X

من مقصرم یا افخمی؟

من مقصرم یا افخمی؟ -
امتياز: 5.0 از 5 - رای دهندگان: 5 نفر
 
درباره «روباه» فیلمی از بهروز افخمی

معلوم نیست افخمی چه هنگام دست از سر «روز شغال» برمی‌دارد. اما معلوم است که اگر در اروپا یا آمریکا می‌خواست به فرد زینمان[i] اقتدا کند، ضمن ادای دین، از مقتدای خود پیش می‌افتاد؛ البته گویا برای تجلیل از سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی، جز سناریوی روز شغال، سناریوی قرص و قایم دیگری نیست که پُرآب‌وتاب از آب در بیاید. با این تفاوت که آب‌وتاب وطنی و مونتاژ کار را به مضحکه آخر فیلم می‌کشاند که خالی از نماد نمایشی و سفارشی بودن فیلم نیست. آخر ما هم از وقتی با فیلم‌های افخمی سروکار داریم، همیشه برای «دو برداشت» خود را آماده می‌کنیم.

 گویا نگفتم که افخمی بهترین تکنیسین در سینمای ماست و در این عرصه هیچ حریفی ندارد؛ خب، حال قضای آن را به‌جا می‌آورم و می‌گویم که تنها سینماگری که مدام به استعلای هنر خود می‌اندیشد، کارگردان روباه(شغال) است که فیلم به فیلم پخته‌تر و سخته‌تر و سینمایی‌تر جلوه می‌کند. البته ژانری که افخمی در آن درخشش بسیار دارد، سخت محدود است. افخمی در سینمای ما استاد ایجاد دلهره است؛ اما فراتراز دلهره عوالمی هست که افخمی اگر به آن‌ها نزدیک شود، معلوم نیست عاقبت کار چه خواهد شد.

 و اما فیلم، دیدنی است؛ حتی از آن‌جا که افت پیدا می‌کند(آن‌جا که قهرمان اصلی فیلم ـ یوهان ـ گریم می‌کند) باز هم کارگردان دلهره‌آفرین، ما را مجاب می‌کند که بنشینیم  و به تماشا ادامه بدهیم. همه بازی‌ها ستودنی‌اند و این هنر افخمی است که می‌تواند غایت توان‌مندی فیزیک و میمیک بازیگران را آشکار کند. فیلم‌برداری و میزانسن و... الخ؛ یعنی هر آن‌چه مربوط به تکنیک سینماست، مجاب‌کننده تماشاگر است. اما استاد دلهره به نحوی کار را پیش می‌برد که من سر در نمی‌آورم چرا باید مدام نگران یوهان باشم؟ آیا مشکلی پیدا کرده‌ام؟ یا کارگردان مقصر است؟ یا هیچ‌کدام مقصر نیستیم و مقصر اصلی سینماست؟ نمی‌دانم دیگران چه حال و روزی داشتند و نگران یوهان بودند یا نه؛ اما کارگردان که به خوبی دریافته بود برای ایجاد فاصله بین تماشاگر و یوهان و برهم زدن هم‌ذات‌پنداری ناگزیر میان آن‌ها، بایدکاری بکند، گریم یوهان را عوض کرد و چهره بی‌آزار و سمپاتیک وی را به قیافه‌ای رماننده و آنتی‌سمپاتیک بدل کرد، تا بتواند سیمایی خشن و جنایت‌کار به وی ببخشد؛ اما پرواضح است که مصلحت چنین ایجاب می‌کرده، ورنه آن‌که با چهره اصلی خود از تل‌آویو به تهران می‌آید، نه از شناخته شدن بیم دارد و نه از کشته شدن؛ آن‌هم چه کشته‌شدنی که محال جلوه می‌کند؛ زیرا صدها مأمور علی‌رغم وقوف به حال و کار وی، تنها می‌توانند مراقبش باشند و گویی درعرف سازمان‌های امنیتی ایران و جهان، بنا بر این است که یوهان‌ها هرگز کشته نشوند، مگر به شکل نمادین و نمایشی و هر جا که گرفتار شدند، بنشینند و خاطرات خود را بنویسند تا روزی وجه‌المصالحه داد وستدهای پشت پرده باشند. نمی‌دانم، شاید چنین باشد و شاید نباشد.

دیگر این‌که کلیمی‌ها در تعصب نژادی دست کمی از دشمنان خود نداشته‌اند و معلوم نیست کولی‌های فیلم افخمی چگونه توانسته‌اند خود را کلیمی جا بزنند و کجا چنین اتفاقی افتاده است؟ اگر چنین چیزی ممکن بود، امروز نه کولی‌ها که چهره‌شان از صد کیلومتری جار می‌زند کلیمی نیستند؛ بلکه بسیاری از بزرگان امم باقیه، خود را کلیمی جا می‌زدند.

مشکل دیگر فیلم افخمی این است که اغلب آدم‌ها تک‌ساحتی‌اند؛ اما افخمی این تک‌ساحتی بودن را چنان هنرمندانه پنهان می‌کند که گویی جاسوس و ضدجاسوس، باید این چنین باشند. مسئله دیگر این است که پایان خوش فیلم و آن پرواز نمایشی، سخت سفارشی و وطنی واقع شده‌اند و هوار می‌کشند که افخمی هر جا پای دلهره در میان نباشد، هیچ اهمیتی نمی‌دهد که قرار است تماشاگر چگونه و با چه حس و حال و درک و دریافتی سالن را ترک کند.

 


[i]Alfred Zinnemann؛ آوریل ۱۹۰۷ - ۱۴مارس ۱۹۹۷

 

ارتباط با ما:

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مطالب مرتبط:

تخدیر

تظاهر و فریب

تلخی‌ بی‌پایان

یادبازی بی‌منطق با شب‌های روشن

قلاده‌های نقره‌ای

زندگی بدون حماسه

رقابت برای نمایش شجاعت

25 خرداد

جوزانی و حوالت ایران برگر

موش‌کشی سرانجامی برای خودکشی

قبل از پیش!

طنز سست سیاسی

سایه‌ی سایه‌روشن

بحران هویت خانواده

یک اتّفاق ساده

ژست فیلم‌سازی

هجده، سیزده نمی‌شود.

مِمِنتو بدتر است یا Inception؟

دوربین چرخنده، منطق لغزان

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی