آیا هر طور که بخواهیم مـی‌توانـیم زنـدگی کنــیم؟

  • پرینت
آیا هر طور که بخواهیم مـی‌توانـیم زنـدگی کنــیم؟ -
امتياز: 4.4 از 5 - رای دهندگان: 16 نفر
 
تأثیرات سیاست‌گذاری عمومی بر سبک زندگی
تأثیرات سیاست‌گذاری عمومی بر سبک زندگی
اشــــاره زمانی که از سبک زندگی سخن می‌گوییم، بیشتر نظرها به سوی اختیارها و انتخاب‌ها جلب می‌شود، اما اختیار و انتخابی از میان گزینه‌های موجود. و مشهور است که به آزادی انتخاب‌ها توجه داریم و از «موجودها» غافل می‌شویم. اما به‌راستی، چه شرایطی و چه چیزهایی موجب پیدایش این گزینه‌ها برای انتخاب شده‌اند و چگونه می‌توان از این گزینه‌های موجود رها شد؟ آیا در این نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که حاکم بر زندگی ماست، هر نوع زندگی امکان‌پذیر است و هرطور که بخواهیم می‌توانیم زندگی کنیم؟ آیا نظم صنعتی مدرن، امکان‌های زیست طبیعی انسان را محدود نکرده است؟ در این میان، سیاست‌های عمومی (که اغلب دولتی‌اند) چه نقش و تأثیری بر زندگی ما بر جای می‌گذارند؟ سیاست‌گذاری عمومی، که در دهه‌های اخیر توسط دولت‌ها گسترش بی‌سابقه‌ای یافته است، یکی از عوامل محدودکننده‌ی انتخاب‌های زندگی ما بوده است. در این نوشتار سعی بر آن است که تأثیر سیاست عمومی بر سبک زندگی بررسی شود و این بحث مطرح شود که چگونه خط‌مشی‌های عمومی با ایجاد ساخت‌های اجتماعی و تحمیل «آن‌چه شهروند طبیعی باید باشد»، سبک زندگی افراد را تحت تأثیر قرار می‌دهند و آنان را در برابر انتخاب‌هایی مشخص، آزاد و مختار می‌گذارند!

  مقدمه

سبک زندگی هر فرد، هویت او را شکل می‌دهد؛ بهگونه‌ای که می‌توان گفت سبک زندگی نوعی هویت است و مرزهای یک هویت را تجسم می‌بخشد. سیاست عمومی یکی از عواملی است که سبک زندگی فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

 این نوشتار بر آن است تا این تأثیر سیاست عمومی بر سبک زندگی را بررسی نماید. خط‌مشی‌های عمومی با ایجاد ساخت‌های اجتماعی و تحمیل «آن‌چه شهروند طبیعی باید باشد»، سبک زندگی افراد را تحت تأثیر قرار می‌دهند. هر فردی از سبک زندگی خاصی برخودار است؛ سبکی از تعامل را برمی‌گزیند؛ به‌نحو خاصی اوقات خود را می‌گذراند؛ شیوه‌ای خاصی از مصرف را ترجیح می‌دهد و... . اهمیت سبک زندگی از تأثیر آن بر شخصیت، هویت و فرهنگ انسان و جوامع انسانی ناشی می‌شود. بهگونه‌ای که می‌توان گفت سبک زندگی نوعی هویت است و مرزهای یک هویت را تجسم می‌بخشد. بهعنوان نمونه در شیوه‌ی زندگی یک مسلمان، اصل توحید، محور زندگی گردیده، عامل هویت‌یابی وی در اجتماع می‌گردد؛ و در شیوه‌ی زندگی یک پست‌مدرن، اصل مصرف، محوریت می‌یابد و هویت اجتماعی او حول الگوی مصرف شکل می‌گیرد.

گرچه به نظر می‌رسد هر فردی خود شیوه‌ی زندگی خویش را بر می‌گزیند و در انتخاب سبک زندگی خود آزاد است. اما واقعیت این است که عوامل زیادی بر انتخاب شیوهی زندگی توسط افراد تأثیر می‌گذارند. به بیان دیگر عوامل گوناگونی انسان را مجبور به انتخاب شیوهی خاصی از زندگی می‌نمایند. دولت و سیاست‌های عمومی آن یکی از عواملی است که بر سبک زندگی افراد اثر می‌گذارد. این نوشتار بر آن است تا این تأثیر را بررسی نماید. بدین منظور ابتدا به تعریف سبک زندگی و عوامل موثر بر آن می‌پردازد. سپس سیاست عمومی و ویژگی‌های منحصربهفرد آن را مورد مداقه قرار می‌دهد و در نهایت به مکانیسم تأثیر سیاست‌های عمومی بر سبک زندگی می‌پردازد.

 

  سبک زندگی یعنی ...

سبک زندگی از جمله مفاهیم مورد توجه و پرکاربرد معاصر است. این مفهوم نیز همانند بسیاری از مفاهیم علوم اجتماعی از تعاریف متعددی برخودار است. بهعنوان نمونه «وبلن» در جایی سبک زندگی را الگوی رفتار جمعی می‌داند؛ رفتارهایی که از جنس رسوم و عادات اجتماعی و روش‌های فکریاند. او در جای دیگر سبک زندگی را تجلی رفتاری مکانیسم‌های روحی، عادات فکری و معرفت افراد قلمداد می‌کند. «وبر» سبک زندگی را ارزش‌ها و رسم‌های مشترکی می‌داند که به گروه، هویت جمعی می‌بخشد. «مک کی» سبک زندگی را الگویی برآمده از ارزش‌ها و باورهای مشترک یک گروه یا جامعه می‌داند که بهصورت رفتارهای مشترک ظاهر می‌شود. اصطلاحی که در موارد متعدد با پاره‌فرهنگ مترادف است. «بوردیو» ، «گیدنز» و جمعی از اندیشمندان متأخرتر، سبک زندگی را نماد «هویت» فردی و اجتماعی می‌دانندکه «افراد به مدد این سبک‌ها، هویت خویش را ابراز داشته و اظهاراتی را در مورد فضای اجتماعی و فرهنگی خود بیان می‌دارند». بر مبنای این تعاریف می‌توان گفت سبک زندگی شامل اموری است که به ابعاد فردی –اجتماعی و مادی- معنوی زندگی انسان مربوط می‌شود: اموری مانند بینش‌ها (ادراک و معتقدات) ؛ گرایش‌ها (ارزش‌ها،تمایلات و ترجیحات) که اموری ذهنی یا رفتار درونی هستند؛ رفتارهای بیرونی؛ موقعیت‌های اجتماعی و دارایی‌ها که امور عینی می‌باشند. به بیان دیگر سبک زندگی همه‌ی حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به معنای خاص آن، وضعیت‌های اجتماعی و دارایی‌ها را در برمی‌گیرد. ویژگی‌ها و گستره‌ی سبک زندگی موجب نزدیکی آن به مفاهیم فرهنگ یا پاره‌فرهنگ‌ها، هویت، شخصیت و... می‌گردد. اما خلاقانه و گزینشی بودن اجزا و عناصر سبک زندگی، باعث تمایز این مفهوم از مفاهیم مشابه فوق الذکر می‌گردد. بهنحوی که شکل‌گیری سبک زندگی حول محورگرایش‌ها -تمایلات،ترجیح‌ها- و یا ذوق و سلیقه، مهم‌ترین ویژگی آن محسوب می‌گردد. از این رو مفهوم «سلیقه» مفهومی اساسی است که در رسیدن به درک درست و تعریف به نسبت دقیقی از سبک زندگی باید مورد توجه قرار گیرد (مهدوی کنی، 1386).

سبک زندگی فعالیت‌های نظام‌مندی است که از ذوق و سلیقه فرد ناشی می‌شوند. سلیقه، نوعی عادت‌واره است که کاملا از فرایند جامعه‌پذیری و آموزش و موقعیت فرد در محیط اجتماعی ناشی می‌شود. "بوردیو" با انتساب سلیقه به شرایط و فضای اجتماعی، آن را ناشی از درونی‌کردن نظام طبقه‌بندی موجود در فضای اجتماعی می‌داند که محدودیت‌ها و مقدورات اقتصادی به آن اشکال مختلف می‌بخشند

"بوردیو"، جامعه شناس نامدار فرانسوی، معتقد است سبک زندگی فعالیت‌های نظام‌مندی است که از ذوق و سلیقهی فرد ناشی می‌شوند. بیشتر جنبه عینی و خارجی دارند و در عین حال بهصورت نمادین به فرد هویت می‌بخشند و میان اقشار مختلف اجتماعی تمایز ایجاد می‌کنند. سلیقه، نوعی عادت‌واره است که کاملا از فرایند جامعه‌پذیری و آموزش -اعم از رسمی و غیر رسمی- و موقعیت فرد در محیط اجتماعی یا به تعبیر او حوزه یا میدان ناشی می‌شود. او بهعنوان یک نمونه، نشان می‌دهد چطور آن‌چه کمیاب است، تجملی می‌شود و باب سلیقه‌ی از ما بهتران می‌شود و برعکس آن‌چه فراوان است، مبتذل و باب سلیقه‌ی عامه‌پسند قرار می‌گیرد. "بوردیو" به انتساب سلیقه به شرایط و فضای اجتماعی بسنده نکرده‌، آن را ناشی از درونی‌کردن نظام طبقه‌بندی موجود در فضای اجتماعی می‌داند که محدودیت‌ها و مقدورات اقتصادی به آن اشکال مختلف می‌بخشند. این درونی‌کردن مانند هر فرایند درونی‌سازی می‌تواند جنبه‌ی خودآگاه داشته باشد، اما بیشتر ناخودآگاه است. به این ترتیب از نظر او سلیقه، بر مبنای قشربندی اجتماعی پدید می‌آید و در ظاهر انتخاب‌هایی را در قالب سبک‌های زندگی ارائه می‌نماید. اما در واقع چند راهه‌های جبری است که در هر موقعیت، فضای اجتماعی بهمثابه راهبرد زندگی پیش روی افراد قرار می‌دهد (همان). بنابراین از نگاه جامعه شناسی اولا، سلیقه، جنبهی اکتسابی دارد. ثانیا، سلیقه، نظامی را در جامعه پدید می‌آورد که در آن افراد و گروه‌ها قشربندی می‌شوند؛ به عبارت دیگر سلیقه‌ی خاص، موجب انجام مجموعه‌ای از گزینش‌ها می‌شود که نماد دسته،گروه، طبقه یا قشر خاصی از جامعه است و فرد یا گروه با این نمادها از دیگر افراد یا گروه‌ها تمایز می‌یابند. ثالثا، گرچه سلیقه، فردی است اما به عقیدهی بسیاری از جامعه‌شناسان، یک انتخاب فردی صرف نیست، بلکه ناشی از درونی‌کردن گزینه‌های اجتماعی، فرایند جامعه‌پذیری، آموزش وموقعیت فرد در محیط اجتماعی است (مهدوی کنی، 1386).

جامعه‌پذیری، فرایندی است که در طی آن افراد و گروه‌های اجتماعی از طریق آموزش مستمر و پیگیر با قواعد، ارزش‌ها و اصول اخلاقی و فرهنگی جامعه‌ی خود و نظام سیاسی حاکم بر آن آشنا می‌شوند. جامعه‌پذیری یکی از مهم‌ترین وظایف دولت در قبال جامعه است. در این روند سه بعد مؤسس زندگی انسان یعنی شخصیت، فرهنگ و جامعه با هم پیوند می‌خورند (نقیب‌زاده،1383: 185). از این رو دولت بهعنوان بازیگر اصلی و بی‌بدیل فرایند آموزش و جامعه‌پذیری، نقش منحصربهفردی را در شکل‌دهی به سلیقه و به تبع آن سبک زندگی افراد ایفا می‌نماید.

خط‌مشی‌های عمومی از ویژگی‌های منحصر به فردی برخودارند که آن‌ها را از تصمیمات سایر عناصر اجتماعی متمایز می‌نماید. دولت قدرت تام و مستدامی است که بالاتر از اتباع خود قراردارد و مدعی سلطه یا تفوق برکل سازمان‌ها و تشکیلات یا گروه‌های داخل است. هر فردی از شیوه‌ی خاصی از زندگی برخودار است که به نظر می‌رسد در انتخاب آن آزاد است و به میل خود آن را برمی‌گزیند؛ اما واقعیت این است که عوامل گوناگونی انسان را به انتخاب شیوه‌ی خاصی از زندگی وادار می‌نمایند

  سیاست عمومی و ویژگی‌های منحصر به فرد آن

دولت‌ها از طریق سیاست‌ها یا خط‌مشی‌های عمومی بر جامعه اثر می‌گذارند. خط‌مشی، تصمیم دولت در مورد یک موضوع یا مسئله است؛ به بیان دیگر هر تصمیمی که بهوسیلهی مراجع مختلف بخش عمومی مانند دولت، در قبال یک مشکل یا موضوع عمومی اتخاذ گردد، خط‌مشی یا سیاست عمومی نامیده می‌شود؛ البته برخی معتقدند عدم اتخاذ تصمیم در مقابل یک موضوع یا مسئله را هم می‌توان خط‌مشی عمومی نام نهاد (الوانی، شریفزاده، 1387: 3).

سیاست‌ها و خط‌مشی‌های عمومی از ویژگی‌های منحصربهفردی برخودارند که آن‌ها را از تصمیمات سایر عناصر اجتماعی متمایز می‌نماید. این ویژگی‌ها ریشه در ویژگی‌های انحصاری دولت دارد. مهم‌ترین این ویژگی‌ها آن است که دولت قدرت تام و مستدامی است که بالاتر از اتباع خود قراردارد و مدعی سلطه یا تفوق بر کل سازمان‌ها و تشکیلات یا گروه‌های داخل است. دولت، منبع قانون است و یا حداقل ماهیت آن سخت به وجود قانون وابسته است. همچنین بر خلاف گروه‌هایداخلی، دارای بیشترین میزان سلطه بر منابع و وسایل اجبار است. به عبارت دیگر در حالی که بیشتر گروه‌ها ماهیتا داوطلبانه و غیراجباری هستند، دولت در تعقیب وتأمین اهداف کلی خود اجبار بهکار می‌برد و انحصار قدرت در دست آن لازم و قانونی شناخته می‌شود (وینسنت، 1371: 48-41). مشروعیت کاربرد اجبار توسط دولت موجب می‌شود تصمیمات دولتی بهصورت قانون و مقررات اجتماعی درآمده و لازم‌الاجرا گردند؛ به بیان دیگر افراد ناچارند تصمیمات و خط‌مشی‌های عمومی را بپذیرند و مطابق آن‌ها رفتار نمایند.

اهمیت این امر زمانی آشکار می‌گردد که دامنهی نفوذ و فعالیت دولت مورد توجه قرار گیرد. امروزه دولت نقش مهمی را در همهی حوزه‌های زندگی ایفا می‌نماید و مردم بیش از هر زمانی در سایهی دولت به سر می‌برند (Njoh, 1999). به بیان دیگر انسان امروز تقریبا در تمامی عرصه‌های زندگی در معرض انبوهی از خط‌مشی‌ها و یا قوانین و مقررات عمومی قرار دارد. قوانین و خط‌مشی‌هایی که از لحظه تولد تا هنگام مرگ، انسان را همراهی می‌نمایند و با استفاده از ابزارهای تنبیهی و تشویقی سلیقه و سبک زندگی وی را متأثر می‌نمایند.

  مکانیسم تأثیر سیاست‌ها در مدسازی شیوه‌ی خاصی از زندگی

بسیاری از خط‌مشی‌هایی که توسط تصمیم‌گیرندگان اتخاذ می‌شوند، فرهنگ جامعه را شکل می‌دهند (peters& pierre, 2006: 277- 265) و شرایط هستی و شیوه‌ی زندگی انسان‌ها را تنظیم می‌نمایند. خط‌مشی‌ها جمعیت هدف خود را در قالب طبقات خاصی از قبیل مهاجران، مددجویان، دانشجویان و... جای می‌دهند و با این طبقه‌بندی، فعالانه طبقات جدیدی از افراد را خلق می‌کنند. از این رو می‌توان گفت بسیاری از طبقه‌بندی‌های اجتماعی محصول خط‌مشی‌ها هستند؛ حتی مفاهیم «حقوق فردی» و «مسائل خصوصی شهروند» نیز در حقیقت از مصنوعات خط‌مشی‌ها بهشمار می‌روند ( Wedel,et.al, 2005). در ادبیات خط‌مشی‌گذاری عمومی، تئوری ساخت اجتماعی و طرح خط‌مشی به تبیین این امر می‌پردازد. بر مبنای این تئوری خط‌مشی‌ها معمولا فرهنگ نهادی متداول، ارتباطات قدرت و ساخت‌های اجتماعی را تولید می‌کنند. آن‌ها بر نظرات نخبگان و عموم مردم، توزیع منابع قدرت سیاسی و حتی مشروعیت انواع سیستم‌های معرفتی اثر می‌گذارند، و از طریق منابع، قوانین، ساختارها و اثرات لفظی/ نمادین -تفسیری- نهادها و فرهنگ وسیع‌تر را شکل می‌دهند (Ingram,Schneider, andDeleon,2007: 95-129 ).

نکته جالب توجه آنکه نهتنها خود خط‌مشی بلکه شیوه‌ی تحویل خدمات و مزایای خط‌مشی نیز بر شیوه‌ی زندگی افراد اثر می‌گذارد. نوع اجرای خط‌مشی -بسته به قدرت و ساخت اجتماعی گروه هدف- به میزان قابل توجهی تغییر می‌کند. برخی از گروه‌ها و ساخت‌های اجتماعی از قبیل وکلا، از خدمات بی‌واسطه و مزایای پنهان برخودار می‌گردند؛ مزایایی که هنگام تخصیص بودجه کمترین حساسیت و مخالفت را ایجاد می‌نماید و خدماتی که بدون مداخله بوروکرات‌ها و یا با حداقل مداخله‌ی آن‌ها تحویل می‌گردد. در مقابل برخی از گروه‌ها از قبیل دریافت‌کنندگان خدمات تأمین اجتماعی، از خدمات آشکار و حساسیتبرانگیزی بهره‌مند می‌گردند که با چندین واسطه و از طریق چندین بوروکرات به آن‌ها می‌رسد ( Wedel, et.al,2005). این بورکرات‌ها که بوروکرات‌های "سطح خیابان2" نامیده می‌شوند، تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر زندگی افراد دارند. در واقع روش تحویل مزایا و مجوزها توسط آن‌ها، زمینهی‌ اجتماعیای را ایجاد می‌کند که به زندگی و فرصت‌های مردم ساختار می‌دهد. ظاهرا در جهان مؤسسات بزرگ و غیرشخصی، این بوروکرات‌های سطح خیابان هستند که کلید مزایای مهم، مجوزها و فرصت‌ها را در دست دارند و به این ترتیب شیوه‌ی زندگی افراد را متأثر می‌نمایند (lipsky,1980).

خط‌مشی‌ها جمعیت هدف خود را در قالب طبقات خاصی جای می‌دهند و با این طبقه‌بندی، فعالانه طبقات جدیدی از افراد را خلق می‌کنند. از این رو بسیاری از طبقه‌بندی‌های اجتماعی محصول خط‌مشی‌ها هستند؛ حتی مفاهیم «حقوق فردی» و «مسائل خصوصی شهروند» نیز در حقیقت از مصنوعات خط‌مشی‌ها به شمار می‌روند

پلیس، معلم و مأمور مالیات نمونه‌هایی از بورکرات‌های سطح خیابان‌اند. آن‌ها رفتار خاصی را از ارباب رجوع طلب می‌کنند. ارباب رجوع آن‌ها باید این رفتارها را پیشبینی نموده و به همان صورت رفتار نماید. به این ترتیب خط‌مشی نه تنها رفتار را به گروه هدف خود دیکته می‌کند، بلکه نوع ایده‌آل و آن‌چه شهروند «طبیعی» باید باشد، را به آن‌ها تحمیل می‌نماید. آحاد مردم باید این نوع ایده‌آل را به عنوان بخشی از هویت خودشان درونی کنند ( Wedel, et.al, 2005) تا از مزایا و خدمات خط‌مشی بهره‌مند گردند. درونی‌کردن این ایده‌آل‌ها، سلیقه و سبک زندگی افراد را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

 

  نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

هر فردی از شیوه‌ی خاصی از زندگی برخودار است که به نظر می‌رسد در انتخاب آن آزاد است و به میل خود آن را برمی‌گزیند؛ اما واقعیت این است که عوامل گوناگونی انسان را به انتخاب شیوهی خاصی از زندگی وادار می‌نمایند. دولت و سیاست‌های عمومی یکی از این عوامل است. بازخوانی ادبیات علوم اجتماعی مبین آن است که سبک زندگی فعالیت‌های نظام‌مندی است که از ذوق و سلیقه‌ی فرد ناشی می‌شوند. سلیقه از فرایند جامعه‌پذیری و آموزش (اعم از رسمی و غیر رسمی) و موقعیت فرد در محیط اجتماعی نشأت می‌گیرد و ریشه در درونی‌کردن خودآگاه و ناخودآگاه نظام طبقه‌بندی موجود در فضای اجتماعی دارد . از این رو گرچه در ظاهر انتخاب‌هایی را در قالب سبک‌های زندگی ارائه می‌نماید اما در واقع چندراهه‌های جبری است که فضای اجتماعی در هر موقعیت، پیش‌روی افراد قرار می‌دهد.

خط‌مشی‌های عمومی، جمعیت هدف خود را در قالب طبقات خاصی جای می‌دهند. بدین ترتیب فعالانه افراد را طبقهبندی نموده، ساخت‌های اجتماعی را ایجاد می‌نمایند. افراد این نظام طبقه‌بندی را درونی می‌نمایند. این درونی‌سازی مبنایی می‌شود که سلیقهی افراد بر اساس آن بنا می‌گردد. نکتهی جالب توجه آن است که نهتنها خود خط‌مشی بلکه شیوهی تحویل خدمات و مزایای خط‌مشی توسط بوروکراتها نیز بر شیوهی زندگی افراد اثر می‌گذارد. این بوروکرات‌ها، نوع ایده‌آل و آن‌چه شهروند «طبیعی» باید باشد را به آن‌ها تحمیل می‌نماید. آحاد مردم باید این نوع ایده‌آل را بهعنوان بخشی از هویت خودشان درونی کنند تا از مزایا و خدمات خط‌مشی بهرهمند گردند. به این ترتیب درونی‌کردن این ایده‌آل‌ها، سلیقه و سبک زندگی آن‌ها را متاثر می‌نماید.

 

 

  منابع: 

- الوانی ،سید مهدی ؛ فتاح شریف زاده ،1387، فرایند خط‌مشیگذاری عمومی، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی.

- مهدوی کنی، محمد سعید،  (1386). مفهوم سبک زندگی و گسترهی آن در علوم اجتماعی. فصلنامه تحقیقات فرهنگی، شماره 1 ،صص 199-230

- وینسنت ، اندرو (1987 ) ترجمه بشیریه ،حسین (1371 )، نظریه‌های دولت ، نشر نی

- نقیب زاده، احمد .(1383).درآمدی بر جامعه شناسی سیاست. تهران:سمت

- Njoh Ambe J .(1999).”The State,Urban development policy and society in Cameroon”,Cities,16(2).PP.111-122.

- Lipsky Michael .(1980).Street – Level Bureaucracy: The Critical Role of Street-Level Bureaucrats.In Shafritz Jay M. and Albert C.Hyde . (2007). Classics of Public Administration,Sixth edition.Tamson/Wadsworth

- peters & pierre .( 2006). Hand book of public policy .sage . PP: 265- 277.

- Ingram Helen, Anne L.Schneider, and Peter Deleon .(2007).” Social Costraction and Policy Design”. In Sabatier Paul A.(2007).Theories of the Policy Process.Westview Press.PP:93- 129.

- Wedel Janine R. , Cris Shore ,Gregory Feldman and Stacy Lathrop.(2005).”Toward an Anthropology of Public Policy”.The Annals of the American Academy of Political and Social Science,600.PP:30-50.

 

  پینوشت

1- دانشجوی دکتری سیاستگذاری عمومی دانشکدهی مدیریت دانشگاه تهران

2- بوروکرات های سطح خیابان کارکنان خدمات عمومی هستند که در اقدامات شغلی خود بهصورت مستقیم با مردم تعامل دارند و در اجرای وظایف خود از صلاحدید ماهوی برخوردارند (lipsky,1980).