X

سفر سلطه و سفر ذکر

 
محمدصدرا ثنا
مقايسه‌اي ميان جايگاه سفر و سير سفرنامه‌ها در ايران و غرب

محققان گفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند «سيرو في‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌الارض» يعني در زمين وجود خود سير كن كه اگر دمي به قدم فكرت، گرد عالم وجود خود بر آيي از آن فاضل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر كه به پاي، عالم را بپيمايي. اگر چه فرموده است: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ» ولي جاي ديگر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمايد «وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ» (سعدی، مجالس، مجلس دوم)

در ادب پيش از اسلام (تا جايي كه من ديده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام) سفرنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي نيست يا يافت نشده است. هرچند «بلوهر و بوذاسف» و «كليله و دمنه» رهاورد سفر بوده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و در «ويس و رامين» و «كارنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي اردشير» سفرها صورت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گيرد و «ارداويراف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نامه» اساساً معرا‌‌‌جنامه يا سفر به آن دنياست اما براي سر و شكل دادن به سفرنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي از سنخ املاي ناصرخسرو‌‌‌ي قبادياني بايد تا قرن چهارم هجري صبر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرديم. ولي اين درنگ طولاني در دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي شكوفايي تمدن اسلامي و ايراني ثمري داد كه سفرنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نويسي ما را منحصربه‌فرد كرد.

ناصرخسرو كه اهل سفر بود و با سير آفاق، سير انفس به‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورد از مباحثه با ارباب اديان و مذاهب طرفي نبست و از سر بي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌قراري و گمگشتگي كار شريعت را يك‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سره، مهمل گذاشت و درآمد حاصل از دبيري را صرف عشرت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرد؛ تا زماني كه در رؤياي صادقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي بيدار شد و از معصيت دست شست و با نيت توبه جانب قبله را اختيار كرد. وي در آن سفر هفت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هشت ساله از ايران و شام و عراق گذشت و در حجاز پس از زيارت نواحي مقدس به زيارت مقام رسول‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌الله و خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي كعبه نائل شد. البته اينكه بعد در مصر به خدمت فاطميان كمر تبليغ بست از حوصله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي اين وجيز بيرون است.

آنچه اهميت دارد اين است كه ناصرخسرو‌‌‌ در اين سير، طلبكار بازگشت به حق بود. لذا هرچه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ديد از آداب مردم و انتظامات حكومتي و سر و شكل راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و عمارات و همچنين شنيده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و حكايات و ملاقات‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را با دقت نگاشت. اما در هر موضع، بي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌قرار قول و قرار اولي بود كه با دل بسته بود.

غربی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بيش‌تر در پاسخ به حس كنجكاوي و برآوردن مطامع تجار و سياسيون سفرنامه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نويسند. در آنجا حتي تلاش مبلغين مسيحي با اهداف تجاري و سياسي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آميزد. اما هسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي اصلي كار ناصرخسرو‌‌‌ تأديب نفس بود. نشان به آن نشان كه وصف بقعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي متبركه آشكارا طولاني‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر است. گويا نويسنده در قالب وصف، ذكر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد و ياد عهد الست را تداعي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند

در ضمن هر سفرنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي عبرتي هست. اما تاريخ سفرنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي معمول نشان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد خاصه در سفرنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي غربي، رفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رفته هرچه عبرت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندوزي آب مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، به‌جاي آن هرچه پيش مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آييم، خصيصه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي كنجكاوي  و جنبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي تدارك مقدمات معاش فربه‌تر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردند. غربی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بيش‌تر در پاسخ به حس كنجكاوي و برآوردن مطامع تجار و سياسيون سفرنامه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نويسند. در آنجا حتي تلاش مبلغين مسيحي با اهداف تجاري و سياسي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آميزد. اما هسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي اصلي كار ناصرخسرو‌‌‌ تأديب نفس بود. نشان به آن نشان كه وصف بقعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي متبركه آشكارا طولاني‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر است. گويا نويسنده در قالب وصف، ذكر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد و ياد عهد الست را تداعي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند. او كه با نيت سلوك باطن در سفر ظاهر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رفت، دست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورد خود را چون زاد و توشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي در اختيار رهروان گذارد و حتي بعدها كتابي در آداب شريعت و طريقت به نام «زادالمسافرين» به هم رساند.

هسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي ادبي و عرفاني سفرنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي ناصرخسرو بعدها در آثار ديگري ظاهر شد. پس از «صد ميدان» انصاري كه در زبان فارسي تقرير شد و براي اولين بار مراحل عرفاني را (منزل به منزل) در تاريخ عرفان اسلامي ثبت كرد (كه بعدها دنبال شد) عطار، منطق‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌الطير را نوشت كه بيش‌تر ادبي بود و از سفرنامه جز فرمي به همراه نداشت. در منطق‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌الطير داستان مرغاني را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوانيم كه به هواي پذيرفتن ولايت سيمرغ راه سفر پيش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گيرند. تصادفی نیست که عرفا در سیر و سلوک هر مرحله را منزل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نامند. اصطلاح وادی نیز سبقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي جغرافیایی دارد. از این رو مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان سفر مرغان عطار را استعاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي دانست که بي هيچ دلالتي به سفري در عالم واقع، سير باطني امتي را در قالب سفرنامه به تصوير مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كشد.

ارتباط سفرنامه‌ي ناصر خسرو با آنچه در سلوک‌نامه‌ها و مثلاً منطق‌الطیر می‌بینیم بیش‌تر به سیر متداول تمدن‌ها بازمی‌گردد. تمدن‌ها با فعالیت‌های عینی آغاز می‌شوند و سپس رفته‌رفته سبقه‌ي ذهنی می‌گیرند. تمدن با ظهورات عملی می‌آغازد و مثلاً جنگ‌ها و تغییرات نظامات را پشت سر می‌گذارد و آنگاه علم و هنری متناسب به بار می‌نشاند. مثلاً پس از فتوحات، اشعار حماسی در کار می‌آیند و همینطور بر همین نمط؛ سفر، کار و کرداری عینیست و سفر قبله به نیت توبه متناسب با عالمی دینی و اسلامیست. می‌بینیم که این سفرنامه بعدها صورت ذهنی خود را در سلوک‌نامه‌ها یافته است.

در مقابل اروپاييان كه از دوره‌ي يوناني سفر را فعاليتي تجاري مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانستند، به كتابي تحت عنوان «سفرهاي ماركوپولو» (یا شگفتی‌های جهان) رسيدند (انتخاب اين اثر از آن روست كه در شرق و غرب مشهور است). ماركو به همراه پدرش آسيای میانی را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پيمايد تا در مغولستان رحل سوداگري بيفكند. اين اثر بعدها همچون نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي سرمشق اخلاف شد و مشهور است که آتش ماجراجویی در جان کریستف کلمب افروخت. ارزش ادبي اين سفرنامه از چشم نيفتاد ولي جنبه‌ي كنجكاوانه‌ي آن اثر بعدها هرچه بيش‌تر سوداي تجارت و سپس جهان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گيري را برافروخت. شايد بتوان وجه ادبي آن را در «سفرهاي گاليور» اثر جاناتان سویفت ديد. خصيصه‌ي جهان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گيري همين سفرنامه در «رابينسون كروزوئه» نوشته‌ي دانیل دفو ديده مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. گاليور به جزيره‌ي آدم‌كوتوله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، آدم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي غول‌آسا، جزيره‌اي معلق كه پر شده از تكلف‌هاي علمي و جزیره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای که در آن آدم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها كه مركب اسب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها هستند، سفرهاي خيالي دارد. اگر اين سفرها قرار است مردم اروپا را متنبه كند، رابينسون كروزوئه نشان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد كه دنياي بيرون از اروپا پهنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي بدوي و خالي از سكنه است كه بايد بر آن فائق آمد و سپس گريخت. اين البته محاكات سفر اصلي آدم از فردوس به زمين و سپس رخت بر بستن به بهشت نيز هست. اما لايه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هايي از اين داستان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها كه هسته‌ي اصلي و ادبي سفرنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي معمول هستند، با خواست و اراده‌ي مردمان مغرب براي تسلط بر جهان تعبير مي‌شد. خاصه آنكه به ياد بياوريم مسير سفر ماركوپولو از دل غرب تا دورترين نقطه در شرق چقدر شبيه سير فتوحات اسكندر مقدوني بوده است. غربي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها از مقايسه‌ي اين سفر با آن رشته فتوحات ابايي ندارند. اين تاريخ به جايي مي‌رسد كه بودريار را وا مي‌دارد تا در سفرنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي با نام «آمريكا» آنجا را برهوت معنویت بخواند.

مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بينيد كه دو نوع سفر چگونه به دو نوع ادبي متفاوت راه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برد. ناصرخسرو‌‌‌ در سفرنامه‌ي خود روحيه‌ي شرقي مردمان خويش را بيان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند كه بعدها از نظر ايرانيان دور ماند. ما در سفرنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي پيش از مشروطه به غرب، كمتر جنبه‌هاي معنوي سفرنامه‌نويسي را مراعات كرديم؛ حتي در سفر حج كه به خاطر شرايط آن روزگار خواه‌ناخواه از روسيه، عثماني و مصر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذشتند تا به حجاز و مكه برسند جابه‌جا مرعوب ظواهر تمدن غربي بودند كه البته در چنين مسيري اغلب اجاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي و تقليدي بود.

اين دوري و مهجوري همچنان باقي ماند تا جلال آل احمد سفر قبله‌ي خويش را در «خسي در ميقات» به نگارش درآورد (در اينجا نبايد سفر مهدي قلي خان هدايت به مكه را از نظر انداخت كه از آخرين نامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها از آن شمار بود و كمتر نشان خودكم‌بيني داشت). نمي خواهم مقام معنوي ناصرخسرو‌‌‌ را با جلال آل احمد قياس كنم ولي هرچه باشد او نيز به نيت توبه و انابه رخت سفر پوشيد. تفاوت‌ها و شباهت‌هاي اين دو سفرنامه در تمام مراتب ما را به اختلاف قوت فرهنگيمان در دو دوره‌ي جداگانه دلالت مي‌كند. شما مي‌توانيد سفر ناصرخسرو‌‌‌ را با سفرنامه‌ي ابن‌بطوطه كه به اشاره‌ي پير و مراد خود مي‌آغازد و در هند و چين راه مي‌پيمايد ( این سفرنامه که با نام «تحفه‌الانظار فی غرائب‌الاسفار» چاپ شده بود با ترجمه‌ي محمد علی موحد در اختیار فارسی زبانان قرار دارد) با سفرنامه‌هايي كه در دوره‌ي قجري نوشته شد مقابله كنيد. اين كار سير انحطاط ما و دورافتادگي از اصل معنوي و درافتادگي در فتنه‌ي خشكسالي معاد و معاش را نشان مي‌دهد. سپس خواندن خسي در ميقات كمي دل آدم را خُنك مي‌كند. آنگاه سفر جلال حتي مي‌تواند روشناي سواد اميد به آينده باشد. گيرم كه حالا و هنوز كمي مانده تا مجد فرهنگي گذشته را بازيابيم. هرچه باشد تاريخ اسلام با هجرت حضرت محمد مصطفي (صلوات‌الله عليه) از مكه به مدينه آغاز شد.

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی