X

تصویری که از بسیج داریم

تصویری که از بسیج داریم -
امتياز: 4.5 از 5 - رای دهندگان: 30 نفر
 
تصوری که از بسیج داریم
چرا غربی‌ها نمی‌توانند بسیج را بفهمند؟
اشــــاره تصوری که از بسیج به ذهن متبادر می‌شود، عموماً عجین شده است با جنگ و دفاع مقدس. درست است که در دفاع مقدس، بسیجیان نقش اصلی را ایفا کردند، اما پس از جنگ تدوام بسیج با کارکرد نظامی ممکن نبود. تداوم بسیج نیاز به بسط فهم از بسیج دارد. بسیج صرفاً یک نیروی نظامی یا امنیتی نیست در حالی که هم بسیجیان، هم جریان‌ اپوزیسیون سیاسی داخلی و هم جریان بیگانه و غربی به این تصویر دامن می‌زنند.

در بحث از بسیج، یک مقام بحث، مقام نظری یا ادبیات نظری است که ما بگوییم بسیج در انقلاب اسلامی چه جایگاهی دارد یا بنیان‌گذاران آن چه تعریفی از آن کرده‌اند و دنیا چه تعریفی از آن ارائه می‌دهد. مقام دیگر بحث عینی است؛ به این معنا که بسیجی که در فضای کشور ما نقش‌آفرینی می‌کند، چه‌قدر با ادبیات حضرت امام(ره) هم‌خوانی دارد و یا اگر می‌خواهد هم‌خوانی داشته باشد، باید چه کند. در ادبیات نظری و در نگاه حضرت امام(ره) بسیج همان انسان طراز انقلاب اسلامی است؛ بلکه انسان بازیگر انقلاب اسلامی است؛ یعنی عامل انسانی و فاعل انسانی انقلاب اسلامی از نگاه حضرت امام(ره)  بسیج است. به بیان دیگر، با فعل بسیج و بسیجی است که انقلاب اسلامی «شدن» خود را رقم می‌زند.

بسیج مصداقاً در زمان حضرت امام(ره)  تجلیات یا زندگی خودش را یا تطورات مفهومی خودش را عیناً در بستر هشت سال دفاع مقدس به نمایش گذاشت. چون در آن دوره، دفاع مقدس مسئله‌ی محوری بود، طبیعی بود که حضرت امام(ره) هر زمان در مورد بسیج صحبت می‌کرد، مصداق‌هایی که برای ما می‌آورد، مصداق‌های زمان جنگ بود. این باعث شد که بعد از جنگ، در فضای داخلی و در میان آن‌هایی که طرفدار حضرت امام(ره) بودند و چه‌بسا بازماندگان فضای جبهه و جنگ چنین تصوری ایجاد شود که بسیج در بستر جنگ تعریف شده بود و کارکرد آن و مفاهیم معرفتی و پیرامونی آن امنیتی و نظامی است.

با این حال، این تصورات نمی‌توانست زمان زیادی پس از جنگ ادامه پیدا کند؛ هرچند ما می‌خواستیم این ادبیات را در بسیج استمرار دهیم؛ اما این ادبیات، خاستگاه بیرونی خود را از دست داده بود و لذا تداوم بسیج با این رویکرد سخت بود. البته در سال‌های بعد از جنگ، بسیجی‌ها در گردهمایی‌های خود رژه می‌رفتند و پایگاه‌های بسیج با ادبیات نظامی کار خود را پیش می‌بردند. بعداً خودشان کم‌کم متوجه شدند که کارکرد باید عوض شود. یکی از جاهایی که بسیج قدرت مانور داشت، فضای دانشگاهی بود. رسما چیزی شکل گرفت به نام بسیج دانشجویی.

در بسیج دانشجویی دانشگاه‌ها فعالیت نظامی چندانی نمی‌شد و گه‌گاه از اِلِمان‌های نظامی استفاده می‌شد؛ مثلاً در برخی دانشگاه‌ها، دیوارهای اتاق بسج دانشجویی مزین به گونی‌هایی شبیه به گونی‌ سنگرهای جبهه و جنگ بود. به‌مرور کارکرد بسیج در بسیج دانشجویی رفت به سمت دغدغه‌ی پاسداری از میراث انقلاب اسلامی و نیز میراث هشت سال دفاع مقدس. این پاسداری در مواجهه با اساتید و دانشجویانی که دغدغه‌ی حفظ این میراث را نداشتند در مواردی به درگیری‌هایی انجامید که رنگ‌وبوی سیاسی پیدا کرد و منجر به جبهه‌بندی سیاسی شد. البته دغدغه همان حفظ میراث انقلاب بود و غرض و مرض در کار نبود.

این توصیف، سمفونی کار بود؛ بی‌شک در میان بسیجیان کسانی بودند که در فضای پس از جنگ کاملاً توجه داشتند که اگر مسئله‌ی محوری دیگر جنگ نیست، کارکرد نیروهای اصلی انقلاب هم باید تغییر کند و ادبیات و روش و ابزارش مناسب با مسئله‌ی محوری بعد از جنگ باشد؛ حال این مسئله چه سازندگی باشد، چه فعالیت فرهنگی و.... افراد اندکی بودند که درکی فرهنگی از بسیج و کارکرد آن داشتند؛ نمونه‌هایی از این تیپ فعالیت‌ها را می‌توان در تعامل نهاد اصلی پشتیبانی‌کننده‌ی بسیج یعنی سپاه پاسداران و مراکز علمی فرهنگی مثل مؤسسه‌س امام خمینی(ره) و راه‌اندازی طرح ولایت دید. در این طرح، یک‌سری مبانی سنگین نظری اسلامی تدریس می‌شد و مخاطب عمده‌ی آن، بسیج دانشجویی بود. این حرکت میمون بود و برکات خاص خودش را داشت؛ ولی آهنگ اصلی حرکت بسیج این نبود. فضای اصلی در تداوم بسیج همان رویکرد امنیتی و نظامی بود که خواسته یا ناخواسته کشیده شد به تقابل‌های سیاسی با کسانی که هجوم آورده بودند به میراث انقلاب.

خارج از این فضا و جریان بسیج، دو جریان وجود دارد که تصویر تحریف‌شده‌ای از بسیج را ارائه کردند. یکی جریان بیگانگان به‌ویژه آمریکا بود و دیگری جریان اپوزیسیون سیاسی داخل کشور بود که آمریکایی هم نبود، اما با فضای حکومت اسلامی زاویه پیدا کرده بود. این دو جریان با دو خاستگاه متفاوت، تقریباً یک کار انجام می‌دادند و آن کار این بود که آگاهانه و ناجوان‌مردانه و با تبلیغات و تکرار، تعریف خلاف و منحرفی از بسیج ارائه کردند. اینان آگاهانه به برخی اتفاقات موردی که بسیج از سر ناگزیری خود را با آن درگیر کرده بود (مثلاً درگیری با استادی مثل آقای سروش)، دامن می‌زدند و فرع را تبدیل به اصل می‌کردند و می‌گفتند بسیج همین است و لاغیر؛ می‌گفتند بسیج یک جریان سیاسی و نظامی وابسته به سپاه، حکومتی و غیرمردمی، خشونت‌گرا، غیرمنطقی و... است. اوج جفا به بسیج در فضای دوم خرداد بود که بسیج مترادف شده بود با منش‌ها و رویکردهای طالبانیستی، فاشیستی، انحصارطلب‌، گروه‌های فشار. اینان برای توجیه کلام‌شان مصداق‌هایی را نیز به‌طور موردی پیدا می‌کردند که یا آن مصادیق تحریفی بود یا اگر نبود، قرائت‌شان می‌توانست طور دیگری باشد.

در هر حال، این جریان اپوزیسیون سیاسی، ادبیات دوگانه‌ای را برای بسیج به وجود آورد. مخصوصاً این‌که این جریان در فضای مطبوعات و بعدها در فضای مجازی توان‌مند بود و حتی در برهه‌ای امکانات دولتی هم در اختیارش بود. خاستگاه این جریان، زاویه گرفتن از بستر انقلاب بود، نه نفهمیدن انقلاب. در اکثر موارد هم این فاصله گرفتن معرفتی نبود، بلکه روان‌شناختی بود. این طور نبود که از سر نفهمیدن بسیج یا انقلاب که روزگاری خودشان بازیگر این انقلاب بودند، چنین موضع‌گیری‌هایی کرده باشند، بلکه بیش‌تر دعواها سیاسی بود.

جریان بیگانه نیز در سرتاسر مسیر انقلاب، تقریر خود را از بسیج داشت. کار این جریان همانند جریان اپوزیسیون این بود که یک تفسیر سیاسی و حداقلی از بسیج و کارکردهای آن ارائه دهد. اما به نظر من خاستگاه این جریان دو چیز بود؛ مهم‌ترین خاستگاهش نفهمیدن بسیج بود. یکی از شاهکارهایی که در انقلاب اسلامی صورت گرفت نوعی نظام‌سازی بود که آن را با ساختارهای متعارف سیاسی در دنیا متمایز می‌کرد. نهادهایی توسط حضرت امام(ره) در این نظام شکل گرفت که مسبوق به سابقه نبود و دنیای غرب باید از صفر شروع به شناخت و تحلیل این‌ها می‌کرد؛ مثل جهاد سازندگی، کمیته‌ی امداد، بسیج مستضعفین، بنیاد شهید، سپاه، دادگاه ویژه‌ی روحانیت، شورای نگهبان. این نهادها متناظر خارجی هم ندارد. بسیج هم یکی از آن‌ها، بلکه از مهم‌ترین‌ آن‌ها بود.

این جریان از سویی نتیجه‌ی کار چیزی را که ما آن را بسیج می‌نامیدیم، واقعا می‌دید؛ اما خاستگاه نهادی این نتیجه را نمی‌توانست رصد کند و بفهمد. بخش قابل توجهی از تفسیرها و تعبیرهایی که غربی‌ها در مورد بسیج دارند که ضعیف و حداقلی است، خاستگاه معرفتی دارد. آن‌ها تا همین امروز نیز درک صحیحی از آن‌چه که هست پیدا نکرده‌اند. شاید یکی از دلایلش این است که اساساً خود غربی‌ها به‌رغم ادعای دموکراتیک بودن، اساساً نهادهایی ندارند که واقعاً مردمی باشند. ممکن است در برخی مسائل مثل محیط زیست، NGOهایی داشته باشند اما همین‌که تحت قالب NGOبه آن ساختار و مانیفست می‌دهند و برایش اساسنامه درست می‌کنند، آن را از مردمی بودن خارج می‌کنند.

بسیج به معنای حضرت امام(ره) و به معنای بازیگران عرصه‌ی انقلاب، در درون انقلاب اساسنامه و ساختار ندارد؛ حتی جایگاه ساختاری و نهادی در نهاد قدرت ندارد؛ به عبارت دیگر یک چیزی هست که هم هست و هم نیست. این‌که ما این را درک می‌کنیم، به این علت است که خود ما از بازیگران صحنه هستیم و درکی شهودی داریم. بسیج یک نوع حضور خودآگاه مردمی در عرصه‌ی سیاست انقلاب است. این خیلی طبیعی است که غرب نفهمد. بخشی از توصیف آن‌ها ناشی از این خاستگاه معرفتی حداقلی آن‌هاست.

غربی‌ها برای چه نمی‌توانند ما را بفهمند؟ جاسوس کم دارند؟ دستگاه‌هایی که ما را رصد می‌کنند، عقب‌مانده هستند؟ انگیزه، قدرت یا آدم کم دارند؟ یک دلیلش این است که آن‌ها یک ساختار معرفتی تک ساحتی مادی دارند و وضع انقلاب اسلامی یک وضع تک ساحتی نیست و اصل انقلاب اسلامی در نسبت با ساحت معنا شکل می‌گیرد و آن‌ها تصوری از این ساحت ندارند. اگر زمانی فوکو این وضع را دید و نظریه‌ی معنویت سیاسی را در مورد انقلاب اسلامی مطرح کرد به دلایلی صدایش در دنیای غرب شنیده نشد؛ هم دلایل سیاسی داشت و هم دلایل معرفتی. آن‌ها سیاست را به قدرت معنا کرده بودند. آن‌ها اتفاقی که این‌جا داشت می‌افتاد را نمی‌توانستند فهم کنند.

بنابراین یک خاستگاه جریان غربی این است که آن‌ها تلاش می‌کنند بسیج را بفهمند و نمی‌فهمند در حالی که کارکردهای بسیج را می‌بینند که نوعا هم به ضرر آن‌ها و به نفع انقلاب است. خاستگاه دیگر این جریان این است که می‌گویند مهم نیست که بسیج چیست، بلکه چه باید باشد را ما تعریف می‌کنیم. بسیج چه باید باشد تا برای ما خوراک حمله درست کند و برای ما موضوع ستیز را فراهم کند. لذا گفتند بسیج یک نیروی حکومتی است؛ یک نیروی سیاسی، یک نیروی خشن، غیرمنطقی و.... آن‌ها آگاهانه گفتند حال که ما ماهیت بسیج را نمی‌شناسیم، حداقل توصیف و تقریری از آن ارائه دهیم که آن توصیف و تقریر به نفع ما باشد.

در این فضا، جریان بسیج رسالت سنگینی دارد. نمی‌شود انکار کرد که بخشی از این قرائت‌های حداقلی و تحریفی که از بسیج ارائه شد، ناشی از بد عمل کردن جریان بسیج است. خود ما در این واقعه نقش داشتیم؛ به این معنا که روزگاری خود ما هم در این بازیگری در حال آزمون و خطا بودیم. مثلاً زمانی که افرادی مثل سروش و آقاجری ظهور می‌کردند و ما وقتی می‌دیدیم این‌ها در برابر انقلاب می‌ایستند و حرف‌هایی می‌زنند، برمی‌آشفتیم. زمان برد تا متوجه شدیم وقتی دشمن در قالب قلم و علم می‌آید ما اجازه نداریم با سروصدا جلو برویم؛ ما می‌توانیم رقیب را با رویکرد علمی از میدان به در کنیم.

امروز نیروی انقلاب یک نیروی به‌بارنشسته است؛ یک نیروی به‌تفصیل‌رسیده است. امروز حلم اجتماعی و حتی سیاسی نیروی انقلاب یعنی بسیج بسیار بالا رفته است. اکنون بسیج وضعی دارد که در حوزه‌ی علم، حوزه‌ی سیاست، حوزه‌ی فرهنگ و در حوزه‌های مختلف، ابزار و رویکردهای خود را دارد و به تناسب حضور پیدا می‌کند. ما در گذشته چنین وضعی نداشتیم و هم‌پای پیش رفتن انقلاب، داشتیم خود و اندیشه و رفتار خود را در نسبت با آرمان‌های انقلاب می‌آزمودیم.

اکنون روا نیست که بی‌احتیاط عمل کنیم. هنوز در بعضی جاها نیاز به اصلاح و تعدیل داریم. واقعاً باید کارکرد و نحوه‌ی استفاده از ظرفیت غنی‌شده و پرپتانسیل بسیج دانشجویی در دانشگاه‌ها عوض شود. بسیج دانشجویی در دانشگاه‌ها نباید به‌مثابه یک تشکل در عرض چند تشکل دیگر باشد. ظرفیت اولیه‌ای که در بسیج است خیلی می‌تواند به آن قدرت مانور دهد. نه‌تنها بسیج دانشجویی بلکه کارکرد سایر اقشار بسیج نیز باید تغییر کند.

در تمام این سال‌ها ما از بسیج و فرهنگش حرف زدیم و تبلیغ کردیم و مردم را به این فرهنگ دعوت کردیم ولی ما کم‌تر فکر کردیم قشری را تربیت کنیم که بسیجی‌ساز باشند. بنده هیچ‌گاه عضو هیچ پایگاه بسیجی نبودم و پشیمان هم نیستم؛ در عین حال شاید بیش از چندصد برنامه (نوعا فکری و فرهنگی) برای بسیجی‌ها داشتم. از همان ابتدا که وارد حوزه‌ی علمیه شدم، اتفاقی برای من افتاد و توسط یک استاد، دوگانه‌ای برای من شکل گرفت که من باید بسیجی شوم یا بسیجی‌ساز؟ با راهنمایی‌های ایشان تصمیم گرفتم بسیجی‌ساز شوم.

فارغ از مصداق بنده، اگر تسامحاً این تعبیر دوگانه را بپذیریم، ما نیاز به آدم‌هایی داریم که بسیجی‌ساز باشند. لازم نیست عضو پایگاه باشد و در برنامه‌های آن‌ها شرکت کند. این‌ها هم به‌اندازه‌ی افرادی که در بسیج هستند، باید شناخته شوند و قانون پیدا کنند؛ هم‌چنین باید خودآگاهی پیدا کنند. خودآگاهی بسیار مهم است. گاهی ظرف طبیعی یک نفر این است که آدم خوبی‌ست و برای فرهنگ بسیجی قابل استفاده است، اما اگر این فرد بیش از وضع طبیعی‌اش، نسبت به وضعش خودآگاه شود، برای خودش مأموریت تعریف می‌کند. نه‌این‌که من زندگی خود را داشته باشم و درست هم زندگی کنم و البته هر منزلتی که در زندگی پیدا می‌کنم آثار و پیامدهایی در اجتماع و از جمله در حوزه‌ی فرهنگ بسیجی دارم؛ این حداقلی است.

جریان بسیج فراگیرترین جریان مردمی در بطن انقلاب است. در ادبیات سیاسی و در میان تبیین‌گران بسیج یک اشتباه یا کم‌توجهی صورت گرفته است که بسیج را از یک نهاد کاملاً مردمی خارج کرده و به یک نهاد یا یک قشر وابسته به سپاه تبدیل می‌کند. افرادی باید بیایند و بسیج را تبیین کنند. فرهنگ بسیج، فرهنگ پایداری و مقاومت است؛ فرهنگ همبستگی است؛ فرهنگ وجدان کاری است؛ فرهنگ در صحنه‌ی ‌انقلاب بودن است؛ این فرهنگ و تبیین این فرهنگ نباید قائم به افراد یا نهاد خاصی مثل دوستان سپاه بشود.

 

ارتباط با ما:

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مطالب مرتبط:

بسیجی خمینی

صورت آرمانی تشکیلات، بی‌تشکیلاتی است

بسیج غربی، بسیج انقلاب اسلامی

سیستم، تحمل آرمان را ندارد

بسیج چگونه می‌تواند بسیج باشد؟

 

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی