X

تاریخ چگونه مؤمن شود؟

تاریخ چگونه مؤمن شود؟ -
امتياز: 5.0 از 5 - رای دهندگان: 1 نفر
 
مهدی عبدالهی
رویکرد مبناگرایی دینی در مطالعات تاریخی
اشــــاره از آنجا که در اسلام، بر عبرت گرفتن از گذشته تأکید شده است، این پرسش مطرح می‌شود که چه ارتباط و اشتراکی بین گذشته و آینده وجود دارد؟ آیا این ارتباط، ثابت و قابل فهم است؟ آیا آگاهی از این ارتباط، روش مشخصی دارد؟ و اگر آری، انحراف در مطالعات تاریخی از کجا ناشی می‌شود؟ فهم انسان، از عوامل مختلفی تأثیر می‌پذیرد و لذا با فرض واحد بودن حقیقت تاریخ نیز، فهم تاریخ، با تعدد گرایشات، نگرش‌ها و روش‌ها، متعدد می‌شود. حال سؤال این است که چگونه می‌توان در مطالعه‌ی تاریخ، از انحراف پرهیز کرده و تابع آموزه‌های دینی قرار گرفت؟ اگر کسی معتقد به حقانیت اسلام نباشد، مطمئناً نمی‌تواند به حقیقت تاریخ پی ببرد و لذا آگاهی از تاریخ به‌نوعی تابع ایمان است. اما تعبد، شرط لازم است و برای نزدیک شدن به حقیقت، روش مطالعه‌ی تاریخ، باید مبتنی بر وحی باشد. مطابق رویکرد مبناگرایی، هرچه گرایش، نگرش و روش محقق در مطالعه‌ی تاریخ، نزدیک‌تر به الگوی دینی باشد، محقق می‌تواند به حقیقت تاریخ نزدیک‌تر شود.

در ارزیابی هر حرکت و جریانی، می‌توان آن را از سه بعد «جهت»، «هدف» و «روش» مورد بررسی قرار داد. هرگاه حرکتی در جهت (نقطه‌ی مطلوب در جهت‌گیری گرایشات و تمایلات)، هدف (نقطه‌ی مطلوب مطابق با آرمان و ایدئولوژی) و روش خود (رفتار و منش)، مطابق با بهترین الگو ـ‌که ضرورتاً باید مبتنی بر منابع الهی و دینی باشد‌ـ شکل گرفته باشد، می‌توان گفت از سلامت و صحت برخوردار است.

مطالعه‌ی تاریخ نیز به‌عنوان مصداقی از حرکت، باید در این سه بعد، تابع آموزه‌های دینی قرار گیرد.

نتایج غلطی که در برخی مطالعات مستشرقان و حتی مسلمانانی که روش‌های دیگری نظیر پدیدارشناسی و امثال آن را در مطالعات تاریخ به کار گرفته‌اند، دیده می‌شود، ناشی از انحراف در این سه حوزه و عدم پایبندی و استناد به منابع و آموزه‌های دینی است. جهت‌گیری صحیح در مطالعات تاریخی، به معنای منعطف و متمرکز ساختن گرایشات قلبی و تمایلات و تعلقات روحی به سمت و جهتی متعالی است. بر اساس چنین جهت‌گیری است که می‌توان هدف از مطالعات تاریخی را معین نمود که عبارت است از عبرت‌آموزی و پندگیری از جوامع و اقوام گذشتگان.

گذشته، حال و آینده، سه رکن زمانی در بررسی زندگی فردی و اجتماعی انسان‌ها هستند؛ گذشته‌ای که قدمت در خلق حضرت آدم (ع) دارد و آینده‌ای که به اجل مسمی ختم می‌شود. تاریخ به معنای عام، بخشی از یافته‌هایی است که با بررسی جهان در گذر زمان به دست می‌آید و به معنای خاص عبارت است از سرگذشت افراد و جوامع. در بررسی‌های تاریخی، موضوع اصلی انسان است و به تبع آن، جامعه‌ای که از زندگی اجتماعی انسان‌ها پدید آمده است.

همواره یک سؤال اساسی، چرایی تاریخ‌نگاری و تاریخ‌نگری است؛ با نگاه دینی به این مسئله، می‌توان گفت که یکی از آموزه‌های قرآن و اهل بیت (علیهم‌السلام) توجه جوامع کنونی به گذشته و سرگذشت جوامع، قوم‌ها و ملت‌های گذشته با هدف پندگیری و عبرت‌آموزی است تا در آینده به سعادت برسند.

از آنجا که به عبرت‌آموزی از گذشته برای رسیدن به سعادت در آینده امر شده است، نتیجه گرفته می‌شود ارتباطی بین گذشته و آینده وجود دارد. این ارتباط از نوعی اشتراک بین گذشته و آینده حکایت می‌کند که چیزی جز قواعد و قوانین و سنت‌های حاکم بر افراد و جوامع نیست. چنانکه امام علی (علیه‌السلام) به فرزندشان فرمود: تو بزودی خود را یکی از گذشتگان خواهی یافت. یعنی در پیمودن راه سعادت یا شقاوت (در حوزه‌ی اعتقاد و عمل) شبیه گذشتگان خواهی بود که اگر مسیر صحیح را بپیمایی به سعادت و در غیر آن به شقاوت می‌رسی. همچنین خداوند می‌فرماید: «... فَهَلْ ینظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَن تجَِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَ لَن تجَِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تحَْوِیلاً» (فاطر/43).

توجه به تاریخ گذشتگان با هدف استنباط قوانین و سنت‌های حاکم بر جوامع و رعایت آن در حال و آینده صورت می‌گیرد. به عبارت دیگر انسان‌ها و جوامع، تحت تأثیر قوانین و سنت‌های ثابتی به گذر زمان تن می‌دهند که با نظر به گذشته، می‌توان به آن قوانین وسنت‌ها توجه کرد و آینده را هماهنگ با آن‌ها طی نمود.

بنابراین، جهت، هدف و روش مطالعات تاریخ را بر اساس منابع دینی، می‌توان به‌طور خلاصه، اینگونه شمرد:

•  جهت در مطالعه‌ی تاریخ: تقویت روحیه‌ی بندگی در جهت تقرب به خداوند

•  هدف از مطالعه‌ی تاریخ: عبرت‌آموزی و پند‌گیری از جوامع و اقوام گذشته

•  روش در مطالعه‌ی تاریخ: ابتناء بر وحی و آموزه‌های دینی

لذا لازم است که پژوهشگر تاریخ گرایشات، دانش‌ها و روش‌های خود را مبتنی بر آموزه‌های دینی به تکامل برساند تا یافته‌های وی از حقیقت و صحت و صدق برخوردار شوند. شناخت انسان نسبت به روابط پدیده‌های تاریخی یا ترتیب و توالی آن‌ها و نهایتاً تحلیل وقایع، متأثر از عوامل مختلف محیطی، اجتماعی و فردی است؛ لذا بر اساس تفاوت شناخت‌ها و معرفت‌ها، یافته‌ها و نتایجی که ادعای حکایت از واقع دارند نیز متفاوت می‌شود. تنها راه نزدیک ساختن یافته‌های و نتایج پژوهش‌های تاریخی به حقایق و واقعیات، مبتنی ساختن آن‌ها بر یک جهت‌گیری، مبنا و روش واحد است و این مبنا چیزی جز دین نیست.

از آنجا که به عبرت‌آموزی از گذشته برای رسیدن به سعادت در آینده امر شده است، نتیجه گرفته می‌شود ارتباطی بین گذشته و آینده وجود دارد. این ارتباط از نوعی اشتراک بین گذشته و آینده حکایت می‌کند که چیزی جز قواعد و قوانین و سنت‌های حاکم بر افراد و جوامع نیست

هرچند فهم انسان‌ها نسبت به حقیقتی واحد ممکن است به حسب تأثر از عوامل گوناگون، متغیر باشد، اما آن حقیقت، واحد و ثابت است، بنابراین ملزومات دست‌یابی به آن حقیقت واحد نیز باید واحد و هماهنگ باشند؛ یعنی حقایق تاریخی، با تعدد گرایشات و تمایلات، نگرش‌ها و پیش‌فرض‌ها و روش‌های مختلف محققان، متعدد نمی‌شود و نباید یافته‌های متأثر از عوامل انسانی نظیر حب و بغض‌ها، گرایشات اعتقادی و مذهبی و یا اغراض شخصی و ملاحظات سیاسی و قومی محققانی که در این سه حوزه، تعبدی به دین ندارند را حقیقی دانست. رویکرد «مبناگرایی دینی» در مطالعات تاریخی که به محقق گرایش، نگرش و روشی واحد و مستند به دین ارائه می‌نماید، می‌تواند در رسیدن به حقایق تاریخی، مفید واقع گردد.

 

  گرایش محقق تاریخ در مبناگرایی دینی

اگر محققی در حوزه‌ی تمایلات و گرایشات، همجهت با الگوهای دینی نباشد، ممکن است در نگرش و روش نیز دچار انحراف و خطا گردد و آن انحرافاتی که در برخی از آثار افراد در مطالعات تاریخی دیده می‌شود، ناشی از حب و بغض غیرِصحیح یا تمایلات و گرایشات و احساسات منفی آن‌هاست. نتیجه آنکه در مطالعات تاریخی بر اساس رویکرد مبناگرایی دینی در صورت محبت قلبی به جریان حق و در نتیجه، ایمان به آنان، و نیز تحقق دیگر شرایط، می‌توان نتیجه و یافته‌ای صحیح را انتظار داشت.

طبیعی است یک محقق در صورت فقدان چنین عنصری و در پی آن، عدم شکل‌گیری نگرشی صحیح، دچار خطا در نتایج تحقیق خواهد شد؛ چنانچه مثلاً افرادی نظیر گلدزیهر در باب منابع دینی مسلمین می‌گوید: «منابع مسلمین، اطلاعات تاریخی را با صداقت منتقل نمی‌سازند، بلکه ساخته‌هایی ادبی مبتنی بر یک نقل تاریخی (اِسناد) هستند که اعتبار آن همچنان مشکوک است. آن‌ها اصولاً اسنادی هستند که نشان می‌دهند چگونه قدیمی‌ترین معلمین اسلام قصد داشتند تا با همان نیتِ بنیانگذار این دین، آن را تعلیم دهند. این منابع مملو از اطلاعات غیرِتاریخی است که ساخته‌ی لغت‌شناسان و عتیقه‌شناسان قرن دوم هستند!»

اثبات حقانیت و واقعیت منابع دینی وحیانی مسلمانان و نیز دیگر ارزش‌ها و مقدسات اسلامی با ارائه‌ی شواهد تاریخی، مشکل و شاید غیرِممکن باشد و نیز استدلالات عقلی صرف نیز موجب اعتقاد این افراد به این منابع نخواهد بود، بلکه اعتقاد به حقانیت و صداقت منابع مستلزم پذیرش محبت و ایمان قلبی به خدا و ائمه‌ی اطهار (علیهم‌السلام) است و همراه با این ایمان، استدلال و برهان عقلی نیز کارآمد بوده و در کنار تعبد به وحی، اعتقادات صحیح شکل می‌گیرد.

 

  نگرش محقق تاریخ در مبناگرایی دینی

نگرش‌های یک محقق در واقع پیش‌فرض‌های اعتقادی هستند که مبتنی بر منابع و آموزه‌های دینی شکل گرفته است. آنچه در رویکرد مبناگرایی دینی بسیار اهمیت دارد، اعمال نگرش‌های صحیح اعتقادی محقق در تمام مراحل مطالعه‌ی تاریخی است، به‌طوری‌که این نگرش‌ها و اعتقادات، اولاً میزان و ملاک در ارزیابی و سنجش پدیده‌های تاریخی در صدق و کذب یا حقانیت و بطلان باشد؛ ثانیاً در نتیجه‌گیری و تحلیل پدیده‌ها به کار گرفته شوند.

در حوزه‌ی نگرش‌های یک محقق، آنچه در مطالعه‌ی تاریخ بیش‌تر از همه تأثیرگذارند، به شرح ذیل است:

 

1) پذیرفتن اصول مذهب شیعه

اعتقاد و تعبد به آموزه‌ها و معارف اسلامی و مفاهیمی همچون نبوت و امامت، وحی، عصمت و علم اهل بیت (علیهم‌السلام)، ایمان به غیب، معاد و... مطابق با متون دینی شیعه، لازمه‌ی ایجاد یک نگرش صحیح در محقق است. البته ممکن است محققی با فرض حقانیت معارف اسلامی و آموزه‌های تشیع، به مطالعه‌ی تاریخ بپردازد و یافته‌های خود را با این فرض ارائه نماید، بدون آنکه اعتقادی به آن‌ها داشته باشد؛ در این صورت، هرچند ممکن است به حقایق تاریخی نزدیک‌تر شود ـ‌چنانچه برخی مورخان یا مستشرقان با همدلی و بر محور مقدسات و مسلمات دینی یافته‌های خود را اظهار داشته‌اندـ اما قطعاً به همان میزان که در دیگر شرایطِ رویکرد مبناگرایی همراه نیستند، دچار خطا و انحراف خواهند شد.

 

2) پذیرفتن قوانین و سنت‌های الهی

عامل ارتباطی مشترک و ثابت در گذشته، حال و آینده، سنت‌ها و قوانین حاکم بر جوامع است. تاریخ در بستر قوانین و سنت‌های ثابت الهی شکل گرفته است. توجه به این قواعد، اصول و قوانین حاکم بر افراد و جوامع در گذشته در تحلیل وقایع تاریخی و دست‌یابی به حقایق آن، لازم است. با استناد به منابع دینی می‌توان این قوانین و سنت را تا حدودی احصا نمود که در اینجا به مثال‌هایی از این سنت‌های الهی اشاره می‌شود:

•  برای هر فرد یا قوم و ملتی (جامعه) سرنوشت، عاقبت و اجلی وجود دارد.[1]

•  انسان‌ها در تحقق سنت‌های تاریخی حاکم هستند؛ به عبارت دیگر سعادت و یا شقاوت هر فرد یا قومی به ایمان، اعتقاد و عمل آن‌ها بستگی دارد و خودشان می‌توانند آن را تغییر دهند.[2]

•  اراده‌ی خداوند علت هر معلولی را تام می‌سازد لذا روابط علی و معلولی در عالم مادی با همراهی اراده‌ی خداوند معنا می‌شود؛ در تحلیل وقایع تاریخی نیز نادیده گرفتن حاکمیت اراده‌ی خداوند بر همه‌ی اراده‌ها منشأ خطا و اشتباه بسیاری شده است.[3]

•  کل جهان هستی، افراد و جوامع تحت هدایت خداوند متعال هستند.[4]

•  تمام افراد و جوامع مورد آزمایش الهی قرار می‌گیرند.[5]

•  تمام افراد و جوامع (اعم از حق و باطل) مورد امداد و یاری خداوند (در جهت پیشرفت و نیل به هدف) قرار می‌گیرند (امداد مؤمنین بیش‌تر و فراتر از امور مادی است).[6]

 

  روش محقق تاریخ در مبناگرایی دینی

روش مطالعه‌ی تاریخ، باید بر وحی ابتناء داشته باشد. مقصود از وحی یا دین، معارف و آموزه‌های اسلام و مذهب تشیع به عنوان کامل‌ترین و محق‌ترین مذهب است. در رویکرد مبناگرایی دینی، محقق در جست‌وجوی حقایق تاریخی است و به حدس و ظن و گمان و تخمین اکتفا نمی‌کند. حقیقتی که مورد جست‌وجو واقع می‌شود، ویژگی‌هایی دارد. از جمله اینکه حقیقت دست‌یافتنی است، هرچند نتوان آن را به‌طور کامل کشف کرد اما می‌توان به آن نزدیک شد. بنابراین بر اساس رویکرد مبناگرایی، هرچند ممکن است مکاشفات و یافته‌های تاریخی محققان، در طول تاریخ یا حتی در یک برهه از زمان مختلف باشد، اما مسیر و مقصد واحدی به سوی حقیقت واحدی دارند و تناقض و تضادی در آن یافته‌ها مشاهده نمی‌شود و تنها ممکن است بخشی از حقیقت برای یک محقق آشکار شده باشد.

هدفمندی مطالعات تاریخی ـ‌عبرت‌آموزی و پند‌گیری از عاقبت گذشتگان‌ـ در روش پژوهشی محقق آثاری دارد که عبارتند از:

تنها راه نزدیک ساختن یافته‌ها و نتایج پژوهش‌های تاریخی به حقایق و واقعیات، مبتنی ساختن آن‌ها بر یک جهت‌گیری و مبنای واحد و روش واحد است و این مبنا چیزی جز دین نیست

1) تعیین محدوده‌ی موضوعات

یکی از آثار پذیرش چنین هدفی در مطالعات تاریخی، محدود ساختن و حصر موضوعات مورد مطالعه‌ی تاریخی است. باید آن چیزی از سرگذشت انسان‌ها و جوامع در طول زمان گذشته مطالعه شود که عبرت‌آموز باشد. بنابراین بررسی برخی وقایع تاریخی که چنین هدفی را تأمین نمی‌کند، نه‌تنها مورد تأکید و سفارش اسلام واقع نشده، بلکه اساساً لغو محسوب می‌شود و روش مبناگرایی نیز صحت نتایج آن را تضمین نمی‌کند.

تشخیص این امر، وظیفه‌ی محقق است و به عقل عرفی سپرده شده است. بر این اساس برخلاف روال رایج، اصالت با رفع مجهولات و دست‌یابی به معلومات جدید در عرصه‌‌ی تاریخ و سرگذشت انسان‌ها و جوامع نیست؛ بلکه اصالت با تحقق هدف مذکور است. لذا بسیاری از حوزه‌های مطالعاتی پژوهشگران، نظیر برخی باستان‌شناسایی‌ها و...، لغو و بیهوده است. البته دایره‌ی عبرت‌آموزی بسیار وسیع است و حتی اگر مثلاً بتوان از معماری کهن عبرت آموخت، مشمول موضوع مطالعه‌ی تاریخ قرار می‌گیرد.

 

2) تعیین منابع مورد نیاز

محقق در مطالعات تاریخی به بررسی سرگذشت انسان‌ها و جوامع در زمان گذشته می‌پردازد و شناخت واقعیات تاریخی موجود زنده‌ای که در بستر تاریخ، حرکت جهت‌داری به سوی حق یا باطل (سعادت یا شقاوت) داشته است، نیازمند شناخت حق و باطل است و این شناخت ممکن نیست مگر به مدد دین و منابع دینی؛ یعنی محقق باید با رویکردی دینی به شناخت، تحلیل و بررسی و نتیجه‌گیری از تاریخ بپردازد. هرچند ممکن است منابع غیرِدینی و گزارشات و اخبار تاریخی نیز در راستای هدف مطالعه‌ی تاریخ، مورد استفاده قرار گیرند و حتی فهم دینی را ارتقا بخشند ـ‌چنانکه برخی فقها در فهم احکام و فتاوای فقهی، شرایط و تطورات تاریخی جامعه را مدنظر می‌دهندـ اما قطعاً برای فهم صحیح، استناد به منابع دین و ابتناء بر کلام وحی لازم است.

 

3) هدایت منابع دینی بر تحقق اهداف

از آنجا که هدف از مطالعات تاریخ، دینی است، مطابق با آموزه‌های اسلامی می‌توان گفت این تکلیف در حد وسع مکلف است و طبق قاعده‌ی لطف و حکمت، آنچه که برای ادای این تکلیف لازم است توسط شارع در متون دینی بیان شده است؛ بنابراین می‌توان نتیجه گرفت منابع دینی، یک محقق را در جهت یافتن حقایق تاریخ در راستای هدف مذکور هدایت می‌کند.

لذا این ادعا رد می‌شود که «مشکلاتی در استفاده از شواهد مادی [از طریق باستان‌شناسی، سکه‌شناسی و کتیبه‌شناسی] وجود دارد، آنچه کشف شده یا باقی مانده، کمابیش همیشه وابسته به شانس است و تنها بخشی از کل است و می‌توان همین مطلب را در مورد منابع مکتوب نیز گفت»؛ چرا که آنچه در منابع مکتوب و معتبر (منابع دین) آمده، مکلف را به تکلیف مطالعه‌ی تاریخ و تحقق هدف از مطالعه‌ی تاریخ قادر می‌سازد و تکلیف به مالایطاق، محال است.

 

4)  اعتماد به منابع به خاطر اتقان و توثیق آن‌ها

بر این اساس مشکلاتی را که برخی اندیشمندان متوجه منابع می‌کنند، نظیر اینکه «خود عمل نگارش منابع مکتوب با تقلیل دادن واقعیت، به صورت واژه‌ها، آن واقعیت را دچار تحریف می‌کند و لذا نوعی ترتیب، خط سیر و توالی را بر وقایع تحمیل می‌کند که احتمالاً فاقد آن بوده‌اند»، در مورد منابع دینی منتفی می‌شود؛ چرا که منابع دینی عاری از هرگونه تحریف و خطا هستند. همچنین گفته‌ی آنان مبنی بر اینکه «استخراج تاریخ از طریق باستان‌شناسی ساده‌تر از استخراج تاریخ از روایات مکتوب است، آن‌هم هنگامی که به منظور انجام آن می‌بایست میزان دانش، هوش و قدرت استدلال و استنتاج نویسنده، شخصیت وی، دیدگاهش در مورد تاریخ (که ناگزیر، بر انتخاب آنچه باید ثبت نماید و کیفیت ثبت آن تأثیر می‌گذارد) و هدف او از نگارش را ـ‌که البته هیچ‌یک از آن‌ها شناخته‌شده نیستند و برخی از آن‌ها ممکن است هیچ‌گاه شناخته نشوندـ در نظر گرفت» نیز در مورد منابع دینی منتفی است؛ چرا که اساساً با اعتماد به منابع دین، بی‌نیاز از چنین تلاشی هستیم.

بنابراین با توجه به کفایت و وثاقت منابع دینی در جهت‌گیری مطلوب و تحقق اهداف و صحت روش مطالعات تاریخی، برخی از مراحل و اقداماتی که به‌عنوان تخصص و مهارت‌های یک محقق می‌تواند صحت و دقت نتایج و یافته‌های مطالعاتی را تضمین نماید، در رویکرد مبناگرایی دینی عبارتند از:

 

الف) جمع‌آوری یافته‌ها و اخبار صحیح از پدیده‌های تاریخی با مراجعه به کامل‌ترین و صحیح‌ترین منابع

 قرآن و اهل بیت (علیهم‌السلام) به‌عنوان دو ثقل عظیم، بهترین و کامل‌ترین منبع برای جست‌وجوی‌های تاریخی است. طبیعی است که این دو در صدد بیان تمام وقایع و نقل کامل تاریخ نبوده‌اند یا مابعد خود را توصیف نکرده‌اند، اما اولاً در قالب قصص قرآنی یا پندها و حکمت‌ها و نظایر آن، توجه به تاریخ را مورد اهمیت قرار داده و نقل‌های فراوانی در آن دو وجود دارد؛ ثانیاً در جهت، هدف و روش، راهنمای مطالعات تاریخی هستند.

یافته‌های تاریخی را باید با آموزه‌های مسلم دینی سنجیده و ارزیابی کنیم؛ هرگونه تضاد یا تنافی میان یافته‌های تاریخی با ثقلین، موجب ابطال و رد یافته‌ها می‌گردد. مخالف آنچه که مستشرقان و مورخان غیرِشیعه اعتقاد دارند

بنابراین ادعای برخی از اندیشمندان که تاریخ باستان را نمی‌توان از ادبیات دینی مسلمانان اقتباس نمود[7]، نه کاملاً صحیح و نه کاملاً باطل است؛ بلکه نسبی است. همچنین برخی اخبار دینی، ما را از جست‌وجوی تاریخی بی‌نیاز می‌کند (مانند آنجا که روایتی خبر از مسلمان بودن مردم شهر و دیاری می‌دهد، محقق از جست‌وجوی شواهد تاریخی برای اثبات دین مردم آن شهر بی‌نیاز می‌شود). همچنین برخی از یافته‌های تاریخی را توجیه یا تفسیر می‌کند. لذا به‌طور کلی می‌توان رویکرد منابع دین را در تعامل با یک تحقیق تاریخی در موارد ذیل در نظر گرفت:

•  اخبار از وقایع تاریخی توسط منابع دینی

•  تأیید و یا رد و ابطال یافته‌های تاریخی توسط منابع دینی

•  توجیه و تفسیر یافته‌های تاریخی توسط منابع دینی (ابهام‌زدایی یا واقع‌نمایی)

البته بهره‌مندی از منابع دینی، نیاز به تخصص در زمینه‌ی زبان‌شناسی دینی، مفهوم‌شناسی دینی، روش مطالعه‌ی دینی، قدرت استنباط و... دارد.

 

ب) ارزیابی و تعیین میزان وثوق منابع

 از آنجا که راوی یک پدیده‌ی تاریخی ممکن است دچار خطا و اشتباه (عمدی و غیرِعمدی) و یا تأثیرات منفی شخصی و محیطی شده باشد، لازم است با در نظر گرفتن ملاک‌هایی، وثوق راویان، ارزیابی و میزان خطاها سنجیده شود، می‌توان در این زمینه از علم رجال در فقه اسلامی بهره برد. از آنجا که روایت یا یک خبر و به‌طور کلی منابع مکتوب ممکن است متأثر از گرایشات و نگرش راوی آن باشد، بنابراین شناخت راوی ضرورت دارد. چه‌بسا گرایشات و نگرش‌های خاص راوی، روایتی را ظاهری متفاوت با حقیقت بخشیده است که شناخت راوی به شناخت روایت کمک می‌نماید.

 

ج)  رفع مشکلات تناقضات یا تضاد و... در اخبار و روایات تاریخی با بهره‌گیری از علم اصول

 

د) تطابق یافته‌های تاریخی با معارف دین

از آنجا که آموزه‌های مسلم دینی را عاری از خطا و اشتباه می‌دانیم، یافته‌های تاریخی را در مواجهه با آن‌ها سنجیده و ارزیابی می‌کنیم؛ هرگونه تضاد یا تنافی میان یافته‌های تاریخی با دو ثقل مذکور، موجب ابطال و رد یافته‌ها می‌گردد. دقیقاً مخالف آنچه که مستشرقان و مورخان غیرِشیعه اعتقاد دارند؛ مثلاً در روش‌های مطالعاتی خود ابراز داشته‌اند: «روایات مبتنی بر منابع مکتوب را باید همواره با شواهد خارجی (ترجیحاً مادی) مقایسه نمود و هرگاه این دو شواهد با یکدیگر در تضاد بودند، باید شواهد خارجی را ترجیح داد». بنابراین در مطالعات تاریخی، اصالت با اخبار متون دینی، به‌عنوان ملاک ارزشیابی و سنجش دیگر منابع است.

 

هـ) تحلیل وقایع تاریخی مطابق با نگرش‌ها و عقائد صحیح دینی

بر اساس فهم دینی علما و بزرگان دین از آموزه‌های اسلامی، دانش‌هایی تحت عنوان فلسفه‌ی تاریخ شیعه، سنت‌های الهی در بستر تاریخ و... مدون گشته است که می‌توان با توجه به این منابع، وقایع تاریخی را مورد بررسی و تحلیل قرار داد و اینکه چه پدیده‌هایی کنار هم چیده شود و چگونه تحلیل شود.

 

  نتیجه‌گیری

نتایج صحیح از مطالعه‌ی تاریخ آن هنگام حاصل می‌شود که محقق تاریخ، مطابق با رویکرد مبناگرایی دینی، در سه حوزه‌ی گرایش، دانش و روشِ مطالعات تاریخی، تابع کلام وحی و معارف دین باشد؛ قاعدتاً هرچه محقق در مطالعه‌ی تاریخ، در این سه حوزه با الگوی دینی و معارف آن منطبق‌تر باشد، بهره‌ی وی از حقایق و واقعیت‌های تاریخی بیش‌تر است و این بهره‌وری در افراد، به‌خاطر نسبی بودن میزان محبت، اعتقاد و تخصص آنان، نسبی است. بر این اساس، علم کامل به تاریخ و تحقق کامل اهداف مطالعه‌ی آن، نزد انسان کاملی است که محبت و اعتقاد و تخصص کاملی دارد، و دست‌یابی دیگر محققان به حقایق و اهداف، نسبی است و هر غیرِمسلمان یا غیرِشیعه یا غیرِمؤمنی، به هر میزان که با این الگو همراه شود، به حقیقت نزدیک‌تر شده است.

 بنابراین یک مستشرق یا مورخ غیرِشیعه اگر بخواهد به نتایج واقعی و حقیقی از مطالعه‌ی تاریخ دست یابد، هرچند حقانیت منابع دینی را مفروض بدارد و آن را در حوزه‌های یادشده محور و اصل قرار دهد، اما چون در حوزه‌ی گرایشات و تمایلات نمی‌تواند ایمان و محبت به جریان اهل حق را در خود جعل کند، طبیعی است که آثار آنان با نتایج مطلوب تفاوت خواهد داشت. اساساً فهم و درک حقایق تاریخی (به‌طور نسبی) تابع ایمان است و تا ایمان حاصل نشود، فهم و درک مشترکی بین غیرِمؤمن با مؤمن حاصل نخواهد شد و نمی‌توان غیرِمؤمنین را با روشی خاص در مطالعه‌ی تاریخ، به نتایج مطلوب رهنمون ساخت.

 

 

 

 

 


[1]- اعراف/ 34

 

[2]- رعد/ 11

 

[3]- آتش هر چند معلول عوامل مادي است، اما اگر ارادهي خداوند نباشد، آتش به وجود نميآيد، يا حتي به ارادهي خداوند سرد ميشود (أنبياء/ 69).

 

[4]- طه/ 50؛ بلد/ 10؛ دهر/ 3؛ يونس/ 47؛ نحل/ 36 و...

 

[5]- بقره/ 155؛آل عمران/ 186؛ أنبياء/ 35 و...

 

[6]- اسراء/ 18 تا 21؛ شوري/ 20؛ هود/ 15 و 16

 

[7]- مقالهي رويکردهاي روششناختي به مطالعات اسلامي؛ جِي کورِن و واي. دي. نِوو

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی