابفروشی اسلامی.