X

احیاگرایی یا آفرینش تمدن

احیاگرایی یا آفرینش تمدن -
امتياز: 5.0 از 5 - رای دهندگان: 2 نفر
 
احیاگرایی یا آفرینش تمدن
دیدگاه آرامش دوستدار در نقد احیاگرایی و طرح رویارویی تمدنی
اشــــاره شاید بتوان انواع امکان‌ها برای تمدن‌سازی را در سه نوع کلی تقسیم‌بندی کرد. اول آنکه تمدن‌سازی معادل تلاش برای بقا و حفظ وضع تمدنی موجود باشد، دوم آنکه معادل احیای وضع تمدنی گذشته در بستر شرایط کنونی باشد، به‌گونه‌ای که منجر به بازیابی معانی اصیل و حقیقی امور مختلف گردد، و سومین نوع، آفرینش وضع تمدنی نوین در بستر رویارویی با سنت همانند کاری که در رنسانس و آغاز مدرنیته رخ داد. در این راستا در متن زیر به منظور فهم دیدگاهی که امکان آفرینش تمدن را مطرح می‌سازد، گزارشی مختصر از آرای آرامش دوستدار تنظیم گردیده و ارائه می‌شود.

بسته به اینکه «احیا» را چگونه تعریف کنیم و ببینیم، می‌توانیم مواضع مختلفی نسبت به آن داشته باشیم. در این نوشتار، از «احیا» همان چیزی مراد شده است که شاید در وهله‌ی اول به ذهن متبادر شود: زنده کردن و بازگرداندن چیزی که پیش از این موجود بوده و اکنون نیست، یا به‌نحو دیگری وجود دارد که مورد پسند ما نیست. این نوشتار تلاش دارد نگرش «آرامش دوستدار» به چنین مسئله‌ای در حیطه‌ی فرهنگی‌مان (خصوصاً در دوره‌ی معاصر) را با استفاده‌ی مستقیم و غیرِمستقیم از متونش روایت کند.

مقدمتاً باید گفت آرامش دوستدار در مجموع، بحث احیا و احیاگری (اصطلاح «رستاخیز» در متون وی را می‌توان به مفهوم احیا نزدیک دانست؛ رستاخیز یعنی «از تبار و تاریخ خود برآمدن») را به نحوی که در ادامه شرح خواهد شد، از آفات فرهنگی ما و دنباله‌ی دینخویی و روزمرگی‌مان می‌داند. دوستدار در واقع به دنبال رویارویی و آفرینش است نه احیا (و این به نظر می‌رسد همان کاری باشد که اروپاییان با یونان کردند). از نظر او هرمتفکر یا کنشگری باید بتواند به این بیندیشد که درباره‌ی چه چیزی صحبت می‌کند و می‌نویسد و در چه حوزه‌ای امکان آن را دارد و درباره‌ی چه چیزهایی نمی‌تواند این کار را انجام دهد و چرا. مفهوم «احیا» را می‌توان (و شاید از نظر او «باید») از همین جهت به پرسش گذاشت و کاوید. در این گزارش سعی می‌شود با ترکیب و پارافریز عبارات او، از زبان خودش به این موضوع پرداخته شود:

احیا و رستاخیز را می‌توان به‌مثابه‌ی یکی از تجهیزات فرهنگ دینی برای تزریق نیازها و پرسش‌ها دانست (اینجا صحبت از امکان یا عدم امکان احیا در فرهنگ‌های دیگر نیست، چراکه نقطه‌ی تمرکز ما باید پیش‌وبیش از هرچیز فرهنگ کنونی ایران اسلامی باشد). دینخویی و روزمرگی، دو مشکل اصلی نهاد فرهنگی ماست. آدم دینی (دینخو) کسی است که: «در اعماق روحی و روانی‌اش، پندارهای موروثی بدانگونه چیره باشند که او یارای پرسیدن و اندیشیدن آن‌ها و درافتادن با آن‌ها را در خود نیابد و در جای‌کن نمودن آن‌ها به هر بهانه‌ای درماند و یا به لزوم درافتادن، پی نبرد». و روزمرگی یعنی «آنچه از مادیت و معنویت مصرف‌پذیر و سازمان‌یافته» که پایه‌ی مشترکی برای زندگانی یک جامعه تشکیل می‌دهد. «آدم روزمره، خارج از میدان نفوذهای حاضر و نیازهای محیط بر زندگانی‌اش نمی‌داند و نمی‌اندیشد. هر نیازی که بر زندگانی متعارف یا روزمره مستولی باشد و بپاید، رفته‌رفته به نیاز لازم زندگی تبدیل می‌شود» [چه‌بسا احساس نیاز به احیاگری چنین باشد]. بنابراین، روزمرگی «همگونی تکراری و چیره بر فکر و ذکر آدمی» است؛ نوعی «یکنواختی زیستی گاه به‌ظاهر متنوع که در چرخش خود به منظور ایجاد و بقای ایمنی فرد در جمع، هرگز از جای خویش تکان نمی‌خورد». روزمرگی وقتی از ضروریات حیاتی عبور کند و به فرهنگ راه یابد مخرب است.

بنابراین، اجمالاً آنچه از روزمرگی فرهنگی ما حاصل می‌شود، نوعی همگونی (با هم و با گذشته) است (گاهی در قالب احیا)؛ یعنی هم‌سخنی و هم‌سطحی، و نوعی یک‌بینی، یک‌گویی و یک‌شنوی که سراسر تاریخ ما را در می‌نوردد و در اصل ما را بی‌تاریخ می‌کند. احیا و احیاگری می‌تواند امری روزمره باشد؛ امری که ما از دامن مادر پیرامونی خود گرفته‌ایم. از طرف دیگر، آنچه دینخویی ما عامل آن می‌شود، و احیا را نیز می‌توان در قالب آن دید، پرهیز از خودشناسی و دور شدن از رویارویی با گذشته است. دینخویی از مواجهه با خود و «رویارویی با میراث تاریخی فرهنگی»، سر باز می‌زند و در «برآورد ارزش تاریخ و فرهنگ ما حد و مرزی نمی‌شناسد». دینخویی باعث می‌شود پرسش بلاغی را به جای پرسش جدی و حقیقی بگذاریم، و به جای تلاش برای یافتن موجودیت مستقل، [نیندیشیده] از دیگری پُر شویم (دیگری در مقابل هویت فردی). این دیگری می‌تواند اندیشه‌های پیچ‌وتاب برداشته‌ی یونانی به دست قدمای ما باشد، بومی یا غربی باشد، عرفان یا فرمالیسم عرفانی باشد یا غیر آن؛ یعنی هرکس یا چیزی که ما به عنوان مرجع بپذیریم. فضای فرهنگی ما از هر ناشناس یا ناشناخته‌ای اصولاً موجودی مافوق بشری و غیرِقابل درک می‌سازد (چه مولوی باشد چه کانت). ‌ایمنی چنین فضایی (که احیاگری هم همین نقش ایمن‌سازی را بازی می‌کند)، استیلای این رابطه‌ی سرسپردگی و ناشناختگی را به‌منزله‌ی توازن و ثبات فرهنگی ما تضمین می‌کند.

بنابراین، ما با روزمرگی‌مان که در برخی موارد در قالب پشتوانه‌ای به نام «معنویت فرهنگی» نمود می‌یابد و تکمیل‌کننده‌ی استقلال کاذب ماست (و می‌تواند انگیزه‌ی ما برای احیای خود در مقابل دیگری یا غرب باشد) دست به شبیه‌سازی و شبیه‌یابی می‌زنیم. شبیه‌سازی و شبیه‌یابی، هم در ارتباط ما با غرب ممکن است (که در آن یا تصورات تعاملی و آلاکلنگی با غرب داریم و یا آرای آن‌ها که برای خودشان و در خودشان مطرح شده را چونان زنگوله‌های فکری به خود می‌آویزیم) و هم در ارتباط با مبدعان و بزرگان فرهنگمان [پیامبران، غیب‌آوران، عارفان و...] (که گاهی در قالب احیا و رستاخیز نمودار می‌شود و سرسپردگی ما به آن‌ها را نشان می‌دهد)؛ و این یعنی بازتولید همان روزمرگی. تنها چیزی که روشنفکری ما به‌سبب روزمرگی‌اش داشته، «هنر نیاندیشیدن» بوده است؛ یعنی ناپرسا ماندن خویشتن تاریخی‌مان و «باور کردن و باوراندن اینکه به این خویشتن تاریخی، راه یافته و آن را شناخته‌ایم». روشنفکران ما، بدون آنکه از غرب بیاموزند و بیاندیشند، از یک طرف، با «واردات ذهنی» از غرب، به «ابدی ساختن درد» پرداختند و از طرف دیگر، به «خیال‌پروری» و «عشق‌بازی با تاریخ» پرداختند (که هر از گاهی نمود آن را در مسابقاتی می‌بینیم که میان شخصیت‌های فرهنگی‌مان با متفکران غربی برگزار می‌کنند و غالباً شخصیت‌های منسوب به ما «برنده» بیرون می‌آیند).

پندار چیره و مسلطی که باعث شکل‌گیری فکر شبیه‌سازی و احیاگری شده است، این پندار است که «اگر ما زهدان همه‌ی ایده‌ها نیستیم، لااقل همزادان آن‌ها را برای خودمان به دنیا آوردیم». اشتراک روشنفکران ما این است که «همگی حسرت گذشته را می‌خورند، به آن تشبه می‌جویند، و در عین حال گویی که الزامی هست، موازی‌ها و خویشاوندی‌های غربی برای آن پیدا می‌کنند، بی‌آنکه ریشه‌های گذشته را بشناسند و به چگونگی پیوند حسی و روحی خود با گذشته پی برده باشند» [و چه‌بسا تحت تأثیرات تمدن غربی این حسرت آن‌ها بیش‌تر شده باشد]. «همه در تب نوعی رستاخیز‌می‌سوزند ـرستاخیز یعنی به‌هرقیمتی از تبار و تاریخ خود برآمدن‌ـ اما فقط تا آن اندازه که این تب ‌آن‌ها را در چنین نشأتی حفظ کند، یعنی در بستر خیال نگه دارد». در واقع، «جامعه‌ی خیال‌پرور» ما در دوره‌ی کنونی میعادی است برای عشق و عاشقی فرهنگی با گذشته‌اش‌. «در این میعاد عاشقانه، ما کنونی‌ها و آن گذشتگان، وفاداری‌‌مان را به‌هم ثابت ‌می‌کنیم‌. ما در اینکه همچنان سرسپرده‌ی گذشته‌ی خودیم و آن‌ها در اینکه در سرسپرده ‌بارآوردن ما شیوه‌ای نبوده که به کار نبرده باشند». این در حالی است که باید با فاصله و از روی دانستگی به فرهنگ خود بنگریم، وگرنه آینده‌ای خواهیم داشت که ادامه‌ی گذشته است. تنها آدمی می‌تواند آینده‌اش را از نو بنیاد نهد که قادر شود از خودش بپرسد و دریابد چرا و چگونه چنین شده است که اکنون هست. بنابراین نکته‌ی کلیدی قبل از رفتن به سوی هرگونه احیا و رستاخیز و استفاده‌ی نامربوط از آرای متفکران غربی، شناخت خود و فرهنگ خود و پیش از آن، جرأت این شناخت است (که در رویارویی است و نه لزوماً همدلی و رفتار و اعمال مهرجویانه). از همین روست که احیاگری، نوعی رفتار دینخویانه و بدون جدیت و جرأت شناخت است. و دقیقاً به همین علت است که «چاره‌جویی‌های ضربتی و درمان‌یابی‌های برق‌آسا که از ابتلائات دانش‌نمایی و تازه ‌به ‌دوران ‌رسیدگی است»، این «پدیده‌ی ریشه‌دار و سخت‌جان» (دینخویی) را در ابعاد و اشکال همه‌جاگیرش ناشناختنی‌‌تر خواهد ساخت‌. «این پدیده‌ی فرهنگی همه‌جا با ماست، بیش‌تر و به‌ویژه درست آنجا که کم‌تر حدس ‌می‌زنیم: در تن و جان هر یک از ما، در خویشتنمان». اگر قرار باشد این فرهنگ لایروبی شود، باید به ‌ازای جریان‌ها و قطب‌های دینی‌اش ضدجریان و ضدقطب در آن پدیدار گردد‌. لااقل با زوری برابر زور دینی آن‌ها و نگرش مختص به‌خود‌. چنین دگرگونی‌ای که ابتدایی‌‌ترین مقدمات آن نیز فراهم نگشته آسان روی نمی‌دهد‌. «رستاخیزهای زورکی و من‌درآوردی، خواه به‌نام خدا یا بی‌نام و حتی بر ضد آن، خواه از نوع اهورایی و آریایی، چه فرمایشی یا القایی، چه ذوقی یا ابتکاری، چیزی جز خویشتن‌نمایی‌های مبدل همین اعماق دینی ما نخواهند بود» و نتیجه‌ای جز بازرویاندن ماهیت در هویت ما نخواهند داشت.

با این حال هدف از طرح این بحث، «نشان دادن چگونگی این مشکل است و نه راه برون‌رفت از این تله‌ی هزارساله. فقط خطر کردن و کوشش آگاهانه‌ی توان‌فرسا می‌تواند ما را از این زنده‌به‌گور ماندن فرهنگی، موقتاً نجات دهد. شاید روزی بتوانیم دیوار این فرهنگ را از نو بشکافیم. «چگونه؟» پاسخ به پرسشی چنین ناشکیبا و حاکی از ناآگاهی مطلق به بُعد و بُرد مسئله‌ی فرهنگی‌مان را فقط آزمون و آینده خواهند داد». با این حال، غربی‌ها می‌توانند در این زمینه آموزنده باشند (البته توجه داشته باشیم که بغرنج فرهنگی «ما» را آن‌ها جواب نداده و نمی‌دهند). «درست در این مرزی که از درون باید بشکافیم است که برد نهایی سیطره‌ی غرب تمام می‌شود. این ماییم که باید این تله را از درون منفجر کنیم. به نظر می‌رسد چگونگی این کار را مستقیم و غیرِمستقیم از خود غربی‌ها می‌توانیم بیاموزیم»؛ و این البته در تنافی با آن است که به دنبال زایش عقابی بلندپرواز، متناسب با شرایط جدید از شکم نوزای غرب باشیم، چراکه با دندانِ دیگری نمی‌توان جوید.  

 

 

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی