X

پارادایم چونان یک بازی

پارادایم چونان یک بازی -
امتياز: 3.0 از 5 - رای دهندگان: 1 نفر
 
تبیین ناهم‌مقیاسی پارادایم‌ها و تأثیرپذیری کوهن از ویتگنشتاین
اشــــاره پارادایم از منظر کوهن، یک فعالیت است. بدین معنا که پارادایم یک مفهوم خاص نداشته و از طریق حضور در جامعه‌ی علمی مانند دانشگاه‌ها و آکادمی‌ها و در جریان آموزش و پژوهش فهم می‌شود. در این رابطه مسئله‌ی اصلی، درک نظرگاه کوهن در باب ناهم‌مقیاسی پارادایم‌ها و وجود گسست میان آن‌ها است. در متن حاضر ابتدا مفهوم ناهم‌مقیاسی (یا به‌عبارتی قیاس‌ناپذیری) پارادایم‌ها شرح داده شده و بر آن اساس تأثیرپذیری «کوهن» از «ویتگنشتاین دوم» در طرح «بازی‌های زبانی» تبیین گردیده است.

برای کوهن ناهم‌مقیاسی[1] در وهله‌ی اول ناهم‌مقیاسی پارادایم‌هاست. توجه به این نک‍‍‍‍‍ته در فهم ناهم‌مقیاسی کوهن، نقشی کاملاً حیاتی دارد.

در واقع کوهن، پارادایم را کل یک سنت یا فعالیت علمی می‌داند که شامل نظریه‌ها، مشاهدات، روش‌ها و... است. مطابق نگرش کل‌انگارانه‌ی کوهن که میراث توجه جدی به روانشناسی گشتالت است، این کل را نمی‌توان تنها با رجوع به اجزای آن فهمید. کل‌انگاری مدعی است که لااقل در برخی موارد کل چیزی بیش از مجموع اجزایش است. مثلاً یک مربع چیزی است که از کنار هم قرار گرفتن چهار خط مساوی قائم ایجاد می‌شود. این موجودی جدید کنار چهار خط قبلی نیست، بلکه اولاً وابسته به آن‌هاست؛ یعنی با حذف یا تغییر هر یک از اجزا از میان می‌رود یا تغییر می‌کند و ثانیاً این تفاوت را با اجزایش دارد که با درنظرگرفتن آن به‌همراه چهار خط مذکور چیز دیگری ایجاد نمی‌شود. وقتی‌که کل درک می‌شود یک مجموعه از اجزای منظم به نظر می‌رسد و ارتباط میان اجزا دیده می‌شود و از مجموعه‌ی اجزای بی‌ربط هم نمی‌توان هیچ کلی را درک کرد. درباره‌ی کل‌انگاری مدنظر کوهن بایستی به‌ویژه به تقدم کل بر اجزایش اشاره کرد. به این معنا که کل محصول اجزا نیست، بلکه اجزا در مشارکت‍‍‍شان برای تشکیل کل حاصل می‌شوند یا لااقل ویژگی‌هایی را بروز می‌دهند که خارج از مجموعه فاقد آنند.

هیچ‌کدام از این جملات تصریح کوهن نیست، اما چنان‌که می‌دانیم تلاش‌های شارحان کوهن برای بازسازی آنچه او در کتاب ساختار گفته و نیز ریشه‌یابی افکار او در افکار ویتگنشتاین دوم و روان‍‍شناسی گشتالت، مستلزم چنین آرایی به نظر می‌رسد. هر چند که چنین بازسازی‌هایی در مورد تقریباً هیچ فیلسوفی یگانه نبوده و همواره اختلافاتی را میان شارحان به‌وجود می‌آورد یا حتی موجب می‌شود ارایه‌ی یک نگرش کاملاً سازگار از اندیشه‌های آن فیلسوف پروژه‌ای ناتمام باشد، این دشواری در مورد کوهن دوچندان است. فارغ از آنکه این می‌تواند ناشی از نحوه‌ی نگارش کتاب ساختار باشد تا حد زیادی نیز به دلیل تأثیرپذیری شدید کوهن از اندیشه‌های ویتگنشتاین دوم است. به هر صورت کوهن تحت‌تأثیر فلسفه‌ی ویتگنشتاین دوم، علم را «فعالیت جامعه‌ی انسانی» مرتبط با آن می‌داند و به‌عنوان یک نتیجه‌ی بلافصل می‌توان فهمید که مشابه پاپر و فایرابند و برخلاف پوزیتویست‌های منطقی، کوهن علم را به عنوان یک فعالیت وابسته به توافق، اغراض یا اهداف جامعه‌ی علمی می‌داند و به‌طور خلاصه آن را حاوی عناصری هنجاری می‌پندارد. به‌همین جهت است که کوهن یکی از انواع ناهم‌مقیاسی میان اجزای پارادایم‌ها را ناهم‌مقیاسی روش‌شناختی می‌شمرد. فهرست کامل انواع ناهم‌مقیاسی میان پاردایم‌ها برای کوهن را می‌توان به‌صورت زیر آورد: ناهم‌مقیاسی مشاهدتی / ناهم‌مقیاسی مفهومی / ناهم‌مقیاسی روش‌شناختی

نکته‌ی مهم با توجه به آنچه تا اینجا درباره‌ی کل‌انگاری کوهن گفتیم آن است که ناهم‌مقیاسی پارادایم‌ها معلول ناهم‌مقیاسی اجزای آن‌ها نیست. بلکه برعکس ناهم‌مقیاسی پارادایم‌ها به‌مثابه‌ی کل، موجب می‌شود تا میان اجزای آن ناهم‌مقیاسی رخ دهد. عدم‌ توجه به این نکته باعث شده تا بسیاری از افراد ناهم‌مقیاسی کوهن را به‌ یکی از ناهم‌مقیاسی‌های اجزای آن کاهش دهند.

اما برای فهم ناهم‌مقیاسی پارادایم‌ها در زیر بایستی توضیحاتی را درباره‌ی دوره‌های مختلف علم از نظر کوهن ذکر کنیم. کوهن دوره‌های فعالیت علمی را به سه دوره تقسیم می‌کند: پیش علم، علم عادی و علم بحرانی. انقلاب‌ها در واقع تغییر از وضعیت علم بحرانی به علم عادی هستند که طی انتقال از یک پارادایم به پارادایمی دیگر روی می‌دهد. در چنین حالتی یعنی وقتی جامعه‌ی علمی فعال، در یک سنت علمی متعارف با مسائلی روبه‌رو می‌شوند که حل‌شدن آن‌ها را (مطابق هنجارهای روش‌شناختی‌شان) حیاتی می‌دانند، اما موفق به غلبه بر آن‌ها نمی‌شوند؛ احتمال ظهور بحران به وجود می‌آید. به‌نحوی که در صورت بروز چنین بحرانی اعضای جامعه علمی خود را نه روبه‌رو با یک یا چند مسئله، بلکه مواجه با «کل» سنت علمی، شامل مجموعه‌ی قوانین، مفاهیم و اصول شبکه‌ای از باورها و تعهدات متافیزیکی، نظری و ابزاری به هم ممزوج و به‌شدت مرتبط می‌بینند. در چنین وضعیتی است که ناگهان تغییر گشتالتی اتفاق می‌افتد و یک تغییر در «کل» رخ می‌دهد. این تغییر منجر به تغییراتی در مفاهیم می‌شود (و نه تغییر در مفاهیم منجر به این تغییر کلی) و باعث می‌شود «آنچه در جهان دانشمند قبل از انقلاب، اردک دیده می‌شد، پس از آن خرگوش دیده شود».[2]

در این نقطه، مفهوم جنجالی «تغییر جهان»[3] مطرح می‌گردد. مطابق این مفهوم «هنگام انقلاب‌ها، وقتی که سنت علمی عادی تغییر می‌کند، دریافت دانشمند از پیرامونش نیز باید از نو بازسازی شود»،[4] گویی «جامعه‌ی حرفه‌ای ناگهان به سیاره‌ای دیگر انتقال‌یافته که در آن چیزهای آشنا در پرتوی متفاوت دیده می‌شود و نیز چیزهای ناآشنا بدان اضافه شده است»[5] و صراحتاً اینکه «طرفداران پارادایم‌های رقیب در جهان‌های متفاوتی مشغول به فعالیتند».[6] کوهن حتی در خود کتاب ساختار، فقرات متفاوتی در این‌باره دارد: «هر دو به جهان نگاه می‌کنند و آنچه بدان می‌نگرند تغییر نکرده است، ولی در بعضی از پهنه‌ها، چیزهایی متفاوت می‌بینند و آن‌ها را در رابطه‌ای متفاوت با یکدیگر مشاهده می‌کنند».[7]

برخلاف آنچه در ابتدا به نظر می‌رسد، این موضع کوهن مبتنی بر یک نگرش نوکانتی نیست. برای کوهن (برخلاف فایرابند) تغییر جهانبینی به دلیل تغییر نظریه‌های ما نیست. برای کوهن معانی کلمات وابسته به نظریه‌ها نیست، بلکه کاملاً متأثر از ویتگنشتاین، این معانی حاصل نحوه‌ی کاربرد کلمات است. همینجاست که تأکید کوهن بر فعالیت علمی دانشمندان و روش تاریخی او اهمیت خود را نشان می‌دهند. برای کوهن معنای کلمات در «تعامل» دانشمند با جهان ظهور می‌کند. بر این اساس است که کوهن در مقابل اتهام نسبی‌گرایی ایستادگی می‌کند.

«واسو کیندی»[8] که طی مقاله‌ی عمیق خود[9] تلاش وافری برای تشریح اندیشه‌ی کوهن بر اساس نگره‌های ویتگنشتاین به خرج داده است؛ در اولین قدم در برشمردن وجوه متفاوت ناهم‌مقیاسی پارادایم‌ها، به جای ناهم‌مقیاسی مشاهدتی از ناهم‌مقیاسی «مهارت‌های ادراکی» نام می‌برد. وی سپس دو کارکرد مجزا برای پارادایم‌ها برمی‌شمرد؛ یکی الهام‌بخشی و پرورش سنت‌های علمی خاص و دیگری ارایه‌ی الگوها و مدل‌های تحقیقات علمی. او سپس تأکید می‌کند که پارادایم‌ها بی‌انتها هستند (هیچ‌گاه ابطال نمی‌شوند یا برنامه‌های درون آن‌ها به پایان نمی‌رسد).[10]

پس از این مقدمات او به سراغ اصل مطلب رفته و می‌نویسد: «تأکید کوهن بر قاعده، چیزی است که به عقیده‌ی او مورد توجه فیلسوفان علم قرار نگرفته است». این مطلبی است که کوهن، صفحاتی[11] از فصل پنجم کتاب را به آن اختصاص داده است. به عقیده‌ی کوهن: «قاعده، فعالیت علمی عادی را تنظیم می‌کند».[12]

در یک پارادایم علمی، آنچه دانشمندان را کنار هم نگاه داشته توافق بر سر یک عقیده‌ یا بر سر یک منظر نیست، بلکه توافق در نحوه‌ی زندگی یعنی آموزش، تمرین، رسوم و... است

برای مثال قواعدی باید موجود باشد تا بتواند سنجه‌‌ی مقبولیت یک راه حل باشد و نیز تعیین کند که گام‌های رسیدن به پاسخ یک مسئله چیست. نقطه‌نظرات بر اساس این قواعد شکل می‌گیرند و در واقع آن‌ها «معیارهای معقولیت» فعالیت علمی هستند. «[آن‌ها] اطلاعات بیش‌تری درباره‌ی تعهداتی که دانشمندان از پارادایم استنباط کرده‌اند، به‌دست می‌دهند».[13] «این قاعده‌ها به کلمات معنا می‌بخشند و مبتنی بر آن‌هاست که دانشمندان به عالم شکل می‌دهند و آن را می‌فهمند». وقتی قوانین و مفاهیم پارادایم را به همان نحوی که خود پارادایم می‌گوید، (یعنی با پیروی از قواعد) به کار می‌بریم، انتزاعات نظری و ابزارهای پیچیده‌ی علمی به جهان ربط پیدا می‌کنند.[14]

در این میان اگرچه دانشمندان قواعد را تشخیص می‌دهند و از آن‌ها پیروی می‌کنند، اما هرگز نمی‌توانند همگی بر سر یک تفسیر تمام‌ عیار از پارادایم مرتبط با قواعد مذکور، توافق کنند. آن‌ها نمی‌توانند منطق پارادایم را به‌طور کامل ارائه دهند و نیز نمی‌توانند پارادایم را به‌طور کامل به قواعد فرو بکاهند. علم عادی به‌مثابه‌ی فعالیت پژوهشی را می‌توان حرکتی ناآگاهانه دانست. اعضای یک جامعه‌ی علمی قواعد و تعهدات را ناآگاهانه می‌پذیرند.[15] علت این امر آن است که دانش‌آموختگان یک نظام علمی هرگز نظریه‌‌ها، قوانین یا مفاهیم را با حفظ کردن تعاریف آن‌ها یاد نمی‌گیرند، بلکه اساسی‌ترین رکن آموختن، تمرین و تلاش عملی است. به‌کاربردن قواعد نیز با آگاهی از مراحل مختلف آن انجام نمی‌شود، بلکه بیش‌تر شبیه دوچرخه‌سواری است. یعنی نوعی مهارت عملی است: «آن‌ها به نحو ثابت و شاید بتوان گفت مکانیکی، آنچه را "به‌نحو ضمنی" در طول سنت و آموزش تثبیت شده به کار می‌بندند».[16]

اما قواعد، پارادایم را به طور کامل باز نمی‌نمایند. این مفهوم حقیقی چیزی است که کوهن آن را تقدم پارادایم می‌نامد، «یعنی این واقعیت که پارادایم می‌تواند پژوهش‌ها را رهنمونی کند، حتی وقتی هیچ قاعده‌ی صریحی بیان نشده باشد».[17]

در قیاس با بازی‌های زبانی ویتگنشتاین باید گفت که به عقیده‌ی ویتگنشتاین نیز بازی‌های زبانی را می‌توان شرح داد، اما نمی‌توان آن‌ها را تعریف کرد. نمی‌توان با قواعد دور آن‌ها مرز کشید و به‌وسیله‌ی مرز آن‌ها را مشخص کرد.[18] وجوه یک بازی با نشان‌دادن قواعد تعیین نمی‌شوند، آن‌ها به همراه انجام‌شدن بازی ظاهر می‌شوند.[19] این البته به معنای آن نیست که ما نمی‌دانیم یک بازی چیست.

این «تعریف‌نشدگی» الزاماً چیز بدی نیست. گاهی یک تصویر غیرِ واضح دقیقاً همان چیزی است که لازم داریم. «می‌توان گفت: مفهوم "بازی" مفهومی است با لبه‌های نامشخص. اما آیا مفهوم نامشخص اصلاً مفهوم هست؟، آیا یک عکس نامشخص و مبهم، اصلاً تصویری از شخص هست؟ حتی همیشه جایگزینی تصویرِ واضح به جای مبهم، مزیتی است؟ آیا تصویر نامتمایز، اغلب دقیقاً همان نیست که نیاز داریم؟».[20]

آموختن یک بازی، زبانی باشد یا غیر آن، با به‌خاطرسپردن تعریف‌ها یا تعبیر قواعد انجام نمی‌شود. این امر با تمرین حاصل می‌شود و در نتیجه چنین نیست که بتوان همیشه آن را با کلمات بیان کرد؛ «پیروی از یک قاعده، ‌یک فعالیت[21] است».[22]

با این نگرش است که کوهن از ما می‌خواهد تا به جای تلقی علم به عنوان ساختارهای انتزاعی متشکل از اصول و استنتاجات از مشاهدات و اصول موضوعه، آن را فعالیتی انسانی و مهم‌تر از آن اجتماعی ببینیم. پیام کوهن این است که نظریه‌پردازی راه نادرستی برای فهم علوم و توسعه‌ی علمی است. این پیامی ویتگنشتاینی است: «تماشا کن و ببین».

شیپر[23] در انتقاد از کوهن می‌گوید: «چرا از اینکه دیدگاه‌ها و صورتبندی‌های متفاوتی از نگرش‌ها در میان اعضای آنچه مورخان آن را یک "سنت"علمی می­‌شمرند، وجود دارد، باید نتیجه گرفت که‌ یک نگرش غیرِ قابل بیانِ مشترک میان همه اعضای آن سنت وجود دارد؟»[24]

این را می‌توان یک فقره از بدفهمی کوهن بر اثر عدم توجه به نکات بالا دانست. شیپر گمان می‌کند که مطابق نگرش کوهن، دانشمندان در یک سنت علمی به واسطه‌ی داشتن «منظری واحد» اما غیر قابل بیان، کنار هم قرار گرفته‌اند؛ در حالی‌که آنچه دانشمندان را کنار هم نگاه داشته توافق بر سر یک عقیده‌ یا عقایدی خاص نیست؛ حتی توافق بر سر یک منظر نیست، بلکه توافق در نحوه‌ی زندگی است و این یعنی آموزش، تمرین، رسوم و غیره.

اگر این نگرش را رها کنیم و پارادایم را یک مفهوم یا نظر یا نظر غیر قابل بیان بدانیم، پارادایم تبدیل به چیزی شبیه جواهر متافیزیکی می‌شود. یعنی امر واحدی که باعث وحدت امور متفاوتی می‌شود که حیثیات یا جنبه‌های مختلف یک شیء هستند (یا اینچنین در نظر گرفته شده‌اند). کیندی معتقد است، چنین نگرشی پارادایم را به‌شدت تبدیل به مفهومی مشابه «ذات» در اندیشه‌ی هگل می‌کند.[25]

با توجه به آنچه گفتیم ناهم‌مقیاسی پارادایم‌ها یعنی تحویل‌ناپذیری بازی‌ها به ‌یکدیگر. بدین معنا پارادایم‌ها‌ی (بازی‌های) ناهم‌مقیاس با هم ناسازگارند؛ نمی‌توان آن‌ها را به هم یا به چیز دیگری تحویل کرد؛ نمی‌توانند با هم ترکیب شوند یا یکدیگر را کامل کنند و.... 

 

 

منابع

- Kuhn, T. (1982). "Commensurability, Comparability, Communicability." PSA 1982. Proceedings of the 1982 Biennial Meeting of the Philosophy of Science Association. P. D. As­quith and T. Nickles (Eds.). East Lansing, Philosophy of Science Association: 669-688

- Kindi,V. (1995). "Kuhn'sThe Structure of Scientific Revolutions revisited." Journal for General Philosophy of Science, vol. 26: 75-92

- Kuhn, T. ([1962] 1970). The Structure of Scientific Revolutions. Chicago, University of Chicago Press

- Wittgenstein, L. (1958). Philosophical Investigations. New York, MacMillan Publishing Company

- Sankey, H. (1993). "Kuhn's Changing Concept of Incommensurability." British Journal for the Philosophy of Science 44: 759-774

- Skeat, W. W. (1993). Concise Dictionary of  English Ethimology. Britain, Wordworth Reference

 

 


[1]Incommensurability. ترجمهی رایج این کلمه در فارسی قیاسناپذیری است. این کلمه را در فارسی لاقیاسیت و سنجشناپذیری نیز ترجمه کردهاند. نکتهی مهم این است که معنای آن به هیچوجه غیرِ قابلِ مقایسهبودن نیست. متأسفانه رایجترین ترجمهی آن در فارسی یعنی قیاسناپذیری مستقیماً منجر به چنین بدفهمی میشود و حتی ترجمه‌‌ی نام مقالهی بسیار مهم کوهن در سال 1982 تحت عنوان "Commensurability, Comparability, Communicability" را ناممکن میسازد. دربارهی منشأ ورود این کلمه به فلسفهی علم رجوع کنید به (ابرهایم، 2000). حاق معنای این عبارت با تأکید بر عدم وجود مقیاس مشترک معلوم میشود. لذا ترجمهی آن به ناهممقیاسی هم معادل درستتری برای اجزای کلمهی In-Com-mensur-ablityاست  و هم معنای معهود فلسفی آن را تلقی میکند.

 

[2]-  Kuhn, T. 1982. P111

 

[3]WorldChange

 

[4]Kuhn, T. 1982. P112

 

[5]-  Kuhn, T. 1982. P111

 

[6]Kuhn, T. 1982. P112

 

[7]-  همان

 

[8]- Vassop.kindi

 

[9]- Kindi,V. 1995

 

[10]- Kindi,V. 1995. P77

 

[11]-  صص 38 تا 43

 

[12]-  همان

 

[13]- Kuhn, T. 1982. p40

 

[14]Sankey, H. 1993. P77

 

[15]- Kindi,V. 1995. P71

 

[16]-  همان

 

[17]-  همان

 

[18]- Wittgenstein, L.1958. p34

 

[19]- Wittgenstein, L.1958. P39

 

[20]- Wittgenstein, L.1958. p34

 

[21]Practice

 

[22]- Wittgenstein, L.1958. p81

 

[23]Shapere

 

[24]Kindi,V. 1995. p83

 

[25]-  همان

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی