X

فریاد که چشمی به تأمل نگشودیم

 
فریاد که چشمی به تأمل نگشودیم
در باب اهمیت پدیدارشناسی معماری و شهرسازی
اشــــاره اگرچه پدیدارشناسی بیش از هرچیز جریانی در فلسفه است که متذکر بحران در عالم غربی است، اما قلمرو آن محدود به فلسفه نمانده و در حوزه‌های گوناگون علوم انسانی و اجتماعی تأثیرات زیادی به جای گذاشته است. در معماری و شهرسازی نیز ورود روش‌های پدیدارشناسانه سبب گسترش افق‌های جدید پیش چشم متخصصان و صاحب‌نظران این حوزه شده است، که از آن جمله‌ی می‌توان به توسعه‌ی ادبیات تخصصی پیرامون بحث «مکان» در کنار مفاهیمی مانند فرم، کارکرد، ساختار و فضا اشاره کرد. دکتر پروین پرتوی، مدرس دانشگاه هنر، از معدود کسانی است که در ایران در باب پدیدارشناسی معماری و شهرسازی و بالاخص «پدیدارشناسی مکان» صاحب تألیفات جدی است.

خاستگاه جریان‌های انتقادی نسبت به نگاه مدرن، مانند پدیدارشناسی،  با وجود دستاوردهای عینی این نگاه چه بود؟

ما در تاریخ علم، از قرن 17 میلادی به بعد، شاهد یک تحول بنیادین در روش‌های علمی هستیم. جریان پوزیتیویسم با سردمدارانی مانند بیکن، لاک و هیوم و بعدا اگوست کنت در علوم انسانی

، با ارائه‌ی روش علمی (scientific method) که مبنای آن خردگرایی (rationalism) و تجربه‌گرایی (empiricism) است، منشأ خیرات و برکات فراوانی در حوزه‌ی «دانش کاربردی» شد و بشر به پیشرفت‌های علمی و تکنولوژیکی‌ی چشم‌گیری در دو سده‌ی اخیر دست یافت؛ پیشرفت‌های که شاید به اندازه‌ی تمام پیشرفت‌های تاریخ پیش از آن بوده است.

اما این جریان، به خصوص در 50-40 سال گذشته، با انتقاداتی در محافل علمی مواجه شده است؛ اگرچه پیش از آن هم آثار مشکلات این نگاه مشخص بود. این مشکلات از آنجا ناشی می‌شود که دیدگاه علمی یک دیدگاه تقلیل‌گرایانه است، لذا ناچارا برای بررسی پدیده آن را به اجزائی تفکیک می‌کند و به صورت عمیق و تخصصی به شناخت وجوه مختلف آن اجزاء مبادرت می‌کند. اما در این نگاه تقلیل‌گرا یک شکاف و خلاء به وجود می‌آید و آن اینکه رابطه‌ی بین اجزاء به خوبی دیده نمی‌شود.

پس این بحث مطرح شد که ما به یک نگاه فراگیر در کنار این نگاه تقلیل‌گرا نیاز داریم، چون طبق نظریه‌ی گشتالت، کلْ چیزی فراتر از مجموعه‌ی اجزاست؛ مثلا من به عنوان معلم با اینکه در طول سال تحصیلی با خلق و خوی و ویژگی‌های شخصیتی هرکدام از دانشجویانم آشنا می‌شوم، اما ادراک من از کل کلاس چیزی به جز شناخت من از آحاد دانشجویان است.

تجربیات به دست آمده در فرآیند تهیه‌ی طرح‌های شهری در ایران و جهان، به طور اجتناب‌ناپذیری جامعه‌ی حرفه‌ای را در مورد ضرورت شناخت متأملانه‌ی پدیده‌های شهری و وجود ارتباطی تعاملی بین طراح و مردم برای تقرب به جهان زیستی آن‌ها متقاعد نموده است.

به طور خاص در حوزه‌ی معماری و شهرسازی آثار نگاه پوزیتیویستی چه بود؟

حتما در حوزه‌ی معماری و شهرسازی، مثل سایر حوزه‌ها، نگاه علمی نتایج مثبتی هم داشته است. مثلا در ارائه‌ی تحلیل‌های آماری و ریاضی داده‌ها، مدل‌سازی و شبیه‌سازی‌های کامپیوتری و... که ما از آن‌ها استفاده کرده‌ایم و خواهیم کرد و قطعا این‌ها ابزارهای لازم و ضروری در این حرفه و رشته هستند. اما وقتی مجبورید برای کار با نرم‌افزارهای کامپیوتری همه چیز را به نظام صفر و یک بر‌گردانید و کیفیت‌ها را هم به کمیّت تبدیل کنید، ماهیت و کلیت پدیده ناشناخته باقی می‌ماند؛ مانند «طرح‌های جامع» که در نظام شهرسازی کشور مورد استفاده قرار می‌گیرد، که البته از دهه‌ی 40 به بعد این طرح‌ها دگردیسی‌هایی داشته است و اسامی ‌آن به سبب نیازها و خلاءهایی که وجود داشته تغییراتی کرده است و از طرح‌های جامع به «طرح‌های توسعه، عمران و حوزه‌ی نفوذ» و بعد به «طرح‌های ساختاری-راهبردی» تبدیل شد، ولی متأسفانه نگرش در تهیه‌ی طرح‌ها، هنوز همان نگاه طرح جامعی است که شدیدا متکی به دیدگاه پوزیتیویستی و کمیت‌گراست.

مراحل تهیه‌ی این طرح‌ها چیست؟

برای تدوین طرح‌های جامع، ابتدا گزارش‌هایی توسط گروه‌های مختلف تهیه می‌شود؛ گروهی مطالعات جغرافیایی، گروهی مطالعات اقتصادی، گروهی مطالعات کالبدی، گروهی مطالعات اجتماعی و... انجام می‌دهند و هرکدام یک گزارش در قالب یک دفترچه ارائه می‌دهند. ماحصل 8-7 گزارشی که تهیه می‌شود یک طرح پیشنهادی در ضوابط و مقررات شهری است.

اما مسأله این است که اولا خود آن دفترچه‌ها مبین همه‌ی واقعیت نیستند، چون در فرآیند تهیه‌ی گزارشات، کاملا کمیت‌زده به مسئله نگاه می‌شود و دیدگاه آن‌ها یک دیدگاه عینی است که براساس فاصله‌ی همیشگی میان فاعل شناسا و موضوع شناسایی موجود در نگاه پوزیتیویستی شکل گرفته است؛ ثانیا تعامل میان این اطلاعات وجود ندارد. در نتیجه طرحی که تهیه می‌شود کاملا انتزاعی است و از واقعیت فاصله‌ی زیادی گرفته است. نقشه‌های خوش آب و  رنگی است که خیلی از آن‌ها محمل اجرا پیدا نمی‌کند، چون واقع‌بینانه تهیه نشده و به واقعیت‌ها، امکانات، محدودیت‌ها و شرایط توجه نکرده است، و از نیازهای مردم خیلی فاصله گرفته است.

در باب اهمیت پدیدارشناسی معماری و شهرسازیاین نکته‌ی اصلی بود که مرا به سمت بحث پدیدارشناسی کشاند. زمانی که من می‌خواستم رساله‌ی دکتری‌ام را بنویسم، حدود 12 سال در این حرفه تجارب عملی کسب کرده بودم، و متوجه این خلأها شده بودم. احساس می‌کردم که بنده و دانشجویان شهرسازی و معماری بعد از مدتی کار تبدیل به رُبات می‌شویم، بعضی‌ها این را به عنوان حسن مطرح می‌کردند و می‌گفتند تهیه کردن طرح شهری کار آسانی است، چون فرآیند روتین و مشخصی دارد. اما خلاقیت، که جوهره‌ی شهرسازی است، در این فرآیند گم می‌شود و کار به یک کار مکانیکی و با دستورِ کار و مراحل روشن و مشخص بدل می‌شود که هرکسی می‌داند باید چه داده‌هایی را جمع‌آوری کند و با چه ابزارهایی آن‌ها را تحلیل نماید.

من این نکته را از هایدگر وام می‌گیرم که او مشکل زمانه را، نه فقط در حوزه‌ی معماری و شهرسازی بلکه در حوزه‌ی علم، این می‌داند که ما از تفکر متأملانه و شهودی (meditative thinking) فاصله گرفته‌ایم و به یک تفکر محاسبه‌گر (calculative thinking) مبتلا شده‌ایم. ما به لایه‌های عمقی وارد نمی‌شویم و کمتر به بصیرت می‌رسیم.

وقتی داده‌ای (data) دریافت می‌شود، مثلا پرسیدن سن توسط پرسش‌نامه برای انجام مطالعات جمعیت‌شناسی، آن داده یعنی سن فرد یک عدد خنثی است و هیچ بار ارزشی ندارند، از این لحظه به بعد محقق است که باید در فرآیندی، با مقایسه‌ی این داده با سایر داده‌ها، از داده اطلاعات (information) بسازد و بعد به کمک اطلاعات جمع‌آوری شده از جوانب گوناگون آن مسأله، اطلاعات تبدیل به دانش (knowledge) شود. اما هنوز هم برای تصمیم‌سازی زود است چون این دانش هنوز در عمق جان محقق ننشسته است تا او را به بصیرت (intuitionیا insight) برساند. زمانی که محقق به خود فرصت تأمل و تدبر در این دانش را بدهد آن زمان بصیرت برای او به وجود می‌آید و او به عنوان یک شهرساز آماده‌ی تصمیم‌سازی می‌شود.

اما اکنون در برخی موارد مستقیما پس از دریافت داده و بدون طی این مسیر وارد مرحله‌ی تصمیم‌سازی می‌شویم! متأسفانه به دلیل شتابی که برای انجام اقدامات وجود دارد این فرآیند به طور کامل طی نمی‌شود و اطلاعات و دانش در جان ما نمی‌نشیند تا بتوانیم با تأمل و بصیرت نسبت به آن پدیده قضاوت کنیم.

آیا خود این مسیر و آغاز آن از داده با دیدگاه پدیدارشناسی سازگار است؟

طی این فرآیند، از داده تا رسیدن به بصیرت، باید با این پیش‌فرض همراه باشد که من باید کاملا با پدیده درگیر (involve) باشم و آن را لمس کنم. اما اکنون در تهیه‌ی طرح‌های شهری، مثلا برای شهری غیر از تهران، یک گروه شهرسازی در تهران انجام این کار را برعهده می‌گیرد و این گروه از دفتر کارشان در تهران فاصله نمی‌گیرند، یا نهایتا تعدادی دانشجو را به محیط می‌فرستند تا طی یک شرح وظایف ثابت و مشخص که برای تمام شهرها یکسان است به جمع‌آوری اطلاعات مورد نیاز بپردازند، در صورتی که هر شهر برای خود یک پدیده منحصر به فرد است. یعنی نسبت وجودی میان من و آن پدیده کاملا قطع است و عالم‌داری انسان‌ها در آن لحاظ نمی‌شود.

بحثی که در پدیدارشناسی وجود دارد توجه به «زیست-جهان» (lifeworld) انسان‌هاست. با مواجهه کمّی نسبت به پدیده‌ها نمی‌توان به زیست-جهان آن‌ها راه پیدا کرد، ولی پدیدارشناسی کمک می‌کند که قدم عمیق‌تری برای شناخت پدیده‌ها برداریم و با آن پدیده درگیر و یکی شویم؛ از این جهت گفته می‌شود که اولین شرط انجام یک تحقیق پدیدارشناسانه، گشودگی (openness)، صراحت، صداقت و صمیمیت نسبت به پدیده برای نزدیک شدن به آن است. نگاه هایدگر این است که باید خودِ پدیده خود را به ما نشان دهد و قرار نیست که ما پدیده را کشف کنیم.

مثال ملموس این نگاه در فرهنگ ما، شعر حافظ است؛ شعرهای حافظ در جان ما می‌نشینند و به دلیل قرابتی که ما با آن‌ها برقرار می‌کنیم خودشان، خودشان را بر ما آشکار می‌کنند.   

انسان در طول تاریخ ساخته است تا برای خود یک «عرصه‌ی درونی» تعریف کند. در معماری سنتی ما، فرد از خانه به عنوان یک فضای درونی بلافاصله وارد فضای بیرونی نمی‌شود بلکه سلسه‌مراتبی را از فضای خصوصی به فضای نیمه‌خصوصی/ نیمه‌عمومی و بعد به فضای عمومی طی می‌کند. این مسیر حال و هوایی را برای انسان ایجاد می‌کند که در خانه‌های کنونی وجود ندارد.
  

ما وقتی وارد فضای شهرهای سنتی مثل یزد می‌شویم، حسی از بودن در آن محیط به ما دست می‌دهد که در شهری مثل تهران این اتفاق نمی‌افتد. نگاه پدیدارشناسانه این حس را چگونه توجیه می‌کند؟

اصطلاحی به نام «فضای زیسته» (lived space) در پدیدارشناسی وجود دارد که ارتباط وثیقی با همان مفهوم زیست-جهان دارد. ما در فضا زندگی می‌کنیم و این فضا اثری بر ما می‌گذارد؛ ولی از نظر نوربرگ-شولتز برای تبدیل فضای خالی به فضای زیسته طی مراحلی لازم است. او فضای زیسته را به دو بخش چشم‌انداز طبیعی و سکونتگاه تقسیم‌بندی می‌کند و می‌گوید هردوی این‌ها نیاز به دو ویژگی خاص دارند تا بتوانند به فضای زیسته تبدیل شوند: یکی سازماندهی فضا و دیگری کاراکتر؛ در بحث سازماندهی فضا، که کاملا بحث‌های معماری و شهرسازی است، بحث‌هایی مانند تعریف مرکزیت، مرز، قلمرو و... مورد توجه قرار می‌گیرد، اما در بحث کاراکتر، که کمبود ما در این قسمت است وگرنه در بحث طراحی فضا پیشرفت‌های خوبی داشته‌ایم، بحث‌های مهمی مانند شناسایی و هویت‌یابی (identification) و عرصه‌ی درونی و بیرونی (insideness/outsideness) مطرح می‌شود که تحقق آن به راحتی میسر نیست.

انسان در طول تاریخ ساخته است تا برای خود یک عرصه‌ی درونی تعریف کند. در معماری سنتی ما، فرد از خانه به عنوان یک فضای درونی بلافاصله وارد فضای بیرونی نمی‌شود بلکه سلسه‌مراتبی را از فضای خصوصی به فضای نیمه‌خصوصی/ نیمه‌عمومی و بعد به فضای عمومی طی می‌کند. این مسیر حال و هوایی را برای انسان ایجاد می‌کند که در خانه‌های کنونی وجود ندارد. کریستوفر الکساندر در کتاب معماری و راز جاودانگی: راهِ بی‌زمانِ ساختن از پله‌هایی که برای ورود به خانه وجود دارد مثال می‌زند که این‌ها هم حس تفاوت فضای درونی و بیرونی را برای انسان ایجاد می‌کند.

این‌ها مسائلی است که اگر به آن‌ها توجه نکنیم، فضا فاقد روح خواهد بود. در فضاهای سنتی انسان با محیط یکی بوده است و زبان طبیعت و خاک را می‌فهمیده است، لذا فرهنگ در آن فضا متجلی است. او مانند انسان معاصر با طبیعت در تعارض، و نسبت او با آن نسبت آقایی و سروری نبوده، بلکه با آن دوست بوده است. نیاز امروز دوست شدن دوباره با طبیعت و درک راز و مرز آن است، امری که با رجوع دوباره به تفکر مراقبه‌ای و شهودی اتفاق خواهد افتاد، و اگر به خودمان این فرصت را ندهیم نمی‌توانیم درست جهان را درک کنیم.

برای ورود پدیدارشناسی به حوزه‌ی طراحی شهری، و فاصله گرفتن از بحث‌های نظری صرف، چه مسیری وجود دارد؟

یکی از راه‌ها، بازگشت دوباره از رویکردهای کمّی به رویکردهای کیفی در تحقیقات است. این اتفاقی است که از دهه‌ی 80 میلادی آغاز شده است و در دهه‌ی 90 اوج گرفته است. در رویکرد کیفی اصطلاحی به نام مثلث‌بندی (triangulation) وجود دارد، که البته منظور الزاما سه‌تایی  نیست بلکه تعدد است، و توضیح می‌دهد برای درک پدیده سعی کنید از ابزارها و روش‌های گوناگون و همچنین پژوهشگران متعدد استفاده کنید. یعنی برای اینکه تقرب به پدیده بهتر اتفاق بیفتد و خود را تا حدودی به آن تفکر متأملانه نزدیک کنیم نباید تک‌بعدی عمل کنیم. طبعا این روش زمان‌برتر و پرهزینه‌تر از انجام تحقیق با یک روش است و محدودیت‌های اجرایی کمتر اجازه‌ی انجام چنین کاری را می‌دهد. 

من به هیچ عنوان نمی‌خواهم روش علمی را نفی کنم، بلکه عرض بنده این است که ما برای پرواز در این عرصه به دو بال نیاز داریم که یک بال آن روش علمی است.

تعارضی میان این روش‌های تحقیق وجود ندارد؟

البته چون خاستگاه هستی‌شناسانه و شناخت‌شناسانه‌ی این دو نگاه با هم متفاوت است ممکن است چنین اتفاقی بیفتد، اما اکنون انجام تحقیق کیفی با هر سه پارادایم پوزیتیویسم، تفسیری، و انتقادی ممکن است. البته شاید بهتر باشد به جای پارادایم پوزیتیویسم بگوییم پارادایم پست‌پوزیتیویسم. آنچه در آن شکی نیست ضرورت توجه به تجربیات به دست آمده در فرآیند تهیه‌ی طرح‌های شهری در ایران و جهان است؛ تجربه‌هایی که به طور اجتناب‌ناپذیری جامعه‌ی حرفه‌ای را در مورد ضرورت شناخت متأملانه‌ی پدیده‌های شهری و وجود ارتباطی تعاملی بین طراح و مردم برای تقرب به جهان زیستی آن‌ها متقاعد نموده است.

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی