X

«ما»ی خاورمیانه

«ما»ی خاورمیانه -
امتياز: 5.0 از 5 - رای دهندگان: 3 نفر
 
آیا خاورمیانه می‌‌‌تواند متحد شود؟
آیا خاورمیانه می‌‌‌تواند متحد شود؟

زمانی که به مفهوم وحدت و اتحاد می‌‌‌پردازیم از مواقف و منظرگاه‌‌‌های گوناگونی می‌‌‌توانیم به این موضوع بنگریم. در فضایی سیاسی، وحدت عمدتاً در معنایی پراتیک و برای هدفی مشترک معنا می‌‌‌گیرد؛ بین چند «واحدِ اینهمان» که با هم قرارداد کرده و برای خیری بزرگ‌‌‌تر و یا دفع شری که متوجه همه است، هم‌‌‌صدا می‌‌‌شوند. گاه یکی دیگران را مجاب کرده که با او باشند و همراه او باشند، چه ایشان را در خود هضم کرده و چه در سایه‌ی خویش معنی کرده و چه او را چونان راهنمای خویش برگزیده باشند که این امر عاملی مادی مانند قدرت سیاسی و نظامی و یا عاملی معنایی مانند مرجعیت دینی را می‌‌‌طلبد.

و در کل قضای روزگار به‌‌‌طور تاریخی و به دلایل بسیار، در حاق اتحادها، یکی را برجسته‌‌‌تر از دیگران کرده و دیگران خود را در پرتو او باز می‌‌‌فهمند. چراکه نمی‌‌‌توان به‌‌‌طور کلی این واقعیت را نادیده گرفت که در هرگونه هم‌صدایی سیاسی، صرفاً نسبتی دیالوگی وجود ندارد، بلکه نسبت دیالکتیکی نیز در کار است؛ چه در سطح جهانی و منطقه‌‌‌ای بین کشورها و چه در سطحی ملی بین احزاب، تشریک مساعی و کار تعاونی از درون نیز تقابل را حفظ می‌‌‌کند. یعنی یک بازی پیچیده بین عناصر مقوم یک اتحاد وجود دارد که هر یک می‌‌‌کوشند در ساختار هرمی آن اتحاد بالاتر رفته یا دستِ‌کم پایین‌‌‌تر نروند. همین مسئله ماهیت هرگونه اتحاد سیاسی را «سیال» می‌‌‌کند. چرچیل می‌‌‌گفت «تا دیروز برای غلبه‌ی هیتلر با روس‌‌‌ها هم‌پیمان بودیم و اکنون با دفع آن خطر، علیه خود روس هم‌‌‌پیمان می‌‌‌شویم!». این سیالیت پیمان‌‌‌های سیاسی بر طبق چرخش کریستال منافع، «واحد‌‌‌های اینهمان» را جابه‌جا می‌‌‌کند.

عمدتاً در هم‌صدایی‌‌‌های سیاسی اگر خوب گوش فرادهیم یک صدا تا حدود معناداری بیش‌تر به گوش می‌‌‌رسد و این همان نسبت دیالکتیکی درونی هم‌صدایی را نمایان می‌‌‌سازد. این برجستگی یک صدا گاه به قیمت‌‌‌های بسیاری تمام می‌‌‌شود. ممکن است چند واحد اینهمان کاملاً بی‌‌‌صدا شده باشند. حتی آنی‌که صدایش بیش‌تر به گوش می‌‌‌رسد، قبلاً در دیالکتیکی درونی‌‌‌تر می‌‌‌تواند قسمت‌‌‌هایی از خودش را نیز حذف و سرکوب کرده باشد. این یک حکم کلی است که وحدت صرفاً پراتیک در فضای سیاسی به نحوی قمارگونه بنا به قاعده‌ی اهم‌ومهم مستلزم قربانی است. تکثرات درونی یک‌پارچه‌‌‌سازی می‌‌‌شوند و این یک‌پارچه‌‌‌سازی عمدتاً به نحوی یونیفورمیستی، لباس یکی را بر تن همه می‌‌‌پوشاند.«عناصر واقع‌‌‌بوده‌‌‌ی» فراوانی وجود دارد که یکی می‌‌‌تواند با تأکید بر آن‌ها دیگران را ذیل خویش قرار دهد، اعم از زبان، وطن، نژاد، مذهب، تاریخ و غیره. مثلاً شش کشور همسایه را در نظر بگیرید. به فرض مثال چهار کشور دین مشترکی دارند اما بنا به دو مذهب در همان دین، هر سه کشور یک نژاد دارند، و به طور تاریخی سه مورد از این کشورها قبلاً و در دروانی باشکوه، یک کشور بوده‌‌‌اند. حال هر کشوری بر سر دو راهه‌‌‌هایی برای تصمیم‌‌‌گیری است. تأکید بر هر یک از این عناصر یک «خطر کردن» را در خود دارد که هم تبعات درونی دارد و هم بیرونی. از یک سو همه‌ی این عناصر مقوم هویت آن کشور به مثابه یک واحد اینهمان‌‌‌اند و از دیگر سو، تأکید بر هر یک، امکان دوستی با برخی از آن شش کشور و دشمنی با برخی دیگر را باز می‌‌‌گذارد. در موارد کمی مشاهده می‌‌‌شود که سیاستمداران یک کشور بر یک مورد مستقیماً تأکید کرده و دیگر عناصر را کاملاً نادیده بگیرند و بگویند هرچه بادا باد. مثلاً بگویند ما کشوری هستیم دارای زبان فلان و هرکه از ما هست، هست و هرکه از ما نیست، نیست. عمدتاً در فضای سیاسی این وسوسه بسیار برجسته است که همه‌ی آن عناصر را به رغم تعارضات محتمل‌‌‌شان با هم داشته باشند و بکوشند همه را جمع کنند. معمولاً به طور تاریخی اگر نگاه کنیم یک کشور در چنین وضعی در گام نخست بر یکی از عناصر که بیش‌تر هویت خویش را در آن می‌‌‌بیند در پرتو مقولاتی هم‌چون ایمان و افتخار تأکید می‌‌‌کند و بعد چینشی سیال از ائتلاف‌‌‌ها بین آن شش کشور به‌زودی خود را نشان می‌‌‌دهد. بعد از مدتی خاصه به دلیل این‌که مرزهای این کشورها عناصر هویت‌سازشان در هم نشت دارد، هر کشور شروع می‌‌‌کند به حرکت بین عناصر هویت‌ساز بنا به مصالح؛ تا به جایی می‌رسند که بخواهند همه‌ی عناصر را گرد آورند که این امر در عمل ممکن نیست و زیرا هیچ بازویی آن‌قدر فراخ نیست که همه چیز را در آغوش بکشد. به‌جاماندگانی همیشه در کارند که هر از چند گاهی به نحوی عمدتاً خشن بازتابی شدید خواهند داشت؛ اعم از جنگ بین دو کشور یا شورش درونی و یا هرگونه کار برای ایجاد ناهماهنگی. خاصه کشورهایی که عناصری خودی در دل دیگری دارند به نحوه‌ای «بازی آتوگیرانه» دست می‌‌‌زنند و این امر بی‌ثباتی منطقه‌‌‌ای شدید را در پی دارد.

 نیازی به مثال نیست که در این بازی و بازه‌‌‌ی سیاسی بر خاورمیانه چه گذشته و می‌‌‌گذرد. تعداد جنگ‌‌‌های قومیتی، وطنی، مذهبی، با دخالت و بی‌دخالت دیگران، چه‌قدر بوده و هر یک از ما در طول زندگی‌‌‌مان عضو چند «ما» بوده‌‌‌ایم و برایشان هزینه داده و هزینه شده‌‌‌ایم؛ ما ایرانی‌‌‌ها، ما مسلمانان، ما کردها، ما ترک‌‌‌ها، ما اعراب، ما اقلیت‌‌‌ها، ما نژاد فلان، و غیره‌وغیره(فرد احیاناً دوست دارد یکی را استثنا کند، اخیرترین مایی که عضوش است، اما تاریخ خشم، مجموعه‌ی استثناهاست). همه‌ی این «ما»ها یک مشکل مشترک دارند و آن این‌که «بیش از حد واقعی و درست‌‌‌اند». مشکل اساساً در راستی و دروغ‌‌‌شان نیست، مشکل در «محاسباتی شدن‌‌‌شان» است. این‌ها همه‌ عناصری «اتمیک» و خودبسنده فرض می‌‌‌شوند که تغایری مستقیم با دیگری را ایجاد می‌‌‌کنند و «تألیفی بودن‌‌‌شان» را فراموش می‌‌‌کنند. این‌ها واقعی‌‌‌اند و واقعیت یعنی امری که در دل زمان واقع شده و روی داده است. با این حال، سیاست کارش مدیریت وقایع پس از واقع شدن‌‌‌شان است و با چرایی واقع شدنِ واقعیت کاری ندارد.

سیاست پراتیک صرف، می‌‌‌خواهد واقع‌‌‌گرا باشد و واقعیت نیز چیزی نیست به‌جز مجموعه‌‌‌ای از عناصر واقعی با تمامی تغایر و تعارض‌‌‌شان و در این میان ناگزیر است دست به حساب و کتاب بزند. سیاست‌‌‌مداران چه بپذیرند چه نپذیرند منطق کارشان در هر گوشه‌ی جهان که باشند بنا به منطق وضع جاری یک منطق محاسباتی بنا به قوانین احتمالات است. تلاش‌‌‌های آن‌ها برای اتحاد در حاق امر تلاش برای ائتلاف با دیگران علیه دیگرانی دیگر است و این ائتلاف‌‌‌ها بنا به مزیت و سودی ابن‌‌‌الوقت صورت می‌‌‌بندد که دگرگونی فضای سودمندی دگرگونی ائتلاف‌‌‌ها و جایگزینی یاران را نیز در پی خواهد داشت. آیا دولت‌‌‌ها در صرف این بازی پراتیک می‌‌‌توانند جامعه را پیش برانند؟ در نهایت باید گفت خیر. زیرا «ریاضی‌‌‌سازی» یک منطق خشک و خشن دارد و آن این است که هرچه سیاستمداران «حسابی‌‌‌تر» شوند، شهر و زندگی‌‌‌اش نیز «هندسی‌‌‌تر» خواهد شد و در نهایت جامعه روح خود را از دست خواهد داد. منطق سیاستمدارانِ ریاضیاتی‌‌‌سازی شده، حل معمای جدول با حذف عدد اضافه است.

در شرح این مباحث بسیار می‌‌‌توان پیش رفت اما در این‌جا همین نکات کفایت می‌‌‌کند. سؤالی که به‌‌‌طور جدی باقی می‌‌‌ماند این است که چاره چیست؟ آیا باید هم‌چون متفکران نیمه‌ی دوم قرن بیستم که پس از جنگ جهانی خاصه در دهه‌ی شصت، سیاست و دولت را «فعال‌‌‌بودگی محض» و رأس هرم غذایی و غزایی و قضاییِ قدرت می‌دیدند، تنها در فکر برانگیزاندن نیروی اراده‌‌‌ی خواب‌آلود ملت در برابر دولت بود؟ یا نه امروز که سیاست و دولت، «انفعال» خویش را نیز نشان داده‌‌‌اند و عجز و عسرت از در و دیوار کاخ‌‌‌های سفید و کرم و آبی و بنفش می‌‌‌ریزد به چیزی بیش از آن هم نیاز است؟ هزاره‌‌‌ی عجیبی دارد آغاز می‌‌‌شود. حتی دوران فوکو هم گذشته است. اکنون خیابان‌‌‌ها پر است از رئیس جمهورهای شورشی،کارگر طلب‌کار و سرمایه‌دار بده‌کار، حاشیه‌ی نامعلوم و متن نامفهوم؛ همه ‌و همه اندیشناک از «آن چیز دیگر»‌اند.

آن چیز دیگر چیست؟ آیا باید دنبال قدرت‌‌‌هایی فرادولتی باشیم؟ شرکت‌‌‌های چندملیتی، وال‌استریت، انجمن‌‌‌های اسرارآمیز، قدرت‌‌‌مندان فوق سری و امثالهم؟ این‌ها هم به هر حال موضوعاتی برای فکر کردن‌‌‌اند و بعید نیست بشود درست هم درباره‌‌‌شان گفت. لیک تا وقتی که صدق به معنای مصداق داشتن است، این درستی کاری از پیش نمی‌‌‌برد. علاقه‌‌‌ای به واقعیاتی ندارم که کاری به‌جز واقعی بودن از دست‌‌‌شان بر نمی‌‌‌آید.

حال گذشته از واقعیت، آن چیز دیگر چیست؟ چیزی است که قدرت‌‌‌اش در ناواقعی بودنش است، چیزی که همیشه هراسناک است، چون بیش از حد وجود ندارد: روح. روح (گایست ـ فانتوم)، مفصلِ ناموجودِ برساخت واقعیات چونان وضع موجود است. چیزی که در مسیری نسلا نسلی باعث می‌‌‌شود واقعیات آن‌گونه که هستند باشند.

ساده بپرسیم چه چیزی خاورمیانه را به این‌جا کشانید؟ کشاکش قدرت و سرمایه؟ ضعف سیاستمداران در محاسبه معادلات جهانی؟ خواب‌زدگی ملت‌‌‌ها؟ خیانت ملت به دولت یا بالعکس؟ دخالت قدرت‌های کلان؟ درباره‌ی این‌ها و امثال این‌ها بسیار گفته‌‌‌اند. گفتنی‌‌‌ها همیشه بسیار است. همه چیز، همه چیز را توضیح می‌‌‌دهد. اما در دل جنگ‌‌‌های خاورمیانه گفته‌‌‌هایی وجود دارد که در کتاب‌‌‌ها نمی‌‌‌آیند. تاجایی‌که به خود جنگ‌‌‌ها می‌‌‌نگریم صحبت بر سر «تعارض اینهمانی‌‌‌ها» است. هر «ما»یی، تألیفی بودن خود را در دل زمان‌مندی فراموش کرده و در جست‌وجوی یک هویت اتمیک به دیگری‌‌‌زدایی می‌‌‌پردازد. هویاتی که هر روز در حال تولید شدن‌‌‌اند و با فشار نیرو بر دیگری به تعین خویش دست می‌‌‌یازند. این‌جاست که یک روح امکان برساخت پاره‌ای از واقعیت‌‌‌ها را می‌‌‌یابد. سیاست در این میان در تمامی سطوح‌‌‌اش از نیمه‌‌‌ی راه آغاز می‌‌‌کند و بدون نظر کردن در روحِ حاکم بر واقعیات سعی در چینش آن‌ها دارد. در این چینش طبیعی است که سلسله‌مراتبی ایجاد می‌شود. ارواح تا زمانی که زیردست‌‌‌اند از حق می‌‌‌گویند و زمانی که زبردست‌‌‌اند از تقدیر.

در تاریخ من و تو، هزار دلیل وجود دارد که با هم باشیم و هزار دلیل وجود دارد که علیه هم باشیم. زبان مشترک‌‌‌مان می‌‌‌تواند باعث دوستی شود، رنگ پوست نامشابه‌‌‌مان باعث دشمنی. بستگی به این دارد که کدام یک اولویت بیابند. و این اولویت را ارواح ایجاد می‌‌‌کنند.

اگرچه طبیعی است که در همه جای دنیا این تولید ارواحِ هویتیِ تازه و دگرگونی و جایگزینی‌‌‌شان وجود داشته باشد اما در خاورمیانه و جاهایی که ممکن است شبیه به آن باشند، یک تفاوت ویژه در کار است. در جاهایی مثل اروپا نیز ما با ده‌ها گونه روح ملی، روح قومی، روح زبانی، روح فرهنگی، روح دینی، روح علمی و غیره‌وغیره روبه‌‌‌روییم، اما آن‌ها عمدتاً به جنگ منتهی نمی‌‌‌شوند و یا جنگ‌‌‌های‌‌‌شان را نثار بیرون از اروپا می‌‌‌کنند. علت این امر این است که خود اروپا «یک روح عام ملحوظ»برای «در افق قرار گرفتن» و بی‌‌‌معنا کردن ماهیت اتمیک جستن برای این ارواح جزیی بوده است. فرد قبل از این‌که فرانسوی باشد، اروپایی بودنش ملحوظ است و در برخوردهایی که با یک ایتالیایی دارد در سطحی ناخودآگاه اروپایی بودن بی‌آن‌که مستقیماً هویتی برای‌شان باشد، اختلاف را حل می‌کند. «اروپای روحی» چیزی که از لایب‌‌‌نیتس تا هوسرل چونان یک افق در نظر گرفته شد، هرگز خودش بدل به یک هویت نشد، بلکه کارکردی معنابخش داشت که از بی ـ در ـ مکانی و بی ـ در ـ زمانی هویت‌‌‌های درون‌باش‌‌‌اش جلوگیری می‌‌‌کرد. البته تا زمانی که هیتلر آن را به فراموشی سپرد و بدتر از آن زمانی که چرچیل از آن یک هویت ساخت و به عبارت بهتر آن را به هویتی واقع بوده فروکاست: «بازگشت به روح اروپایی مسیحی لیبرال‌مان در مقابل بلوک شرق».

امروز خاورمیانه فاقد آن جهان‌‌‌بینی فلسفی لازمه‌‌‌ای است که چونان «روحی ناهویتی» بتواند نمایان سازد که هرآن‌چه در درونش دارد، روی می‌‌‌دهد واقعیاتی واقع‌‌‌شده است. هر مایی بنا به آرمان‌هایی از دل زیست‌‌‌جهانش بر می‌‌‌آید و پس از مدتی، هم زیست‌‌‌جهان را فراموش می‌‌‌کند و هم آرمان‌ها را و بر خودش متکی شده و در یک جهان عددی و محاسباتی علیه زیست‌‌‌جهان و دیگر «ما»ها قرار می‌‌‌گیرد. اتحاد امروز نمی‌تواند در خاورمیانه معنایی به‌جز ائتلاف‌های پراتیک و ابن‌الوقت و سیال سیاسی داشته باشد؛ مگر این‌که در یک موقعیت زیسته‌ی پیشاسیاسی و در دل خود زندگی مردمان متکثر و گوناگون در عین احترام به تفاوت‌هایشان، دریابند که این تمایزات همه تألیفی‌اند و یک «ما»ی اصیل و بسیط در آغاز تاریخ وجود ندارد.

*کارشناسی ارشد فلسفه‌ی غرب دانشگاه علامه‌طباطبایی

 

ارتباط با ما:

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مطالب مرتبط:

مسئله‌ی وحدت اسلامی

بازار داغ تبری!

ناسیونالیسم، ایدئولوژی وحدت و تفرقه

وحدت، زندگی است

نگاه اهل‌بیت به وحدت

آیا وحدت دروغ است؟

ما و مسئله‌ی شیعیانِ غیرانقلابی

گفت‌وگو با اندیشه‌ی دیگری

صفوی و عثمانی

 

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی