مصرف‌گرایی فرهنگی

  • پرینت
مصرف‌گرایی فرهنگی -
امتياز: 5.0 از 5 - رای دهندگان: 1 نفر
 
مصرف‌گرایی فرهنگی
مصرف‌گرایی در نمایشگاه‌ها و جشنواره‌های فرهنگی
اشــــاره شیء هرچه گرانبهاتر، مراقبت و حساسیت او واجب‌تر. مصرف‌گرایی دردی است که شیوع بیش از حدش باعث شده کم‌تر از آن احساس رنج کنیم. مصرف‌گرایی در خوردن و پوشیدن و... تهدید کمی نیست؛ اما وقتی کارهای فرهنگی به بلای آن مبتلا می‌شوند خطری بسیار بزرگ‌تر است. و حال که این آسیب به ساحت مقدس برنامه‌های قرآنی و مراسمات مذهبی نزدیک می‌شود، باید بیشتر ترسید. ستون اصلی خیمه‌ی فرهنگ ما در معرض آسیب قرار گرفته است.

  1- جامعهی مصرفی از نظر بودریار

یکی از شاهکارهای بودریار در معرفی جامعه مدرن، در کتاب جامعه‌ی مصرفی1 خود را نشان می‌دهد. بودریار با تأثیرپذیری از مارکس و جریان چپ و تا حدی فوکو و هیدگر، نشان می‌دهد که بهترین تعبیر برای معرفی اجتماع امروزی ما این است: «جامعه‌ی مصرفی». برخی معتقدند بهترین نامی که می‌توان برای سبک زندگی امروزی نهاد نیز همین مصرف‌گرایی است. بررسی دیدگاه بودریار در این باب، خود نیاز به مجال و مباحث مستقلی دارد اما می‌توان در همسخنی با وی، تلاش کرد برخی از وجوه زندگی امروزی خویش را بهتر فهمید.

بودریار معتقد است مصرف، تبدیل به اسطوره‌ای برای انسان امروز شده است تا از آن طریق، جویای خوشبختی موهوم خویش باشد. او با غرق‌کردن خود در ویترین متنوعی از اشیاء و مصرف پایان‌ناپذیر آن‌ها، خود را خوشبخت می‌انگارد. «اینجا اعتقاد به قادر مطلق بودن نشانه‌ها در کار است: رفاه، کثرت کالاها و اجناس، در واقع چیزی جز انباشت نشانه‌های خوشبختی نیست... همگی آفریننده‌ی امیدی واهی هستند که آدمی را به زندگانی پرابتذال دل‌خوش می‌کند.» (بودریار، ص25)

مصرف‌گرایی از نظر بودریار یک بافت به‌هم پیوسته‌ی ارتباطی بین انسان‌هاست و از این‌روست که رسانه‌ها در جامعه‌ی مصرفی محوریت خاص می‌یابند. محوریت رسانه در جامعه‌ی مصرفی، برخلاف آنچه ما ایرانی‌ها می‌پنداریم، به هیچ‌وجه امر خوشایندی نیست، بلکه عبارت است از «نفی واقعیت بر مبنای درک حریصانه و فزاینده نشانه‌های آن.» (همان، ص31) به‌عبارت دیگر، رسانه‌ای‌شدن همه‌چیز، بیشتر نشانگر از بین‌رفتن حقیقت چیزها و رخداد جدید تفسیر مصرف‌گرایانه است. بنابراین مصرف‌گرایی بیشتر یک تفسیر و طرز تلقی است که خود باعث تحقق نوع خاصی از زندگی، یعنی سبک امروزی زندگی شده است.

یکی دیگر از نشانه‌های مهم جامعه‌ی مصرفی که البته دوشادوش رسانه‌ای‌شدن این جامعه حرکت می‌کند، این است: «برای اینکه فراوانی به یک ارزش تبدیل شود، "به اندازه کافی" باید جای خود را به "بیش از حد" بدهد.» (همان، ص51) در واقع انسان‌های جامعه‌ی مصرفی، ارزش را در این می‌دانند که همواره در حال کسب و مصرف باشند، چه این مصرف اقتصادی باشد و چه اطلاعات فرهنگی و...

 

  2- جامعهی مصرفی و فرهنگ

بودریار به تفصیل نشان می‌دهد که چگونه مصرف‌گرایی تبدیل به روح مشترک بسیاری از جلوه‌های زندگی امروزی ما شده است. این جلوه‌های حیات، فقط جلوه‌های خاص و محدود اقتصادی نیستند. چون مصرف‌گرایی یک تفسیر یا دیدگاه است، بنابراین مصرف‌گرایی عرصه‌های فرهنگی و هنری را نیز درنوردیده و ما حتی در هنگامی که به مناسک فرهنگی می‌پردازیم نیز به‌نوعی در حال نشان‌دادن مصرف‌گرا‌بودن خود هستیم.

نمایشگاه کتاب، یک آیین در جامعه‌ی مصرفی است و در آن قرار است هر کسی چیزی تهیه کند، دیوان حافظ، کتاب کنکور، راز و رمزهای زناشویی، علوم غریبه، رمان شوالیه‌های بدنام و... نمایشگاه کتاب مهمترین بخش مصرف‌گرایی فرهنگی در ایران است و بنابراین عجیب نیست که آن را اتفاق بزرگ فرهنگی نام نهاده‌اند

برای مثال در بحث از هنر پاپ نشان می‌دهد که پاپ، به دنبال بسط ایدئولوژی جامعه‌ی مصرفی است، چراکه به نحوی اشیاء و مارک‌ها و نظام مونتاژ در آن اولویت می‌یابد و تلاش می‌شود تا هر امر استعلایی یا متعالی که در هنر به‌طور معمول وجود داشته است، انکار شود. به تعبیر دیگر، هنر پاپ یا آمریکایی، منطق هنر معاصر است. منطق هنر معاصر با شعار امور پیش پا افتاده و کوچه و بازاری، معکوس‌کننده‌ی همان امر متعالی در هنر مدرن است. در هنر پاپ مراتب واقعیت وجود ندارد، در این هنر، شناخت واقعیت جای خود را به شناخت تم سطحی مصنوعات هنری می‌دهد. (همان، صص 184-172) پس در هنر پاپ و راحت‌تر بگوییم، در هنر جامعه‌ی مصرفی نمی‌توان انتظار تأمل و تعمق داشت، بلکه باید مهیای مصرف کردن محض محصولات بی‌پایان و متنوع شد.

 در این جامعه‌ی مصرفی، نقش جشن‌ها و جشنواره‌ها و ویترین‌ها نیز، قوام‌بخشی به مصرف و ایجاد مشارکت در مصرف‌گرایی است. از این طریق می‌توان به تعبیر بودریار، به بازیافت فرهنگی رسید. منظور او از بازیافت فرهنگی، همان مدگرایی سیری‌ناپذیر جامعه‌ی مصرفی است که در چرخه‌ای دائمی، نیازهای موهوم و پایان‌ناپذیر انسان را پاسخ می‌دهد. این امر به واسطه‌ی تکنولوژی محقق می‌شود. در واقع تکنولوژیِ رسانه‌ای است که به ما اجازه می‌دهد تا بی‌نهایت کپی کنیم و تولید را بی‌حد و مرز انجام دهیم. (همان، صص 149-145)

 

  3- ایران، مراسم و جشنوارههای فرهنگی و مذهبی

هر‌چند ایران، تقدیر تاریخی غرب را نپیموده است و بالطبع جامعه‌ی مصرفی درباره آن مصداق حقیقی پیدا نمی‌کند، اما به‌تبع غرب‌زدگی موجود، مصرف‌گرایی نیز مانند بسیاری از دیگر ویژگی‌های جامعه‌ی مدرن در آن دیده می‌شود. مصرف‌گرایی به معنایی که گفته شد، بی‌سر‌و‌صدا در حال رسوخ در همه‌ی ابعاد فرهنگی ایرانیان است. مصرف‌گرایی در جشنواره‌های ورزشی یا سینمایی اگرچه موجب تأسف است، اما چندان جای تعجب ندارد، آنچه تعجب‌آور است، مصرف‌گرایی در بخشی از فرهنگ است که از سنت به دست ما رسیده است. این است که باید زنگ خطری باشد برای اصحاب فرهنگ. محافلی که از آن‌ها نام می‌بریم، مراسمی هستند که از طرف نهادهای حکومتی به شدت تبلیغ می‌شوند و به‌عنوان مثل اعلای فرهیختگی در رسانه‌ها انعکاس می‌یابند. با چند مثال از این محافل، سخن را ادامه می‌دهیم.

 

  نمایشگاه بین المللی کتاب

 نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران را یکی از بزرگ‌ترین اتفاقات فرهنگی جمهوری اسلامی دانسته‌اند. جشنواره‌ی کتاب، مراسم بزرگی است که از کل ایران و برخی کشورهای همجوار، انبوهی از بازدیدکنندگان را به سوی خود می‌کشاند. انبوه جمعیتی که جز در یک مراسم بسیاری حیاتی و مقدس نمی‌توان آن‌ها را مشاهده کرد. وسایل نقلیه‌ی عمومی کفایت جمعیت بی‌پایان مشتاقان را نمی‌کند. همواره درباره‌ی روزهای آن، امتیازات ویژه برای خرید کتب خارجی و داخلی و بسیاری از مسائل دیگر، بین مردم و مسئولان منازعاتی به وجود می‌آید.

در محشر جشنواره‌ی تهران، انبوه بی‌شماری از انسان‌ها دیده می‌شوند که تحت قواعد و تشریفات خاصی، به‌سمت زیارت کتب و ارضای حداقلی از نیازهای بی‌پایان خود هجوم می‌آورند. در دست هر انسانی کیسه‌هایی وجود دارد و می‌توان انتظار داشت که حتی برای کسی که نخواهد هیچ‌چیز بخرد، بروشورها و نشریات رایگانی وجود داشته باشد تا ظهرهنگام یا شب‌هنگام هر‌کسی، بهره‌ای از این مائده برده باشد. ظهرها، تجمع بزرگی در برابر اغذیه‌فروشان مدرن و سنتی تشکیل می‌شود و مردمِ خسته، راضی و مرضی2، در حال استراحت و اکل و شرب و گپ و گفت دیده می‌شوند.

در نمایشگاه قرآن، ادعای خدمت به فرهنگ قرآنی مطرح است و مصرف‌گرایی، بزرگ‌ترین نام فرهنگی و مذهبی را نشانه رفته است: قرآن. پرسش این نیست که قرآن چیست و چرا و چگونه باید خوانده شود و به زندگی آورده شود، بلکه پرسش از رسم و جلد و رنگ و لعاب قرآن است

برای کسی که در ایران و با ایرانیان زندگی کند، حضور میلیونی در نمایشگاهی با این عظمت حیرت‌آور است. چون پس از پایان نمایشگاه که در واقع کمکی اقتصادی به ناشران عمدتاً کم درآمد است، اثر چندانی از فرهنگ مطالعه در بین اصحاب فرهنگ دیده نمی‌شود. استاد و دانشجو و طلبه و هنرمند و... از بسیاری از آثار و دیدگاه‌ها ناآگاهند و معمولاً کتاب‌هایی که دارند از کتاب‌هایی که می‌خوانند بیشتر است. کتاب‌هایی که می‌خوانند نیز نیاز آن‌ها را برآورده نمی‌سازد و باید دوباره و دوباره به این نمایشگاه (یا نمایشگاه‌های مشابه) مراجعه کنند؛ نیاز آن‌ها برآورده نمی‌شود چون نمایشگاه به نیاز فرهنگی انسان‌ها پاسخ نمی‌دهد، نمایشگاه فهرستی متنوع و بی‌پایان از جذابیت‌های بصری است که انسان را تشویق به مصرف «کالای فرهنگی» می‌کند. اما این‌بار مصرف‌گرایی بسیار مشروع قلمداد می‌شود؛ چرا‌که منتسب است به فرهیختگی و فرهنگی‌بودن. کسانی که به نمایشگاه کتاب تهران نروند، مراسم بسیاری مهمی را از دست داده‌اند و از مشارکت در مناسک عجیب فرهیخته‌بودن بی‌بهره شده‌اند؛ آن‌ها به‌روز نیستند و فردا ممکن است نام کتاب جدیدی را که «باید بدانند»، ندانند.

نمایشگاه کتاب تهران، یک آیین در جامعه‌ی مصرفی است و قرار است در آن هر‌کسی چیزی تهیه کند، دیوان حافظ، کتاب کنکور، راز و رمزهای زناشویی، علوم غریبه، رمان شوالیه‌های بدنام و... عالَم نمایشگاه، عالمی است که حتی اگر خریدار هم نباشی بهتر است در آن مشارکت کنی، هر‌کس به‌فراخور. نمایشگاه کتاب مهم‌ترین بخش مصرف‌گرایی فرهنگی در ایران است و بنابراین عجیب نیست که آن را اتفاق بزرگ فرهنگی نام نهاده‌اند. اتفاقی مهم برای انسانی که مایل است در توهم فرهنگی‌بودن و فرهیختگی زندگی کند و خود را با غرق‌کردن در مناسک مصرف کتاب به مثابه کالای فرهنگی، تسکین دهد.

آنچه درباره‌ی نمایشگاه کتاب گفتیم، درباره‌ی نمایشگاه قرآن، به شکل تألم‌آورتری نیز صادق است. چرا‌که اینبار ادعای خدمت به فرهنگ قرآنی مطرح است و مصرف‌گرایی، بزرگ‌ترین نام فرهنگی یا مذهبی را نشانه رفته است: قرآن. پرسش این نیست که قرآن چیست و چرا و چگونه باید خوانده شود و به زندگی آورده شود، بلکه پرسش از رسم و جلد و رنگ و لعاب قرآن است (مثلاً قرآنی که آیاتش را باید با ذره‌بین دید و...) و ناگفته‌ها از گردش اقتصادی آن و فایده‌ی آماری‌اش برای مسئولان ذی ربط.3

 

  جشنواره فیلم فجر

 نسبت جشنواره‌های سینمایی با مصرف‌گرایی نباید نیاز زیادی به توضیح داشته باشد. تنها یک‌بار حضور در این جشنواره‌ها یا مشاهده‌ی دقیق و مستقیم مراسم آن‌ها یا استماع از افرادی که حضور داشته‌اند می‌تواند نشان دهد که جشنواره‌ها، ملغمه‌ی پیچیده‌ای از سیاست‌هایی هستند که به تبع فرهنگ مصرف‌گرایی امکان حضور می‌یابند. فعلاً منظور این نوشتار، ابعاد سیاسی جشنواره نیست. اما از نظر فرهنگی آنچه به جشنواره امکان تحقق می‌دهد، بازار «کالاهای فرهنگی» است. سینما خود یکی از بهترین‌ها برای تبدیل‌شدن به «کالا» و دوری از فرهنگ و هنر است.

جشنواره‌ها در این میان، بازار مکاره‌ای از معرفی «کالاهای فرهنگی» و انبوهی از حواشی پیرامون آن هستند که باعث می‌شوند انسان‌ها با غرقه‌کردن خود در آن، از حداقل عمق «کالای فرهنگی» نیز محروم شوند و خود را در محاصره‌ی فهرست بی‌پایانی از کالاهای متنوع فرهنگی ببینند. انسان‌ها در این بازار مکاره کمتر فیلم می‌بینند، بلکه بیشتر جشنواره می‌بینند. (همچنان که در نمایشگاه کتاب، بیشتر جذب آیین نمایشگاه هستند.) در این جشنواره‌دیدن، می‌توان برای الگوی مصرف مردم برنامه‌ریزی کرد و در صورت تواناییِ سیاست‌گذاران و مجریان این مراسم، در محافل فرهنگی تأثیرگذار بود، اما مسلماً نمی‌توان سیاست‌هایی داشت که بر خلاف روح جشنواره، یعنی برخلاف مصرف‌گرایی فرهنگی باشد.

 

  راهپیمایی 22 بهمن

راهپیمایی‌های ملی و بیش از همه راهپیمایی 22 بهمن ماه یکی از مثال‌های ناخوشایند ما در این بخش است. راهپیمایی 22 بهمن، یکی از مهمترین تمثل‌های مشروعیت نظام و پایداری مردم در راه انقلاب اسلامی است. زمان انتخاب این راهپیمایی، 22 بهمن خود نشان می‌دهد که روح حاکم بر این مراسم علی‌القاعده باید روحی انقلابی و دینی باشد، چرا‌که یادآور مبارزات خونین و ایثارگری‌های مردم در روزهای پایانی رژیم شاهنشاهی‌است. این امر، تفاوت ماهوی راهپیمایی 22 بهمن را با مراسمات روز ملی در بسیاری از کشورها نشان می‌دهد. بنابراین راهپیمایی 22 بهمن باید از سنخ راه انقلابی باشد و تجدید‌کننده راه انقلاب اسلامی، و نه از سنخ تعین و ثبوت‌بخشی به وضع کنونی و شادکامی از آنچه که هستیم. اما به‌نظر می‌رسد در چند سال اخیر، این راهپیمایی در تهران شکلی متفاوت یافته است. در این شکل متفاوت، شور و شعور انقلابی، به آرامی به حاشیه راهپیمایی انتقال می‌یابد و حال جشن بر آن مستولی می‌شود. بادکنک‌فروشان و سایر فروشندگان سیار که هر یک کالایی را عرضه می‌کنند، غرفه‌های رنگارنگ نهادهای مختلف که دائماً در حال توزیع «کالاهای فرهنگی» یا خوراکی و نوشیدنی هستند، اجرای زنده‌ی نمایش‌ها و برنامه‌های سرگرم کننده (نوع دیگری از کالای فرهنگی)، ضعیف شدن شعارها و بیشتر شدن بگو و بخندها در بسیاری از مسیرها تا قبل از میدان آزادی و... فضایی دوگانه را ایجاد کرده است و در این فضا، به مرور، این وجه جشن‌بودن است که غلبه پیدا می‌کند. البته نگارنده مخالف برقراری جشن‌های ملی مثلاً در روز 12 فروردین نیست، اما این پرسش مطرح است که اگر قرار باشد راهپیمای مظهر انقلاب اسلامی به چنین جشنی تبدیل شود، نسبت فرهنگ حاکم با انقلاب چه نسبتی شده است؟

جشنواره‌های فیلم، بازار مکاره‌ای از معرفی «کالاهای فرهنگی» و انبوهی از حواشی پیرامون آن هستند که باعث می‌شوند انسان‌ها با غرقه‌کردن خود در آن، از حداقل عمق «کالای فرهنگی» نیز محروم شوند و خود را در محاصره‌ی فهرست بی‌پایانی از کالاهای متنوع فرهنگی ببینند. انسان‌ها در این بازار مکاره کمتر فیلم می‌بینند، بلکه بیشتر جشنواره می‌بینند

  جشنهای مذهبی

جشن‌های مذهبی با شکل و شمایل جدید، چندسالی است که در کشور با حمایت و اصرار هیأت‌های مذهبی و محوریت مداحان باب شده است. قبلاً نیز برای مناسبت‌های مهم مذهبی مانند اعیاد، برخی برنامه‌های نمایانگر میمنت و مبارکی برگزار می‌شد. شاید پخش شیرینی یکی از معمول‌ترین آن‌ها بوده باشد. مسلماً در مأثورات دینی نمی‌توان مستند قابل توجهی برای جشن‌گرفتن در این نوع مناسبت‌ها یافت. سال‌های آغازین این حرکت، با مقاومت‌هایی از سوی روحانیت توأم شد4. در جشن‌های مذهبی، ما مدعی هستیم که قصد بیان تبرک و عظمت مناسبت مذهبی را داریم. اما در تاریخ گذشتگان نیز چندان سابقه‌ای از جشن‌های مذهبی نمی‌بینیم. اگر دوره میتولوژیک5 و سپس کیهان‌مداری یونان باستان را مستثنی کنیم، در بقیه مواقع، خصلت جلالی امر قدسی خود مانع بزرگی بود برای «جشن‌گرفتن» برای امور مذهبی. البته این بدان معنا نیست که جشن‌های عادی مردم یا جشن‌های سیاسی هیچ نسبتی با مذهب ندارند یا کلاً غیر‌مذهبی هستند، بلکه بدین معناست که برای بزرگداشت امور مذهبی عمدتاً به جشن و سرور نمی‌پرداخته‌اند.

پس از آغاز این روند، اقتضائات جشن و سرور در زمان کنونی که خودبه‌خود با مصرف‌گرایی همراه است نیز خود را نشان می‌دهد. در برخی شهرهای بزرگ، هنگام بزرگداشت اعیاد، مراسم شهری می‌شود. دیگر سخن از حضور در مراسم مذهبی درون مساجد و تکایا نیست. در واقع نقد آن نوع حضور، متفاوت از نقد گرایش مصرف‌گرایانه‌ی منظور نگارنده است. این بار صحن عمومی شهر به‌طور کلی درگیر یک جشن می‌شود. جشنی که در ظاهر خود را مستند به مذهب کرده است و بنابراین کسی را یارای زیر سؤال بردن آن نیست. در این جشن، محو‌شدن انسان‌ها در صفوف شربت و شیرینی و کالاهای فرهنگی مانند بوروشورهای مذهبی و... چنان زیاد می‌شود که گاهی کار به راه‌بندان خیابان‌ها می‌کشد. آنچه از دور دیده می‌شود، انبوهی از مردمانی هستند که در زیر دود اسفند و پخش انواع موسیقی‌ها و تصنیفات مذهبی، در حال خوردن و آشامیدن (و گاهی دریافت کالاهای فرهنگی رنگارنگ هیأت‌ها و نهادها) هستند و تنها چیزی که در آن دیده نمی‌شود، ذکری از دین و آموزه‌های مذهبی متناسب با آن روز است. بسط مراسم جشن‌گونه‌ی هیأت‌ها، امروز سبب شده است تا بازار رقابت برای «کالاهای فرهنگی» برخی مداحان، ژانر جدیدی پیدا کند و بالطبع فضای مصرف انواع این کالاها در بین انبوه بی‌شماری از طرفداران نیز تقویت شود.

 

  عزاداری مذهبی

شاید سطور حاضر بحث انگیزترین و تلخ‌ترین بخش‌های این نوشتار باشد، اما کدام داروی حقیقی است که از تلخی بری باشد؟ ضرورت توجه به این خطر و اندیشیدن برای مصون نگه‌داشتن هیئت‌های مذهبی از آن، از اینروست که هیئت‌های مذهبی را می‌توان یک رکن اساسی و بسیار مهم در حفظ و گسترش فرهنگ اسلامی و شیعی و انتقال آن در طول تاریخ دانست.

تمایل به مصرف کردن و خود را در انبوه بی‌پایان چیزها محو کردن که در جشن‌های مذهبی باب شده است، به‌مرور در حال سرایت به اصیل‌ترین مراسم مذهبی یعنی هیأت‌های عزاداری و مناجات‌های دسته جمعی است. البته هیأت‌ها، معنای اصلی خود را در عزاداری می‌یابند چرا‌که عزاداری در ارتباط با احیای شعائر است و وجه جمعی انسان‌ها در آن اهمیت دارد؛ ولی می‌توان پذیرفت که هیأت‌های قرآنی یا مناجات نیز وجهی در جهت بهره‌برداری بیشتر عامه مسلمانان داشته باشند.6

میل به تکثرگرایی و تنوع‌طلبی جامعه‌ی مصرفی، گاهی خود را در «کالاهای فرهنگی» مربوط به عزاداری، حتی از جشن‌ها هم بیشتر نشان می‌دهد. به ظهور رسیدن انبوهی از سبک‌های مداحی و مرثیه‌سرایی از مداحانی که دیگر قابل احصاء نیستند و از شهرت‌های بین‌المللی تا محلی برخوردارند، به وضوح بازار پر رونق مداحی مصرف‌گرایانه را نشان می‌دهد. امروز باید برای تبلیغ مراسم مذهبی از روش‌های تبلیغاتی بهره برد و مثلاً در آنونس مربوط بدان ذکر کرد که فلان مداحِ محبوب، محور مراسم است و یا مزیت‌های دیگری7 را نیز نام برد تا در این بازار کالاهای فرهنگی، مردم به این مجالس بیایند یا گاهی به این مجلس خاص بیایند. مداحانی که در حال نوآوری مدام در کارشان نباشند، به مرور از گردونه‌ی رقابت خارج می‌شوند. (همچون بسیاری از پیرغلامانی که ما حتی نام آن‌ها را نیز از یاد برده‌ایم.)

بسط فضای شهرها در جشن‌های مذهبی، چند سالی است که به آرامی به عزاداری‌های مذهبی هم در حال سرایت است. یکی از بارزترین وجوه این سرایت، ایجاد ایستگاه‌های صلواتی است. ایستگاه‌هایی که قبلاً طفیلی دسته‌ها و هیأت‌های عزاداری بودند؛ یعنی در کنار یک مراسم عزاداری که برگزار می‌شد، در زمان استراحت و یا پس از پایان عزاداری پذیرایی مختصری از عزاداران صورت می‌گرفت، اما این بار ایستگاه‌های پذیرایی نحوی استقلال پیدا کرده‌اند و باز به همان سبک و سیاق جشن‌های مذهبی، بر سر کوی و برزن ایجاد می‌شوند. اما نکته مهم اینجاست که این‌بار تغییر ذائقه در برابر یک امر جدید (جشن مذهبی) نیست؛ بلکه در برابر یک امر با سابقه و به شدت مهم فرهنگی، یعنی عزاداری‌های سنتی قرار گرفته است. اگر قبلاً اعتراض می‌شد که چرا اولویت در هیأت‌های مذهبی از روحانیت به سمت مداح حرکت کرده است، این بار این تحذیر به‌وجود می‌آید که اساس خود هیأت با این شمایل جدید در کنار کوچه و خیابان به زیر سؤال رود، چرا‌که دیگر مخاطب با خوردن یک لیوان شربت و دست‌کشیدن به یک پرچم سیاه و چند ثانیه شنیدن ناخواسته‌ی مداحی، در حال گذر از معابر، ذمه‌ی خود را از عزاداری بری می‌داند. مقایسه‌ی این رفتار با شرکت در روضه به‌صورت سنتی، نشان می‌دهد که چه گوهر گران‌بهایی در معرض آسیب قرار گرفته است.

در خود هیأت‌های مذهبی نیز معنای خوردن و آشامیدن با آنچه پیش از این مراد می‌شد، متفاوت شده است. غذای این نوع هیأت‌ها منتسب به اهل بیت (علیهم‌السلام) است و همیشه آن را مایه‌ی برکت و خیر می‌دانسته‌اند و چون آنرا رزقی می‌دانسته‌اند که شأنی آسمانی دارد و تعارف‌شده و هدیه‌ی آسمانی اهل بیت (علیهم‌السلام) است و از طرف دیگر اکثر انسان‌ها درگیر مشکلات و معضلات روزمره‌ی زندگی هستند، بنابراین مصرف آن هم مقتضای ادب است و هم حلال مشکلات؛ همچنان که غذای «حضرتی» (غذای هدیه‌ی آستان قدس که در حرم توزیع می‌شود) هنوز کمابیش چنین وضعی دارد. سال‌های اولیه‌ی تأسیس مراسمات مذهبی بیت رهبری نیز چنین بود و کسانی که در آن زمان در مراسم بیت شرکت می‌جستند به یاد می‌آورند که مردم گاهی از غذا فقط چیزی می‌خوردند تا تبرکی کرده باشند و یا سهمی از آن را می‌بردند تا به غایبان برسانند. یکی از مصلحت‌هایی که در چند ساله‌ی اخیر برای افزودن پذیرایی‌ها می‌توان ذکر کرد، نیاز طبیعی انسان‌ها به تجدید قوا یا صعوبت تهیه غذا برای حاضران بوده است که البته این نیاز همیشه و همه‌جا هم قابل طرح نیست.

اما معنای توزیع و دریافت غذا در بسیاری هیأت‌های مذهبی، همچنان که در جشن‌های مذهبی گفته شد، تغییر کرده است و ما عمدتاً به دنبال فقط صرف‌کردن غذای پس از هیأت هستیم. البته شاید انبساط خاطر به دست آمده در پایان هیأت خود حجابی می‌شود تا انسان فراموش کند مواجهه‌ای که با غذا دارد، مواجهه‌ای مقدس نیست؛ بلکه صرفاً صرف‌کردن غذاست، چنان‌که مثلاً در یک مهمانی چنین می‌شود. یعنی ما غذا خوردنمان در هیئت شبیه به غذا‌خوردن معمولی شده است، البته در مهمانی‌ها نیز معنای غذا متفاوت بوده ‌است، اما گویا بختک مصرف‌گرایی دیگر معنایی برای غذا، جز همین معنای مصرفی موجود را باقی نگذاشته است. اگر کسی هنوز قانع نشده است که معنای مقدس غذا در هیأت‌ها از بین رفته است، بنگرد که آیا برخی رفتارهای ما برای گرفتن غذا را می‌توان به عامل قدسی تعلیل کرد؟ البته تقدس هیئت و نورانیت آن چنان شدید است که علی‌رغم همه‌ی این موارد نادرست در نگاه و رفتار ما، باز هم بهره‌ای از نورانیت و برکت غذای هیئت شامل حال خواهد شد، اما شدت عظمت و وسعت نورانیت هیئت و روضه، نمی‌تواند توجیهی برای نادیده گرفتن آسیب‌ها باشد.

آنچه گفته شد در حال سرایت به هیأت‌های مناجات مثلاً در شب‌های قدر یا اعتکاف نیز هست. در جامعه‌ی مصرفی، بین مصرف کالاهای فرهنگی و غرقه‌کردن خود در غفلت ناشی از تنوع بی‌پایان اشیا از یک سو و حضور رسانه‌ها از سوی دیگر، ارتباطی وثیق وجود دارد. رسانه، رکن مهم جامعه‌ی مصرفی و خود تولید کننده‌ی بخش مهمی از کالاهای فرهنگی است. از سوی دیگر، رسانه ضمانت‌کننده‌ی مصرف‌گرایی در فرهنگ و نگاه مصرف‌گرایانه انسان به فرهنگ است. با رسانه است که ما درمی‌یابیم که به همه‌چیز حتی مناجات به صورت تصویری نگاه کنیم و بنابراین، حضور در ابرـ‌هیأت‌های عزاداری، موضوعیت ویژه پیدا می‌کند. در این ابرـ‌هیأت‌هاست که رسانه می‌تواند خوراک فرهنگی پیدا کند و انسان‌ها می‌توانند وجود جمعی خود را به نمایش بگذارند. به‌عبارت دیگر، هویت رسانه‌ای انسان برای او شکل می‌گیرد و اولویت می‌یابد. دیگر مناجات، امری ویژه انسان‌های طالب نیست، بلکه مناجات را باید به صورت عمومی خواند و آن را تبدیل به یک مراسم کرد. تمامی آنچه درباره هیأت‌های عزاداری گفته شد، امروزه درباره هیأت‌های مناجات نیز کمابیش دیده می‌شود. امری که می‌تواند برای کسانی که قصد حضور واقعی در این محافل را دارند، مخل و از نظر معنوی خطرناک باشد.

کشورهای ثروتمند عربی در این زمینه فضل تقدم دارند و شکم‌چرانی‌ها و جشن‌های شب تا به سحر برخی از ایشان، شهره‌ی عام و خاص است. برای فرهنگی که دعای افتتاح و ابوحمزه ثمالی ندارد، بسیار راحت‌تر است تا ماه مبارک رمضان را به تعبیری که امروزه بسیار جاافتاده، مراسم یا جشن8 بخواند؛ جشنی که در آن باید خوش بود و در خوشی غرق شد و در روز نیز با حداقل واجبات و تن‌پروری انتظار افطاری را کشید. به نظر می‌رسد ما نیز چندان دور از این فرهنگ نیستیم، آنجا که بین انبساط خاطر معنوی ماه رمضان و سرخوشی جامعه‌ی مصرفی خلط می‌کنیم.

در چنین فضایی و صرفاً به مدد سیطره‌ی رسانه‌های مدرن است که آسیب‌های همچون ستاره‌پردازی که مربوط به دنیای فوتبال، سینما و امثال آن است، عالم هیئت را با خطر مواجه می‌سازد. در جامعه‌ی مصرفی که اخبار نیز خود یک تجارت است، مشهور‌بودن می‌تواند مجوز هر‌چیزی باشد. در بین میلیون‌ها نفری که در انتخابات شرکت می‌کنند، یا به مستمندان کمک می‌کنند، شرکت و کمک ستاره‌ی سینما دیده می‌شود و اهمیت می‌یابد و در بین هزاران نفری که درباره‌ی امور سیاسی نظری می‌دهند، فلان ستاره‌‌ی فوتبال است که نظرش اهمیت می‌یابد، حتی اگر غیرکارشناسانه‌ترین نظر را ارائه کند. چنین نگاهی رفته‌رفته در مورد مداحان نیز در حال شکل‌گیری است و حتی گاه تلاش‌های عامدانه‌ای ـ‌با تصور خدمت‌به مداحی‌ـ برای دامن‌زدن به آن دیده می‌شود. در مجلات و برنامه‌های تلویزیونی در کنار دعوت از بازیگران و ورزشکاران و گفت‌وگو درباره‌ی مسائل شخصی و خصوصی آنان، اینبار به سراغ مداحان می‌روند. این اقبال رسانه، نه به‌خاطر توانمندی آنان در حیطه‌ی تخصصی خود، که صرفاً به‌خاطر شهرت آنان صورت می‌گیرد.

در چنین جامعه‌ای است که می‌بینیم یکی از مداحان در پاسخ به این سؤال که چرا در مسائل سیاسی اظهارنظر می‌کنید، در کنار بیان اینکه به دستور امام و بر اساس وظیفه، مداحان باید به سیاست بپردازند، ناچار است به‌اظهار‌نظر بازیگرها و فوتبالیست‌ها در سیاست استناد ‌کند. یعنی وقتی اظهارنظر سیاسی بازیگران و فوتبالیست‌ها به‌عنوان ستارگان جامعه مصرفی، از نظر عموم موجه است ـ‌که البته این صرفاً به‌خاطر شهرت و ستاره بودن آن‌هاست و نه صلاحیت‌های آن‌ها‌ـ چرا اظهارنظر مداحان موجه نباشد؟ این بیان نشان می‌دهد که در شرایط حاکمیت رسانه‌ها و ستاره‌پردازی آن، تلقی ستاره‌بودن مداح برای بسیاری از مخاطبین رسانه شکل‌گرفته است و در جامعه‌ی کنونی، اظهارنظر سیاسی به‌عنوان ستاره، موجه‌تر از اظهارنظر به‌عنوان یک خادم در دستگاه اهلبیت تلقی می‌شود. نوع اظهار تمایل، علاقه و گرایش به مداحان و نگهداری عکس و آثار آنان نیز بی‌شباهت به رفتار ناشی از شیفتگی به بازیگران و ورزشکاران نیست.

همه‌ی این موارد، شواهدی است که نشان می‌دهد شأن، مقام و تلقی از ذاکرین اهل بیت (علیهم السلام) نه بر مبنای آموزه‌های دینی که بر اساس ارزش‌های جوامع مدرن و مصرفی و نیز بر مدار قواعد رسانه‌ای، در حال بازتعریف است.

واضح است که آنچه در این‌باره و به ویژه مصرف‌گرایی هیأت‌های مذهبی گفته شد، به معنای نفی آن‌ها و هرگونه نتیجه‌گیری عملی عجولانه نیست، بلکه تأملاتی مقدماتی است تا با توجه به حقیقت از دست‌رفته در نهادهای سنتی و تهدیدگری خاموش ولی به غایت ویرانگرانه‌ی مصرف‌گرایی، به چاره‌اندیشی بپردازیم.

 

 

پینوشت:  

 * دکتری فلسفه غرب

1- بودریار، ژان (1389) جامعه مصرفی، ترجمه پیروز ایزدی، تهران، نشر ثالث، چاپ دوم

2- همه راضی هستند. هم فروشنده، هم خریدار، هم مسئولان. گردش اقتصادی ایجاد شده، ما را با یک مصرف ویژه روبرو می سازد که خلل و موانع متداول مصرف‌گرایی در ایران را (گرانی کتاب، درآمد ناچیز ناشر، زیر سؤال بودن مسئولان ذی‌ربط و...) تا حدی تسکین می‌دهد.

3- شاید نیاز به تذکر نباشد که هدف از این سطور نه مخالفت با برگزاری نمایشگاه‌ها، بلکه هدف فهمیدن معنای درست فرهنگ، قرآن یا مذهب است. معنایی که با آن نمایشگاه‌ها حاصل نمی‌شود.

4- یکی از مشهورترین وجوه این مقاومت، نظر مقام معظم رهبری درباره کف زدن در جشن‌های مذهبی بود، ایشان در پاسخ به سؤالی در این زمینه فرموده بودند: «بهتر است فضای مجالس دینی به‌خصوص مراسمی که در مساجد و حسینیه‏ها و نمازخانه‏ها برگزار می‏شود، به ذکر صلوات و تکبیر معطّر گردد» با وجود اینکه بسیاری از مداحان، خود را تابع محض معظم له می‌دانند، اعتنای چندانی به این امر نکردند.

5- دوره‌ی اسطوره‌شناسی و انحطاط فرهنگ اسطوره‌ای یونان است و نه دوره‌ی غلبه‌ی فرهنگ معنوی و دینی.

6- اصل بر این است که مناجات در خلوت باشد و قرائت قرآن هم به صورت فردی. اما می توان با توجه به نیاز عامه به آموزش و فضای معنوی یا گاهی اهمیت دعای جمعی، دلایلی برای عمومی برگزار شدن آنها ذکر کرد.

7- حتی گاهی دیده می شود که نوع پذیرایی هیأت نیز به نحوی از انحا بیان می‌گردد!

8- celebrity