X

آغاز بسط را لاجرم پایانی است

 
آغاز بسط را لاجرم پایانی است
ایده‌ی پایان تاریخ و نسبت آن با وضع جهانی‌شدن

کارل لویت جایی گفته است: «اروپا زمانی‌که شروع کرد به جهانگیر شدن، از هم پاشید». به نظر می‌آید جهانی‌شدن آخرین امکان زندگی غربی است. یعنی آخرین افقی است که تجدد در زندگی غربی می‌تواند بگشاید و در واقع همه‌ی جهان را آیینه‌ی خود کند. بنابراین مبنای فلسفی جهانی‌شدن چیزی جز بسط تجدد نیست. چراکه ایده‌ی جهانی‌شدن با دکارت و هابز و لاک در حوزه‌ی فلسفه و سیاست پیدا شد. زمانی‌که دکارت می‌گفت که باید یک روش واحد و یک علم وجود داشته باشد که با آن همه‌چیز به تصرف ما در آید، و یا لایبنیتس می‌گفت: یک زبان باید باشد و علم باید یک زبان داشته باشد، این ایده‌ی جهانی‌کردن تجدد بود. از این منظر امکان زبان‌های دیگر منتفی خواهد شد و یک متد یا زبان سلطه می‌یابد. به این اعتبار جهانی‌شدن با تجدد همزاد بود که در ابتدا مجمل و سپس تفصیل و بسط یافت. بنابراین جهانی‌شدن، پایان تجدد و پایان ایده‌های دوران روشنگری است. به‌عبارتی تجدد با یک اصولی شروع شده و پایان تاریخ به یک معنا پایان تحقق اصول تجدد است. یعنی تجدد آخرین نفس‌های خود را به لحاظ انضمامی می‌کشد و این آخرین نفس‌ها به‌واسطه‌ی تکنولوژی در اقصی نقاط جهان بسط می‌یابد. بسط این اصول چیزی است که امروز جهانی‌شدن می‌نامند.

اما آن‌چیزی‌ که شرایط ظهور فکر پایان تاریخ را فراهم آورد این بود که اصولی که تجدد با آن آغاز شده بود، به‌تدریج مؤثر واقع شد و سرانجام در انتهای قرن بیستم، پرسش از این اصول مسئله‌ی پایان تاریخ را پیش کشید. در واقع اگر از منظر کانت و هگل بنگریم، دیگر جایی در جهان باقی نمانده است که ستون‌های تجدد یعنی عقل و آگاهی در آن نفوذ پیدا نکرده باشد. یعنی اگر در ابتدای تجدد دکارت و نیوتون و ... تلقی خاصی از عقل را در حوزه‌ی طبیعت و علوم به کار گرفتند، در قرن نوزدهم در تمام ساحات زندگی انسان این تلقی از عقل به کار برده شد. در این زمینه حرف هگل این است که وقتی از پیشرفت سخن به میان می‌آید، این پیشرفت ممکن است کاذب یا واقعی باشد.. در نظر هگل این پیشرفت باید یک جایی صورت ببندد، لذا وی حدود زمانی و مکانی پیشرفت را برای تاریخ بشر مشخص می‌کند و نقدی که به فیخته دارد همین است که سخن گفتن از پیشرفت، باید به‌صورت انضمامی باشد و حدود پیشرفت و پایان آن مشخص گردد. بنابراین غربی‌ها پایان تاریخ را پایان بسط اصول تجدد و تحقق بهشت موعود آن می‌دانستند، چراکه معتقدند همه‌چیز در آن با عقل قابل حل و فصل می‌شود. از این منظر جز زبان تجدد، زبان دیگری که قوت حل و فصل مسائل را داشته باشد، وجود ندارد. لذا وقتی سخن از پایان هنر یا الهیات یا ... را مطرح می‌کنند، می‌خواهند بگویند تنها افق پیش رو تجدد است. بر این اساس می‌توان گفت: خاستگاه فکر پایان تاریخ، و نسبت آن با جهانی‌شدن، همان آغاز و انجام گرفتن تجدد است.

اما در باب وضع پست مدرن باید توجه داشت که این وضع، وضع محققی نیست، اما جهانی‌شدن یک وضع تاریخیِ محقق است. چراکه می‌تواند فراتر از دولت‌های ملی بایستد و امروز یکی از گرفتاری‌های دولت‌های ملی این است که نمی‌توانند در برابر وضع جهانی سیاست و اقتصاد اِعمال اقتدار و نفوذ کنند. لذا جهانی‌شدن فرایند غربی‌شدن جهان و نیز اروپامحوری است. اما چه چیزی جهانی می‌شود؟ غیر از این است که ایده‌های دوران روشنگری و آرای کانت و هگل جهانی می‌شوند؟ بنابراین ایده‌ی پایان تاریخ هگلی با این فرض که در هگل چنین چیزی باشد، همان امر محقق جهانی‌شدن است. در پایان تاریخ هگلی، دیگر از آن به بعد امر اصیلی در تاریخ رخ نمی‌دهد و مطلق به شناختspeculative خود می‌رسد. یعنی به مرحله‌ی دانایی تام و تمام می‌رسد و امروز دوران دانایی تام و تمام غرب به وقوع پیوسته و بسط می‌یابد. لذا جهانی‌شدن وجه ایجابی تجدد است. بنابراین بحث من این است که عالم نیچه‌ای و پساهگلی، عالم محقق نیست و هنوز تجدد رمق دارد و پرسپکتیویزم فانتزی است و هنوز ابژکتیویته اهمیت دارد.

حال زمانی‌که افق جهانی‌شدن به‌عنوان پایان تاریخ غربی بسته شود، تاریخ غربی نیز تمام می‌شود. این امر زمانی رخ می‌دهد که بی‌معنایی همه‌جا را در وضع جهانی‌شدن در برگیرد. وقتی بی‌معنایی، تجدد و اصول آن را در زندگی غربی و آمریکایی فراگرفته باشد و به تدریج از مرکز به پیرامون راه یابد و این نحوه‌ی زیست دچار بحران شود، بشر در انتظار افقی برای زندگی خویش خواهد بود. اما هنوز اشتیاق جوامع غیرِغربی به نحوه‌ی زندگی غربی وجود دارد. بنابراین هنوز تجدد پویایی و نفوذ داشته و پایان نیافته است.

البته غرب در اواخر قرن نوزدهم فهمیده است که فرهنگ مسلط نیست، لذا متوجه دیگر فرهنگ‌ها شده است. اما هیچ‌کدام از فرهنگ‌ها به اندازه‌ی آن مؤثر واقع نشدند. البته این تأثیرگذار بودن، مدیون هویت واحد علم و سیاست و تکنیک بوده است. به‌تعبیری جهانی‌شدن حدیثِ حاضر غایب است، یعنی حاضر، تجدد است ولی در عین حال تجدد در حال فراهم کردن زمینه‌ی حضور دیگران است. لذا تجدد، ثقل جهانی‌شدن و مرکز و متن آن است و دیگران پیرامون آن هستند. در نتیجه تجدد با جهانی‌شدن، خود را به تماشا می‌نشیند، یعنی هرچه آنجا هست، همه‌جا هست. در این رابطه حرف فوکویاما براساس تفسیر کوژو آن است که چون امروز دیگر در جهان «تعارض»ی نیست، آن فرهنگ غالب که فرهنگ خدایگانی و لیبرالیسم است، بسط پیدا می‌کند. برای نمونه به زبان استراتژیست‌هایی چون کسینجر، جهانی‌شدن زمانی اتفاق می‌افتد که نظام دوقطبی برچیده می‌شود. لذا بعد از جنگ جهانی دوم، جنگ‌های اروپا و آمریکا و نیز بحران‌های غرب در قرن بیستم نیز «جهانی» شده و دیگر نقاط جهان هم درگیر آن‌ها شده‌اند. از این‌رو جهانی‌شدن، جهانی‌شدن جامعه‌ی مدنیِ جهانی است که بر اساس ارزش‌های جهانی دوران روشنگری تقوم یافته است. مسئله اکنون این است که چه میزان از این ارزش‌ها به‌واسطه‌ی تکیدگی آن‌ها، ابزار سلطه واقع شده‌اند؟

البته جهانی‌شدن بسیاری از فرهنگ‌ها را مستحیل می‌کند. اما از سوی دیگر فرهنگ‌هایی که سنت، تاریخ و زبان فرهنگی دارند، امکان مقاومت بیش‌تر و ‌نیز امکان طرح خود را می‌یابند، به‌شرطی که بتوانند در عرصه‌ی جهانی مشارکت فرهنگی پیدا کنند.

در این زمینه باید توجه داشت که فرهنگ ایرانی در طول تاریخ، سیالیت بالایی داشته و در تندباد حوادث همواره خود را حفظ کرده و اغلب رنگ و بوی خاصی به آنچه دریافت کرده، داده است. امروز نیز هنوز به‌لحاظ فرهنگی، به حدی مضطر نشده‌ایم که روح خود را به تکنیک بفروشیم، به‌عبارتی هنوز فاوستی نشده‌ایم. البته پیداست که ما به همان میزان که در طرح جهانی‌شدن مشارکت داریم در خوشی‌ها و ناخوشی‌های آن نیز درگیر خواهیم بود. لذا نمی‌توانیم بیرون از بازی ایستاده و راهی مستقل به معنای انتزاعی آن را بپیماییم، بلکه تنها از طریق مشارکت در بازی، می‌توانیم حدود بازی خود را شناخته و آینده‌ی خود را رقم بزنیم. 

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی