X

عقل و عقلانیت در شدن تاریخ

 
صیرورت عقل در تاریخ
سیری اجمالی در صیرورت عقل در تاریخ
اشــــاره شاید برای فرو ریختن هیمنه‌ی عقلِ فرازمانی و غیرِتاریخی باید زمان‌مندی و تاریخ‌مندی آن اثبات شود؛ با این حال در فرصت و مجالی مختصرتر نیز می‌توان اشاراتی به این مهم داشت و در باب آن تأمل کرد. می‌توان از تنوع یافتن آن در گذر تاریخ گفت و این خود شاید تمهیدی باشد برای ورود به این گفتمان. تهمیدی که به‌نظر می‌رسد دکتر منوچهر آشتیانی در متن پیشِ رو به‌خوبی از عهده‌ی آن بر آمده باشد.

بحث در باب عقل و عقلانیت بسیار است. بحث‌های فراوانی ذیل این بحث در گرفته است. بحث‌هایی چون: عقل اکتسابی یا موهبتی، کلی یا جزئی، نظری یا عملی، هدایت‌گر و حساب‌گر، ظاهری و باطنی، تقلیدی و خلّاق، بالفعل و بالمستفاد، خبری و انشائی، و بسیاری دیگر که شرح و بسط بسیار دارند. در غرب نیز این بحث‌ها از قدیم تا دوره‌ی جدید بر محورهای متفاوتی ادامه داشته است. محورهایی چون: Logos، Nus، Nomos، Ratio، Intellectual، Raison، Geistو مانند این‌ها.

هرگاه از تمام بحث‌های بسیار ژرف فلسفی اولیه بگذریم ـ که بیش از دو هزار سال در غرب مطرح گردیده‌اند ـ بحث واقعی ما از دوران سیصد ساله‌ی جدید در غرب(اروپا) شروع می‌شود؛ یعنی از زمانی که فئودالیسم کنار رفت، رنسانس و رفورماسیون آغاز شد، اندسترویالیزاسیون، اوربانیزاسیون و جوامع مدنی پدید آمدند؛ بورژوازی وارد صحنه‌ی تاریخ شد؛ سکولاریسم و مدرنیسم آغاز شدند و آن‌گاه در عالم فکر و فلسفه ما با چند جریان راسیونالیسم، اومانیسم و کریتیسیسم مواجه می‌شویم.

 

  پیدایش و تکوین عقل(خرد)

فرض اساسی علمی این است که داده‌هایی(Data) به‌صورت معطیات(خواه مادی و خواه معنوی) به دستگاه ذهن( و مجموعه سلسله اعصاب ما) داده می‌شوند و این محسوسات(Seniation) در دستگاه ذهن به ادراکات حسی(Pereqtion) تبدیل می‌گردند و آن‌گاه این ادراکات در اثر فعل و انفعالات بیوشیمیائی و الکتروشیمیائی و تحت اداره جدول مقولات(categories) در فاهمه تبدیل به ادراکات مفهومی(Conception) می‌گردند. ماحصل نهایی این دریافت نهایی conceptualرا که به خودآگاهی ما می‌رسد و در داوری‌ها استنباط و بیان می‌گردد، خرد یا عقل1 می‌نامیم. بنابراین عقل محصول رفلکسیونی است که ذهن بر روی دریافت‌های ذهنی انجام می‌دهد. تا  مرحله‌ی ادراکات حسی، فرایند فهم بین انسان و حیوان مشترک است.

اما پیدایش عقل به همین ساده‌گی نیست. آدمیان در مقایسه با سایر جان‌داران جوان‌ترین عمر تاریخی را دارند و نیاکان جانوری ما، یعنی جانواران انسان‌گون در دوران چهارم زمین، یعنی پانصد هزار سال پیش پدید آمده‌اند و سه مرحله‌ی تقریبا توأمان(ولی ناهم‌زمان) را طی کرده‌اند و ما با انسان مشتغل و بازی‌گوش2، انسان دست‌کار مولد ابزارمند3 و انسان خردورز4 روبه‌رو می‌شویم. و این سه شکل کماکان در وجود انسان‌های کنونی به‌نحو آنتروپولوژیکی ادامه دارد. از تمام بحث‌های بسیار مفصل علمی در این مورد که بگذریم، یک اصل اساسی برای بحث عقلانیت جلب توجه می‌کند و آن این‌که عقلانیت در جامعه و تاریخ شکل گرفته است و این اصل را نه تنها مارکس، بلکه متفکران کاملا راست‌گرایی مانند فن هایک تذکر داده‌اند و گفته‌اند که عقل محصول فرهنگ است. آن‌چه در بحث حاضر شایان توجه است، این اصل است که هرگاه انسان‌ها در تجمع با هم و در داد و ستد کنش با یک‌دیگر و بعدا در تعاطی طلاقی قرار نمی‌گرفتند، نه تنها عقل و خردی به‌وجود نمی‌آمد، بلکه اساسا نیازی به آن نبود. داستان رابینسون کروزو و یا حی بن یقضان ابن طفیل تنها یک افسانه است و تاریخ هیچ محملی و محلی برای رابینسون‌بازی(Rabinsonde) قائل نگردیده است. پس این اصل اساسی لازم به تأکید است که ابتدا جامعه‌پذیری و اجتماعی شدن(Socialization)، سپس فرهنگ‌پذیری(Culturalization) و آن‌گاه عقلانیت‌یابی(Rationalization) روی داده است.

از آن‌چه گفته شد، می‌توان ملاحظاتی را استخراج کرد:

1. هرچند عقلانیت در مقطع خاصی از حیات اجتماعی و تاریخی روی داده است؛ ولی در همه‌ی ادوار ما با عقلانیت‌های مختلف روبه‌رو هستیم. حتی برای ادوار بربریت و توحش هم اتنولوگ‌هایی مانند لوی برول و لوی اشتروس تأکیداتی در این باره داشته‌اند.

2. در بررسی عقل، شکل‌بندی و ساختارسازی (استروکتورالیزاسیون)  عقل مهم است. به این معنی که خرد  در اعصار تاریخی با چه گسترده‌گی و ژرفایی ساختاربندی و استروکتورالیزه شده است. مثلا در شرق، به‌علت وجود جنگ‌ها، وقایع مختلف و نابسامانی‌ها این شکل‌بندی بسیار ضعیف انجام گرفته است.(انعکاس این امر در مکاتب و نحل ادبی و فلسفی دیده می‌شود.)

در این قسمت به توضیح اصل پروبلماتیک می‌پردازم و می‌کوشم بیش‌تر با پیروی از دیالکتیک هگل(و کم‌تر از الگوی زیربنا ـ روبنا) نشان دهم که تفکر عقلانیت و نهضت راسیونالیسم چگونه در جوار بورژوازی به‌وجود آمد. مناسب است با دو بیان طنزآمیز و گویای چند بزرگ عالم فلسفه شروع کنیم که در ضمن بسیار مسئله‌آمیزند و به روشن ساختن مقدمات موضوع عقل و عقلانیت کمک می‌کنند:

بیان اول متعلق به دکارت، بنیان‌گذار فلسفه‌ی جدید است که در آغاز «گفتار در روش درست به‌کار بردن عقل» می‌گوید: عقل سلیم بهتر از هر چیزی در جهان تقسیم شده است؛ زیرا هر کس از هر آن‌چه به او داده شده است، ناراضی است؛ مگر از خردی که در اختیار دارد.

تفکر و شناخت انسان اروپایی پس از درک مسئله‌آمیز شدن وجود و اندیشه‌ی او، به درون خود برگشت و پرسید این خردی (عقلی) که در من عالم و آدم را می‌شناسد، چیست؟ مقیاسات و ضوابط آن کدام است؟ تا چه حد اعتبار دارد؟ تا کجا می‌تواند پیش رود؟

بیان دوم را هگل در تأملات خود آورده و گفته است: تاریخ همواره دو بار روی می‌دهد؛ و مارکس افزوده است: بار اول جدی و تراژیک ولی بار دوم غیرِ جدی و کمیک.

حال اگر به معمایی بودن مسئله‌ی عقل انسانی طی تاریخ بشریت توجه کنیم، متوجه می‌شویم که:

اولا، همه‌ی کسان از عقل خود راضی نبوده‌اند و پیدایش سوفسطائیان و شک آن‌ها در خرد خود و سپس معارضه‌ی شدید افلاطونیان و ارسطوئیان و نقد آن‌ها علیه حماقت شکاکان؛

ثانیا، دوران طولانی برخورد لوگوس یونانی با تئوس الهی مسیحی این رأی دکارت را به‌شدت تخفیف می‌دهد.

ثالثا، تاریخ به‌ندرت دو بار روی داده است و به‌ندرت بیش‌تری همواره بار دوم غیرِ جدی و کمیک بوده است و پیشرفت و تکاملی در میان نبوده است.

بنابراین کسی که معتقد است خرد انسان‌ها طی تاریخ بدون التهاب مانده است و به نقد خود نپرداخته است، کافی‌ست فقط به سیر تفکر فلسفی در ایده‌آلیسم آلمان و فرانسه(یعنی از دکارت تا کانت و تا هگل) بپردازد و نقادی‌های گوناگون خرد آدمی را در نظر بگیرد.

اگر از قلمرو شرق5 بگذریم که فیلواوزیا(دوستداری وجود) و نه فیلوزوفیا(دوستداری شناخت) اصل بوده است و لذا در اثر همین بی‌توجهی به شناخت‌شناسی( اپیستمولوژی و تئوری‌های معرفتی) و نقد تاریخی شناخت، در دموکراسی هم عقب‌ مانده است، در غرب در دو مرحله‌ی تاریخی بحث عقل با شدت بی‌مانندی مطرح شده است:

یک بار(صرف‌نظر از تمام مقدمات) در فلسفه‌ی اشراقی افلاطون و مشایی ارسطو. در این‌جا ما با آموزه‌ی ایده افلاطون و آموزه‌ی وجود ارسطو روبه‌رو می‌‌شویم. در هر دو(که دو ایده‌آلیسم بر مبنای ایمانت ارسطوئی و ترانسندانس افلاطونی است) ما با مسئله‌ی عقل به‌مثابه خرد مطلق روبه‌رو می‌شویم که هرچند الهی نیست ولی استعلایی مطلق است.

بار دوم با واقعه‌ معرفت‌شناسی‌ای است که از دکارت و سپس در ایده‌آلیسم آلمان روی می‌دهد. در این‌جا جریانی پدید می‌آید که هم تمام معرفت‌شناسی و عقل‌شناسی کهن را دگرگون می‌کند و هم درست با مجرای پیدایش بورژوازی (متقدم و سپس متأخر) همراه می‌شود. شرح این جریان همان است که تمام این سه قرن را می‌پوشاند و از دکارت به‌سوی کانت و هگل می‌آید و در نهایت ماحصل این بحث را در (Positivism(usقرن حاضر می‌یابیم. ماحصل این بحث که اساس بحث ما را در زبان توصیف جامعه‌شناسانه‌ی کانتیانیستی ماکس وبر و نئومارکسیستی هگلی هابرماس تشکیل می‌دهد، این است. و من می‌کوشم با تحلیل خود( که بیش‌تر هگلی است) شما را به درون این پروبلماتیک ببرم.

تمام Ideenlehre  و Seinalehreافلاطون و ارسطویی آساندانس و متوجه جهان بیرون(از درون) انسان است؛ و لذا تمام متافیزیک ایده‌‌ای افلاطون و متافیزیک وجودی ارسطو متوجه شناخت جهان(ناتور) و مایه‌ی نیروی اصلی ناتور فیلوزوفی است و این برونی بودن به حدّی است که حتی تمام درونیت الهیاتی مسیحیت طی پانزده قرن نتوانست آن را در خود هضم کند و از طبیعت به‌سوی داخل انسان برگرداند. همان‌طور که دیدیم سرانجام با رنسانس و رفورماسیون و پیروزی نومینالیسم بر رئالیسم(در مسئله‌ی کلیات) و پیدایش بورژوازی سرانجام از متافیزیک فرایاز(ترانسندانس و آساندانس) افلاطونی و ارسطویی در ایده‌آلیسم آلمان و فرانسه( از دکارت و کانت تا هگل) به‌سوی خود پیچ برداشتند و خم شدند و لذا شناخت جهان و شناخت وجود تبدیل شد به متاشناخت و لذا SumquiSum(هستم، که هستم) توراتی و ایده‌ی افلاطونی و هیولای ارسطویی تبدیل شد به Cogitoergosum(می‌اندیشم، پس هستم)دکارتی.

این کوگیتوئی که تمام جهان را دارد می‌بلعد و می‌گوید می‌اندیشم پس هستم(بعد از آن‌که در همه چیز شک می‌کند و معمایی بودن وجود ماقبل بورژوایی را بیان می‌دارد) این کاپیتال و تمام نظام عظیم کاپیتالیستی است که می‌گوید می‌خواهم(نیچه)، پس می‌اندیشم(دکارت) و انقلاب می‌کنم(مارکس) علیه تمام گذشته.

با رجعت فکری به درون خود در ایده‌آلیسم آلمان، ما هم با رستاخیز پلاتونیسم تازه‌ای روبه‌رو می‌شویم و هم با معکوس‌سازی آن. زیرا کوگیتوئی که سازنده‌ی زوم است، می‌تواند ادعا کند که او سازنده‌ی جهان است و اراده‌ی معطوف به حیات و قدرت(نیچه) یا خرد محض استعلایی است(کانت) و یا خودآگاهی محض عقل مطلق تاریخ است(هگل). در همه‌ی این‌ها چون بورژوازی نمی‌تواندبر وجود واقعی خود که مبتنی بر استثمار و استعمار و تقلیب و تزویر است و بر PseudoSein(هستی کاذب) مستقر شود، لذا به عقل پناه می‌برد و می‌کوشد تمام اشکالات بنیادی خود را در شناخت عقلانی به‌نحو صوری حل کند. و از این رو عقلانیت دوران جدید ماهیتا کاذب و آسیب‌پذیر و به‌شدت در نوسان است و توجیه‌گر است.

اما بازگشت فکر به درون خود نیز کاریزمازدایی را به همراه دارد و از عقل‌پرستی واقعی دور می‌شود. و این ماهیت ضد عقلانی خود بورژوازی و نفرت آن از تمام فرایندهای عقلانی درست به‌ علت این از بین بردن فتیشیسم عقلانیت کاذب است و لذا عقل‌ستایی در علوم و ضدیت با عقل در تمام شئون و مرتب زندگی در حیات جهانی بورژوازی(مانیفست)

در بررسی انتولوژی بنیادی تمام این پروبلماتیک عقلانیت در ارتباط با بورژوازی ما با دو موضع‌گیری روبه‌رو می‌شویم.

الف. برگردان و استحاله‌ی کپرنیکی

افلاطون می‌گفت ایده را به من بدهید، من شما را از غار جهان نمودار و پدیدار(لوموند فنومنال) بیرون می‌آورم و به افق شناخت می‌رسانم. کانت با برگردان آن به درون می‌گفت خورشید خرد را به من بدهید؛ من جهان را به دور آن می‌چرخانم و Seinو Scheinرا به شما می‌نمایانم.

ب. برگردان و استحاله‌ی ارشمیدسی

از دکارت تا کانت و هگل می‌گویند نقطه قابل اتکایی برای اندیشیدن به ما بدهید تا ما با تکیه و ایستادن بر آن جهان را تکان دهیم.

اولی مال نظام برده‌گی دنیای کهن است که هستی تقلیب یافته را فهمیده است؛ لذا در پی یافتن حقیقت خارج از این هستی است. دومی مال نظام برده‌گی جدید بورژوایی‌ست که خود را سازنده‌ی جهان می‌داند.

پس تمام بحث بر سر این فکر قائم بر فکر است که باعث تمام این بحث‌ها شده است. بین دیالکتیک و لوژیک متافیزیکی؛ بین عقلانیت و ضد عقلانیت؛ بین کل و جزء؛ بین قبلیت و بعدیت؛ بین خرد و ماده و...و بر فراز آن‌ها در بحث عقلانیت.

مسئله‌ی اصلی این است که ماهیت عقلانیت چیست؟ می‌دانیم حتی متفکران طراز اولی مانند افلاطون و ارسطو مستقیما از ratio  و راسیونالیته و راسیونالیسم صحبتی نکرده‌اند. اما این بحث نخست در ایده‌آلیسم فرانسه و آلمان(از دکارت تا کانت و هگل) روی داد؛ آن‌هم به این نحو که تفکر و شناخت انسان اروپایی پس از درک مسئله‌آمیز شدن وجود و اندیشه‌ی او، به درون خود برگشت و پرسید این خردی(عقلی) که در من عالم و آدم را می‌شناسد، چیست؟ مقیاسات و ضوابط آن کدام است؟ تا چه حد اعتبار دارد؟ تا کجا می‌تواند پیش رود؟ در این بازگشت و انعکاس خرد به‌سوی خود و خم شدن و بازتاب نمودن به درون خود، تفکر انتقادی ماحصل آن متوجه Ratioو Rationalismشد و این نهضت مقدمه‌ی پیشرفت‌های عظیم معنوی در قلمروهای مادی و معنوی گردید. حال آن‌چه برای ما(ایرانیان) مهم است، این است که هنگام اندیشیدن(راجع به چیزی) درباره‌ی اندیشیدن خود نیز هم‌زمان بیندیشیم و آن‌گاه این دو افق دید را در هم ملتفق سازیم تا به آگاهی مضاعفی(انتقادی، روشن‌گر، عقلانی) دست یابیم. در تاریخ ملت ایران تا به امروز چنین کاری به‌ندرت انجام گرفته است و برای همین هم سخنان نااندیشیده بسیار گفته شده و می‌شود.

 

 

پینوشت:  

1-  Ratio/ 2-  HomoLudens/ 3-  HomoFaber/ 4-  HomoSoqiens

5-  خواه اوپانیدها و رداها؛ خواه لائوتسه و کنفوسیوس؛ خواه اهورا و...

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی