X

تصرف زیبایی شناختی در جام جهان‌نما

تصرف زیبایی شناختی در جام جهان‌نما -
امتياز: 5.0 از 5 - رای دهندگان: 2 نفر
 
تصرف زیبایی شناختی در جام جهان‌نما
آیا با هنر ایرانی می‌توان در تلویزیون و سینما تصرف کرد؟
اشــــاره می‌توان از سه منظر كلی به رسانه تلویزیون به مثابه یك مقوله ارتباطی و رسانه‌ای پرداخت كه عبارتست از؛ رویكرد مدیریت رسانه یا مدیریت تلویزیونی، رویكرد زیبایی شناختی رسانه، رویكرد فلسفی در رسانه و تلویزیون. در این مقاله كوشش شده است از منظر دوم به رسانه تلویزیون یعنی تحلیل خاستگاه‌های زیبایی شناختی تلویزیون به این رسانه پرداخته شود و به این سوال پاسخ داده شود كه عناصر متشكله در ماهیت تلویزیون چیست؟ و آیا می‌توان در این ماهیت تصرف كرد؟ ذكر این نكته به نظر ضروری می‌رسد كه به اعتبار تكنیك‌های زیبایی شناختی، می‌‌توان تلویزیون را در امتداد سینما مطالعه كرد بنابراین در فراز‌هایی از بحث، تلویزیون و سینما تواماً مورد بحث قرار گرفته است.

سینما و تلویزیون شاید اولین رسانه‌های هنری‌‌ای بودند كه تكوین و تولد آن‌ها در تقدیر فكری و تاریخی یك فرهنگ خاص یعنی غرب رقم خورد. تمامی تمدن‌ها و فرهنگ‌های كهن در سیر تكاملی خود بصورت كاملاً طبیعی نیازمند رسانه‌ها و هنرها شدند

و هر كدام متناسب با مختصات فرهنگی خود مانند دین، زبان، دیدگاه‌های فلسفی، نژاد، جغرافیای طبیعی، و غیره اقدام به آفرینش‌ انواع قوالب هنری مانند شعر، داستان، نقاشی، موسیقی و معماری كردند. بنابراین از آنجائیكه خصایص زیبایی شناختی در هر هنری ترجمان منابع و خاستگاه‌های فرهنگی هر ملت است می‌توان گفت هر قوم و فرهنگی، هنرهای یاد شده را از بنیاد اختراع كرد. بدین معنی كه مثلاً تفاوت شعر و موسیقی و نقاشی در هنر سنتی ایران با شعر و موسیقی و نقاشی تمدن یونان باستان ماهیتاً متفاوت است و این تفاوت نه به اعتبار موضوعات بلكه به اعتبار تفاوت‌های خاص زیبایی شناختی و ساختاری است.

در گذشته ما با تمدن‌ها و فرهنگ‌ها و هنرهای مستقلی روبرو بودیم اما اینك یك تمدن و فرهنگ غالب به نام «غرب» به منصه ظهور رسیده است كه می‌كوشد سایر فرهنگها را كاملاً در خود هضم كند و هنر آن به شدت به سایر هنرهای منطقه‌ای نفوذ كرده است. آغاز این روند را می‌توان از دوران رانسانس در قرن 15 به بعد كه ابتدای شكل‌گیری تاریخی پدیده‌ای به نام «دهكده جهانی» و آغاز جهانی سازی غرب است پی‌گرفت.

نتیجه این روند تاریخی آن شد كه شاید برای اولین بار سینما و تلویزیون بعنوان بخشی از تلاش زیبایی شناختی بشر غربی در خطه جغرافیایی و فرهنگی غرب شكل گرفت و با سرعتی باور نكردنی تبدیل به فراگیر‌ترین و مهم‌ترین قالب جهت بروز احساسات زیبایی شناختی نه تنها انسان غربی بلكه كل انسان‌ها صرف نظر از تفاوت‌های فرهنگی، دینی، زبانی، نژادی و ... شود.

از آنجائیكه خصایص زیبایی شناختی در هر هنری ترجمان منابع و خاستگاه‌های فرهنگی هر ملت است می‌توان گفت هر قوم و فرهنگی، هنرهای مختلف را از بنیاد اختراع كرده است.

همانطور كه گفته شد در جهان قدیم احساسات زیبایی شناسی و هنری اقوام در یك روندی طبیعی زبان تكنیكی خود را پیدا می‌كردند و قابلیت‌های بیان هنری متناسب با انگیزش‌های بنیادین مانند دین، ملیت، ... شكل می‌گرفتند و اینگونه نبود كه یك قوم احساسات زیبایی شناختی خود را با قوالب هنر یك فرهنگ بیگانه منتقل كند؛ از این رو هیچگاه قالب‌‌های بیانی و هنری فرهنگ‌ها در جهت ارائه و بروز ارزش‌های فرهنگی همان اقوام، دچار تصلب، كاستی و تنگنا نمی‌شد. اما با شكل‌گیری رسانه‌های مدرن در غرب مانند تلویزیون برای اولین بار انسان قرون جدید مجبور شد احساسان زیبایی شناختی خود را بر محمل تكنیك‌هایی به منصه ظهور برساند كه زاییده و محصول ارزش‌های فرهنگی خود نبود بلكه محصول فرهنگ غربی بود. همان تكنیك‌هایی كه خود تبلور ارزش‌های فرهنگ غربی بود و این نقطه آغاز مباحثی تحت عنوان «بحران هویت در هنر، سینما و تلویزیون» شد.

تلویزیون و سینمای غربی كه برآیند روند تاریخ اندیشه غربی است خود به خود در انتقال و انعكاس مفاهیم و ارزش‌های سكولاریسم ورزیده شد و با این فرهنگ تناسب پیدا كردند؛ لذا همین تلویزیون و سینما به معنای مجموعه‌ای از تكنیك‌ها و روش‌های انتقال مفهوم هنگامی كه به دنیای شرقی، اسلامی و ایرانی صادر شد به علت عدم نسبت این تكنیك‌ها با ارزش‌های اسلامی و ایرانی نتوانست در خدمت كامل مفاهیم بومی قرار گیرد و در بسیاری از موارد حتی نقض غرض هم شد. از اینجاست كه این پرسش به وجود آمد آیا می‌توان این توسن تربیت شده در غرب را بومی كرد.

جوهر تلویزیون و سینما چیست؟

براساس نظر منطقیون، خصوصیت ذاتی، غیر‌قابل انفكاك از شی‌ء است. با نفی خاصیت جوهری و ذاتی، شی نیز معدوم می‌گردد. در سینما و تلویزیون خصوصیت و یا خصایص ذلتی چیست؟ خصوصیت جوهری و ذاتی تلویزیون و سینما «تصویر متحرك» است همانطور كه جوهر نقاشی در فرم و رنگ است و جوهر رادیو صداست، ذات و جوهر تلویزیون و سینما نیز تصویر متحرك است. اگر صدا را از فیلم حذف كنید، فیلم معدوم نمی‌شود اما اگر تصویر را از آن حذف كنید و صدا در آن پایدار بماند آن تبدیل به رادیو می‌شود. سینما در بدو پیدایش خود تصویر متحركی بود كه اندك اندك واجد خصوصیات زیبایی شناختی گردید. بنابراین همانطور كه مثلاً ذات تصویر ثابت، (نقاشی، عكس و...) فرم و رنگ است، می‌بینیم كه به تعداد اقوام و تمدن‌های صاحب نقاشی، مكاتب مستقل نقاشی و ماهیات مستقل زیبایی شناختی داریم. پس چگونه جوهره نقاشی به خدمت فرهنگ‌های مختلف درآمده و هیچ فاصله‌ای زیبایی شناختی با دقایق آن فرهنگ‌ها پیدا نكرده است. اما در تلویزیون و سینما وضعیت اینگونه نیست یعنی به تعداد كشور‌هایی كه از رسانه تلویزیون و سینما بهره‌ می‌برند؛ سینما به معنای یك «مكتب با ساختاری زیبا‌شناسانه» مستقل نداریم. علت آن است كه منبع اصلی شكل‌دهی به سینما و تلویزیون به مثابه یك رسانه‌ای با ساختاری زیبایی شناسنامه، غرب و فرهنگ سكولار غربی است؛ از این روست كه این ساختار نمی‌تواند ظرف كاملاً مناسبی جهت مظروف فرهنگ‌هایی متباین با آنها درآید.

اگر سینما و تلویویزن در اقالیم شرقی مانند كشور ایران متولد می‌شد تقدیر این رسانه به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد و اینك تلویزیون و سینما ویژگی‌های زیبایی شناختی متفاوتی با آنچه امروز شاهدیم داشتند.

خصوصیات زیبایی شناختی در فرم و ساختار سینما و تلویزیون خود عین  فرهنگ و معنا هستند. با توجه به این شرایط چاره كار در كجاست؟ قدر مسلم اگر سینما و تلویویزن در اقالیم شرقی مانند كشور ایران متولد می‌شد تقدیر این رسانه به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد و اینك تلویزیون و سینما ویژگی‌های زیبایی شناختی متفاوتی با آنچه امروز شاهدیم داشتند. اینك كه رسانه‌های مدرن نتیجه تطور تاریخ فرهنگی ما نیستند و در اقلیم ما بدنیا نیامده و تربیت نشده‌اند چه كار باید كرد. پاسخ این سؤال را باید در تاریخ هنر ایران و جهان یافت. چنانچه بتوان در ماهیت زیبایی شناسانه این رسانه‌ها تصرف كرد و این رسانه‌های متناسب با اقتضائات فرهنگی باز تولید و باز تربیت كرد می‌توان گفت توانسته‌ایم در ماهیت و شخصیت آنها تصرف كنیم. اگر ما بتوانیم سنت‌های اصیل هنری خود را در تصویر، ادبیات، موسیقی، نمایش و معماری در تلویزیون و سینما امتداد دهیم و به كار بندیم اندك اندك به ابداعات ویژه زیبایی شناسی در این عرصه دست پیدا خواهیم كرد و از آن به بعد سینما و تلویزیون را در امتداد و برایند هنرهای سنتی خود بررسی خواهیم كرد و این انقطاع و فاصله‌ای كه اینك موجود است، موجود نخواهد بود رابطه ما‌هوی بین تلویزیون و سینما و خصوصیات زیبایی شناختی هنر سنتی خود پدید خواهد آمد. ماهیت تلویزیونی و سینما ماهیتی ساختاری و زیبایی شناختی است. سینما و تلویزیون صورت تكاملی حداقل پنج هنر سنتی هستند كه قرنهاست در كشور‌ها و در میان ملل وجود داشته‌اند.

این پنج هنر سنتی عبارتست از هنر تصویر و تصویر‌سازی یا نقاشی، ادبیات داستانی، موسیقی، نمایش و معماری این پنج هنر هر كدام بعدی از ابعاد تلویزیون و سینما را می‌سازند.اگر در عصر حاضر، ما احساس می‌كنیم فاصله‌ای زیبایی شناختی مابین مفاهیم فرهنگ ملی خود و زیبایی شناختی سینما و تلویزیون داریم به این علت است كه سهم گذشته هنری و تكنیكی ما در صورت فعلی تلویزیون و سینما بقدری ناچیز است كه بهتر است بگوییم اصلاً وجود ندارد. اینك ماهیت فعلی سینما و تلویزیون در امتداد ماهیت زیبایی شناختی منابع هنری غربی بخصوص از رنسانس به بعد تعریف می‌شود علت تكامل اعجاب‌انگیز سینما در یك فاصله زمانی صد ساله و تلویزیون در حدود پنجاه سال در غرب از یك ابزار صرف تكنولوژیك به یك رسانه‌ای با ماهیتی زیبایی‌شناسانه به این علت است كه سینما و تلویزیون در غرب از صفر آغاز نكردند بلكه سینما و تلویزیون، صورت نوینی است سینما و تلویزیون محل استقرار سنت‌های فرهنگی و هنری اروپا و بلكه جهان گردید. قدر مسلم اگر این منابع سنتی هنر در پیشینه اروپایی وجود نداشت این هنر چه بسا در ابتداری راه خود سیر می‌كرد.

تلویزیون و سینما در بدو پیدایش و در اواخر قرن 19 از نقطه صفر آغاز نكردند بلكه آنها محل استمرار سنت‌های فرهنگی و هنری اروپا گردیدند.

اگر ماهیت سینما و تلویزیون در غرب ماهیتی سكولار یافته است به علت آن است كه ماهیت زیبایی شناختی آنها در امتداد هنر سكولار اروپایی شكل گرفته است. آندره بازن صاحب نظر مشهور فرانسوی و تئوریسین مكاتب نئورنالیسم و موج نو فرانسه وقتی به ریشه‌های وجود‌شناسی سینما می‌پردازد آن را به قرون رنسانس و هنر سكولار رنسانسی باز می‌گرداند؛ زمانی كه انعكاس دنیای طبیعی واقعی و مادی مقصود و مقصد هنر قرار گرفت از این روست كه ماهیت زیبایی‌شناختی این سینما به انعكاس طبیعت موانست بیشتری دارد تا ماوراء طبیعت.

تلویزیون و سینما در بدو پیدایش و در اواخر قرن 19 از نقطه صفر آغاز نكردند بلكه آنها محل استمرار سنت‌های فرهنگی و هنری اروپا و بلكه جهان گردیدند این سنت‌ها در سیر تاریخی خود در قرن بیستم در یك قالب نوین به نام سینما و تلویزیون صورت بست. سینما به یك معنا یعنی صورت تكامل یافته، نقاشی و سنت‌های تصویر‌سازی، ادبیات بخصوص ادبیات داستانی، تئاتر و نمایش و موسیقی و معماری بود. قدر مسلم اگر این منابع از قبل در گنجینه اروپایی وجود نداشت این هنر چه بسا در ابتدای راه خود سیر می‌كرد و این روند در تلویزیون ادامه یافت به گونه‌ای كه می‌توان تلویزیون را در امتداد سینما مطالعه كرد.

اگر زمانی نقاشان اروپایی با ابزار سنتی قلمو روی بوم تصویر آفرینی می‌كردند در حال حاضر فیلم‌برداران،خلف همان نقاشان‌اند كه اینك نه با قلم‌مو بلكه با دوربین، نقاشی می‌كنند. با بررسی آثار فیلمسازان بزرگ غرب مانند رنوار، آنتونیونی، هیچكاك، برسون، فلینی، ولز و دیگران می‌توان از آثار آنها دریافت تا چه اندازه مدیون و مرهون مطالعه دقیق آثار تجسمی اسلاف خود هستند.

هدف از مباحث تأكید بر این موضوع است كه جهش سینما از یك اختراع صرفاً تكنولوژیك ماشینی به یك هنر تمام عیار معلول استمرار منابع فرهنگی و هنری اروپایی در ادبیات داستانی، تصویر، تئاتر و موسیقی بوده است. بعلاوه تأكید بر ضرورت اتصال به منابع هنری سنتی در روند تكاملی یك قالب نوین هنری مانند سینما و تلویزیون است. در ضمت باید بگوییم همانطور كه سینما و تلویزیون غرب مولود خلق الساعه‌ای نبود و صورت نوین هنر غرب در جمیع حوزه‌ها بوده است. تلویزیون و سینمای ایران نیز اگر بخواهد به هویت كاملاً ایرانی و اسلامی دست یابد باید نسبت خود با منابع فكر و هنر ایرانی را روشن كند.

اگر ماهیت سینما و تلویزیون در غرب ماهیتی سكولار یافته است به علت آن است كه ماهیت زیبایی شناختی آنها در امتداد هنر سكولار اروپایی شكل گرفته است.

واقعیت این است پرسش از ماهیت تلویزیون و سینما در ایران به مثابه رسانه‌های مدرن می‌تواند اساساً پرسش از كمیت و كیفیت ارتباط و تغذیه این رسانه‌ها از سنت‌های فرهنگی و زیبایی شناختی هنر ایرانی باشد. به تعبیر دیگر اینكه تلویزیون و سینمای فعلی ایرانی در موضوعات و نحوه بیان تا چه حد مبتنی بر سنت‌های فرهنگی و هنری غربی عمل می‌كند و تا چه اندازه مرهون و وامدار سنت‌های هنری ایرانی است. تلویزیون و سینمای ایران تا چه اندازه محل استقرار فرهنگ و هنر ایرانی است و تا چه حد منقطع از آنهاست.

مهم‌ترین زیر‌ساخت‌های هنر ایران از پیش از ورود اسلام تا اوایل قاجار عبارت بودند از دین، سیاست، زبان فارسی و دستگاه فكر ایرانی یا مبانی فلسفی اسلامی ایرانی كه نقش تعیین كننده در شكل‌أهی به فرم هنر ایرانی داشته‌اند، البته علاوه بر این‌ها می‌توان دیگر عوامل، مانند موقعیت جغرافیایی اساطیر، نژاد ایرانی و خلق و خوی را نیز افزود.

این عوامل در مجموع بستری را شكل داده‌اند تا ضوابط و معیار‌های زیبایی شناختی، تكنیك‌ها و موضوعات هنری در هنر ایرانی شكل گیرند. هنر سنتی ایران كه در طول چندین هزار سال شكل و تكامل یافته بود و عمدتاً در شعر و ادب، نقاشی و معماری متجلی شده بود بعنوان یك مكتب هنری جهان مورد پذیرش صاحب‌نظران است. وابستگی ادبیات ایرانی و به تبع وابستگی نقاشی ایرانی به ادبیات و به عرفان درحدی است كه درك صورت‌های زیبایی شناختی هنر بدون وقوف بر زبان عرفان تقریباً غیر‌قابل تحلیل است.

نقاشی ایرانی به دلیل پرهیز از انعکاس واقعیت اجتماعی به حد کافی ورزیده نشده تا بتواند منبعی جهت سنت‌های تصویرسازی در تلویزیون و سینما قرار بگیرد.

پس از صفویه رابطه تغذیه كننده هنر ایرانی با منابع فكر فلسفی و هستی‌شناسی ایرانی به مرور گسسته شد و دیگر دستگاهی نوین فكری یافت نشد تا بتواند الهام بخش ابداعات هنری باشد. هستی‌شناسی ایرانی همواره در پس دنیای طبیعت، باور به دنیای ماوراء طبیعت داشته است. این اعتقاد در هنر ایرانی انعکاس داشته و سبب رقم خوردن طرز بیانی ویژه و نمادین شده است. جوهره خیالی و تغزلی هنر ایرانی سبب گردید تا هنرهای شفاهی مانند شعر در راس هنر ایرانی قرار گیرد و هنرهای تصویری ایرانی در مرتبه دوم اهمیت قرار گیرند.

به‌علاوه یکی از تفاوت‌های اساسی در تصویرسازی ایرانی و غربی این است که تصویرسازی ایرانی تلاش دارد فضای آرام و بدون تنش بسازد و این هدف سبب بروز نوع خاصی از تکنیک ترکیب بندی، استیلای رنگ‌های روشن و ناب و بی اعتنایی به پرسپکتیو و... شده است. در صورتیکه تصویرسازی اروپایی بخصوص از رنسانس بدین‌سو عکس این روش را پیموده است. همچنین نقاشی ایرانی به دلیل پرهیز از انعکاس واقعیت اجتماعی به حد کافی ورزیده نشده تا بتواند منبعی جهت سنت‌های تصویرسازی در تلویزیون و سینما قرار بگیرد.

از طرفی ادبیات منظوم و منثور ایرانی نیز با عرفان عجین شده است و بنا به این دلیل، واقع گریز و خیال‌پرداز است. لذا زبان ادبیات سنتی قادر نیست واقعیات دنیای امروز را در حد قابل توجهی منتقل کند. تحولی که در ادبیات ایران در مقطع مشروطیت نیز افتاد نتیجه تکامل تاریخی ادبیات سنتی نبود بلکه به نوعی انقطاع از سنت‌ها محسوب می‌شد. ادبیات داستانی معاصر در ایران که به نوعی امتداد ادبیات رئالستیک غرب بود به دلیلی تناسب با واقع‌گرایی توانست تا حدی در خدمت مضامین اجتماعی قرار گیرد و به موازات شکل‌گیری و تکامل سینما و تلویزیون در ایران، تبدیل به منبع ادبیاتی برای این هنرها شد. علت رغبت کم سینماگران در اقتباس از ادبیات سنتی ایرانی بدلیل تفاوت زیبایی شناختی این دو مدیوم است و به همین دلیل دشوار می‌نماید موضوعات امروز را در قالب داستانی سنتی ایرانی روایت کنیم و نتیجه عمل در بسیاری مواقع قابل اعتنا نیست.

سخن آخر

برعکس ادواری از تاریخ هنر غرب که تقلید عالم طبیعت هدف هنر تلقی می‌شده است تقریباً هنر ایرانی در همه ادوار کوشش داشته تا از حجاب واقعیت و دنیای مادی عبور کند و حقایق عالم معقول و مثال را منعکس نماید. از این رو است که هنر ایرانی تا بدین پایه بر نماد، تمثیل و استعاره متکی است. در حالیکه موانست هنر غرب با واقعیت سبب شد تا سینما و تلویزیوت که به تعبیر برخی صاحب‌نظران جوهره آن واقعیت است به سهولت با هنر سنتی اروپایی پیوند خورد. دنیای غالباً خیالی و تغزلی هنر ایرانی که هدف آن انعکاس واقعیت نبوده یا کمتر بوده، آنقدر پیوند طبیعی با سینما و تلویزیون نبوده است. این پیوند زمانی حاصل می‌شود که جوهر –واقعیت مدار- سینما و تلویزیون در تعامل با سنت‌های هنر ایرانی متحول شود و بتواند ظرف مناسبی برای مظروف فرهنگ ایرانی شود. چنانچه بکوشیم با ابداع تکنیک‌ها و ظرفیت‌های زیبایی شناختی جدید در تلویزیون که ریشه در فرهنگ ایرانی اسلامی داشته باشد و در ضمن مدلول دلالات فرهنگی و بومی ما باشد به تدریج این رسانه‌های جدید تغییر ماهوی خواهند داد و فرم و ساختار، خود به محتوا تبدیل خواهند شد و اتحاد صورت و معنا اتفاق خواهد افتاد. همانطور که در هنرهای سنتی ایرانی این اتحاد فرم و محتوا محقق شده است.

* این متن خلاصه‌ای متن فصل دوم کتاب «حکمت رسانه‌های مدرن» نوشته دکتر اصغر فهیمی‌فر است.

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی