شریعتی و تقدیر نخبگان ایران

  • پرینت
شریعتی و تقدیر نخبگان ایران -
امتياز: 5.0 از 5 - رای دهندگان: 1 نفر
 
دکتر علی شریعتی
طرح مسئله پرونده دکتر علی شریعتی

اگر بخواهیم خیلی صریح بگویم، شریعتی نخبه پرشور و اندیشمندی متعهد بود که به گرداب اغراض سیاسی هم‌چون فسیلی به موزه تاریخ فرستاده شد. شاید گمان شود که اکنون بعد از 38 سال و نزاع‌ها و طرح مباحث بسیار دیگر امکان پی‌گیری اندیشه‌ها و فعالیت‌های ایشان به پایان رسیده است و فرصتی که به تقدیر الهی در تاریخ ایران قرار داده بود، یا توهمی بیش نبوده و یا باری اگر هم فرصتی بوده، امروز دیگر مضمحل شده و دوباره باید منتظر شرایطی جدید ماند.

شریعتی اگر هم در امروز دانشگاه و نظام ما نقشی ندارد، کسی منکر نقش مهم ایشان در فکر و زندگی زمان خودش نمی‌تواند باشد؛ لذا حداقل قضیه این است که توجه شود چرا راه و تلاش رجال بزرگ ما در تاریخ این سرزمین پی‌گیری نمی‌شود؟ ظاهراً ما افراد و افکار را بدون نظر به تأثیرات و شرایط ایجادشان می‌فهمیم. چراکه این تأثیرات و شرایط خود دنیای کنونی ما را ساخته است. به عبارتی ما شرایط جامعه خودمان را نمی‌فهمیم و نمی‌توانیم تأثیر و تأثری را در آن حفظ نماییم. بلکه هر روز را در همان روز سر می‌کنیم و فردا دوباره از ابتدا.

سرنوشت یک کشور و یک ملت و یک نظام، بعد از توده‌های مردم، در دست نخبگان دانشگاهی و حوزوی کشور است. در حال حاضر بحث ما بر سر نخبگان است. راه و امیدی که نخبگان اندیشمند و دغدغه‌مند در مسیر حرکت یک جامعه باز می‌کنند، افقی برای تاریخ آینده یک کشور است و می‌تواند زندگی و سیاست جدیدی را رقم بزند. البته به شرط این‌که این مسیر به دست فراموشی سپرده نشود. و بدتر از فراموشی این‌که بازیچه دست اغراض سیاسی نگردد. ظاهراً تاریخ جدید ایران تاریخ این فراموشی و بازیچه قرار دادن‌ها است. در این میان بزرگ‌ترین افراد و افکار تبدیل به برچسب و شعار و مشتی طرفدار خواهد شد. و دیگر چیزی که بتواند با آن راهی برای آینده پیدا کرد یا فضایی برای ساختن اندیشه‌ها، نظام‌ها و زندگی مردم یافت نمی‌شود. مسئله حرکت و تحولی است که یک جامعه با بهره‌مندی از ظرفیت‌های نخبگان می‌تواند محقق سازد. در وضعی که این شرایط بهره‌مندی وجود نداشته باشد، نخبگان نابود می‌شوند؛ گویی از ابتدا وجود نداشته‌اند. ما نمی‌گوییم که شریعتی اسطوره بزرگ نایاب تاریخ ایران معاصر است، برعکس شاید صحیح آن باشد که ضرورت فضای اجتماعی و تاریخی را متناسب اندیشه و عمل شریعتی بدانیم و بگوییم اگر شریعتی نبود، کس دیگری شبیه ایشان ظهور می‌کرد؛ اما فارغ از این نگاه‌ها، قصد داریم به بهانه سال‌روز فرو خفتن آتشی که شریعتی در جان و کلامش داشت، ببینیم که وضع ما چگونه است که نخبه فرهنگی و فکری جدی هم‌چون شریعتی ندارد، یا حتی شریعتی اگر باشد، نمی‌تواند راه و فکر شریعتی را داشته باشد؟

ما می‌خواهیم بدانیم اگر رهبر مملکت زمانی از شریعتی به نیکی یاد کرده و آن را چهره‌ای همواره "مظلوم" معرفی می‌کند[i] چرا باید بگوید: "اگر شخصی با دکتر شریعتی مخالف است، آیا امروز این یک مسئله است؟ ... طرح این مسائل، چه لزومی دارد؟" (18/06/1369) مگر تاریخ ایران چه بلایی سر یک نخبه و راهی که او تصویر کرده است، می‌آورد؟ و مهم‌تر از همه این‌که در شرایطی این‌چنینی چه کاری باید کرد؟

ما به دنبال زنده کردن و دنبال کردن افکار و فعالیت‌های شریعتی نیستیم؛ بلکه به دنبال راهی هستیم که اولاً نقش و جایگاه نخبه و شرایط ظهور نخبگان در جامع ما فهم شود؛ ثانیا در این مختصات تاریخی و اجتماعی نحوه تأثر و تأثیرات نخبگان در جامعه مورد خودآگاهی قرار گیرد و نهایتاً این‌که بازسازی‌های اندیشه‌ای و اصلاحات اجتماعی متأثر از نخبگان برای ساخت آینده جامعه بهتر صورت پذیرد. در این میان به‌طور مصداقی به اندیشه‌های دکتر شریعتی نظر خواهیم کرد.

 


[i]مقام معظم رهبری آیت‌الله خامنه ای،۳۰خرداد ۱۳۶۰ هم‌زمان با پنجمين سال درگذشت دکتر علي شريعتي در روزنامه جمهوری

 

 

ارتباط با ما:

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مطالب مرتبط:

ایدئولوژی از نگاه اصلاح اجتماعی و تاریخی

بازخوانی شریعتی و نیازهای نسل ما

ساختار اندیشه شریعتی و تفکر ایرانی

ظهور ابرمرد نیچه در ایران

شرایط امکان ظهور اندیشه شریعتی

شریعتی روشن‌فکر نیست

بازگشت انسان ایرانی به خویشتن