آیا مجلس، همان اگورا است؟

  • پرینت
آیا مجلس، همان اگورا است؟ -
امتياز: 4.9 از 5 - رای دهندگان: 10 نفر
 
اگورا  agora
تأمل در حقیقت اگورا، مجلس مدرن و وضع کنونی مجلس در ایران

1. اگورا(agora)، مکانی مدور در میدان مرکزی شهر آتن بود که در آن‌جا افراد هر روز گرد می‌آمدند و در مورد رخدادها و امور شهر به گفت‌وگو می‌نشستند و در مورد سرنوشت آن تصمیم می‌گرفتند و بدین‌ترتیب، با تمرین شهروندی، خود را به‌عنوان شهروند فعلیت می‌بخشیدند. در این‌جا «مدور بودن» وضعیتی اساسی است: دایره، یگانه شکلی است که تمامی نقاط آن رودرروی هم قرار دارند. این رابطه‌ی واقعی شهروندان آتنی با یک‌دیگر است؛ زیرا چهره‌ها در برابر یک‌دیگر و چشم‌ها خیره به هم است و دو طرف، هم‌دیگر را می‌بینند و صدای یک‌دیگر را می‌شنوند و واکنش‌هایی هم‌زمان می‌توانند نسبت به یک‌دیگر نشان دهند.

این وضعیت، نمادی از شکل‌گیری رابطه‌ای متقارن و متقابل است. چنین رابطه‌ای تنها در میان انسان‌های برابر و آزاد می‌تواند شکل بگیرد. از این روست که هرگز زنان و برده‌گان نمی‌توانند وارد اگورا شوند و جامه‌ی شهروندی بر تن کنند. اگورا، آنان را در پرانتز قرار می‌دهد. بدین سبب است که جامعه‌ی آتنی بر الگوی «دوستی» میان مردان آزاد و برابر بنا شده بود و نه روابط زناشویی. اگورا، فضیلت دوستی را بر خصایص زناشویی مقدم می‌شمارد؛ زیرا از دید آنان، تنها در روابط مبتنی بر دوستی است که «دیالوگ به معنای حقیقی کلمه» ممکن می‌شود. (فلسفه که با دیالوگ زاده شد، از ریشه‌ی Philiaبه معنای «دوستی» است)

به غیر از زنان و بردگان، هر یک از افراد دولت‌شهر آتن می‌بایست به نحو بی‌واسطه و مستمر در تماس با سیاست باشند. در واقع، «دموکراسی بی‌میانجی» فهمی رادیکال از «مساوات» را ضروری می‌سازد؛ زیرا هیچ فردی حق ندارد وظیفه‌ی شهروندی خود را به دیگری تفویض کند. این «فقدان تفویض»، بیان‌گر آن است که انسان، موجودی مدنی‌الطبع است و اقتضای انسانیت، مداخله‌ی مستقیم در پولیس است. نزد یونانیان باستان، حتی «رابطه با خود» نیز نحوی «رابطه با دیگران» بود. این نگرش، ترجمان باورِ محوری افلاطون در جمهوری است: «فرد نیک، شهروند نیک است». نمی‌توان فضیلت‌مند یا اخلاقی زیست، اما در اگورا مشارکت نداشت. از همین منظر است که اساساً زنان و بردگان که امکان تمرین شهروندی در اگورا نداشتند، به قلمروی اخلاق وارد نمی‌شدند. فضیلت‌مندی، منش شهروندی است.

2. مجلس مدرن، برخلاف اگورای آتنی، نمایان‌گر نوعی «دموکراسی با میانجی» است؛ زیرا شهروندان، اختیارات شهروندی خویش را به «نمایندگان» انتقال می‌دهند؛ امری که برای یونانیان باستان غیرممکن بود. این تفویض، از آن جهت در روزگار مدرن ممکن شد که فردیت مدرن، چیزی اتمیزه شده و ایزوله است و در پیوند تام با جامعه قرار ندارد. بدین خاطر، فرد می‌تواند به تمنیات شخصی و وظایف اخلاقی‌اش مشغول باشد، بی‌آنکه دغدغه‌ی شهر را داشته باشد. این نگاه در لیبرالیسمِ رورتی به نهایت خود می‌رسد؛ آن‌جا که شکافی پرناشدنی میان «خودآفرینی شخصی» و «همبستگی اجتماعی» ایجاد می‌کند. گویی فرد می‌تواند «شهروند» باشد، بدون آن‌که در «شهر» مداخله‌ی مستقیم داشته باشد؛ درست برخلاف اگورای باستانی که شهروندی عین «تمرین شهروندی» بود و شکاف و فاصله‌ای میان این دو نبود! اگر جامعه‌ی یونانی، جماعتی است که براساس پیوندهایی زنده و اندام‌وار به صورت اجتماعی منسجم و متحد درآمده‌اند، جامعه‌ی لیبرالی مدرن، توده‌ای انبوه از افرادی مجزا است که طی فرآیندی ماشین‌وار و برای هدف‌هایی جز «باهم بودن» گردهم آمده‌اند. بدین‌معنا، در جهان مدرن، «شهروندی» به یک مفهوم انتزاعی تبدیل می‌شود که لزوماً با هیچ کنشی همراه نیست. این امر، به‌شدت مسئولیت سیاسی و شهروندی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد؛ چراکه فرد احساس می‌کند که همیشه وکیلان مردم هستند که وظیفه رتق و فتق امور را به انجام رسانند و لذا نیازی به واکنش‌نشان دادن نسبت به اتقافات نیست. این «رابطه‌ی بامیانجی‌داشتن با امور» را مطبوعات تشدید می‌کنند: به قول کی‌یرکگور، مطبوعات، نوعی بی‌مسئولیتی و خطرنکردن را ممکن می‌کنند؛ زیرا فرد می‌‌خواند که در گوشه‌ای از شهر، عده‌ای در حریق می‌سوزند، اما این آگاهی لزوماً سبب نمی‌شود که او را به واکنش وادارد. «نمایندگان مجلس مدرن» نیز مانند «مطبوعات» می‌توانند موجب تشدید چنین فقدان مسئولیتی در موکلین خود شوند و آن‌ها را به طور ذهنی و عینی در وضعیتی «خارج از شهر» قرار دهند: نمایندگان، میان مردم و واقعیت سیاسی‌شان وساطت می‌کنند و فاصله می‌افکنند.

البته حذف مردم از شهر/اجتماع، به شکل دیگری هم اتفاق می‌افتد: شکاف‌اندازی میان «مردم» و «مردم». نمایندگان مدعی نمایندگی «مردم» هستند، اما آن‌ها تنها مردم را بازنمایی می‌کنند. همواره، نمایندگانچنین وانمود می‌کنند که انعکاس‌دهنده‌ی صدای مردمان هستند، اما در این میان بخش اعظمی از مردم را به حاشیه می‌رانند و صدای اقلیت ناچیزی می‌شوند که سازمان‌دهی شده هستند؛ زیر لوای دفاع از منافع کلی و همگانی، فقط منافع اقلیت حاکم را برآورده می‌کنند. اگورا، زنان و بردگان را در پرانتز می‌نهد و مجلس مدرن، خودِ «مردم» را. به قول آگامبن: «مفهوم مردم... همواره حاوی شکافی است آغازین‌تر از شکاف میان دوست و دشمن؛ نوعی جنگ داخلی مدام.... در حقیقت، آن‌چه مارکس پیکار طبقاتی می‌خواند... چیزی نیست مگر همین جنگ از دو سو ویران‌گر، که هر مردمی را دوپاره می‌کند و فقط زمانی خاتمه خواهد یافت که مردم (People)و مردم (people) در جامعه‌ی بی‌طبقه یا در ملکوت مسیحایی، با هم یکی شوند» (وسایل بی‌هدف: 40) مجلس مدرن، نه تنها این شکاف و تَرَک را پر نمی‌کند، بلکه آن را تعمیق هم می‌بخشد. بنابراین، مزورانه‌ترین شکل سخن‌گفتن آن است که یک نماینده، خود را «نماینده‌ی کل مردم» بخواند و خود را «سخن‌گوی همگان» جا بزند. باید به خاطر داشت که «هیچ جزئی، نمی‌تواند نماینده‌ی کل باشد». هر کلی، کاذب است، زیرا مبتنی بر حذف یک «جزء» یعنی سرکوب امر متفاوت و بازنمایی‌ناپذیر است.

3. دعوای امروز «دولت» و «مجلس» در ایران بر سرِ ادعای «وکالت کلِ مردم» است؛ این ادعایی گزاف است، همان‌گونه که غوغای یک رسانه مبنی بر «ملی بودن» کذب محض است. البته در این میان، به طور نسبی، دولت در نسبت با مجلس، از درجه‌ی انصاف بیش‌تری برخوردار است. هرچند معیار داوری در این‌جا مغشوش است، اما شاید بتوان برای رسیدن به یک واقع‌بینی ناشی از مشارکت مستقیم، به «اگورای مدرن» رجوع کرد! اگورای جهان ما کجا هستند؟ «رسانه‌های تعاملی» که براساس مخاطب‌محوری بنیاد نهاده شده‌اند و شبکه‌های اجتماعی، شاخص دقیقی برای آن است: در فضای مجازی، مردم بی‌واسطه و به نحو مستمر مداخله می‌کنند و با کامنت‌ها و یادداشت‌های خود می‌کوشند نسبت به امور شهر واکنش نشان دهند. هرچند که این اگورای مدرن همان نقایص اگورای باستانی را دارد: اگر آتنیان، زنان و بردگان را از شهر بیرون راندند، اگورای مدرن نیز روستاییان و کشاورزان و به‌طور کلی فرودستان را که دسترسی مناسبی به جهان مجازی ندارند در پرانتز می‌نهد. اما شاید این طریقی میان بد و بدتر برای مردم‌داری باشد. دست‌کم، راهی منصفانه‌تر از مجلس!

البته وضعیت مجلس ایران را صرفاً نمی‌توان ذیل شرایط مدرن تبیین کرد و توضیح خاص و موضعی نیز می‌طلبد؛ در سراسرِ جهان، نمایندگان مجلس، نماینده‌ی احزاب خویش هستند و نه نماینده‌ی مردم. در واقع، این احزاب هستند که در تماس مستمر با مردم (و نه صرفاً در ایام انتخابات) منعکس‌کننده‌ی آمال آن‌ها هستند. اما در ایران، به سبب پانگرفتنِ احزاب فراگیر و متکثر، چنین تماسی با مردم قطع شده است. نمایندگان مجلس نیز از هیچ خط‌مشی حزبی مشخصی تبعیت نمی‌کنند و لذا گاه عقده‌گشایی‌ها و سودجویی‌های شخصی بیش از هر چیز در تصمیم‌گیری‌ها دخالت می‌کند. همواره سویه‌ی «بیمارگونِ» امر شخصی، تحت لوای امر کلی/قانون، حوزه‌ی عمومی را برمی‌آشوبد. اما اگر حزبی باشد، آن‌گاه نماینده موظف است احساسات و عواطفش را از صافی و فیلترینگ حزب عبور دهد. یکی از این فیلترینگ‌های احزاب، جایگزینی «طمع شخصی» با «منافع ملی» است. احزابی که چنین فیلترینگی (منافع ملی) نداشته باشند، به سادگی از سوی مردم کنار نهاده می‌‌‌شوند. از این حیث، «حزب» شباهت بیش‌تری به اگورا دارد تا مجلس. نماینده‌ پس از ورود به مجلس، دست‌کم به اندازه‌ی چهار سال، جایگاهش تضمین‌شده است؛ اما حزب، هر روز در معرض آزمون و امتحان مردم است. احزاب بیش از مجلس، دموکراسی را نمایندگی می‌کنند.

علاوه بر این، اگر الزامات جهان مدرن را بپذیریم، آن‌گاه باید اعتراف کنیم که «بوروکراسی حزب» در نسبت با «تصورات شخصی»، رویکرد عادلانه‌تری می‌تواند اتخاذ کند. گو این‌که متأسفانه سیستم بوروکراسی ما نیز هنوز معیوب است؛ اگر مشارکت عادلانه در اگورای آتنی، مستلزم وجهی کف‌ّ نفس و خویشتن‌داری بود تا بتواند دیالوگ و تعامل را ممکن کند، اکنون بوروکراسی با «آداب حداقلی» می‌تواند مجلسیان را وادارد که هر کلمه‌ای را بر زبان نرانند و هر بی‌حرمتی را به دیگران روا ندارند. البته این خویشتن‌داری، بیش از آنکه ناشی از فضیلتی شخصی باشد (اگورا)، چیزی جز متابعت از آیین‌نامه‌های بوروکراتیک نیست! خطاب نهایی به مجلسیان آن است که: «اگر فضیلت‌مند نیستید، حداقل "آیین‌نامه مدار" باشید!».

 

*دکترای فلسفه غرب گرایش جدید و معاصر

 

ارتباط با ما:

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مطالب مرتبط:

حاکمیت بالفعل

اختلاف قوا چگونه ممکن شده است؟

پارلمان و مشکل قوم ایرانی

ما و مسئله‌ی مجلس

مرز منطقه‌الفراغ مجلس در نظام ولایت فقیه کجاست؟

مجلس و قانون را برای چه می‌خواهیم؟