X

ارشاد الغافلین و تنبیه الجاهلی

ارشاد الغافلین و تنبیه الجاهلی -
امتياز: 5.0 از 5 - رای دهندگان: 1 نفر
 
ارشاد الغافلین و تنبیه الجاهلی
صورت‌های مقاومت در نظرگاه سیاسی و اجتماعی علمای شیعه
اشــــاره وجوه و صورت مقاومت در دوره‌های تاریخی، مختلف بوده و همیشه نیز از طریق حکومت و سیاست صورت نمی‌گرفته است. در بسیاری از اوقات، علمای اسلام زعیمان این مقاومت بوده‌اند. سراسر دوره‌ی ‌قاجار مملو از این مقاومت‌هاست. نامه‌ی زیر در کتاب «مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه» آمده است.

... هان، هان، ای دوستان و برادران! لختی سر از خواب غفلت بردارید و از بی‌هوشی به خود آیید و حجاب را از دیده براندازید و عقل و علم را پیش‌رو و هادی خود نمایید و کمی به هر طرف نظر دقت و اعتبار افکنید. ملاحظه کنید که چه سان در بیابان جهالت سرگردان و در بحر غفلت غوطه‌ورید. چگونه کلید امور، پیچ در پیچ و نتایج زحمات، نابود و هیچ است؟ دشمنان دین و مملکت از هر جهت، اطراف و اکناف مسلمین را احاطه نموده‌، راه کسب و تجارت را از هر سو بر ایشان مسدود کرده و به الوان امتعه خود، ما را چون اطفال بازی داده، هر دم به رنگی و هر ساعت به نیرنگی، چنگال نفوذ خود را در بلاد اسلام محکم بند نموده[اند].

سوگند به یزدان و کلامش و رسول و آل والا مقامش و دین متین و احکامش، هر آینه پاره‌شدن جگر و راه رفتن بر اخگر و حبس مخلّد و عذاب مؤید (همیشگی)، سهل‌تر است نزد مسلمان با غیرت از مشاهده‌ی حال حالیه‌ی مسلمین از دست اعداء دین؛ چون «میت بین یدی الغسال» (شدیدترین حال‌ها و بدترین ترس‌ها) در اشد احوال و اَسوأ اَهوال. و بازار مسلمین مع‌ذلک، مملو به امتعه‌ی فرنگستان و البسه کافرستان[شده است]

تجار، جز عمل امتعه‌ی کفار نکنند و اهالی دین، جز البسه‌ی خبیثه در بر ننمایند. دل هر غیرتمندی از مشاهده‌ی این کیفیات، بحر احمر و رخسارش بحر اَصفر و روزگارش بحر آسود می‌گردد. لکن اهل غیرت در کجا و ارباب حمیت چه جاست؟

پدران و نیاکان ما که در راه ترقی دین، جان عزیز باخته، چگونه جز لباس پاک اسلام نمی‌پوشیدند و خانه‌های خود را به غیر از امتعه‌ی خود زینت نمی‌دادند؟ جز مأکول و مشروب و اوانی (آب‌خورها) خود استعمال نکردند، پیه سوز را به لاله و جار تبدیل ننمودند، نه ظرف مصنوع خود را به چینی و بارَفَتن (بلور گران‌قیمت) ترجیح دادند، نه ماهوت قلب (تقلبی) پوشیدند، نه مخمل گل‌دار فرنگ در برکردند، نه در ملکشان فرنگی را مغازه و کارخانه[دادند] نه با کفار مراودت و معاشرت نمودند.

آیا آن‌ها انسان نبودند؟ یا چون انسان زندگی نمی‌کردند؟ یا فقیر و ذلیل فرنگی گشتند؟ نه، به آفریننده‌ی راستی‌ها اقبالشان در آسمان رفعت، پاینده و نجم طالعشان بر برج شوکت درخشنده. زندگی به نحو خوب می‌نمودند و ذلیل و فقیر فرنگی نشدند. آخر لختی تفکر کنید و تعمق نمایید و در شوکت اسلام نگرید که چه بود حدود ممالک اسلامی از منتهای آفریقا تا پشت دیوار چین؟ رود سنس پاریس یک حد مملکت اسلام، و اندلس مرکز علمای اسلامی[بود]. دشمنان دین از شنیدن نام پادشان اسلام، لرزه بر اندام [شان می‌] افتاد و بدین اواخر نگر، زمان شاه محمود و نادرشاه افشار، کفار چقدر ذلیل و دستگیر بودند. وا اسفا! چگونه فرنگان بر ماها مسلط شدند، راه کسب و تجارت را از مسلمین گرفتند و به همین جهت پریشان و دستگیر خود نمودند؟

هان، ای مسلمانان! لختی به هوش آیید و به فکر عواقب امور افتید. دیدید اسلام چه شوکت داشت؟ خواب خرگوش زیاد شد، مرض طول می‌کشد [و] مزمن می‌گردد. کنون سخت در بستر ناتوانی افتاده‌اید. دلایل موت نمایان است. به راستی می‌گویم اگر چندی دیگر سبک حال بدین منوال باشد، وقتی آید [که] کار از کار گذشته و تیر از شست رها شده، تأسف فایدتی نبخشد و افسوس اثری نکند.

آخر هیچ می‌دانید که لباس کفر در برکردن چه اندازه یزدان را به غصب و پیغمبر را به خشم آورد و با این لباس، خدای را عبادت کردن چگونه ملاعبه به دین است؟ اگر خدایی قائلید و خالقی باور دارید، او فرموده «لا تلبسوا ملابس اعدائی و لاتسلکوا مسالک اعدایی فتکونو اعدایی کما هم اعدایی». اگر پیغمبر و ارباب عصمت را راستگو می‌دانید، قواعد و قوانین شریعت، حرمت لبس منسجوات اغیار را آشکار کرده[است....] علاوه بر آنکه لبس منسجوات کفر، خلاف غیرت و حمیت و انصاف و مروت و وطن‌دوستی است. در شریعت طاهره‌ی خاتم پیغمبران[نیز] حرام و عامل مستحق عقاب و عذاب است.

 [دلایل حرمت استعمال لباس کفار]:

دلیل اول: لبس مسلمین از منسجوات کفار تقویت کفر و تضعیف مسلمین است؛ به جهت آنکه منشأ قوت غنا و ثروت می‌باشد و رواج تجارت و مکاسب، موجب غناست؛ زیرا که تجمل و ثروت، بی‌جهت جمع نمی‌شود و عمده‌ی سبب آن، کسب و تجارت است. هر قدر دایره‌ی کسب، وسیع و رواجش بیش شود، مال و غنا بیش‌تر حاصل می‌شود[...]

اگر منسجوات کفار رواج شود، کسب واجب مابین مسلمین به جهت تحصیل معاش و لوازم حیات، کم خواهد شد؛ و اگر منسوخ شود و منحصر شود ملبوس مسلمین در منسوجات خودشان لابد راه کسب صدهزار جمعیت اقلاً مهیا خواهد گردید و راه تحصیل معاش جمع کثیر و جم غفیری (بسیاری) از مسلمین آماده خواهد شد و این مطلب اگرچه واضح است لکن به جهت مزید وضوح، ملاحظه نما.

از آن روزی که شرکت خیریه‌ی اسلامیه در بلده‌ی ‌مبارکه‌ی اصفهان صانها الله عن الحدثان منعقد شده به جهت تجارت منسوجات اسلامیه، با آنکه یک سال بیش‌تر نگذشته و درست رواج در ممالک اسلام نگرفته به مقدار ده هزار نفوس مسلمین، راه کسب و تحصیل معاش پیدا نموده‌اند. بعضی، از اجزای آن شرکت جلیله هستند و بعضی، نساج این ملبوسات طیبه‌ی طاهره، و برخی از جهت آنکه بایع می‌باشند و هکذا طوایف دیگر که متعلق به این امر می‌باشند. مع‌ذلک نقد و قیمت آن از بد مسلمین خارج نمی‌شود و ما بین خود مسلمانان دور می‌زند. و اگر العیاذ بالله، رواج این امر شریف نشود، نفوس مذکوره بی‌کسب خواهند شد و راه تحصیل معاش نخواهند داشت و از این جهت است که بسیاری از مسلمین مهاجرت به بلاد کفر نموده‌اند. بلکه بعضی اهل جغرافی می‌گویند که دو ثلث اهالی ایران در خارجه و بلاد کفر ساکن هستند، چون راه کسب در آنجاها فراوان است. و اگر خوب تأمل کنید ملتفت می‌شوید که سبب مهاجرت جمع کثیری از مسلمین به بلاد کفر، نیست مگر فراوانی راه کسب در آن بلاد و کمی آن در بلاد اسلام، و سرش نیست مگر آنکه کسب و تجارت از راه ملبوسات و غیرها در ما بین مسلمین منسوخ و مخصوص به کفار شده.

پس از اینجا معلوم می‌شود که سبب اقامت مسلمین در بلاد کفر که از محرمات و موبقات (هلاک‌کننده) است، این نکته می‌باشد؛ چه در آن بلاد، ممکن نیست اظهار شعایر اسلام و ایمان. فقدان طرق کسب معیشت در بلاد مسلمین که عمده‌ی آن، کسب و تجارت از راه منسوجات است، بدین واسطه است. و اگر نیک تأمل کنی در این مطلب، همین را دلیل مستقلی بر اصل مسئله خواهی یافت. و محصلش آنکه اقامت در بلاد کفر از برای کسی که متمکن نشود از اظهار شعائر اسلام، حرام است یا اجماع فقها و آیات قرآن؟؛ و من جمله از آن آیات، آیه‌ی کریمه‌ی «ان ارض الله واسعه فاعبدونی» و روایات نیز بر این معنی وارد است. و رواج تجارات و مکاسب کفار در بلاد مسلمین سبب این محرم می‌شود، چنانکه مشاهده می‌نمایی.

آبادی بلدان و عمران امصار بر رواج تجارات و مکاسب کفار در بلاد مسلمین سببب این محرم می‌شود، چنانکه مشاهده می‌نمایی.

آبادی بلدان و عمران امصار بر رواج تجارات اهل آن بلاد است؛ و خرابی بلاد به کساد تجارت اهالی آن بلاد می‌باشند. و چون این مطلب واضح شد محتاج به بیان نیست و از اینجا معلوم می‌شود که قوت و شوکت هر طایفه به رواج تجارت است، چنانکه ذلت و مسکنت نیز به کساد تجارت می‌باشد؛ چرا که به رواج تجارت، مردم غنی می‌شوند و قوت می‌دهند ملت و دولت خود را.

پر واضح است که قوت سلطان به قوه‌ی رعیت است و سلطانی که رعایای او فقرا و بی‌چیزان باشند، ممالک او آبادی و سلطنت او حقیقتی جز اسم نخواهد داشت؛ چه، قوت هر دولت به قوت اقوی از جمیع فرق شده‌اند و همچنین قوت سلاطین فرنگستان. و حال آنکه در سوابق ازمان، جمع قلیل و ملت ضعیف و ذلیلی نسبت به مسلمین بلکه کالعدم بودند و دولت و ملت اسلام اقوی از جمیع دول و ملل بود. ملاحظه بنما چگونه امر منعکس شد به جهت فرط جهل و بی‌خردی ما گروه مسلمین و زیرکی و خردمندی اجانب. ترقیات مردمان و آبادی بلدان از مال و غنی می‌شود و مال و غنی حاصل نمی‌شود مگر به رواج تجارت. پس تعمیر نمودن بلاد خود را و تقویت کردن دولت و ملت خود را به تجارت لازم است.

ما گروه مسلمین ضعیف نمودیم خود را به فقدان تجارت و کسادی کسب. خلاصه قوت کفر و استیلای کفار بر ما نشد مگر به جهت غنا و ثروت ایشان، و ضعف و ذلت ما نشد مگر به سبب فقر و مسکنت. و کفار به جهت تمولشان ترویج می‌کنند مذاهب باطله و کتب ضاله‌ی ‌خود را. مثلاً دعات باطله از برای مذهب خود به بلاد بعیده روانه می‌کنند و کتب در اثبات مذهب خود و رد اسلام طبع می‌نمایند و منتشر در اطراف ارض می‌سازند و به جهت اهالی وطن خود، فتح مدارس و مکاتب در تحصیل انواع علوم و فنون می‌کنند و از این جهت است که اطباء و طبیعیین در آن‌ها نمودار شده که مانندشان در بلاد اسلام نیست بلکه در ازمنه سابقه هم مثل آن‌ها را کسی یاد ندارد. به جهت اختراعات غریبه و اکتشافات عجیبه که تاکنون نبوده و از آن‌ها نمودار شده مثل تلغراف، تلیفان، خط آهن، عکاسی، دندان‌سازی، تلفنخانه، بالون، ماشین، چراغ برق، غاز و غیره که در خورد حد و حصر نیست. خلاصه، سبب قوت و شوکت، مکنت و ثروت است و معلوم شد که منشأ و مبدأ این دو رواج تجارت می‌باشد و از این جهت است که یکی از رؤسای فرنگ می‌گوید: قوت ما از سه چیز شد: اول، کشیش؛ دوم، تجارت؛ سیم، توپ مکسیم (نوعی مسلسل). و احقر می‌گویم: اگر از تجارت، مکنت پیدا ننموده بودند تهیه توپ و تقویت کشیش نمی‌توانستند پرداخت اگرچه این دو نیز اسباب قوت دولت و ملت می‌باشد و لکن منشا آن‌ها تجارت است؛ به جهت آنکه غنی و ثروت، عین قوت است؛ و فقر و مسکنت، عین ضعف؛ چرا که از مال، فتح مدارس ملتی (مدارس دینی) که به جهت ترویج مذهب است و مدارس حربیه در تعلیم قوانین علم حرب و اختراع ادوات حربیه از قبیل توپ کروپ و مکسیم حاصل می‌شود.

پس جمیع شئون قوت، از ثروت است و دانستی که ثروت از تجارت؛ چه مال و غنی بی‌سبب حصولش ممکن نیست و سببی تصور ندارد مگر کسب و تجارت. و اگر از راهی دیگر باشد لابد منتهی به او می‌شود. مثلاً اگر کسی بدون کسب و سعی از ارث و غیره به او چیزی رسد، حصول آن مال نیز در بدو امر از کسب و سعی بوده. پس معلوم شد که منشأ قوت کفار، صرف تجارت است و چیزهای دیگر از قبیل اشاعه علوم و فنون و ادوات حربیه و ترویج مذهب و غیرها که اسباب قوت می‌شود منشأ و سبب آن، بالاخره کسب و تجارت می‌باشد. خلاصه معلوم شد که از رواجدادن مکاسب و تجارات، تقویت کفار حاصل، و حصول ضعف مسلمین نیز از آن شد که راه کسب و تجارت از آن‌ها منقطع گردید و آنچه مال و نقد داشتند به جهت امتعه‌ی نجسه‌ی کفار دادند و آنچه دارند به جیب آن‌ها می‌کنند. باز، می‌گردند درویش و پریشان، و این عین ضعف و ذلت است.

پس از اینجا معلوم شد سر بقر و فاقه‌ی‌ مسلمین لاسیما (بخصوص) ایرانیین که روز به روز استیصال‌شان زیاد می‌شود، به جهت فرط جهل و نادانی است. مشاهده نما که غنی در ایران بلکه قاطبه بلاد ایمان کشعره بیضاء فی بقره سوداء و در فرنگستان معدود و محدود نیست.

و اما حرمت تقویت کفار و مشرکین و تضعیف مسلمین، از ضروریات شرع سیدالمرسلین است؛ و اگرنه، مباح نمی‌فرمود اموالشان را و مهدور نمی‌نمود نفوسشان را، مگر آنکه در ذمه‌ی اسلام درآیند و جزیه دهند در حال حقارت و ذلت. چنان‌که در قرآن مجید فرموده: قَاتِلُوا الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَلَا بِالْیوْمِ الْآخِرِ‌ وَلَا یحَرِّ‌مُونَ مَا حَرَّ‌مَ اللَّـهُ وَرَ‌سُولُهُ وَلَا یدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ حَتَّیٰ یعْطُوا الْجِزْیةَ عَن یدٍ وَهُمْ صَاغِرُ‌ونَ. و اینگونه کفار نه در ذمه اسلامند که مطیع اسلام [بوده] و سلطان مستقلی از خود نداشته باشند و رعایای سلطان اسلام باشند، و نه عمل به شرایط ذمه می‌کنند، پس کفار حربی هستند. بلکه غرض از بعثت رسل الهی و انزال کتب سماوی، اعلاء کلمه حقه او و ادخال خلایق در تحت رایت اسلام و افناء ملت باطله است و تقویت کفار منافی می‌باشد با این غرض. از این جهت حفظ بیضه‌ی اسلام و دفاع از هجمات کفار را واجب فرموده و به طریق نفی ابد در قرآن مجید فرموده: وَلَن یجْعَلَ اللَّـهُ لِلْکافِرِ‌ینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا. معلوم شد که از قوت کفار، قوت کفر، و از ضعف مسلمین ضعف اسلام لازم اید؛ بلکه عین اوست و انفکاک تصویر ندارد. چنانکه واضح شد که ضعف و قوت هر ملت، ممد حقارت و شوکت اهل آن ملت است.

دلیل دوم: دفاع در مقابل کفار، اگر استیلای بلاد اسلام را خواهند و مسلمین را مخذول و منکوب و اموالشان را تصرف کنند، واجب است به اجماع و نصوص قطعیه. و فرق نمی‌کند وجوب دفاع از آنکه کفار از راه حرب و استعمال ادوات جنگ از قبیل توپ و تفنگ، اراده استیلا بر مسلمین داشته باشند یا از راه علم و تدبیر مسلمین را غافل نموده استیلا بر ایشان یابند و یا از راه تجارت و راه‌های دیگر؛ چنانچه عادت امروزه فرنگان است. مثل آنکه کتابی نویسند در رد مذهب اسلام و طبع و منتشر سازند در اطراف عالم تا آنکه عوام‌الناس کالانعام و النسناس را که از نور علم بهره‌ای ندارند فریب داده، میل به مذهب باطل خود دهند؛ زیرا که کلام، مؤثر است در اذهان جهال که قادر بر جواب و رد آن نیستند و مثل بهایم به هر راه کشیده می‌شوند و هر صدایی را متابعت می‌کنند. چون آن‌ها از تحقیر و ابطال اسلام چیزی فروگذار نکرده، لابد به ضلالت افکنده می‌شوند و لااقل اگر داخل آن مذهب باطل نشوند، اسلام در نظر قاصرشان حقیر و بی‌وقع می‌گردد. و به همین تدبیر، مثل ابلیس، حق را به باطل، تلبیس می‌کنند و مثل خناس در صدور ناس، وسواس می‌گیرند و مسلمین را از جاده‌ی ‌حق به در می‌برند.

چنانکه در جرید‌ه‌ی مقدس «حبل‌المتین» نقل می‌کند که عالمی از صلیبیان در آمریکا کتابی در رد اسلام نوشته و آنچه خواسته از ابطال دین حنیف و بی‌وقع نمودن اسلام در انظار عوام کوشش نموده، طبع کرده و در اقطار ارض منتشر ساخته و مجاناً و بی‌قیمت به مردم می‌دهد تا کسی مضایقه از گرفتن او نکند. به این تدبیرات و تلبیسات قوت می‌دهند مذهب باطل خود را و از این [رو] است [که] فرق نصاری اکثر و اقوی از جمیت فرق شده و به جبر و زور و دادن زن و پول، تقویت دین خود می‌کنند.

وقتی در جریده‌ی حکمت حکایت کرده بود که در قاهره‌ی مصر، نصاری مدرسه ملتی گشوده و به عنف و جبر، مردم را بدان مدرسه مضله درمی‌آورند و ذهن آن‌ها را مشوب به شبهات واهیه می‌نمایند و اعتراضات و ابحاثات باطله‌ی خود را در رد اسلام بر آن‌ها می‌افکنند و بدین حیل، اگر نصرانی نشدند تطمیع به مال و نقد می‌کنند و بسیاری که فقیر و بی‌چیز هستند اگر هم در واقع نصرانی نشوند و اعتقادشان برنگردد، به جهت گرفتن پول در ظاهر قبول تنصر می‌نمایند و آن‌ها به همین قدر اکتفا دارند تا در ظاهر اسباب شوکت مذهب نصاری گردد و از خود به او زن می‌دهند و در انظار، هم‌کیش خود محسوبش می‌دارند و فکر عاقبت امر می‌کنند که لابد اولادهایی که از این مردم نمودار شوند بر مذهب تنصّر (مسیحی شدن) خواهند ماند. لذا بدواً به همین قدر اکتفا می‌کنند.

خلاصه، عزم کفار بر استیصال مسلمین گاهی از طریق حرب می‌شود و گاهی از طرق حیله و تزویر و علم و تدبیر. چنانکه از راه طبع کتب در رد اسلام یا به دادن زن و مال تضعیف اسلام می‌نمایند یا از راه کسب و تجارت اراده می‌کنند استیلا بر مسلمین را. یا اینکه رواج می‌دهند امتعه‌ی خود را در بلاد اسلام و به این طریق اموال آن‌ها را می‌برند و راه کسب و تجارت را به رویشان می‌بندند تا به این وسیله آن‌ها فقیر و پریشان شوند؛ چنانکه دولت انگلند فتح بلاد هند نمود بدون آنکه هیچ‌گونه استعمال آلات جنگی نماید. یک مغازه اولاً در آن بلاد باز [کرد و] اندک اندک راه به آن مملکت را بازیافت و مرابح (سودبری) و منافع کسب و تجارت را منحصر به خود نمود و بالاخره متصرف شد.

خدا به فریاد مسلمین ایران برسد که نزدیک است همان بلایی که بر مسلمین سایر بلاد نازل شده بر این‌ها نیز وارد آید؛ چرا که [انگلیسی‌ها] الان زاید بر صد مغازه باز نموده، امتعه‌ی باطله خود را رواج داده‌اند و در نفس‌الامر، تمام مداخل و مرابح ایران را می‌برند و از این جهت است که دولت ایران مقروض می‌شود و امتیاز راه‌آهن را به کفار تفویض می‌نماید.

پس به هر طریق که کفار عزم بر اخذ اموال و بلاد مسلمین داشته باشند به همان طریق دفاع [در برابر] آن‌ها بر قاطبه‌ی مسلمین واجب است. اگر از راه جنگ برآیند به جنگ باید دفاع نمود و اگر از راه طبع کتب در رد اسلام و انتشارش در آفاق برآمدند، دفاع به جنگ سود نبخشد؛ چرا که دفع مقصدشان را نخواهد نمود، [بلکه] باید کتابی در رد و ابطال آن کتاب ضلالت نوشته، طبع و نشر داده و حتی‌المقدور در اتلاف و اعدام آن کتاب ضاله کوشید. از این جهت است که شارع مقدس حرام فرموده بیع و شراء (خرید و فروش) و حفظ کتب ضلال را مگر به جهت علم و معرفت، اگر خواهند رد کنند او را.

و اگر از راه تطمیع و دادن پول خواهند تقویت کیش خود کنند، دفاعش این است که در قبال آن‌ها پول خرج کرده، فقرا را دستگیری نموده تا نتوانند از [راه] مال، آن‌ها را نصاری نمایند. و بباید مدرسه ملتی فتح نمود به جهت ترویج دین اسلام و تأیید و تقویت آن و ادله و براهین مذهب حقه را به مردم آموخت و اجانب را به قوانین علمیه داخل در آن نموده، مجاب کرد.

و اگر از راه کسب و تجارت، قصد اضمحلال مسلمین نمودند، دفاع به این نحو خواهد شد که ترک استعمال امتعه و مصنوعات آن‌ها را نموده، مانع شد از رواج کسب و تجارت کفار در بلاد اسلام، و این اجناس انجاس (کالاهای آلوده) را از خاک پاک مسلمین اخراج کرد تا نه اجنبی را مغازه و کارخانه باشد و نه با او معاشرت و مخالطت شود و بباید ترویج نمود امتعه و مصنوعات و منسوجات مسلمین را و منحصر کرد تجارت و کسب را در بلاد اسلام به مسلمین و عقد شرکت‌های بزرگ و فتح مدارس برای تحصیل انواع علوم و صنایع نمود تا اشاعه‌ی علم و صنعت و کسب و تجارت شود. پس از باب وجوب دفاع، لازم است بر مسلمین ترک استعمال منسوجات خارجه؛ چه در این ماده، دفاع به غیر از نحو ممکن نیست. مسلم است رفع نتایج تجارت، منجر [به] نسخ آن تجارت می‌تواند شد. و شرایطی که در جهاد ذکر شده و آنکه ساقط می‌شود از نسوان و صبیان (کودکان) و پیران، هیچ یک در دفاع نیست بلکه دفاع علی‌الاطلاق بر قاطبه اهل اسلام واجب است.

دلیل سوم: آنکه رواج منسوجات و مصنوعات خارجه سبب می‌شود قلت کسب واجب را به جهت تحصیل معاش و لوازم حیات، و این موجب می‌شود کثرت فقرا و ضعفا و سد باب کسب بسیاری را؛ چون که اغلب مسلمین از خود متمول نیستند و تحصیل معاش خود را به کد یمین و کسب باید کنند و طرق کسب و تجارت بر آن‌ها مسدود و مخصوص به کفار گردیده، پس بسیاری از مسلمین بیکار و پریشان شده‌اند؛ چنانچه در اغلب اهالی ایران مشاهده می‌نمایید. پس لبس منسوجات کفار سبب می‌شود ایذاء و ظلم و اضرار به برادران دینی. و حرمت ظلم، از ضروریات دین است و ظلمی از این ظاهرتر که، قطع راه کسب مومنی و سد طریق معاش مسلمی شود؟ بلکه آن شخصی که لابس (پوشنده‌ی) البسه نجسه و مروج امتعه خبیثه است، ظلم و ایذاء و اضرار به خود نیز نموده و علاوه بر اخوان اسلامی و برادران ایمانی، خویش و هم‌کیشان خویش را در مهالک ذلت و مسکنت افکنده و حرمت او از ضروریات احکام شرع و عقل است.

و از باب ارشاد فرموده‌اند: و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه. و مراد از مهالک، موجبات اسباب هلاک است. پس اگر انسان شخصاً سبب بی‌چیزی و پریشانی خود شود و به دست خود، خویش را بی‌کسب و بی‌کار نموده و در مهالک و شداید بی‌چیزی افکند، عمل حرام نموده است. آیا هیچ عاقلی قطع راه معیشت خود می‌کند و سبب فلاکت و مسکنت خویش می‌شود؟

 [...] خلاصه مرجع این دلیل به چند مطلب شد که می‌توان گفت هر یک، دلیل علی حده است بر اصل مدعی:

اول، آنکه لبس البسه کفر، موجب می‌شود فقر و فاقه مسلمین [را] و این، ایذاء و ظلم به برادران دینی است.

دوم، آنکه موجب می‌شود ضرر و خسارت مسلمین را و حکم ضرر، در شریعت، مجعول و مشروع نیست؛ به اجماع طایفه [فقهای شیعه] و روایات معتبره.

سوم، آنکه سبب می‌شود القاء نفس خویش و هم‌کیش را در تهلکه و حرمت او [نیز] معلوم شد.

چهارم، آنکه کسب واجب است به جهت کسی که معاش ضروریه نداشته باشد. پس تحصیل مقدماتش نیز واجب و سد سبل او و قطع طرقش، حرام است، به جهت آنکه سبب می‌شود امتناع امتثال تکلیف به واجب مطلق را [...]

پس توسعه‌ی ‌دایره‌ی کسب و تجارت در مابین مسلمانان و افنا و اعدام تجارات مشرکین نمی‌توان گفت، [مگرآنکه] فقر از میان ایشان زایل و سعه‌ی رزق و نظام امور معاش حاصل گردد.

 [...] و از این جهت می‌باشد که کسب، در شریعت واجب است از برای کسی که قوت و معاش خود را نداشته باشد. و در روایات کثیره وارد شده ذم سعی نکردن به جهت تحصیل رزق و نشستن در منزل [...]

اگر خلایق به کسب، سعی در تحصیل معاش خود نکنند و اکتفا کنند به توکل و دعا و تقوی و شکر، نظام هیئت اجتماعیه عالم و اساس معاش قاطبه بنی‌آدم مختل و منهدم خواهد شد؛ به جهت آنکه مأکولات و مشروبات و ملبوسات و سایر لوازم معاش که حیات هر ذی‌حیات به این‌ها معلق است، از آسمان نمی‌افتد و از زمین بیرون نمی‌آید. تا زراعت نشود و تا خلق‌الله هر یک ممد یکدیگر نشوند، امور معاش صورت نپذیرد [...] و اظهر نزد احقر آنکه مراد از رزق در آیات و روایات، رزق در آخرت است نه دنیا، به قرینه ادله شرعیه و عقلیه که ذکر شد؛ بلکه واضح گشت که از محسوسات و مشاهدات است توقف حصول رزق بر اسباب طبیعیه.

از مخربات بلاد اسلام، این خرافات و ترهات (یاوه‌ها) است که نظر به ظواهر اخبار، بدون نظر، تعمق و تدبر می‌نمایند. و چون این مزخرفات و موهومات در اذهان مسلمین جای گرفته، گویا سجیه و طبیعه (خلق‌وخو و طبیعت) آن‌ها شده از آغاز طفولیت؛ زیرا که اباء و امهات نادان، اینگونه اباطیل را به اذهان صافیه اطفال بیچاره جای می‌دهند و کسانی که به صورت اهل علم و ورع درآمده‌اند، ترویج اراجیف می‌کنند و مدعی اسرار غیبیه و علوم خفیه از قبیل جفر و رمل و اعداد و قیافه و ادعیه مستجابه و انفاس قدسیه می‌شوند. به جهت جیفه باطله دنیویه تا تحصیل معاش از این طرق باطله نمایند.

دیگر نمی‌دانند که این عمل شنیع و فعل قبیح، مستلزم خرابی مملکت و پریشانی ابنای وطن و برادران دینی است. و هرچه بگویی ای مسلمین چرا نمی‌روید پی کسب واجب و تحصیل معاش، می‌گویند: «خدا بزرگ است». هرچه بگویی بزرگ شوید و از راه خرد درآیید، کفر بر شما مسلط می‌شود و مثل اساری و عبید (اسیران و بندگان) می‌گردید، می‌گویند: «دست شاه ولایت بر بلاد ماست، کفر نمی‌توند بر بلاد اسلام مسلط شود». دیگر نمی‌فهمند که چه قدر بلاد اسلام را مثل قفقازیه و بلوچستان و غیره را کفر گرفته و از تحت بلاد اسلام خارج کرده است.

آیا تواریخ، سیر نکرده تا ملاحظه نمایی چگونه چنگیز بلاد مسلمین را خراب کرد و قتل عام نمود؟ آخر شاه ولایت و فرزندان عالی مقدارش حقوقشان مغصوب و مقتول کفار نگشت؟ اگر شاه ولایت از شماها دوری نجسته چرا اینقدر ضعیف و ذلیل هستید و می‌روید نوکر و فراش و خادم کفار می‌شوید؟ به جهت تحصیل لقمه [ای] نام ملاحظه کن در همین تهران از هزار نفر متجاوز، مسلمین خادم و مطیع و تابع کفار هستند و این از محرمات شرعیه است و هرگز صاحب شریعت راضی به این امر نیست.

آیا نشنیدی چگونه مساجد مسلمین را در بلاد کفر شرابخانه و قورخانه (اسلحه‌خانه) نموده‌اند، عنقریب می‌بینم که مساجد سایر بلاد اسلام، کنایس یا توپخانه شوند؛ مگر زود رفع خرابی‌های خود کنیم و آن موهومات را از اذهان خود بیرون نماییم و از راه خرد و عقل درآییم و بدانیم که خدا رزق نداده و نمی‌دهد کسی را بدون سبب کسب و سعی. پس منسوخ و مهجور داریم منسوجات سایره و مصنوعات باطله‌ی ایشان را و ترویج کنیم مصنوعات و ملبوسات اوطان مقدسه‌ی خود را تا ابواب کسب و سعی در تحصیل معاش بر ما منفتح شود و از این ضیق و عسرت و ضعف و ذلت نجات یابیم و کم‌تر مخذول و منکوب اجانب گردیم و راه تحصیل معاش را به نحو احسن در نوشته باشیم و راضی نشویم به خادم و تابع‌شدن کفار؛ تا شوکت دین خود را از دست نداده، ذلیل و حقیر کفر نشویم و وطن عزیز خود را نگه داشته باشیم. ولکن کجاست این عقل و شعور؟ اگر داشتیم کار به اینجا نرسیده بود.

خدایا! کردگارا! به ما مسلمین رحم و کمی عقل مرحمت فرما. بمحمد و آله الطاهرین آمین. یا ارحم الراحمین.

 

دلیل چهارم: اگر خواهید که از زمره‌ی دشمنان خدا محسوب نشوید، لباس خود را از لباس کفر قرار ندهید و [...] بفهمید که این معصیت، از کبایر است. بلکه تاکنون در هیچ‌یک از معاصی دیده نشده که پاداش آن، خروج از زمره‌ی مسلمانان باشد. غیر از این معصیت کبیره، در حقیقت شما را تقصیری نبود؛ چه، تاکنون نمی‌دانستید و لکن کنون عذر جهل برداشته شد و نهادی [؟ ] به صورت بلند، شما را خبر داد.

دلیل پنجم: آنکه لبس البسه‌ی ‌کفار، اعانه‌ی ظلمه و اثم و عدوان است؛ به جهت آنکه ترویج نمودن مکاسب کفر و پول و نقد را به جیب آن‌ها نمودن، اعانت آن‌هاست و اعانه ظلمه، اگرچه به جهت ظلم هم نباشد، حرام است علی الاقوی؛ چنانچه بسیاری از روایات، صریح است در این باب و اعانت بر اثم و معصیت نیز می‌شود؛ به جهت آنکه کفار، همه‌ی کردارشان از ملبوس و مشروب و نکاح و مأکول و غیرها برخلاف شرع است معلوم است که این مال‌ها که از مسلمین به عنوان معامله می‌گیرند، صرف محرمات شرعیه می‌کنند. اگر درخصوص فرداً فرداً از معاملات، چنین علمی حاصل نشود، لکن من حیث المجموع، معلوم است؛ بلکه تمام جد و جهد آن‌ها، تخریب دین اسلام و تقویت دولت و ملت خود است. پس چگونه صرف مخارج محلله‌ی خود می‌نمایند؟ مثل آنکه ترویج کتب ضاله‌ی خود می‌کنند و مدارس مذهبی می‌گشایند تا خلق را اغوا کنند و دعاه به جمیع بلاد روانه می‌کنند و تقویت دولت خود می‌نمایند. چنانکه در جریده حکمت نقل بود که تاجری از یونان در بمبئی، بعضی ادوات حرب را خریده و وقف نمود به جهت دولت یونان تا اسباب تقویت آن شود.

و در سابق ذکر شد که این کفار، حربی هستند. پس از روی شریعت مطهره‌ی اسلام، اعطاء نقد و مال به ایشان، حرام است؛ به جهت آنکه مستلزم احیاء و حفظ آن‌ها از تلف می‌شود. و در روایات چندی، دادن یا اطعام‌نمودن آن‌ها را حرام فرموده‌اند. چنانکه در کافی روایت می‌کند از حضرت صادق (علیه‌السلام) که: هرکس سر کند کافری را، سزاوار است برخدا که پرکند جوف او را از زقوم. و در معانی‌الاخبار و صفات‌الشیعه مروی است که هر که طعام دهد دشمن ما را، کشته است دوستی از دوستان ما را. و روایات از این قبیل بسیار است.

پس ملاحظه کن چگونه شریعت، اتلاف آنان را واجب و چیزی دادن به آن‌ها را حرام فرموده و به منزله‌ی کشتن مؤمن قرارداده است. پس چگونه البسه‌ی آن‌ها را رد بر می‌کنی و مال نقد خود را به جیب آن‌ها می‌نمایی و سبب پریشانی مسلمین می‌شود؟

 

دلیل ششم: آنکه علی اجمالی حاصل است به آنکه در ما بین منسوجات کفار، منسوج از اجزاء حیوان غیرمأکول اللحم و حیوان نجس العین موجود است، به جهت آنکه کفار، مانع و رادعی ندارند از استعمال پشم و کرک غیرمأکول اللحم یا نجس العین؛ زیرا که در مذهبشان حرام نمی‌دانند و به صدد دخل و منفعت هستند از هرچیز و هر راه که ممکن باشد جلب منافع و مداخل می‌کنند [...]

آنچه مسموع شد به تواتر، آنکه مسلمینی که در بلاد کفر ساکن هستند، همه فرنگی‌مآب هستند و مبالاتی از ارتکاب محرمات شرعیه ندارند؛ بلکه چاره هم ندارند از مصاحبت و معاشرت و مخالطت کفار. و آنچه در آن بلاد است از مأکول و مشروب و غیرهما، همه نجس است و محل احتیاج آن مسلمین است و چگونه اجتناب نمایند؟ [...]

دلیل هفتم: آنکه نهی بالخصوص شده از نماز خواندن در لباس یهود و نصاری [...]. و در خصوص البسه‌ی مشکوکه کفار که آیا منسوج از اجزاء حیوان مأکول اللحم است یا غیرمأکول اللحم (مثل ماهوت و غیره) که از پشم و کرک باشد نماز باطل است علی الاقوی؛ به جهت آنکه یکی از شرایط صحت نماز آن است که لباس مصلی از اجزاء حیوان مأکول اللحم باشد و از اجزاء حیوان غیرمأکول اللحم نباشد، به اجماع علماء امامیه و اخبار متواتره، و مخالفی نیست در اصل مسئله و اگر سخنی باشد در بعضی فروعات مسئله هست [...]

دلیل هشتم: آنکه تولی کردن و موالات نمودن با کفار حرام است، به نص قرآن مجید [...]

ملخص معانی آن آیات مذکوره، آنکه محبت و وداد نمودن با کفار حرام است و اظهار آشنایی و دوستی کردن با این گروه جایز نیست، بلکه بباید عداوت و بغضاء با آن‌ها نمود و ابراز حقر و دشمنی با آن‌ها کرد. و معلوم است که رواج دادن تجارات و مکاسب کفار و لبس منسوجات آن‌ها و مال و نقد خود را عاید آن‌ها نمودن عین موالات و محبت با آن‌ها است، بلکه وداد و دوستی از این بالاتر تصویر ندارد که سبب ترقی و تقویت کفار شوی و علت غنا و ثروت آن‌ها گردی و عداوتی از این بالاتر تصویر ندارد که کساد کنی تجارت و کسب برادران اسلامی خود را و راه کسب و تحصیل معاش را بر ایشان مسدود نمایی و مسلمین را در فقر و فلاکت افکنی [...]

راه پیدا نمودن کفار به بلاد اسلام به جهت تجارت، لابد خلطه (معاشرت) و آمیزش با مسلمین پیدا می‌کنند به جهت متداول نمودن امتعه‌ی خود. مشاهده نما که چقدر مغازه و دکان در بلاد اسلام دارند و معاهدات ایشان با مسلمین است و چه مقدار از مسلمین، اجزاء و خادم و تابع کفار هسند. اگر امتعه و مصنوعات آن‌ها رواج نداشت، در بلاد اسلامی راهی نمی‌داشتند؛ چنانکه در ازمنه‌ی سابقه که مسلمین با عقل بودند و تجارت کفار را منسوخ داشتند، به هیچ وجه کفار در بلاد اسلامی راهی نداشتند. از آن روز که بی‌خرد شدند و استعمال امتعه و مصنوعات اجانب را نمودند و فرنگان را به بلاد خود راه دادند، خلطه و آمیزش نمودار شد. مسلم است که اگر تجارت در بلاد اسلام نداشتند هرگز این خاک پاک را ملوّث نمی‌نمودند و رحل اقامت نمی‌افکندند [...]

به تحقیق که ظاهر شده است عداوت و بغضاء از افواه و الفاظ ایشان [= کفار]، و آنچه مخفی کرده‌اند در صدور و ضمایر خود، بزرگ‌تر است از آنچه آشکار نموده‌اند؛ و این علت مقتضی است نزدیکـ نشدن به هیچ وجه با چنین دشمنی، به جهت آنکه چون این کفار دشمن مسلمین هستند و حقد و کینه ماضیین را در قلب خود دارند و دائماً در فساد و اختلال امور مسلمین می‌باشند و نهایت میل و جهدشان در خواری و ذلت و فلاکت اسلامیین است، پس شخص عاقل باید از دشمن خود در حذر باشد و به هیچ وجه نزدیک او نشود و مخالطه با او نکند که مبادا ضرری و آفتی از او برسد.

حرمت خلطه با کفار از مستقلات حکم عقل به چند دلیل:

اول: آنکه کفار، دشمن مسلمین هستند و از دشمن بیاید در حذر شد و نزدیک او نگردید.

دوم: آنکه خلطه و آمیزش کفار با مسلمین سبب می‌شود اطلاع و وقوف کفار را بر ضمایر سرایر مسلمین و اسباب اختلال ملک و دولت و نواقص و معایب امورشان را متفطّن می‌شوند به طریق استیلاء بر مسلمین و اخذ اموال و بلاد اسلام، و سبب اجراء مقاصد دشمن و تمکین شدن از آنچه مراد و مطلوب است در تذلیل کردن مسلمین به حکم عقل جایز نیست، و شرع ارشاد به حکم عقل نموده و از این جهت است مرابطه که عبارت از ارصاد و کمین ‌نشستن در سرحدات بلاد اسلام به جهت اطلاع بر هجمات کفار و عزم آن‌ها بر استیلاء مسلمین، ممدوح و مشروع شده در آیات و روایات و با خوف ضرر واجب شده، به اجماع علماء.

سوم: آنکه خلصه‌ی کفار با مسلمین سبب می‌شود که بسیاری از مسلمانان را وسوسه کنند و به عادات و سجیات خودشان میل دهند [و] از جاده‌ی حقه‌ی شریعت بیرون برند و دین اسلام را در انظار پست و سست نمایند. از این جهت است که از آن روزی که کفار در بلاد اسلام راه پیدا نمودند، از حد متجاوز، فرنگی‌مآب در مابین مسلمین نمودار شده؛ فوج فوج، گروه گروه از تشرع و تدین خارج می‌شوند و به وضع و رسم فرنگان متشبه می‌شوند؛ ولکن از فرنگی جز وضع لباس پوشیدن و ترک واجبات و ارتکاب محرمات، دیگر چیزی نیاموختند، ولی افعال شایسته و اعمال پسندیده فرنگی که ناشی از عقل و علم است به هیچ وجه نیاموخته‌اند.

فرنگان، جمیع همشان بر آبادنمودن وطن خود و تحصیل مال و غنا، به ترویج کردن مکاسب و تجارات خود و تقویت دادن دولت و ملت خویش است. پس اگر فرنگی مآب هستی بباید به طریق فرنگان عمل کنی و این مقدار بی‌علم و عقل نباشی، بلکه باید وطن‌پرست باشی و مثل فرنگی وطن مقدس خود را آباد کنی و خرد را هادی و دانش را پیش رو قرار دهی و بدانی که آبادانی، به ترویج کسب و تجارت اهل وطن است و به اشاعه‌ی علم و صنعت و فتح مدارس به جهت تحصیل انواع علوم و صنایع. اگر خواهی به نحو ر فتار آن‌ها عمل کنی، پس چرا اعمال قبیحه‌ی تو مخالف دیدن و عادت آن‌هاست و بیکار و بیمار، اوقات را می‌گذرانی؟ نه علم داری، نه عقل. وطن عزیز را از دست می‌دهی و راه کسب و تجارت را بر خود و ابناء وطن مسدود می‌نمایی و از فرنگی مآبی حقیقی جز اسم نداری. نه تمدن می‌فهمی، نه تدین داری. کردارت نه موافق تدین است نه مطابق تمدن. نه فرنگی مآبی، نه اسلامی مآب؛ و اگر نه، لباس وطن را رها کردن و مصوع اجانب پوشیدن و استعمال نمودن، نه به قانون شریعت صحیح باشد و نه به قانون وطن پرستی و فرنگی‌مآبی درست آید.

خلاصه، معلوم شد مرتبه‌ی خلطه و آمیزش با کفار، بلکه می‌توان گفت که کفاری که در بلاد اسلام اقامه دارند مرتکب می‌شوند محرمات و مهیات شرعیه را از قبیل شرب خمر و اکل لحم خنزیر و ساختن و فروختن صور مجسمه و آلات و ادوات لهو و لعب و غیرذلک. و من باب نهی از منکر و عدم اشاعه‌ی فواحش، اخراج آن‌ها از بلاد اسلام واجب است، بلکه بودن کفار در بلاد اسلام سبب می‌شود سهل شمردن و آسان‌گشتن معاصر در انظار؛ چرا که آن‌ها علانیه و آشکار، علی رؤوس الاشهاد (ملأ عام)، مرتکب معاصی می‌شوند؛ مثل آنکه زنانشان بی‌حجاب در طرق و شوارع مسلمین می‌گذارند و این سبب می‌شود نظرکردن بعض مسلمین از روی شهوت بر آن‌ها بلکه نیز سبب می‌گردد بی‌قبح شدن و برداشتن حجاب از زن‌های مسلمین و اندک اندک زنان مسلمین نیز مانند آن‌ها بی‌حجاب از خانه بیرون می‌آیند و بدخوی می‌گردند.

 [...] خصوص مصنوعات کفار در این ازمان که عنوان ضعف اسلام و تقویت کفر و ایذاء و اضرار به اخ مومن و علم اجمالی به نجاست و اجزاء حیوان غیرمأکول اللحم و اعانه ظلمه و موالات و خلطه با کفره، منطبق با او شده باشد [از عناوین محرمه است]

و اما متفطن نشدن علما، حرمت عرضیه‌ی این البسه را، دلیل نمی‌شود بر اباحه و حلیت آن زیرا که مسائل غیر مُعَنونه (عنوان نشده) در کتب فقهیه بسیار است و هیچ واقعه بدون حکم نمی‌شود و حکم اغلب وقایع را، فقها متعرض نشده‌اند و محل ابتلاء نیز نبوده است؛ به جهت آنکه رواج تجارت کفار در بلاد اسلام در این اواخر شد که طرد عناوین محرمه بر او گردید و مسلم جمیع فقهاست که اگر این عناوین محرمه، عارض بر مباح ذاتی شود، حرام بالعرض گردد و لازم نیست که درخصوص هر یک از مباحات ذاتیه، متعرض این کلام شوند.

باری حرمت عرضیه، در این اواخر که رواج تجارت کفار شد، محقق گشت و سابق، محل ابتلاء نبوده تا متعرض او شوند. با آنکه اکنون علماء اعلام بلده‌ی مبارکه‌ی اصفهان و سایر بلدان، متفطن این امر شدند و تحریض و ترغیب به لبس منسوجات مسلمین می‌نمایند، اگرچه صریحاً حکم به حرمت نفرموده‌اند، و لکن فی‌الحقیقه، آثار حرمت را مترتب می‌فرمایند. و هر مسلمی که لبس از منسوج کفار کند، به منزلش نمی‌روند و مورد مراحم خود نمی‌کنند. لاسیما علماء اصفهان که اهتمام شدید و جد و جهت اکید به هجر مصنوع کفار، از بلاد اسلام داشته و فی‌الواقع، حق عظیمی بر قاطبه‌ی مسلمانان دارند و اگر ان‌شاءالله رواج این امر شود، قوت و شوکت اسلام، مجدد حاصل خواهد شد.  

 

 

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی