X

نزاع گفتمان ها در پس ساختــــارها

نزاع گفتمان ها در پس ساختــــارها -
امتياز: 5.0 از 5 - رای دهندگان: 7 نفر
 
دکتر ابراهیم فیاض
مبانی نظری تشکیل و تداوم نظام اجتماعی در جمهوری اسلامی ایران

پرسش ما این است که مبانی تئوریك تشکیل و تداوم جمهوری اسلامی چیست؟ در مباحث مطرح درعلوم اجتماعی، بحثی داریم كه ساختار، بدون چارچوب تئوریك وجود ندارد. شكل‌گیری ساختار، همیشه با یك چارچوب تئوریك همراه است. پس نكته‌ی بسیار مهم این است كه وظیفه ما به‌عنوان دانشگاه، بازتولیدِ تئوریكِ ساختارهاست.

جمهوری اسلامی به‌عنوان ساختاری كه در دنیای امروز به وجود آمد و سرپا ایستاد، و روز به روز به‌طور مستقیم‌تری وارد صحنه‌‌های جهانی می‌شود، باید بر روی ساختارهای تئوریك‌اش، بحث صورت گیرد. اتفاقات اخیر ایران هم نشان‌دهنده چیزی جز ورود بیش از پیش ایران به صحنه‌های جهانی‌تر نیست. ما نباید توقع داشته باشیم كه یك كشور رو به جلو حرکت کند اما ساختارهای تئوریکش دگرگون نشود. اگر هم ما نخواهیم، تحول، خودش را با اجبار وارد می‌كند. "انقلاب پارادیمی" را که پیشتر بحث كردم، راجع به همین نكته‌ی مهم است. چه بخواهیم و چه نخواهیم ما امروز وارد انقلاب پارادیمی شدیم. با بالا رفتن سطح علمی در دانشجویان، می‌بینیم که كتاب‌های كلاسیكِ خوانده نشده، كتاب‌های هگل و كانت و... ، بیشتر خوانده می‌شود و من شخصا از نزدیک شاهد این رخدادها هستم.

هر چه ساختارهای تئوریکِ جهانی، بیشتر وارد جامعه ما می‌شوند، جمهوری اسلامی نیز به‌عنوان یك ساختار (که در پشت صحنه‌اش، یك نوع ساختار تئوریك دارد) ساختار تئوریكِ خودش را در یك نوع رقابت می‌بیند. به میزانی كه ساختارهای تئوریك به پیش می‌روند، ساختاری مثل جمهوری اسلامی هم، كه در یك رقابت قرار دارد، به پیش می‌رود؛ به قول امروزی‌ها و پست مدرنیست‌ها، اگر جنگ گفتمانی پیش آید و گفتمانی قوی شود، گفتمان رقیبش هم قوی‌تر خواهد شد. یعنی اگر گفتمان جمهوری اسلامی در حال بازتولید است، گفتمان رقیبش هم قوی‌تر خواهد شد. پس یكی از كارهای ما این است كه آتش بیار معركه‌ی این چارچوب‌های تئوریك باشیم.

وقایع، یك سری مبانی تئوریك دارند، ممکن است گفته نشود یا استخراج نشده باشد. این بحث مرگ مؤلف، یك بحث روش‌شناسی مهم است. ممكن است فردی در تاریخی كاری كرده باشد، این بحث به‌طور انضمامی و بدون هیچ گونه انتزاعی در نظرش بوده، ولی نتوانسته باشد آن را بیان کند. این وقایع هستند كه تئوری‌ها را می‌سازند، یعنی برای آن‌كه یك واقعه پشتوانه نظری داشته باشد، لزومی ندارد كه آن مبحث به‌طور تفصیلی بیان شده باشد و یا حتی به‌طور تفصیلی در ذهن عمل‌كننده بوده باشد؛ بلكه می‌تواند از یك بصیرت پیشینی و علم حضوری فرد، كه لزوما به حصول نرسیده است، برخاسته باشد.  امام(ره) تا آخر عمرشان همان ولایت مطلقه فقیهی را بحث می‌كرد كه فقهای سنتی، فقاهت را آن طور كه امام می‌گفتند، قبول نداشتند و با ایشان وارد چالش می‌شدند.

 

فقاهت و نظام اجتماعی

 این مقدمه‌ی بحث بود. اما مؤخره‌ی بحث این‌كه، مبنای اساسی تمام فقاهت ما یك جمله بیشتر نیست و آن «حفظ نظام اجتماعی» است؛ این اصل(به اصطلاح فقهی‌اش وارد و مورود، حاكم و محكوم)  مهمترین، حاكم‌ترین و واردترین اصل فقهی ماست. از نظر اسلامی و فقاهتی، هر چیزی و هر عاملی که نظام اجتماعی را بر هم زند، مردود است. اگر كسی آمد و شمشیری گرفت و ترس و ناامنی در جامعه ایجاد کرد، باید بدترین و اشد مجازات را متحمل شود، حتی اگر به كشورهای همسایه فرار كند با جنگ و تهدید جنگی هم كه شده، باید او را برگرداند تا دیگر كسی زندگی و امنیت مردم را مختل نكند. ولایت فقیه در باب بیع مطرح می شود و بیع و بیعت با هم هستند. یعنی در فقه، مسایل فرهنگی در بخش بیع مثلا مکاسب محرمه مطرح می شود. در اسلام حتی مبنای فرهنگ هم اقتصاد است. ولایت فقیه در ذیل اقتصاد مطرح می شود یعنی، بحثی کاملا مرتبط با عرف و زندگی روزمره‌ی مردم است.

اگر یك حكم از احكام دینی، زندگی مردم را مختل كند و بخواهد نظام اجتماعی را برهم زند، باید آن حكم كنار رود؛ این نه فقط در مورد احکام ثانویه بلکه درباره حكم اولیه هم است. حضرت امام(ره) با طرح بحث مصلحت در اواخر عمرشان، قائل به این بودند که مصلحت به اصل اولیه بر احکام مقدم است؛ نه به اصل ثانویه، كه فقهای سنتی در قم مطرح می‌كردند. امام(ره) به‌عنوان یک فقیه تابع هنجارهای اجتماعی است. مساله‌ی مصلحت هم باید خیلی جدی نگریسته شود. مثلا هنگامی که مردم موافق آقای بازرگان بودند، امام (ره) علی رغم میلشان این انتخاب را پذیرفت. حتی بعد از فوت امام این بحث مطرح شد که حق انحلال مجلس را به رهبری بدهند، که حضرت آیت ا... خامنه‌ای با نامه‌ای مخالفت خود را با این قضیه اعلام نمود؛ این مطلب، ریشه در مبنای فقاهتی ما دارد. حتی فقیه از منظر ولایت مطلقه در رابطه با نقض قوانین اولیه‌ی اسلامی، آزاد است تا برای منافع مردم قوانین اولیه را نسخ کند.  فقه ما به گونه‌ای است که اگر اسلحه روی سرت گذاشتند و گفتند تو را بکشم یا دیگری را، باید بمیری اما به ضرر دیگری حکم نکنی!

این نگاه، یعنی ضرورت حفظ نظام اجتماعی، را در سیره ائمه علیهم السلام می‌‌توان مشاهده کرد: در آداب زیارت و اذن دخول به بارگاه ائمه، اول باب زیارات مفاتیح‌الجنان، در رابطه با امامان یك عبارتی است: "الذین اصطفیتهم ملوكا لحفظ النّظام"1، ائمه پادشاهان حفظ نظام اجتماعی هستند. بر همین اساس حكومت ایجاد می‌شود، مبنای امام خمینی هم برای تشکیل حكومت اسلامی همین بوده است. عده‌ای به غلط تصور می‌کنند كه بعد از 51 خرداد، در نظر امام تحول تئوریك رخ داده است؛ یعنی امام قبل از 51 خرداد قائل به حكومت سلطنتی و نقد حكومت سلطنتی بود و بعد از 51 خرداد و تبعید، امام قائل به تئوری ولایت فقیه شدند، در حالیکه این تصور، اشتباه است.

همان زمانی كه امام می‌گفت: "آقای شاه من به شما نصیحت می‌كنم"، این از باب فقاهتی بود، امام در آن دوران به حفظ نظام فكر می‌كرد و بعدها كه نظریه حكومت اسلامی و تشکیل حكومت اسلامی را مطرح کرد، در آن زمان نیز به حفظ نظام فكر می‌كرده است. یعنی تئوری‌شان همان حفظ نظام اجتماعی بوده و تا آخر هم هیچ تفاوتی نمی‌كند؛ در اواخر هم که در باب مصلحت‌گرایی و بحث فقه پویا و سنتی با حوزه‌ی علمیه‌ی قم وارد چالش شدند، آنجا هم امام دوباره بحث حفظ نظام را ادامه دادند و شورای تشخیص مصلحت را هم در همین راستا مطرح کردند. البته بعضی از روشنفكران ناآشنا با فقه و مبنای فقهی امام، نفهمیدند و سعی کردند که این اقدام امام را در راستای سکولاریزه کردن حكومت، تفسیر و معنا کنند. و حتی قبل از 2 خرداد فردی مقاله‌ای در این مورد نوشت كه این بحث امام، همان سكولاریزه كردن دین است و ما هم باید آن را تمام كنیم. این ناشی از نافهمی و عدم درك مبنای فقهی بود كه متأسفانه دوستان روشنفكر بیشتر با آن درگیرند. متاسفانه چنین برداشت‌هایی ریشه در برخی جریانات درون حوزه دارد. بعد از شیخ انصاری فقه ما اجتهادی نیست، بلکه تقلیدی است. حوزه ی ما سکولاریزه شده است، چون فقه کنونی، فردی و غیر حکومتی است. روحانیون مشروطه‌طلب، استحصانات را باب کردند! همه بلاها از فقه زمان مشروطه شروع شد! امام مجددا فقه را به سمت شیخ انصاری برد. مشکل ما این است که ما خوب غرب را نخواندیم نمی‌دانیم چه کسی مارکس خوانده، هگل خوانده؟ روحانیت ما هم فقه خود را خوب نمی داند!

در آن دورانی كه حكومت نیست، مثلا دوره‌ی قبل از51 خرداد، فقها حفظ نظام اجتماعی را مدنظر داشتند و هیچ‌گاه حاضر نبودند طوری با حكومت درگیر شوند که تركیب نظام اجتماعی به هم ریخته شود، زیرا اهمیت این مقوله برای‌شان بسیار زیاد بود. این سیستم قبل و بعد از صفویه برقرار بوده است(قبل از صفویه یك دنیای دیگر است و بعد از صفویه كه من اشاره می‌كنم یك دنیای دیگری است) در همه این دوران‌ها فقها و علما ضد ظلم و ضد فساد هستند. نقشی که در آن دوران بازی می‌كنند، نقش یك حلقه‌ی واسطه بین مردم و حكومت است. این نقش قبل از صفویه بوده، ولی بعد از صفویه خیلی مفصل‌تر می‌شود. فقها همیشه واسطه‌و سپر دفاعی حكومت در مقابل مردم و برعكس مدافع و سپر دفاعی مردم نسبت به حكومت و ابزار انتقال حرف مردم به حكومت بوده‌اند.خود امام هم سعی می‌كند چنین ساختاری را قبل از 51خرداد داشته باشند؛ آیت الله بروجردی، آقا سیدابوالحسن اصفهانی و سایر فقها هم چنین سیستمی را داشته‌اند.

 هرگاه مسئله‌ای پیش آمد كه چارچوب‌های اسلامی به هم ریخته می‌شد، مثل فتوای میرزای شیرازی در قضیه تنباكو، دیگر بحث این نیست كه تنباكو حرام است، البته آن هست، یك حكم حكومتی است كه هركس كه این كار را انجام دهد، در حکم محاربه با امام زمان علیه السلام است؛ و این مستقیما مرتبط با بحث حفظ نظام اجتماعی می‌شود. ما اسم این را اصلاح می‌گذاریم؛ بزرگترین اصلاح‌طلب‌ها، پیامبران بودند، فقها هم به تبعیت از آن‌ها پیرو همین شیوه بودند. ولی هرگاه اصلاح‌طلبی به وجود می‌آید، بلافاصله انتقاد نسبت به وضعیت موجود هم پدید می‌آید. اصلاح‌طلبی‌( لا ارید الا الاصلاح ما استطعت و الیه انیب) مبنای خود پیامبران بوده است.

زمانی كه حضرت موسی علیه السلام فرعون را نصیحت می‌كند. (النصیحه لائمه المؤمنین) او با قول لَیِّن و آرامش هم می‌رود، که البته فرعون طغیان می‌كند. همان‌طوری كه امام(ره) آمد و گفت آقای شاه من به شما نصیحت می‌كنم، یعنی امام باز از باب فقهی‌اش نصیحت می‌كرد. ولی شاه دیگر بعد از آقای بروجردی، ظاهرا دیگر نمی‌خواست كه قبول كند که باید اصلاح كند.

علما هیچ وقت با مبارزه مسلحانه موافق نبودند به دلیل اینکه فقط موعظه‌ی پیامبری داشتند. به همین دلیل، هیچ‌گاه آیت الله بروجردی زیر بار فدائیان اسلام نرفت. خود امام (ره) هم با فدائیان اسلام موافق نبودند. پس با این مبارزه‌ی نرم، هیچ وقت نخواسته‌اند كه ساختار اجتماعی را بر هم بزنند و این خیلی مهم است. ما هیچ‌گاه علیه نظام، انقلاب نكردیم ( انقلاب به معنی علوم اجتماعی‌اش). شاخص‌های انقلاب ما، مثل انقلاب فرانسه و.... نبود كه همه را بكشیم، ارتش را منحل كنیم و هر كه با شاه بود را بکشیم.

آنها اصلا مبارزه خشن را چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب از لحاظ فقهی و حقوقی قبول نداشتند. فقاهت می‌گفت: حقوق مردم باید حفظ شود. پس موقعی كه می‌خواهند حكومت را سرنگون کنند، مبارزه‌شان از جنس مبارزه‌ی نرم است و حكومت خودبه‌خود منحل می‌شود. حكومت شاه را سرنگون نكردیم، خودبه‌خود از درون شكست و ارتشش منحل شد! از نظر بنده، بعدها این مبارزه نرم در غرب بازتولید تئوریك شد و امروز این بحث‌هایی كه امروزه در جهان می‌بینید به نام انقلاب نرم یا انقلاب رنگی، برگرفته از همان چارچوب تئوریك انقلاب ماست.

 

ساختار حاکم بر توسعه نظام اجتماعی

«مردمی» را به این معنا قبول داریم كه زندگی مردم و حفظ نظام اجتماعی بنیادی‌ترین اصل است. جمهوریت به این معنا، در بطن اسلام است و حاكم بر كل احكام اسلامی است؛ چون حاكم‌ترین و واردترین اصل در جامعه همین است و حكومت بر این اساس بنا می‌شود. پس جمهوریت و اسلامیت این‌طور به هم ربط پیدا می‌كنند و پیوند می‌خورند؛ و به همین دلیل زندگی مردم برای ما اصل است، یعنی حكومت اسلامی یا جمهوری اسلامی برای بسط زندگی و نه محدود کردن آن می‌آید. به همین دلیل ارضای غرایز، به‌طور مشروع، یكی از مهم‌ترین بنیادهای ماست. این ارضای مشروع غرایز، كه در فقاهت ما با مسیحیت یا یهودیت یا فقاهت اهل سنت بسیار متفاوت است، خودبه‌خود یك نوع ساختار هنجاری، نه قانونی، برای حكومت ترسیم می‌كند؛ یعنی جمهوری اسلامی حكومت قانون نیست، حكومت هنجاری است. چون حفظ نظام اجتماعی، هنجاری است و باید هنجاری كنترل شود؛ و حفظ نظام اجتماعی بیشتر با ارضای غرایز و به‌صورت هنجاری رخ می‌دهد. جامعه ی اسلامی، سیستم عرفی دارد. در کلام، به عرف، فطرت می‌گویند، معادل فطرت در فقه می‌شود عرف.

در جامعه‌ای كه جامعه‌ی اسلامی است، می‌دانیم كه اگر غرایز مشروع ارضا بشوند، و حفظ نظام اجتماعی بر همان اساس بنا شود، خودبه‌خود معنویت ایجاد می‌شود. لارهبانیه فی‌الاسلام،‌اصلا رهبانیت در اسلام نداریم. ما معنویت را در ارضای مشروع غرایز می‌دانیم و نظام اجتماعی را با هنجار حفظ می‌كنیم و نه با قانون.

در چنین جامعه‌ای یك سوپراستراكچر یا فراساختار ایجاد می‌شود كه این فراساختار تمام تضادهای ساختاری جامعه اسلامی را از بین می‌برد و ما دچار بحران‌های جوامع غربی و تضادهای ساختاری مدرنیسم چپ (ضد غریزه‌ی جنسی) و راست (طرفدار غریزه‌ی جنسی) نخواهیم شد.

ارضای غرایز به‌صورت مشروع یک نوع آرامش در جامعه به وجود می‌آورد كه این آرامش دیگر مانع آن نوع انحطاط ساختاری می‌شود، چون سوپراستراكچر هست جامعه را پویا می‌كند و آن را به پیش می‌برد و از فساد هم جلوگیری می‌كند.  با این ساختار، چرخه‌ای به وجود می‌‌آید كه تضادها به جای این‌كه به تضادهای حزبی، فلسفی و...  شوند و بعد یکدیگر را محكوم كنند، در یک کلیت هماهنگ قرار می‌گیرند.

در ساختار هنجاری كه علما و فقهای سنتی دنبال می‌كردند و بعد امام یك نوع پویایی خاصی به این نوع فقاهت داد و  سعی كردند به جای اینكه این تضادها تبدیل به تضادهای ویرانگر شوند، آن‌ها را به تضاد سازنده تبدیل كنند؛ امروز هم این ساختار را، ولو در چارچوب‌های متفاوت، ادامه می‌دهیم.

پس ما آن پویایی كه در پیشرفت‌های اجتماعی یا تكاملی یا زیستی یا صنعتی براساس تضاد ساختارها به وجود آید، را دنبال نمی‌کنیم. این نوع پیشرفت، شکننده و همراه بی‌عدالتی است. آمریکا به‌عنوان پیشرو در این نوع پیشرفت و جامعه دارای بزرگترین بی‌عدالتی‌ها و با بیشترین فاصله میان ثروتمندترین و فقیرترین افراد است.

 پس آن پیشرفت‌هایی كه به شدت بر اساس ساختارهای متفاوت، یعنی بالا و پایین و بدون عدالت است را در هیچ ساختاری در اجتماع نداریم؛ چون بعد از توحید كه اصل كار است دومین اصل عدل است، عدالت شخصی و عدالت جمعی و اجتماعی. پس پیشرفتی كه با فساد و فاصله طبقاتی و با ظلم و شرك و فساد همراه است، در اسلام معنا ندارد.

پیشرفت جزء بنیادهای اسلامی است. زندگی مردم بر‌اساس پویایی است، هر چه غریزه بیشتر ارضا شود معنویت بیشتر می‌شود و آن ساختار پیشرفت را می‌توان بدون پدید آمدن مشكلی به وجود آورد؛ و ما پیشرفت‌های غربی كه غالبا بر مبنای تضاد پیدا می‌شود و نتیجه‌اش هم جنگ‌هاست را  نخواهیم داشت. فیلسوفی در غرب نداریم که در رابطه با جنگ فتوا نداده باشد. از هگل گرفته تا کانت و پوپر!!!

ایران، با این ساختار هیچ‌گاه جنگ جهانی نمی‌خواهد. آن‌هایی که ظهور امام زمان (عج) را به جنگ‌های جهانی تعبیر می کنند در خطا هستند، آن حضرت برای صلح می آیند. ساختار موجود، همچنان تضاد جهانی را بیشتر می‌نماید. مثلا دولت امریکا برای تأمین هزینه تأمین اجتماعی اش باید سلاح تولید کند تا با فروش آن و بهره‌گیری از مالیاتش بتواند اقشار متوسط و پایین را تأمین کند. در این سیستم فقیر، فقیرتر می‌شود و غنی، غنی‌تر. یعنی ساختار تئوریک این‌ها مبتنی بر  فقر جهانی است وگرنه سلاح تولید نمی‌شود. هند هم همین ساختار را ادامه داده که فاصله‌ی فقیر و غنی‌در آنجا هم بسیار زیاد شده است، این اتفاق در چین هم در حال وقوع است.

 

ارتباط با ما:

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مطالب مرتبط:

انقلاب اسلامی و دولت وحیانی نبوی

تفصیل یک اجمال

انقلابی از جنس مردم

جمهوری متعالیه

معمای انقلاب اسلامی در جهان معاصر

ولایت فقیه یا ولایت حکــیم

زمانی غیر زمان‌ها

اسلام سیاسی و گفتمان‌های رقیب

بازگشت به اسم قدیم

انقلابی دیگر در انقلاب‌های مدرن و انقلاب اسلامی ایران

 

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی