X

غربی ترین معادل روحانی

غربی ترین معادل روحانی -
امتياز: 3.0 از 5 - رای دهندگان: 2 نفر
 
سید ابراهیم رئوف موسوی
تأملی در معنا و مفهوم اصطلاح کارشناس مذهبی
اشــــاره آیا می‌توان برای یک واژه به سادگی معادلی را به کار برد و مراد ما همان معنای قبلی باشد؟ آیا چنین کاری صرفاً یک تغییر لفظ است؟مثلاً در کشور در برهه‌ای واژه‌هایی چون مستضعف و امت، جای خود را به معادل‌هایی چون اقشار آسیب‌پذیر و شهروند-دولت دادند. تغییر یک واژه بعید است که فقط یک تغییر لفظ ساده باشد. گرچه نمی‌توان علت تغییر را به تغییر لفظ نسبت داد، اما دست‌کم تغییر لفظ مناسبتی دارد با تغییر معنای آن واژه در نظام مفاهیم ما و جایگاه دلالت آن واژه در نظام اجتماعی ما. از آن جمله است شنیدن واژگانی چون کارشناس مذهبی به جای حاجآقا و شیخ.

اگر در جست‌وجوی واژه‌ای معادل روحانی، در زبان و فرهنگ غربی باشیم، که برای جامعه‌ی ما نیز قابل فهم باشد، چه واژه‌ای را مناسب می‌یابیم؟

شاید اولین گزینه‌ای که به ذهن می‌رسد، کشیش باشد. اما کشیش مربوط به فرهنگ مسیحی است و فرهنگ غرب را نمی‌توان فرهنگی مسیحی دانست. واژه‌های دیگری نیز ممکن است به ذهن بیاید مانند پاپ یا اسقف، اما هیچ‌کدام از آن‌ها را ما نمی‌توانیم به‌جای آیت‌الله یا حجت‌الاسلام یا روحانی، یا آخوند به‌‌کار ببریم. راو یا ربای هم که مربوط به یهودیان است، برای جامعه‌ی ما ناآشنا است و نمی‌تواند مقصود را برساند.

 قبل از این‌که جست‌وجوی خود را ادامه دهیم، یک سؤال کاملاً به‌جا مطرح می‌شود: چرا باید در جست‌وجوی واژه‌ای غربی معادل روحانی برای جامعه‌ی خود باشیم؟ پاسخ این سؤال وقتی روشن می‌شود که آن معادل را بیابیم و کارکردهای آن را در نظر بیاوریم، آن‌گاه است که به ضرورت آن اذعان خواهیم کرد. اما برای نزدیک شدن به پاسخ، سؤالی دیگر مطرح می‌کنیم؛ چه نیازی وجود داشت که در نظام حوزوی مدرک‌هایی معادل مدرک‌های دانشگاهی تعریف شود؟ چه نیازی به تأسیس دانشکده‌ها و گروه‌هایی مانند الهیات، فلسفه، قرآن و حدیث، فقه و امثال آن وجود داشت؟ آیا این گروه‌ها بهتر از حوزه از عهده‌ی این موضوعات برمی‌آیند؟ پاسخ اجمالاً روشن است؛ ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که مرجع تعیین جایگاه اجتماعی و علمی افراد، نظام دانشگاهی است. بنابراین برای آنکه ارزش دانش‌های حوزوی را نشان دهیم، برای آن، گروه و دانشکده تأسیس می‌کنیم، و برای آنکه کسانی که فقه و فلسفه و حدیث می‌خوانند، جایگاه‌شان در نظام اجتماعی روشن باشد، آن‌ها را در این دانشکده‌ها و گروه‌ها آموزش می‌دهیم و به آنانی که در نظام حوزوی تحصیل می‌کنند، مدرک‌های معادل مدارک دانشگاهی اعطا می‌کنیم. به‌عبارت دیگر حوزه‌ی علمیه عملاً در ساختار اجتماعی، یک نهاد معتبر نیست، و برای کسب اعتبار، لازم است از ساختاری که عملاً معتبر است، وام اعتبار بگیرد.

نیاز به معادل برای واژه‌های آخوند و روحانی نیز از همین جنس است. امروز لفظ پزشک در جامعه‌ی ما جایگاهی دارد و دلالت‌های مشخصی را در پی می‌آورد و اشاره به جایگاه تخصصی و اجتماعی ویژه‌ای می‌کند که عطار و طبیب و حکیم آن را نمی‌رساند. حتی اگر عطاری یا طبیبی یا حکیمی یافت شود، برای این‌که جامعه آن را بفهمد، باید ذیل مفهوم پزشک تعریف شود؛ مثلا پزشک سنتی یا پزشک تجربی.

به سؤال ابتدای سخن بازگردیم؛ معادل غربی روحانی چیست؟ پاسخ برای همه آشنا است: کارشناس مذهبی. شاید اولین بار در صدا و سیما این معادل‌ به‌کار رفته باشد. معمولاً وقتی که از نظرات افراد مختلف در تلویزیون استفاده می‌شود، به‌صورت زیرنویس او را معرفی می‌کنند؛ مثلا آقای الف متخصص کودک یا خانم ب کارشناس تغذیه. این کار معقول است؛ زیرا مخاطب باید بداند که چه کسی با چه تخصصی و از چه منظری درباره‌ی موضوع سخن می‌گوید، اما وقتی یک روحانی در تلویزیون حاضر می‌شود، همه می‌دانند که او روحانی است و در حوزه تحصیل کرده است، پس دیگر چه نیازی است که ذیل نام او بنویسند: کارشناس مذهبی؟ مفروض بر آنکه لازم باشد چیزی بنویسند، چرا نمی‌توان نوشت روحانی، یا سطح چند تحصیلات حوزوی؟ به زبان عامیانه و بسیار ساده می‌توان پاسخ داد که وقتی روحانی در تلویزیون حاضر می‌شود، باید شیک و مخاطب‌پسند باشد و نوشتن کارشناس مذهبی ذیل نام یک روحانی، بخشی از شیک جلوه‌دادن اوست. وگرنه نوشتن این واژه ـ‌ به‌خلاف موارد مشابه برای کارشناسان مختلف‌ ـ هیچ اطلاعات جدیدی به مخاطب منتقل نمی‌کند. البته کاربرد این واژه منحصر به صدا و سیما نیست و در هرجای دیگری که چنین شرایطی برقرار باشد، مانند همایش‌ها یا جلسات رسمی یا سازمان‌های مختلف، روحانی ذیل مفهوم کارشناس مذهبی تعریف می‌شود.

تلقی مشهور این است که کارشناس در کارشناسی خود یک فعالیت تخصصی و علمی بدون جانب‌داری از ایدئولوژی و گرایش و دیدگاه مذهبی و سیاسی خاصی انجام می‌دهد و بنابراین اظهار نظرهای او مطابق با قوانین علمی و عینی است. آن‌چه کارشناس می‌گوید، بیان قوانین واقعی مربوط به موضوع تخصصی او است

توجیه ساده‌ی شیک‌بودن، پاسخ قابل قبولی برای استفاده از کارشناس مذهبی به‌نظر می‌رسد، اما این شیک‌بودن به‌هیچ‌وجه موضوع ساده‌ای نیست و ابعاد و دلالت‌های بسیار مهمی را با خود دارد.

کارشناس در نظام تخصصی و اجتماعی جامعه‌ی ما تعریف‌ شده است؛ اما روحانی یا آخوند مربوط به نظام سنتی جامعه‌ی ما است و در نظام رسمی، تخصصی و اجتماعی مسلط و مورد قبولِ جامعه و حکومت، تعریف‌شده نیست. همان‌طور که تحصیلات حوزوی برای حضور در عرصه‌ی رسمی اجتماعی نیازمند اخذ مدرک معادل است و خود مرجعیت و اصالت ندارد، عنوان روحانی یا آخوند نیز نیازمند معادلی است تا از سوی مرجعی معتبر کسب اعتبار کند، و در نظام تخصصی و اجتماعی مسلط تعریف‌شده باشد. در یک سازمان افراد تحت عناوینی مشخص اجازه‌ی ورود به سازمان را دارند؛ رئیس، معاون، کارمند، خدماتی، مهمان یا ارباب رجوع هستند و ذیل یکی از این عناوین تعریف‌ می‌شوند تا اجازه‌ی ورود به سازمان را داشته باشند. در غیر این صورت از حضور آنان در سازمان جلوگیری می‌شود. اگر شما ساعت دوازده وارد وزارت ارشاد بشوید و خود را به‌عنوان نمازگزار معرفی کنید،  شما را به ‌داخل راه نمی‌دهند، چون نمازگزار عنوان تعریف‌شده‌ای برای ورود به وزارت ارشاد نیست. به‌همین صورت روحانی و آخوند نیز عنوان تعریف‌شده‌ای برای ورود به نظام تخصصی و اجتماعی مسلط نیست. این واقعیت ناشی از آن است که حوزه‌ی علمیه از دیدگاه دیگر ساختارهای اجتماعی، تعریف‌نشده است.

عنوان کارشناس مذهبی دال بر آن است که او نیز در حد یک کارشناس است؛ بنابراین همه‌ی مزایایی را که سایر کارشناسان دارند می‌تواند داشته باشد. کارشناس کسی است که نظام تخصصی در زمینه‌ی مربوطه او را برای رفع نیازهای عملی مردم و جامعه به رسمیت می‌شناسد؛ به ‌اندازه‌ی خاصی تحصیل ‌کرده است، در نظام اشتغال جایگاه نسبتاً مقبولی دارد که بسیاری برای رسیدن به آن مرتبه زحمت می‌کشند و مراحلی مانند تحصیلات تکمیلی را پشت ‌سر می‌گذارند؛ کارشناس دال بر میزانی از درآمد است که سطح قابل احترامی از درآمد در جامعه محسوب می‌شود؛ و کارشناس به‌تبع همه‌ی این موارد جایگاه اجتماعی خاصی دارد. از این رو وقتی به کسی کارشناس مذهبی می‌گوییم تلاش می‌کنیم تا همه‌ی آن مزیت‌هایی را که یک کارشناس در نگاه مخاطب دارد، بر او نیز بار کنیم. هرچند پسوند مذهبی تا حدی مخل به این مقصود است، اما تا حدودی آن را تأمین می‌کند.

یکی از دلالت‌های بسیار سرنوشت‌ساز کارشناس، اشاره به نوع رویکردی است که بر نوع کارشناسی حاکم است. تلقی مشهور این است که کارشناس در کارشناسی خود یک فعالیت تخصصی و علمی بدون جانب‌داری از ایدئولوژی و گرایش و دیدگاه مذهبی و سیاسی خاصی انجام می‌دهد و بنابراین اظهار نظرهای او مطابق با قوانین علمی و عینی است. آن‌چه کارشناس می‌گوید، بیان قوانین واقعی مربوط به موضوع تخصصی او است. مثلاً وقتی یک کارشناس مسائل زناشویی می‌گوید مرد یا زن باید نسبت به رابطه با همسر خود وفادار باشند، این‌گونه برداشت می‌شود که تحقیقات نشان داده است که عدم وفاداری موجب بروز مشکلاتی در روابط خانواده‌گی و زناشویی می‌شود.

در مقابل اظهار نظرکارشناسی، اظهار نظر ایدئولوژیک قرار دارد. روحانی وقتی سخن می‌گوید و اظهار نظر می‌کند، نظر ایدئولوژیک خود را بیان می‌کند. مثلاً وقتی از ضرورت حجاب سخن می‌گوید، نظر کارشناسی و علمی مبتنی بر نتایج به‌دست آمده از تحقیقات مبتنی بر مضربودن بدحجابی را بیان نمی‌کند؛  بلکه به‌جای سخن‌گفتن از روابط واقعی و کشف‌‌شده میان امور، آن‌چه را خوب یا بد می‌داند، بیان می‌کند؛ به همین دلیل فقط کسانی که با روحانی هم‌عقیده باشند، نظر او را می‌پذیرند و کسانی که با او هم عقیده نباشند، در برابر مطالب او مقاومت می‌کنند؛ به‌خلاف نظر کارشناسی که معمولا از طرف افراد با عقاید مختلف مورد پذیرش قرار می‌گیرد؛ چرا که مبتنی بر اعتقاد خاصی نیست.

 صرف‌نظر از مقصد و مقصودی که از  این معادل‌پردازی درنظر بوده است، جعل چنین واژه‌ای دلالت‌ها و ابعاد دیگری نیز دارد.

براساس آن‌چه درباره‌ی غیرایدئولوژیک بودن کارشناسی گفته شد، روحانی از موضع بیان دستور الهی سخن می‌گوید و بنابراین مبنای ایجاد انگیزه، و حرکت، ایمان الهی است. اما کارشناس با بیان منافع و زیان‌های امور مختلف، برمبنای منفعت، انگیزه ایجاد می‌کند. در واقع روحانی یا آخوند ضمن بیان مطلب خود، مبنای ایمانی را تحکیم می‌کند و اگر کسی سخن او را بشنود و عمل کند، مهم‌تر از فعلی که انجام می‌دهد، و منافعی که شامل حالش می‌شود، ارتقای ایمانی است که از طریق عمل با انگیزه‌ی الهی به آن دست می‌یابد. اما انجام دستورات کارشناس موجب تقویت خودمحوری و نیز علم‌گرایی می‌شود. مثلاً اگر کسی از یک کارشناس مذهبی بشنود که مطابق کار کارشناسی دائم‌الوضو بودن موجب تمرکز بیش‌تر در انجام کار و صرفه‌جویی در وقت می‌شود، و به آن عمل کند، این عمل صرف‌نظر از آثار خود وضو، گامی در تقویت علم‌گرایی است. بنابراین مجموع فعالیت، از ارائه‌ی نظر کارشناسی و قبول آن، تا عمل به آن، ایمان به علم را توسعه می‌دهد، بیش از آنکه ایمان به خدا را توسعه دهد.

آخوند محل رجوع مردم است و بیش از آنکه اطلاعاتش موضوعیت داشته باشد، تعلق و ایمانش موضوعیت دارد. اگر آخوندی در بیان مطلب یا حکمی اشتباه کند، خدشه‌ی مهمی به جایگاهش وارد نمی‌شود، اما اگر مرتکب گناهی شود از جایگاه آخوندی ساقط می‌شود و حتی دیگر نمی‌توان به او اقتدا کرد

در نظام اجتماعی سنتی ما، آخوند یا روحانی، بیش از آنکه اشاره به سطحی از اطلاعات و معلومات داشته باشد، اشاره به یک جایگاه و مرتبه‌ی انسانی و اجتماعی داشته است. آخوند محل رجوع مردم است و بیش از آنکه اطلاعاتش موضوعیت داشته باشد، تعلق و ایمانش موضوعیت دارد. اگر آخوندی در بیان مطلب یا حکمی اشتباه کند، خدشه‌ی مهمی به جایگاهش وارد نمی‌شود، اما اگر مرتکب گناهی شود از جایگاه آخوندی ساقط می‌شود و حتی دیگر نمی‌توان به او اقتدا کرد. روحانی علاوه بر این‌که در موضوعات دینی محل رجوع بوده است، در  امور مختلف، محل پناه و رجوع و طرح مشکل و طلب امداد بوده است. در حوادث مهم، مردم بر گرد او جمع می‌شدند و چاره‌جویی می‌کردند. اما کارشناس هیچ‌یک از این ابعاد را ندارد؛ کارشناس کسی است که اطلاعات و دانش لازم را درباره‌ی موضوع کار خود دارد. گناه کردن یا نکردن ارتباطی با جایگاه کارشناسی او ندارد؛ سهل است، اگر کارشناس هزاران بار خلاف دانش کارشناسی خود عمل کند، هیچ‌گاه کسی به این خاطر نسبت به کارشناس بودن او تردید نمی‌کند. وقتی به این وجه توجه می‌کنیم، درمی‌یابیم که در حقیقت برخی از افرادی که لباس روحانیت بر تن دارند، بیش از آنکه روحانی باشند، کارشناس مذهبی هستند؛ حتی اگر کسی به آنان کارشناس مذهبی نگوید.

ملغی‌کردن همه‌ی شئون روحانی و تحویل آخوند به یک منبع اطلاعات و معلومات، خود مسبوق به تغییر جایگاه حوزه‌ی علمیه در ساختار کلان اجتماعی است. حوزه‌ی علمیه شئونات مختلفی داشته است و یکی از آن شئون، شأن معرفتی بوده است. البته همواره در تاریخ حوزه‌ی علمیه محدودیت‌های درونی و بیرونی موجب می‌شده است که به اقتضای شرایط، حوزه نتواند تمام شئون خود را محقق کند و مثلاً قضاوت ذیل ساختار حوزه صورت نگیرد. ولی کنارگذاشتن این موارد به اقتضای شرایط بوده است، اما اکنون تلقی مشهور از حوزه‌ی علمیه این است که حوزه یک ساختار علمی‌ـ‌آموزشی صرف است. در واقع در تعریف و تلقی موجود، همه‌ی ابعاد حوزه کنارگذاشته شده است و صرفاً یک مرجع اطلاعات و معلومات از آن باقی مانده است. طبیعی است که دانش‌آموخته‌ی چنین ساختاری، صرفاً کارشناس است.

مقصود این است که این واژه بی‌نسبت با تغییر جایگاه روحانی در نظام اجتماعی و تحولات ساختاری حوزه‌ی علمیه نیست. هرچند این واژه نیز بر آتش این واقعیت بیش‌تر می‌دمد و آن را تسهیل می‌کند و در بعد زبانی از این واقعیت پشتیبانی می‌کند.

وقتی کسی به کارشناسی رجوع می‌کند، مثلا نزد یک کارشناس کامپیوتر یا پزشک یا وکیل می‌رود و مشکل خود را حل می‌کند، هم برای مراجعه‌کننده و هم برای کارشناس، کاملا بدیهی، روشن و قطعی است که هزینه‌ی مشخصی  برای کار کارشناس پرداخت می‌شود. در حالی که در مراجعه به روحانی و آخوند برای کارهای مختلف، چنین بداهت و اصالتی برای دریافت و پرداخت هزینه وجود نداشته است؛ هرچند هزینه‌ای هم پرداخت می‌شده است اما هم اصلش و هم میزانش غیرقطعی و غیرمعین بوده است. شأن صرفاً کارشناسی کارشناس مذهبی و قرار گرفتن آن در کنار سایر کارشناس‌ها، می‌تواند از این زاویه نیز مناسبات روحانی و مردم را تغییر دهد و یا تغییری که اتفاق می‌افتد را تسهیل کند.

حاصل سخن آنکه در ترجمه‌ی روحانی، مبانی نگرش غربی، به‌خوبی در واژه‌ی جایگزین جاری‌ شده است و ریشه‌های این تغییر زبانی را می‌توان در تحولات ساختاری درون حوزه‌ی علمیه و تغییر جایگاه حوزه‌ی علمیه در ساختار کلان اجتماعی، جست‌وجو کرد. میان روحانی با کارشناس مذهبی، هم در مبنای تفکر و هم در نظام اجتماعی تفاوت بسیار است. روحانی متعلق به نظام اجتماعی خاصی است و کارشناس مذهبی متعلق به نظام اجتماعی متفاوت دیگری است. روحانی متعلق به نگرش خاصی به دین و علم است و کارشناس مذهبی متعلق به نگاهی متفاوت به این دو.

 انتخاب واژه‌ از حیث قابلیت برای جای‌گرفتن در زبان امروز نیز بسیار مناسب بوده است. واژه‌ای که مزیت‌های فراوانی از نظر کاربرد زبانی دارد و در عین سرشار بودن از مبانی نگرش غربی، هم برای استعمال مناسب است و هم استعمال آن، مؤثر و نافذ است.

و اگر چنین نیست و موضوع صرف تغییری در لفظ است و این همه تبعات ندارد، چرا این همه اصرار وجود دارد که از واژه‌ی کارشناس مذهبی به‌جای روحانی استفاده شود؟ اگر تفاوت مهمی ندارد، چرا همان روحانی را به‌کار نمی‌برند؟ و نکته‌ی آخر اینکه چرا در مقابل چنین تصرف مهمی در مفهوم روحانی، حوزه واکنشی از خود نشان نمی‌دهد؟

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی