X

سِرّ نورِ راهیان

 
سِرّ نورِ راهیان نور
نقش تربیتی راهیان نور

یقینا سِرّی در کار است. سِرّی که ما از آن بی‌خبریم. اصولاً علوم انسانی مدرن نمی‌تواند این سرّ را توضیح دهد. بشر مدرن در تمام دوران‌های تحول معرفت‌شناسی و روش‌شناسی علم، وقتی به مقولات سِرگونه برمی‌خورده است، به نوعی برخورد جاهلانه کرده و نخواسته اعتراف کند که در این عرصه عاجز است. گاه آن را مهمل خوانده، گاه امری شخصی قلمداد کرده، گاه از دایره علم بیرون رانده و نهایتاً سکوت کرده است. این سِر به قلم، آمدنی نیست و کسی که آن را لمس کرده باشد هم، به قلم نمی‌تواند آوَرد و گفتن صرف آن بی‌معناست، بلکه درک‌شدنی است نه شناختنی و در این‌جاست که معرفت‌‌شناسی معنایی ندارد و عالم تجدد که دوره‌ی شناخت‌شناسی است، این موضوعات برایش مهمل می‌گردد و در این‌جا نظریه معنای خود را از دست می‌دهد و اشعار با کنایه‌های خود توانایی بیان آن را دارد.

در علوم تربیتی و فلسفه تعلیم و تربیت نیز اوضاع از همین قرار است. ما هیچ‌گاه نمی‌توانیم مقولات تربیتی سِرگونه هم‌چون تأثیر نَفس، لقمه‌ی حرام، محبت اهل بیتعلیهم السلام و موضوعاتی چنین را با مفاهیم و پارادایم‌های موجود در فلسفه تعلیم و تربیت بفهمیم. از همین جنس است مقوله‌ی «شهادت». راهیان، که نوری از روضه‌ی رضوان ما و قطعه‌ی کوچکِ 8 ساله از تمدن اسلامی را برایمان نمایان می‌کند، شاید قادر باشد تا راه چگونگی رسیدن به تمدن را به ما نشان دهد. چه راه نظری و طریقی تفکری و چه سلوک اخلاقی و چه نشانی از سبکی از زندگی را می‌توان به‌صورت اجمال دید.

شهادت، دفاع مقدس، جنگ و آن‌چه به آن مرتبط است، از وجه تربیتی، بیش‌تر سِرگونه است. وقتی می‌گویم از وجه تربیتی، منظورم تأثیر شگرفی است که این مقولات بر ذهن و عمل افراد می‌گذارند. حتی آنان که از دور با آن مرتبط هستند. حتی کسانی که به اصطلاح پشت جبهه‌ هستند. حتی کسانی که پس از سال‌ها، تنها برای مشاهده‌ی مناطقی که روزگاری در آن «شهادت» گفتمان غالب و دغدغه‌ی اصلیِ افرادِ مقیم منطقه بوده است، می‌روند. این مدعیات، پیشینی نیستند. این تأثیر، در تمام سطوحی که نام بردیم، در خاطرات و تجربیات منقول، دارای شاهدِ مثال‌اند. اساساً فهم «سرّ» مقوله‌ای پسینی است. یعنی ما چون با خودِ سر مواجهه‌ای نداریم، نمی‌توانیم آن را پیش از رخ دادنش و یا حتی در حال وقوعش درک کنیم؛ بلکه تنها پس از واقع شدن و از روی شواهد و آثارش پی به وجودش (و نه ماهیتش) می‌بریم.

این‌که چگونه به محض مماس شدن با مفهوم «راهیان نور»، تأثیرات خیره‌کننده‌ی تربیتی در فرد هویدا می‌شود، از وجوه مختلفی قابل توضیح است. اما بیش از این وجوه که ما می‌توانیم حدس بزنیم و توضیح دهیم، ماجرا حول محور مفهوم سرّ دور می‌زند. اما در این نگاشته کوتاه می‌خواهم برخی از این وجوه را توضیح دهم؛ نه برای این‌که ماهیت این امر سرگونه را روشن کنم. بلکه سر بودنش را و ناشناخته بودنش را بیش‌تر توضیح دهم.

اصولاً مرگ، و یاد مرگ یکی از پر اثرترین مفاهیم بر روح انسان است. یاد مرگ، فارغ از این‌که انسان چه اعتقادی نسبت به آن داشته باشد، با خود نوعی رقت قلب می‌آورد. بالتبع، هر چه این تذکر، ذهن را به صورت پررنگ‌تری مشغول کند، اثرش نیز بیش‌تر خواهد بود. و جنگ، پررنگ‌ترینِ حالات این تذکر و یادآوری است. چرا که جنگ نزدیک‌ترین وضعیت را به فرد دارد. و به عبارت دقیق‌تر، فرد خود را در نزدیک‌ترین حالات به مرگ احساس می‌کند. از سوی دیگر، دین بیش‌ترین و پایدارترین قدرت را برای اقناع فرد در راستای اعمال و عقاید نیک، فراهم می‌کند. چرا که فرد را توجیه می‌کند که برای عقیده‌اش «جان» بسپارد. و هرچه این دین قابلیت اتکای بیش‌تر و به اصطلاح «حقانیت» بیش‌تری داشته باشد، این تأثیر پایدارتر و قوی‌تر خواهد بود. و دفاع مقدس ایران نقطه تلاقی این دو مقوله است. به این معنا که افراد خود را در نزدیک‌ترین حالت نسبت به مرگ(= لقای محبوب) می‌یابند. دو مقوله قدرت‌مند تربیتی که حالا به هم رسیده‌اند و طبیعی است که افراد در آن، راه صد ساله‌ی نیکان را یک شبه طی کنند. پس زائرین این محیط نیز  ـ هرچند کم‌تر ـ در این تلاقی قرار می‌گیرند و طبعاً آثار تربیتی شگرفی درمی‌یابند.

اما این توضیح، مسئله را به اندازه‌ی کافی توجیه نمی‌کند. در همان جنگ هشت‌ساله‌ی ایران و عراق، سپاه عراق هم هست. و در آن سپاه، اهل سنت و معتقدین به حزب بعث نیز هستند. که خب هر دو مقوله را با خود دارند. هم نزدیکی به جنگ و هم اعتقادی که برایش جان بسپارند. نازی‌های آلمان به وطن‌شان عشق می‌ورزیدند و به حزب عمیقاً معتقد بودند و جنگی تمام‌عیار را تجربه کردند. اما آن‌ها نه تنها «راهیان نور» ندارند بلکه اصولاً هیچ نام نیکی از جنگ در ذهن ندارند و آن‌ را یک‌سره مردود می‌خوانند.

وجه دیگری که می‌توان اثر شگرفِ تربیتیِ راهیان نور را توضیح داد، عبور از ره‌گذر مفهوم «اسوه» است. این که بگوئیم آن‌چه در این «زیارت» اتفاق می‌افتد، مواجه شدن با انسان‌هایی خودساخته است. مواجه شدن با قله‌ها. و فرد صورت ارتقاءیافته‌ی دین‌داری را، در انسان‌هایی از جنس خودش و در زمانه خودش لمس‌کند. مشاهده و لمس اسوه‌ها باعث می‌شود که عزمی در فرد شکل بگیرد که بخواهد خود را به اسوه نزدیک کند و او شود. و اسوه‌های دفاع مقدس، علاوه بر اسوگی در تدین و عرفان، که ممکن است در عرفا و علمای بزرگِ دیگر هم یافت شود، با خود «حماسه»، «جهاد»، «سادگی» و مقولاتی این چنین را نیز دارند که باعث می‌شود از اسوه‌های دینی دیگر متمایز شوند. و علاوه بر این‌ها در مسیر اسوگی، به انتهایی رسیده‌اند که ممکن است بسیاری از اسوه‌ها در عین بزرگی به آن نرسیده باشند: شهادت. و این عاقبت، حسرت «او شدن» را به صورت مضاعفی در فرد برمی‌انگیزد و همین هم موجب آن آثار شگرف تربیتی می‌شود.

اما این توضیح نیز کفایت توجیه اتفاقی که در حال رخ دادن است را نمی‌کند. چرا که اولاً مقوله‌ی اسوگی در خود دورانِ جنگ به طور کامل درباره‌ی سلوک شهدا مصداق ندارد و ثانیاً اسوه بودن شهدا را نمی‌توان در نسبت با خود منطقه توضیح داد. یعنی تأثیر اسوه نباید لزوماً در محل رخ دهد. اما شاهدیم که تأثیری که افراد در خود منطقه می‌گیرند به مراتب بیش‌تر از خارج آن است.

آن‌چه شاهدیم «تحول» است. این که به کرّات پیش می‌آید که افراد در «منطقه» دچار تحولات بزرگ شخصیتی، دینی، عقیدتی و حتی سیاسی می‌شوند. علاوه بر این، از میان جمعیت کثیری که در این مناطق رفت و آمد می‌کنند، کم است تأثیرات اساسی و تحولی. اما مسئله همین جاست. این درصدِ ـ ولو کم ـ چگونه قابل توضیح است؟ نمی‌دانیم. هر توضیحی بدهیم استثنائاتی دارد. هر چه بگوئیم، بالأخره «سرّ»ی در میان است.

تنها می‌توانیم بگوئیم بر طبق آن‌چه در اسرار آمده، شهدا زنده‌اند. و نشانه‌اش این است که انسان در محیط منتسب به آن‌ها زنده می‌شود. و چگونه ممکن است کسی زنده نباشد و چنین زندگی‌بخش!..

 

 

ارتباط با ما:

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مطالب مرتبط:

تمدنی از خاک و نور...

تنزل راهیان نور به کار فرهنگی

محل شهادت شهید، محل اراده‌ی الهیه است

راهیان نور زیارت حضوری است

راهیان نور هجرت از منزل است

دفاع مقدس موزه‌ای یا دفاع مقدس فردایی

راهیان نور؛ مردمی کردن فرهنگ

یادمان، امر بی‌معنایی است!

روایت‌گری دیگر

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی