X

مدرســـه بدون زنگ و دانشگاه زنگ زده

مدرســـه بدون زنگ و دانشگاه زنگ زده -
امتياز: 3.9 از 5 - رای دهندگان: 13 نفر
 
مدرسـه بـدون زنگ و دانشگاه زنگ زده
نقدی بر حال مدرسه
اشــــاره علیرضا دوستانی، 45 سال دارد و وقتی از او می‌خواهیم خود را معرفی كند، می‌گوید چه تفاوتی دارد كه من كیستم، شما حرف مرا بشنوید و آنرا نقد كنید. او 25 سال در آموزش و پرورش خدمت كرده است و تجربیات فراوانی در این زمینه دارد كه شنیدنی است. مخصوصا كه از سال 87 با همراهی گروهی 40 نفره، از كسانی كه تعامل‌های فرهنگی، تربیتی 1 تا 25 ساله داشته اند، درصدد طراحی ماكتی عملیاتی برای تربیت و تعلیم از سن بلوغ تا سن اشتغال و ازدواج هستند.

به نظر شما تعلیم و تربیت امروز چه تأثیری در سبک زندگی مردم دارد؟

وقتی کلمه‌ی تعلیم و تربیت را می‌شنویم به خاطر اینکه طی حداقل 2، 3 نسل گذشته متولیان تعلیم و تربیت به نوعی در آموزش و پرورش، دانشگاه، حوزه و مسندهای رسمی خلاصه شده‌است، مفهومی كه از آن برداشت می‌كنیم خیلی جزئی‌تر از مفهوم واقعی تعلیم و تربیت است. زندگی ما به‌جز تعلیم و تربیت چیزی نیست، در صورتی كه تعلیم و تربیت رسمی جزء كوچكی از زندگی است.

برای مثال وقتی می‌گوییم تعلیم و تربیت به یاد کودکستان می‌افتیم. اما یاد لالایی نمی‌افتیم، در صورتی که لالایی هم مصداق تعلیم و تربیت است و چه بسا خیلی ریشه‌دارتر از كودكستان هم کار کرده است.

انسان یعنی تعلیم و تربیت، چون باید هر روزش با روز قبل متفاوت بوده و پیشرفت داشته باشد كه اگر این چنین نباشد، حیوان است. زندگی انسان بدون تعلیم و تربیت هیچ است.

به نظر من اگر ما، «نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت»، را قبول داریم، یعنی رسمی کردن تعلیم و تربیت موجب خراب شدن تعلیم و تربیت است.

البته رسمی کردن با نظام‌مند بودن متفاوت است، رسمی کردن یعنی مجبورکردن، قالب دادن، یعنی طوری انسان را در چارچوب قرار دادن که دانش‌آموز گماشته‌ی من شود و من از او انتظار یک خروجی مشخص داشته باشم. یعنی خود دانش‌آموزان را تولیدگر نبینم و بخواهم او محصولی شود كه من می‌خواهم.

برای مثال سازمان برنامه و بودجه شرایط را بررسی می‌كند و به این نتیجه می‌رسد که فلان مقدار دکتر می‌خواهد، پس به وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالی می‌گوید طوری درس بدهید که این قدر دکتر تولید شود، در این صورت شما موفق خواهید بود.

بله ممکن است ما دکتر بخواهیم، اما از کجا معلوم است که این افرادی که الان در آموزش و پرورش رسمی به این مسیر هدایت می‌شوند برای دکتر شدن ساخته شده باشند، شاید آنها برای شناخت منشأ بیماری ساخته شده‌اند. اما ما به‌خاطر اینکه کارخانه‌ی داروسازی ساخته‌ایم و باید داروها مصرف شود دکتری می‌خواهیم تا مردم را ویزیت کند و الی آخر. در صورتی كه ما در این نظام کاری به منشأ درد نداریم.

خلاصه تعلیم و تربیت رسمی در زندگی موجب خمودی و موجب انفعال و نتیجه اش همان جمله‌ای است که امام در سال 42 فرمودند که، تعلیم و تربیت ما تعلیم و تربیتی نیست که بتواند جوانی بسازد که جلوی استعمار بخواهد بایستد و قیام کند.

و این كه امام می‌فرمایند «وصیت اینجانب به جوانان عزیز دانشسراها و دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها آن است که خودشان شجاعانه در مقابل انحرافات قیام نمایند تا استقلال و آزادی خود و کشور و ملت خودشان مصون باشد.» در ساختار تعلیم و تربیت رسمی معنی ندارد.

من معتقدم این نوع آموزش می‌تواند پله‌ی نردبان باشد و اما اگر تبدیل به تنها پله‌ی نردبان کمال شد، خطرناک است که الان همین اتفاق افتاده است و نتیجه‌اش این شده كه یک زندگی کاملا مادی سکولار ایجاد کرده كه انسان‌ها را منفعل می‌کند.

  به نظر شما اساسی‌ترین مشكل نظام آموزشی و پرورشی  ما چیست؟

مشکل اصلی در هدف‌گذاری است. هدف اکنون دنیاخواهی است، دنبال علم است ولی به دنبال حکمت‌جویی نیست و در بسیاری از موارد به دنبال علم لاینفع است، به‌زبانی دیگر دنبال وحدت نیست و دنبال کثرت است؛ یعنی ما دنبال این هستیم كه دانش‌آموز مطالب مختلفی مثل فیزیك، ریاضی، شیمی، ادبیات و علم توحید یاد بگیرد، اما به‌دنبال این نیستیم كه علم توحید را بخواهد، در صورتی كه وقتی واقعا تهذیب نفس نباشد، هیچ‌کدام از این علوم به درد نمیخورد.یعنی کل ساختار تعلیم و تربیت صرفا جهت خدمات دادن به همین کثرت‌هاست، که افراد تنوع در اطلاعات داشته باشند.

 اگر مسئولین آموزش و پرورش بگویند ما زمینه را فراهم می‌كنیم تا هركس آنچه دوست دارد را یاد بگیرد، چه جوابی دارید؟

پس نباید بگوید من تعلیم و تربیت می‌كنم، بلكه باید بگوید من فقط تعلیم می‌دهم و كلمه پرورش را حذف كند.

 

 البته تا اندازهای هم پرورش صورت می‌گیرد.

بله انجام می‌گیرد ولی در سیستم آموزش و پرورش ما چنین چیزی تعریف نشده است، بلكه آدم‌های خوبی که در این سیستم قرار دارند این كار را انجام می‌دهند و آنهم نه از طریق ساختار بلكه از طریق حکمتی که منتقل می‌کنند.

چون این سیستم دانش‌آموز را براساس نیازش حرکت نمی‌دهد، این سیستم به معلم می‌گوید تو این کتاب «دینی» را باید درس بدهی و امروز باید درس توکل بدهی و كاری به این مسئله ندارد كه اگر امروز بچه گناه کرده است ما باید به او درس گناه و توبه بدهیم تا بر اساس نیاز او رفتار كرده باشیم نه درس توكل. در قرآن عبارت «یسئلونک» معادل این مطلب است، یعنی پیامبر(ص) بر اساس نیاز مردم حرکت میکند و آنجایی كه مردم از او سؤالی می‌كردند آن را برطرف می‌كرد و مردم را با توجه به شرایط تربیت می‌كرد.

 البته هزینه‌ی این كار بسیار زیاد است.

بله

 منظورم این است كه شاید توان اجرایی كردن چنین نظام پویایی را نداریم.

پس نباید بگوییم تعلیم و تربیت می کنیم، بلكه باید بگوییم ما یک سری واحد پاس می‌کنیم، این را بگوییم تا غش در معامله نباشد، تا مردم بفهمند الان در این سطحیم و خودشان به فكر بیافتند تا به سطح مناسب‌تری برسیم.

 در این 30 سال چقدر پیشرفت كرده‌ایم؟

آنقدر كم است كه می‌توان گفت هیچ، ساختار هیچ تغییری نکرده است. اگر كار خوبی صورت گرفته است همانطور كه گفتم به خاطر آدم‌های خوبی است كه در این سیستم وجود داشته‌اند و خوشبختانه وارد آن شده‌اند، برای مثال قبل از انقلاب معلم دینی وجود داشت كه یهودی بود یا معلم‌های زن برای پسران در دوره‌ی راهنمایی تدریس می‌كردند، كه آثار بسیار بدی داشت ولی بعد از انقلاب قانون جلوی این كار را گرفت.

شما به این صحبت مقام معظم رهبری توجه كنید، این سخن کسی است که به عنوان رهبر این حرف را میفرمایند، ایشان می‌فرمایند آن سیستم تعلیم و تربیت كه غربی‌ها چند سال پیش به ایران تحمیل کردند و شاه ایران این را با افتخار وارد ایران کرد تا حالا چندین بار توسط خود غربی‌ها به‌عنوان مراجع تقلید همین تعلیم و تربیت عوض شده است، ولی ما هنوز به همان نسخه‌ی 80 سال پیش آن ها عمل می‌کنیم.

تنها فرقی که ممکن است کسی بتواند ادعا کند، نیروی انسانی آموزش و پرورش است كه من هم برای آن‌ها واقعا احترام قائلم، آدم‌های فعلی انسان‌های فرهیخته و دلسوزی هستند. اما ساختار دقیقا همان ساختار بلژیکی و فرانسوی 80 سال پیش است.

 پیشنهاد شما برای ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش چیست؟

پیشنهاد من حرکت از پایین به بالاست، یعنی حرکت آحاد مردمی، حرکت ملی، یعنی مردم باور کنند که این سیستم تعلیم و تربیت به ناکجا آباد میرود؛ باور کنند بهترین دوران‌های عمر یک انسان در این سیستم هدر می‌رود.

به نظرم مردم باید خودشان بفهمند و خودشان تعلیم و تربیت را در دست بگیرند. «ان الله لا یغیروا ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»

همانطور که پدر و مادر اگر بچه‌شان را بیمارستان بردند و خوب نشد، او را به یک بیمارستان دیگر می‌برند، و آنقدر به این در و آن در میزنند تا خوب شود، آخرش هم اگر خوب نشد راضی نمی‌شوند و او را پیش امام رضا (ع) می‌برند تا شفا یابد. باید در مورد تعلیم و تربیت او نیز چنین حس و عملكردی داشته باشند.

البته الان تا حد خیلی كمی بعضی این كار را می‌كنند، مثلا قسمت‌هایی از پازل شخصیتی دانش‌آموز را که خیلی بارز است، مثل نیاز به کامپیوتر، ورزش و زبان انگلیسی، بیرون از مدرسه تامین می‌کنند و او را می فرستند فلان مسجد که مثلا تربیتش خوب شود، فلان کانون زبان که زبانش خوب شود و... ولی تربیت او بدین شیوه دائم دست کاری شده و به قول معروف بندزده می‌شود.

مسئولین آموزش و پرورش نیز باید اجازه دهند قشرهای مختلف در تربیت سهیم شوند تا بچه‌ها كمتر از جامعه جدا شوند، در بعیضی جاها نیز این اجازه را می‌دهند اما خیلی محدود است. الان به این نتیجه رسیدهاند که دانش‌آموزان را با حوزه ارتباط دهند.

اما این تنها كافی نیست باید قشرهای دیگر نیز مثلا پزشكان، كشاورزان و... وارد این عرصه بشوند و آموزش و پرورش برای دروسی كه آنها تدریس می‌كنند معادل‌سازی كنند.

 روش تربیتی شما چگونه است و چه کارهایی برای تحول در این نظام كرده‌اید؟

در این 25 سال در کلاس‌هایم سعی كرده‌ام دانش‌آموز را بر اساس نیاز حرکت دهم، می‌دانم چه چیزهایی را بچه‌ها نیاز دارند، اما اول خودم آنها را یكی‌یكی نمی‌گویم! بچه‌ها به اردو می‌روند و برای مثال به سرویس بهداشتی می‌روند که آب کر ندارد، آنجا احکام آب قلیل را آموزش می‌دهیم.

ولی اگر آب کر دارد دیگر از آب قلیل نمی‌گوییم، اما در کتاب درسی اینگونه نیست، آب قلیل و کر هم‌زمان تدریس می‌شود، اما در اردو که اینطور نیست، روش پیامبر(ص) هم این‌گونه بوده‌است.

یا جایی می‌رویم كه مهر نیست. خوب ما راجع به سجده حرف می‌زنیم و به او آموزش مربوطه را می‌دهیم. آموزش حرکت می‌خواهد و باید در مسیر زندگی باشد. بچه‌هایی كه به این روش تربیت شوند در هر شغل و جایگاهی باشند نسبت به هم سطح‌های خودشان، یک سر و گردن بالاترند و در مسائل اعتقادی، حرف برای گفتن دارند.

خوب این همان چیزی است که آموزش و پرورش و آموزش عالی آرزویش را داشت، کتاب‌های معارف اسلامی و دینی را برای این گذاشته بود ولی نشد، چون كارشان استمرار نداشت و در طول زندگی نبود.

من این كار را در مورد درس دینی انجام دادم و دو دهه روش خود را جایگزین کردم و جواب هم داد، حالا دنبال این هستیم که بقیه دروس را هم جایگزین كنیم، مثلا برای اینکه دانش‌آموز را با ریاضیات آشتی دهیم او را به وادی‌هایی ببریم که در آنجا به ریاضی نیاز دارد. مثلا وقتی می‌خواهد بخش‌پذیری یاد بگیرد‌، می‌بیند 4 گلدان داریم و 15 گل، حال باید چه کارش کنیم، دیگر عملا! باید گل کاری کند، و بخش پذیری را باید اینجا یادش بدهیم. باید با او زندگی کنیم.

امروز زندگی بچه‌ها از درسشان جداست. دانش‌آموز نمی‌تواند زندگی کند، باید برود درس بخواند و ما به دنبال سیستمی هستیم كه این نقص را بر طرف سازد.

 چگونه می‌خواهید این كار را انجام دهید؟

در مواجهه با وضعیت موجود آموزش و پرورش و آموزش عالی، چهار طرح یا عكس‌العمل‌ وجود دارد.

1. طرح همسو:

یعنی به این ساختار اعتماد كنیم و بپذیریم كه نارسایی‌های موجود تحت تسلط خود این سازمان‌ها و وزارت‌ها شناسایی شده است و چون درصدد رفع آن برآمده‌اند هیچ وظیفه‌ای جز اعتماد به آن نداریم و نهایتا همسو با برنامه‌های این سازمان‌ها در خود تغییر دهیم.

2. طرح مكمل:

به فعالیت‌هایی كه وزارت آموزش و پرورش در جهت طرح تحول انجام می‌دهد و یا تغییراتی كه آموزش عالی در اصلاح ساختارهای خود در حال انجام است امیدوار باشیم. اما همه‌ی مسئولیت آن‌را به عهدهی این سازمان‌ها و وزارت‌ها نگذاریم و فعالیت‌هایی را به عنوان مكمل و متمم فعالیت‌های آموزش و پرورش و عالی انجام دهیم به صورتی كه اصالت با برنامه‌های این دو وزارت‌خانه باشد و در برخورد با كمبودهای آن‌ها فعالیت‌های تكمیلی داشته باشیم.

مثل فرهنگسراها، كانون‌ها و انجمن‌ها و آموزشگاه‌های علمی، فرهنگی، هنری.

3. طرح مجزا:

عمق كمبودها و مشكلات آموزش و پرورش و آموزش عالی را در حدی بدانیم كه هیچ احترام و امیدی به آن نداشته باشیم و بدون توجه به آنچه این سازمان‌ها در حال انجامند فعالیتی مستقل و آزاد را به صورت مجزا طراحی كنیم. كه مصداق بارز آن خروج از كشور برای استفاده از امكانات آموزشی خارج كشور است.

4. طرح جایگزین:

از امكانات و توانمندی‌های موجود در نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی حداكثر استفاده را ببریم اما چون این سازمان‌ها را در تأمین بعضی از مسائل اساسی ناكارآمد می‌یابیم ساختاری به عنوان جایگزین نه مكمل، نه مجزا، نه همسو برای آموزش و پرورش و آموزش عالی طراحی كنیم و برای نظام تعلیم و تربیت رسمی كشور نقشی بیشتر از حداقل استانداردهای عمومی و رایج قائل نباشیم كه در اكثر موارد نیاز به تحول دارد.

در سال 1387 حدود 40 نفر از كسانی كه تعامل‌های فرهنگی، تربیتی 1 تا 25 ساله داشتند، از بین 4 عكس‌العملی كه در برخورد با نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی می‌توان داشت، غالبا پیش‌فرض خود را طرح چهارم یعنی طرح جایگزین قرار دادند و برای دستیابی به این طرح جایگزین‌، نما و شكل ماكتی را تصور كردند كه بتواند به عنوان جایگزین معرفی گردد.

برای طراحی و تدوین این ماكت (قبل از اجرا) مقدماتی لازم بود كه در جدول زمانی حدودا 4 ساله تنظیم شد.

طرح اولیه و پیشنهادی ماكت ما این است كه دانش‌آموزانی كه تا حدود سوم راهنمایی و اول دبیرستان را در آموزش و پرورش گذرانده‌اند فراخوان می‌شوند و اولا خود دانش‌آموزان و پدر و مادرشان نسبت به اصل جایگزینی توجیه می‌شوند. ثانیا دانش‌آموز كه به او حكمت‌جو می‌گوییم تعهد می‌دهد در حداقل فرصت ممكن انتظارهای علمی آموزش و پرورش را طی كند و همچنین حدود 8 ساعت از فرصت خود را به برنامه‌های ماكت اختصاص دهد.

حكمت‌جویان در این ماكت 2 نوع مربی خواهند داشت:

1. معلم جامع یعنی شخصی كه با حداقل سه و حداكثر هفت حكمت‌جو ارتباط مداوم و همه‌جانبه داشته باشد.2. معلم تخصصی كه مباحث خاصی را تدریس می‌كند.

در این ماكت مجموعه موضوعاتی كه حكمت‌جو در طول ارتباط با سایر حكمت‌جویان دنبال می‌كند سه بخش است:

1. موضوعات همگانی همزمان: سرفصل‌هایی كه به‌عنوان حداقل انتظارهای ماكت از حكمت‌جویان است و همگان در زمان‌های مشخص باید آن‌ها را فرا بگیرند.

2. موضوعات همگانی غیرهمزمان: سرفصل‌هایی است كه مورد انتظار ماكت از حكمت‌جو می‌باشد، اما زمان و ترتیب فراگیری آن به عهده حكمت‌جو است و فقط لازم است در هر زمانی اشتغال به یك یا چند نوع از این موضوع‌ها را داشته باشد، اما در ترتیب فراگیری آن الزامی وجود ندارد.

3. موضوعات تخصصی: سرفصل‌هایی است كه فقط در صورت علاقه و نیاز حكمت‌جو فرا گرفته می‌شود. كلیه‌ی این سرفصل‌ها گرایشی از موضوعات همگانی همزمان یا غیرهمزمان به حساب می‌آیند. در حقیقت پیشنیاز بهره‌مندی از موضوعات تخصصی، طی كردن سر فصل مربوطه‌ای است كه به صورت همگانی ارائه شده است.

 آیا وارد فاز عملیاتی هم شده‌اید؟

برای اینكار مخاطبینی که قرار است 3 سال آینده در حدود سن اول دبیرستانی‌ها باشند از حالا شناسایی می‌شوند، خانواده‌هایشان توجیه می‌شوند، خودشان نیز باید بدانند که قرار است وارد چه مدرسه‌ای شوند. برای همین دوره‌های تابستانه هم داریم. امسال دومین دوره تابستانه‌مان را برگزار كردیم که در آن مدرسه بدون زنگ را اجرا کردیم. مدیریت زمان را جایگزین زنگ كردیم، به بچه‌ها گفتیم ما زنگ نمیزنیم، شما خودت از این کلاس بیا بیرون و بنا به علاقه‌ات به كلاس دیگر برو. بعد از مدتی حالا دیگر برای بچه‌ها این کار تعریف شده است و خودشان زمان‌شان را مدیریت می‌كنند.

 تشكر از اینكه برای مصاحبه با سوره وقت گذاشتید. اگر صحبت دیگری دارید بفرمایید.

حرف آخر این است که افراد باید بیشتر به فکر تعلیم و تربیت خودشان باشند. اگر هرکس به فکر تعلیم و تربیت خود باشد، دنیا گلستان می‌شود.

امام علی (علیه‌السلام) در حکمتی از نهجالبلاغه می‌فرمایند «من نصب نفسه للناس اماما فعلیه ان یبدء بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تأدیبه بسیرة قبل تأدیبه بلسانه» کسی که خود را در مصدر راهنمایی دیگران قرار داد و عده‌ای به او اقتدا نموده و از او الگو می‌گیرند، بر او واجب می‌شود که پیش از آنکه اقدام به تعلیم و تربیت دیگران نماید به تربیت و اصلاح نفس خویش بپردازد و مکانیزم تربیتی او نیز باید به این ترتیب باشد که تأدیب سیرة و نفس او مقدم بر تأدیب زبانش صورت پذیرد.

 بنده فکر می‌کنم این حكمت کلید معلمی است و اگر معلمی این حکمت را درک کند خیلی اتفاقات می افتد.

 

 

مطالب مرتبط:

فردایی در پس مدارس هوشمند

"جسم بی‌جان مدرسه"

انقلاب در آموزش

اینفوگرافی از مکتبخانه تا مدرسه

کلیپ تصویری جسم بی‌جان مدرسه

فارسی ...؟! شاهنامه...؟! رسانه....؟! خاموشی به!

مدرسه های آنجایی

کشاکش موفقیت و مصرف

معنا و صورت تعلیم و تربیت جدید

عاقبت فرار از مکتب

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی