X

از اصول فقه گرایی تا روشنفکری دینی

از اصول فقه گرایی تا روشنفکری دینی -
امتياز: 2.8 از 5 - رای دهندگان: 4 نفر
 
مروری بر تطورات مکاتب فقهی تا پیدایش مکتب قم
اشــــاره تحولات فکری در تاریخ حوزه‌ی علمیه و تاریخ تشیع، مناسبتی با تحولات اجتماعی و سیاسی دوران خود داشته‌اند. تحول معرفتی از نجف به قم در تناسب با جریان فکری و نوع تفکری بود که گرچه در جریان‌های پیش از انقلاب اسلامی، مانند انقلاب مشروطه، بازیگر اصلی نبودند، اما به مرور نوعی درک و فهم جدیدی از اسلام را پذیرفتند که به نوعی می‌توانست در شرایط و عالم مدرن در هم نشکند. مثلاً جلوه‌ی سیاسی چنین تفکری با طرح ولایت فقیه می‌تواند در برابر اندیشه‌ی دولت مدرن، نوعی تمامیت‌خواهی دینی را علم کند که گرچه مدرن نیست اما می‌تواند در هوای مدرن زیست کند. لذا تحولات فکری از نجف به قم را باید در مناسبت با تحولات دو قرن اخیر جهان اسلام و مواجهه‌ی آن با غرب دریافت و نه تحولی و نزاعی صرفاً فقهی.

  اصول فقه‌گرایی در حوزه

مصادره شدن کارکردهای حوزه به نفع دولت در زمان ما، همان سکولاریزه شدن حوزهای علمیه است، و این امر در ایران به زمانی که اصول فقهی‌گرا‌ها توفق داشتند، بازمی‌گردد. جریان مصادره از مشروطه تا انقلاب اسلامی در زمینه‌های مختلفی در ایران ادامه پیدا می‌کند، که از جمله می‌توان از تصرف وقفیات و بیمارستان‌ها و... که سابق بر این حوزه‌های علمیه تکفل آن را داشته‌اند، توسط حکومت وقت نام برد؛ درست مثل عصر ناپلئون (مصادف با فتحعلی‌شاه) که اموال کلیسا به نفع دولت مصادره شد. در واقع می‌توان، مبانی مشروطه را هم متأثر از پیروزی اصولی‌ها دید که برگرفته از متودیسم دکارتی است. بعدها اصولی‌های دوره‌ی ناصری وارد بحث‌های اجتماعی می‌شوند. فقها کلاً با مشروطه مخالف بودند؛ از جمله سید کاظم یزدی و شیخ فضل‌ الله نوری. برای روشن شدن این مسئله باید حوزه‌ی علمیه را تبارشناسی کرد، یا به عبارتی برای حوزه، می‌بایست، مردم‌شناسی تاریخی حوزه در ایران را انجام داد.

 اگر به عقب‌تر بازگردیم، در عصر صفویه (همزمان با رنسانس در اروپا) فصل ایران جدید شروع می‌شود که در این امر باید به روی کار آمدن اخباری‌گری توجه نمود، که از مکتب تجربه‌گرایی یا حس‌گرایی اروپایی که همان معرفت انتزاعی و سطحی و بدون روش است، تأثیر پذیرفته‌اند؛ از ویژگی‌های آن‌ها، نگاه سطحی به احادیث است؛ مشابه آنچه که اکنون وهابیت هم وجود دارد؛ یک نوع فاندامنتالیسم یا بنیادگرایی شیعی که در آن انسان مقدم بر متن می‌شود. یعنی مهم خود انسان است، که البته آن انسان، امام است. در اخباری‌گری، دیگر به قرآن توجه نمی‌شود. هر جا حدیث آمده است عمل می‌کنیم و هر جا حدیثی نیست احتیاط می‌کنیم، برای اخباری‌ها، ظاهر حدیث هم حجت نیست. این امر توقف بزرگی در تاریخ ماست، عقل کنار می‌رود و این مسئله فساد عجیبی را ایجاد می‌کند. در اخباری‌گری مکتب عرفانی انسان کامل محوری، فقهیزه می‌شود؛ به این معنا که عرفان در مکاتب و روش‌شناسی فقهی وارد می‌شود. در واقع همان علی‌اللهی‌ها و غلوها در حوزه بازتولید می‌شود که علی (علیه‌السلام) یعنی سعادت، یعنی شقاوت و دیگر هیچ چیز؛ نه احکامی داریم و نه واجب و نه حرامی؛ اباحه و اباحه‌گری. محور انسان می‌شود، یعنی متن به نفع انسان کنار می‌رود. چون انسان مفسر است. در حالی‌که امام جعفر صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: ما هرچه می‌گیریم از همین کتاب و سنت است. جامعه‌ی ما به سمت عرفان‌گرایی و تصوف‌گرایی می‌رود. در منابر ما هم به آن اخباری‌گری دامن زده می‌شود که متأسفانه این مسئله با بعضی از جریانات سیاسی هم پیوند می‌خورد. اصول‌گرایی باعث شد که این اخباری‌گری و عرفان‌گرایی فقهی شود.

اما به مرور که در غرب، تجربه‌گراها شکست می‌خورند و عقل‌گراها روی کار می‌آیند که مصادف با ناپلئون و سکولاریزه شدن است. در ایران هم اصول فقه‌گراها نماینده‌ی عقل‌گرایی و مقارن عقل‌گرایی اروپا هستند و مرحوم محقق بهبهانی (که در واقع اصفهانی است) پرچم‌دار این حرکت است، گرچه قبل از آن هم این جریان وجود داشته است، ولی از این زمان، شکل مکتب پیدا می‌کند. اصول فقهی‌گراها که اصفهانی‌الاصل هستند، پیروز می‌شوند و متد و شک روشمند و متدولوژی که بنیان‌گذارش دکارت است ایجاد می‌شود و اولین‌بار در تاریخ، اصول فقه‌گرایی به وجود می‌آید. اصول فقه‌گرایی‌ای که ائمه خیلی با آن موافق نبودند و ابوحنیفه مصداق آن است. اولین معضل در این نگاه، چهارچوب معرفتی آن است، بحث اجماع. که به قول مرحوم مظفر، مبنای اصلی سقیفه بوده است.

 

  اصول فقه‌گرایی و مشروطه

مطالعه‌ی تطبیقی بین اروپا و ایران در این مسئله برای ما بسیار ضروری است. کانت بنیان‌گذار چهارچوب‌های تحلیلی است و ناپلئون آن تحلیل‌ها را در انقلاب فرانسه اجرایی می‌کند؛ یعنی همان مصادره‌ی اموال کلیسا و کارکردها و سازمان‌های آن. مشابه این الگوی انقلاب فرانسه، در انقلاب مشروطه‌ی ایران رخ می‌دهد که مبدأش اصول فقهی‌گراهایی مثل مرحوم نائینی و مرحوم آخوند خراسانی هستند و فقها با این مخالف هستند. خلاصه آنکه فقاهت حوزه در مشروطه شکست می‌خورد و نمی‌تواند یک تئوری جایگزین بدهد. فقه به محاق می‌رود و نمی‌تواند بعد اجتماعی-سیاسی را تبیین کند. به نظر من حوزه‌ی نجف با همین مشروطه شکست خورد و از هم پاشید.

در ایران اصول فقه‌گراها نماینده‌ی عقل‌گرایی و مقارن عقل‌گرایی اروپا هستند و مرحوم محقق بهبهانی پرچم‌دار این حرکت است. متد و شک روشمند که بنیان‌گذارش دکارت است ایجاد می‌شود و اولین‌بار در تاریخ، اصول فقه‌گرایی به وجود می‌آید

قصه‌ی اصولین بعداً هم ادامه پیدا می‌کند و خیلی از اصولین بعداً با رضاشاه همراه هستند و البته با محمدرضا هم هستند. اصلاً فراماسونری و بهاییت و مشروطه در حکومت پهلوی تحقق پیدا می‌کند. اگر به مدرسه شهید مطهری یا همان مدرسه سپهسالار نگاه کنید، مدرسه‌ای است که سپهسالار فراماسون آن را بنیان می‌گذارد تا یک اسلام جدید و غربی و سکولاریزه ایجاد کند. در اوائل انقلاب، همه نسبت به این مدرسه، بدبین بودند. متأسفانه اصولی‌ها و حتی طرفداران فلسفه‌ی ملاصدرا به نظام پهلوی وارد شدند و در مدرسه‌ی سپهسالار جمع شدند و البته حوزه‌های علمیه هم آن‌ها را طرد کرده بود.

حوزه‌ی علمیه‌ی نجف به خاطر اصول فقه‌گرایی و متدیک بودنش کاملاً می‌تواند با حکومت مدرن پهلوی راه بیاید و یک موضع مدرن مطرح کند. ماکس وبر می‌گوید که مهمترین انقلابی که در اروپا رخ داد، مباح دانستن ربا، با توجیه کالون، بوده است. در این نگاه ربای فردی دارای اشکال دانسته شد، ولی ربای جمعی یک مؤسسه، بلااشکال دانسته شد. و اینگونه نظام بانکداری به وجود می‌آید که امروزه مبدل به نظام سرمایه‌داری جهانی شده است. فتوا و مبنای اقتصادی آیت‌الله خویی این است که ربای به‌ضمیمه‌ اشکالی ندارد. حوزه‌ی نجف با اصول فقه‌گرایی به بن‌بست می‌رسد. 

 

  ظهور مکتب قم

حکومت پهلوی به علت غرب‌زده بودن آن، یک نظام اجتماعی نهیلیستی و اباحی‌گر به وجود می‌آورد و نظامی کاملاً مدرن می‌شود. در دوره‌ی رضا شاه مدرنیسم ساختاری می‌شود. شیخ عبدالکریم حائری یزدی در این دوره مکتب قم را بنیان می‌گذارد، هر چند که در نجف بوده است ولی فقیهی است که در ایران و در اراک بازتولید می‌شود. اتفاقاً این حلقه‌ی اراک از مهمترین بحث‌هاست. باید توجه داشت که اراک و خمین و خوانسار و گلپایگان (عراق عجم) از اصفهان جدا هستند و ساختار معرفتی آن‌ها خاص است. این حوزه، پایگاه تئوریک انقلاب است؛ یعنی آیت‌الله العظمی گلپایگانی آیت‌الله العظمی اراکی و آیت‌الله العظمی امام خمینی که این‌ها بعدا به قم می‌آیند.

  پیدایش روشنفکری دینی

دکتر شریعتی می‌گوید، بنیان‌گذار انحطاط تفکر در ایران امیرکبیر است. وی با تأسیس دارالفنون، دروس قدیم و جدید را در ایران جدا کرد و در زمان رضا شاه امر شد که دروس قدیم در مدرسه‌ی مروی و دروس جدید در دارالفنون آموزش داده شوند. در نتیجه دانشگاه‌هایی به وجود آمد که با حوزه مشکل دارند و جدای از آن هستند، روشنفکرانی سطحی‌نگر به وجود آمدند، دانشگاه‌هایی به وجود آمد که در علوم انسانی بسیار سطحی‌اند و  تنها غرب را ترجمه و تکرار می‌کنند و به دنبال آن یک فرمالیسم مدرنیستی به وجود آمد، دارالمعلمینی به  وجود می‌آید که روشنفکری دینی از آن بیرون می‌آید و نهضت آزادی محصول این روشنفکری دینی است.

روحانیونی که راجع به امیر کبیر کتاب می‌نویسند و به دنبال الگوی مدرنیسم اسلامی هستند، تداوم چنین دیدگاهی هستند. به دنبال فرمالیزه‌کردن اصول فقه‌گرایی، یک نوع روش‌محوری خاص به وجود می‌آید. در صورتی که مکتب قم کاملاً نیاز به روش‌محوری را طرد می‌کند؛ یعنی از عبدالکریم حائری یزدی شروع می‌شود و بعد به آیت العظمی بروجردی می‌رسد که آن را روش‌مند و تاریخی می‌کند و امام خمینی (رحمه‌الله علیه) هم آن را ادامه می‌دهد. امام در رسائلش، کاملاً اصول فقه را مورد نقد قرار می‌دهد و این خط به دنبال تأسیس حکومت می‌رود.

  تمایز تفکر حوزه‌ی قم از نجف

این روش و رویکرد در فقه با آیت‌الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری شیرازی و آیت الله العظمی بروجردی و بعد امام و بقیه شاگردانش مثل آیت الله گلپایگانی تداوم پیدا می‌کند. باید توجه داشت که این مکتب فقهی که فقه روشمند است، در مقابل اصول فقهی قرار دارد و باعث می‌شود که فقه ما تبدیل به حکمت شود و مبنای حکومت شود. این فقه ریشه در تفکرات شیخ انصاری دارد. مرحوم شیخ انصاری سعی می‌کند روش را از درون فقه بیرون بکشد ولی تنها به اصول فقه قناعت نمی‌کند. شیخ انصاری در رسائل، اصولی بحث می‌کند و پیش می‌رود، در حالی‌که غالب فقها این‌گونه نیستند. امام از تمام این اصول فقهی‌های نجف، مرحوم کمپانی، مرحوم آسید ضیاء عراقی، مرحوم آخوند خراسانی و مرحوم نائینی رد می‌شود و به شیخ انصاری بازمی‌گردد؛ و از آن اصولی‌هایی که موجب مشروطه شدند، گذر می‌کند. امام و  مرحوم علامه طباطبایی فقه را تبدیل به حکمت می‌کنند.

جنگ حوزه‌ی نجف و قم از اینجا شروع می‌شود. مثلا  نجفی‌ها مطرح می‌کنند که حوزه‌ی قم خیلی عقلی و باسواد نیستند، انتزاعی فکر نمی‌کنند. چون مرحوم نائینی و مرحوم آخوند خراسانی فلسفه‌ی عینی را وارد اصول فقه می‌کنند و آن را فلسفی می‌کنند. مرحوم علامه طباطبایی در ابتدای حاشیه‌ای که بر کفایه دارد، می‌گوید که این باعث خلط اعتبار علم شده است. فلسفه‌ی اسلامی فلسفه‌ی وجودی است و اصول فقه یک فلسفه اعتباری است. در مکتب قم حکمت و ولایت هست، یعنی جماعت و اجماع از بین می‌رود. نکته این است که اگر شما اصول فقه را بپذیرید، باید ابتدا اجماع را قبول کنید. ائمه با این اصول فقه‌گرایی به شدت مشکل داشتند. مرحوم مظفر می‌گوید که اجماع مبنای واقعه‌ی سقیفه و خلافت است در حالی‌که مبنای ما امامت و ولایت است.

آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی یکی از مبنایی‌ترین علمای مکتب قم است. درس اصول نمی‌دهد. اصول و روشش را در فقه درس می‌دهد. نقل می‌کنند، ایشان نیم ساعت فقه درس می‌دهد ولی برای آن نیم ساعت، باید هشت ساعت مطالعه کرد. یعنی فقه انضمامی درس می‌دهد نه اصول فقه انتزاعی. به نظر من بزرگترین ستون مکتب قم، ایشان است. و مکتب قم که مبنای حکومت است برای اینکه بتواند خود را تولید و بازتولید کند باید به ایشان رجوع کند. البته ایشان از لحاظ تئوریک، ارتباط بسیار خوبی هم با مقام معظم رهبری دارند. ما باید درباره‌ی روش ایشان در فقه بحث کنیم. رقیب ایشان در این بحث شیخ وحید خراسانی و دیگر اهالی مکتب نجف‌اند کهً با تفکر جمهوری اسلامی و ولایت فقیه مشکل دارند و فقه فردی را ترجیح می‌دهند. چون مبنای امام خمینی (ره) امامت است، امام به بحث ولایت فقیه رفت و در اجماع نماند. یعنی امام اول بنا به وظیفه شرعی‌اش انقلاب را شروع کرد و با تبعید به نجف، حوزه‌ی نجف را به نفع  مکتب قم بیش از پیش پاشاند. علمایی که هستند می‌گویند که ما در حوزه‌ی نجف بودیم، با آمدن امام گفتیم که دیگر حوزه‌ی نجف تمام شده است.

روشنفکری دینی دنبال مبنای خلافت و جماعت بود نه اجماع. که بعضاً این بحث را آقای منتظری در بحث ولایت فقیه مطرح می‌کند. مرحوم منتظری تحت تأثیر آیت‌الله خویی بود و وی را خاتم‌الفقها می‌نامید. آقای منتظری بیشتر می‌خواست که متدیک کار کند و برای همین به یک نوع روشنفکری دینی و یک نوع مدرنیسم دینی نزدیک شد و اینجاست که در مبنای ایشان ولایت فقیه، امامتی نشد و خلافتی شد، یعنی امامت انتخابی. در این نگاه گفته شد که ولایت فقیه یک سیستم انتخابی دارد و مشیتش به همین انتخاب بازمی‌گردد؛ یعنی شد همان خلافت. البته ما قبول نداریم و مجلس خبرگان را از شئون امامتی می‌دانیم.

مبنای مشروعیت کجاست؟ عرفی است یا نه؟ ما چون مبنای امامتی داریم، ولایت فقیه برای ما فقط یک فقیه حرفه‌ای نیست. یک فقیه معنوی هم باید باشد. امام ولایت تکوینی دارد، در عالم تصرف می‌کند.  اکنون باید درباره‌ی تئوری امت و امامت به بحث و نظرورزی پرداخت و نه دولت و ملت. این امت و امامت کل ارتباطات فرهنگی جهان اسلام را شکل می‌دهد. یعنی یک نوع ساختار میان فرهنگی به وجود می‌آورد. ولایت فقیه دیگر محدود به ایران نیست در عراق هم هست، در لبنان و سوریه هم هست. در حال حرکت به سوی مصر  و شمال افریقا هم هست.

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی