X

بنای عهد قدیم

بنای عهد قدیم -
امتياز: 1.0 از 5 - رای دهندگان: 2 نفر
 
بنای عهد قدیم
تأملی در عهد و بدعهدی
اشــــاره قريب‌ترين معناي «عهد» براي ذهن همانا معناي پيمان است که در ادبيات ديني همان معناي پيمان ازلي است که ‌از انسان گرفته شده تا پروردگار خود را بپرستد. اما معناي دوران نيز مي‌دهد و البته اين دو معنا نمي‌توانند از هم بيگانه باشند چرا که آدمي در هر دوره‌اي عهدي دارد. تامل در عهد و بستن و شکستن آن مي‌تواند آدمي را به عهد آغازين خود برگرداند و از عهدهاي ديگر بگسلاند.

ذات انسان ملازم عهد و پیمان است و البته اگر عهد شکستن در کار نباشد، عهد بستن نیز جلوه‌ای ندارد. انسان هم عهد می‌شکند و هم عهد می‌بندد، زیرا مقام انسان مقام حقیقت است:

حقیقت را مقام ذات او دان/ شده جامع میان کفر و ایمان

در قرآن کریم از عهد به صورت‌های مختلف یاد شده است، در برخی مواضع، مراد از عهد، پیمان و قرارداد است، همچون عهدنامه‌ای که میان رسول خدا (صلوات‌الله علیه) و مشرکان قریش منعقد شد، در برخی مواضع نیز، عهد به معنی «نذر» به کار رفته و گاهی نیز به معنی قول و قرار و وعده کردن و از این قبیل. هرچند این‌گونه عهدها نیز به ذات انسان برمی‌گردد و بدوی‌ترین آدمیان نیز عهد و پیمان را پاس می‌دارند و بدعهدی و پیمان‌شکنی را نکوهش می‌کنند، آنچه ذاتِ عهد است، عهد با ذات حضرت حق سبحانه و تعالی است، همان عهدی که حضرت حق در عالم «ذر» از ارواح گرفته است (سوره‌ی اعراف، آیه 172) این عهد همان امانتی است که حضرت حق آن را به آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کرد و جملگی از آن هراسیدند و آدمی (ظلوم جهول) آن را پذیرفت:

آسمان بار امانت نتوانست کشید/ قرعه‌ی فال به نام من دیوانه زدند

پذیرفتن پروردگار به پروردگاری چندان دشوار نبوده و در روز الست کفار نیز (با اکراه) به آن گردن نهادند، آنچه عهد را دشوار کرده، پذیرفتن رسول‌الله (صلوات‌الله علیه) به پیامبری و مقام ختم نبوت و گردن نهادن به وصایت و امامت و ولایت امیرالمؤمنین و یازده فرزند اوست (علیهم‌السلام). امام صادق ـ ارواحنا له الفداه ـ در باب آیه‌ی چهلم از سوره‌ی بقره «أَوْفُواْ بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» می‌فرماید: «اوفوا بولایه علی فرضا من الله اوف لکم الجنه» (تفسیر عیاشی، جلد اول، ص 42). همچنین در باب آیه 27 از سوره‌ی بقره (الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ) از قول امام حسن عسگری (علیه‌السلام) نقل است که فرمودند: «عهد‌الله المأخوذ علیهم بالربوبیه و لمحمّد(ص) بالنبوه و لعلی بالامامه و... ـ در باب آیه‌ی 34 از سوره‌ی اسراء (أَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤُولًا) امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «العهد ما اخذه النبیلا یخالفوه و...» ـ در باب آیه‌ی 20 از سوره‌ی رعد (الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَلاَ يِنقُضُونَ الْمِيثَاقَ) امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: «المأخوذ علیهم فی‌الدین بولایه علی (علیه‌السلام) یوم‌الغدیر» ـدر باب آیه‌ی 87 از سوره‌ی مریم «لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدً» امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: «ای الّا من دان الله بولایه علی علیه‌السلام و الائمه من بعده فهو العهد عندالله» در باب همین آیه، امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: «نحن عهد الله و ذمته فمن وفی بعهدنا فقد وفی بعهدالله.» در تفسیر فرات کوفی از امام باقر علیه‌السلام در باب «امانت» آمده است: «نحن الامانه التی عرضت علی السماوات و الارض و الجبال» اگر در پی تأویل عهد و امانت و ایمان و میثاق و دیگر ارجمندی‌های ایزدی و آسمانی به کلام ائمه‌ی اطهار (علیهم‌السلام) رجوع کنیم، خواهیم دید که مصادیق تمام این ارجمندی‌ها اهل بیت عصمت و طهارت‌ (علیهم‌السلام) هستند.

آنچه ذاتِ عهد است، عهد با ذات حضرت حق سبحانه و تعالی است، همان عهدی که حضرت حق در عالم «ذر» از ارواح گرفته است. این عهد همان امانتی است که حضرت حق آن را به آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کرد و جملگی از آن هراسیدند و آدمی (ظلوم جهول) آن را پذیرفت

عهد ما با لب شیرین‌دهنان بست خدا/ ما همه بنده و این قوم خداوندان‌اند

پایداری بر این عهد بسیار دشوار است و اغلب ما جز در سطح و صورت ظاهر، نسبتی با آن نداریم. تا هنگامی که رسول خدا (صلوات‌الله علیه) در میان امت بود، ظاهراً همگان در «ساحت عهد» بودند، اما بلافاصله پس از رحلت حضرت لولاک(ص) معلوم شد که جز سه چهار نفر از اصحاب پیامبر(ص) کسی در ساحت عهد نیست. در روزگار خلافتِ مظهرِ تام و تمام «عهدالله»، گروهی توفیق شهادت در رکاب آن حضرت را یافتند و به رهایی و رستگاری رسیدند، اما در ایام امامت و خلافت امام حسن (علیه‌السلام)، زنده‌ها به معاویه پیوستند و معلوم شد که صورت غالب مسلمانان از ایمان بی‌بهره‌اند و عین بی‌عهدی و بدعهدی. هنگامی که اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) دعوت مردم کوفه را پذیرفت و از مدینه النبی عزم آن دیار کرد، همان‌ها که برای امام نامه نوشته و با فرستاده‌ی آن حضرت، جناب مسلم بن عقیل بیعت کرده بودند، پیمان خود را شکستند و به دشمن پیوستند و شد آنچه شد. از روز دهم محرم سال 61 هجری تا کنون عهد در نسبت با شهادت اباعبدالله و یاران وی تجلی کرده است، کسانی که در عهد با سیدالشهدا (علیه‌السلام) پایدار و بر آن حضرت سوگوارند، لاجرم در ساحت انتظار به سر می‌برند. اما غالباً انتظارها، «انتظار آماده‌گر» نیست و از سوگ و عزا فراتر نمی‌رود. به عبارت دیگر ما از «عهد» به کم‌ترین و ساده‌ترین وجه آن بسنده کرده‌ایم، یعنی نه شیعیان اهل بیت (علیهم‌السلام)، بلکه محبان آن‌ها هستیم. البته در چشم‌انداز معصوم،‌ محب نیز پاس داشته می‌شود و گرامی است. اما عهد و امانت و میثاقِ شیعیان چیز دیگری است، شیعیان صاحب عهد آن‌هایند که با تمام وجود به پیروی از ائمه علیهم‌السلام ملتزم‌اند، ما هنگامی خواهیم توانست مدعی عهد با امیرالمؤمنین و یازده فرزندش (علیهم‌السلام) باشیم که در گفتار و کردار از آنان پیروی کنیم و آنچه را ناپسند شمرده‌اند انجام ندهیم.

نمی‌توان گفت «التزام به عهد» ما را به کجا می‌رساند، زیرا در غیاب موعود امم  دعوی التزام به عهد آسان است و عمل به آن بسیار دشوار. اما می‌توان گفت بدعهدی و بی‌عهدی و سست‌عهدی چه نتایج و توابعی دارد. فراگیر شدن دروغ و بیداد نخستین نتایج بدعهدی و بی‌عهدی‌اند. از دروغ و بیداد، فقر و فساد و تباهی دل‌ها و دست‌ها، سر برآورده و فراگیر می‌شوند؛ آن‌ گاه نیست‌انگاری در همه‌کس و همه‌چیز رخنه می‌کند و هیچ ارزشی پایدار نمی‌ماند.

فرجام نقض عهد در افتادن به دوزخ است، اما پیش از آنکه بدعهدان و بی‌عهدان به دوزخ درافتند، این جهان را برای خود و دیگران به دوزخ بدل می‌کنند. آیا راهی برای گریز از بدعهدی و بی‌عهدی وجود ندارد؟ آیا نمی‌شود کاری کرد که بدعهدان و بی‌عهدان، گزند کم‌تری به دیگران برسانند؟ اگر به گفتار و کردار مظهر تام و تمام «عهد» یعنی امیر مؤمنان (علیه‌السلام) بنگریم، خواهیم دید که پاسخ این‌گونه پرسش‌ها دادگری (عدالت) است، اما دادگری جز از صاحبان عزم و وفاداران به عهد برنمی‌آید و در ورطه‌ی مدرنیزاسیون (تجددطلبی) جز عزم به شرکت در تاریخ جدید، آن هم عزم تبلیغاتی و سیاسی، عزم دیگری وجود ندارد و جز عهد سیاسی ـ که عین بی‌وفایی است ـ عهد و وفای دیگری در کار نیست.

تکنیک و عقل تکنیک، ظاهراً نسبتی با عهد و بدعهدی ندارند، اما مصرف تکنیک و سعی در کسب عقل تکنیک مستلزم فراموش کردن عهد ـ به‌ویژه عهد اخروی ـ و اهتمام به دنیا است و هر گاه اهتمام به دنیا غلبه کند، دین و اخلاق که نشانه‌ی عهد با حق تعالی و تقدس‌اند، از متن زندگی به حاشیه می‌روند.

اگر از خودبینی خویش اندکی فاصله بگیریم خواهیم دید که گفتار ما مبتنی بر دین است و کردارمان مبتنی بر مدرنیزاسیون (تجددطلبی) و اگر انصاف بدهیم خواهیم دید که ناخواسته و ندانسته (و گاهی خواسته و دانسته) در ساحت عهد با تجدد قرار داریم

در این نکته تردیدی نیست که ما در آخرالزمان به سر می‌بریم و خواه ناخواه، گرفتار توابع سوء تمدن تکنولوژیک هستیم. نه می‌توانیم این تمدن را رها کنیم و نه می‌توانیم با توابع آن کنار بیاییم، به ناگزیر آنچه را در عرصه‌ی سیاست و صنعت و بوروکراسی لازم می‌شمریم و به اخذ و اقتباس آن همت می‌گماریم، در ساحت اخلاق و فرهنگ نفی می‌کنیم، لاجرم گرفتار تعارضیم و دوپاره‌گی ناشی از این تعارض خود را در تمام امور فردی و جمعی ما نشان می‌دهد. هم از این رو غالباً از راهی که رفته‌ایم برمی‌گردیم و دوباره بی‌درنگ همان راه را در پیش می‌گیریم و در این تردد و اضطراب، نه تنها گرفتار «فرصت‌سوزی» می‌شویم، بلکه کارهای جزئی و بی‌اهمیت را مهم جلوه می‌دهیم و گفتار را کردار تلقی می‌کنیم و از خودفریبی نیز ابایی نداریم. در کارها شتاب‌زده‌ایم و گناه شتاب‌زدگی و اهمال خود را به گردن دشمن می‌اندازیم. ریشه‌ی تمام این مشکلات از آنجاست که می‌خواهیم عهد با حق تعالی و تقدس را با توفیق دنیوی و شرکت فعال در مدرنیزاسیون جمع کنیم. مدرنیزاسیون مقتضی از یاد بردن عدل است و حق سبحانه و تعالی ما را به عدل می‌خواند. از یاد ردن عدل، عین بی‌عهدی و بدعهدی است و التزام به عهد جز با روی آوردن به عدل صورت نمی‌بندد. مسلماً هیچ‌کسی را نمی‌توان در این میانه مقصر دانست. بدعهدی شایع و رایج در جهان کنونی ناشی از غلبه‌ی عقل تکنیک است و این عقل از شش جهت، مؤمن و کافر را به ورطه‌ی ناگزیری و بیچارگی در انداخته و آن‌ها را به رعایت اقتضائات تمدن تکنیکی ملزم می‌کند.  

رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار/ گریه‌اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد

به‌رغم بدعهدی ایام، اگر ما «تمنای عهد»‌ با موعود امم را ساحت اصلی وجود خود بدانیم و یقین داشته باشیم که رو به سوی افق ظهور داریم و بکوشیم با تمام توان خود چنان رفتار کنیم که مطلوب اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) است، توابع سوء تمدن تکنیکی و صدمات آخرالزمان کاهش می‌یابند، به شرط آنکه بدانیم دوصد گفته چون نیم کردار نیست. دیگر اینکه ما سال‌هاست تلاش می‌کنیم آنچه را که تمدن مدرن به‌جای صورت‌های سنتی و مآثر دینی نشانده است، صبغه‌ی اسلامی و انقلابی داده و به اصطلاح «بومی» کنیم. اما اگر قدری در این معنا که چه می‌کنیم و چرا می‌کنیم تأمل داشته باشیم، خواهیم دید که حتی از سنن و مآثر خود به سطح آن نظر داریم و در پی تجدید عهد با آنچه بنیاد تمدن دینی است نیستیم. یعنی از دین نیز جز با وجه سیاسی و ایدئولوژیک آن کاری نداریم. تجدید عهد با حقیقت اسلام،‌ مستلزم گذشت از خود و موجودیت سیاسی خود است، ما که حتی جرئت اعراض از لغو به خود نمی‌دهیم (فی‌المثل نمی‌توانیم از فوتبال چشم بپوشیم) چگونه می‌خواهم به عهد قدیم خود برگردیم؟ غرب برای تأسیس تمدن مدرن، تمدن سنتی و دینی مبتنی بر مسیحیت را کنار گذاشت، البته نه یک‌شبه، بلکه طی چند قرن، با دائرمدار کردن فلسفه و علوم جدید، توانست تمدن دینی را به حاشیه براند. ما نیز اگر سودای تأسیس تمدن دینی داریم، باید به خود جرأت بدهیم که نهادهای مدرن را اندک‌اندک به حاشیه برانیم نه اینکه به آن‌ها صبغه‌ی دینی و انقلابی بدهیم. تجدید عهد با حق و حقیقت مستلزم تخریب و تأسیس توأمان است. به تعبیر لسان‌الغیب:

به یاد چشم تو خود را خراب خواهم ساخت/ بنای عهد قدیم استوار خواهم کرد

اگر از خودبینی خویش اندکی فاصله بگیریم خواهیم دید که گفتار ما مبتنی بر دین است و کردارمان مبتنی بر مدرنیزاسیون (تجددطلبی) و اگر انصاف بدهیم خواهیم دید که ناخواسته و ندانسته (و گاهی خواسته و دانسته) در ساحت عهد با تجدد قرار داریم.

صراحی می‌کشم پنهان و مردم دفتر انگارند/  عجب گر آتش این زرق در دفتر نمی‌گیرد

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی